جلوه هايي از هجرتهاي علما
فروغ هدايت و پارسايي
نگرشي به احوال رفتگان دنياي علم و دين، موجب عبرت و پندي است كه نسل امروز سخت بدان نيازمند است . پوشيده نيست كه در تاريخ علم و دين بسياري از بزرگان و كمال يافتگان وجود دارند كه از بعضي از آنها تنها نامي در كتب تراجم آمده و درباره اخلاقيات و سيره زندگي شان چيزي گفته نشده است . بدون شك يكي از اين بزرگان، عالم رباني و متاله قرآني، خطيب عارف، مرحوم آيت الله آقا سيد محمدتقي معصومي اشكوري رحمه الله مي باشد .
در سده هاي اخير نام عالمان بي شماري با پسوند «اشكوري » در كتب تراجم و رجال آمده است .
اشكور از لحاظ جغرافيايي شامل دو دهستان به نامهاي دهستان اشكور بالا شامل 50 آبادي و دهستان اشكور پايين شامل 107 آبادي است و با مجموع 157 آبادي، در جنوب شهرستان رودسر استان گيلان واقع شده است .
اشكور از لحاظ فرهنگي در منطقه تاريخي ديلم قرار دارد و مردم اين سامان كه جزء كوچكي از مردم ديلم به شمار مي آيند، همگي در قرن سوم از آيين زرتشت خارج و توسط «ناصرالحق اطروش »[1] مسلمان و شيعه اثني عشري شدند . بعد از اسلام نيز اين مناطق شاهد تحولات گوناگوني بوده است . يكي از اين تحولات، قيام فرزندان اين آب و خاك «آل بويه [2] يا آل ديالمه » است كه حركت آنان منجر به سقوط حكومت عباسيان و تشكيل اولين دولت شيعي در جهان اسلام از سال 325 تا 447 ه . ق گرديد . آنان در قسمت زيادي از بلاد عراق عجم و عراق عرب من جمله بغداد حكمروايي داشتند و فقهايي چون شيخ مفيد، سيد مرتضي، سيد رضي، شيخ طوسي، سلار ديلمي و غير ايشان در كنف حمايت اين مردان بزرگ شيعي به نشر معارف و فرهنگ و فقه علوي پرداختند .
آيت الله سيد محمدتقي معصومي اشكوري به سال 1312 ه . ق در قريه «كيارمش » از دهستان اشكور بالا در ميان خاندان سيادت و فضيلت ديده به جهان گشود .
پدر و اجدادش همگي از سادات عظام و از علماء موجه منطقه اشكورات به شمار مي روند و در زمانهاي سابق مردم آن منطقه در هنگام بروز حوادث و بلاياي عمومي، همانند طاعون، به اين خاندان جليل القدر پناهنده مي شدند ودر حقيقت، اين خاندان ماوا و پناهگاه مردم اين سامان به شمار مي رفتند .
اجداد وبني اعمام آيت الله اشكوري، اكثر بقاع و مزارات اشكور را به خود اختصاص داده اند ومردم براي رفع حوائج و برآورده شدن حاجات خويش از اطراف واكناف به زيارت قبور متبركه آنان مشرف مي شوند .
آيت الله سيد محمدتقي معصومي اشكوري رحمه الله در دوران كودكي مبتلا به لكنت زبان گرديد كه با توسل به امامزادگان اشكور اين مرض از وي برطرف شد . وي در اين باره مي نويسد:
«و اتفاقا در طفوليت زبانم لكنت زيادي داشته است كه خودم ياد دارم; براي اداي حرفي از حروف قرآني در اوقات تعلم قرآن در نزد يك زن معلمه، ناچار بودم وقت زيادي صرف كنم تا آن حرف را ادا كنم . اتفاقا براي اداي يك حرف كاف يادم مي آيد حدود پنج دقيقه معطل شدم . چون مادرم از زنان نيك و صالحه بود، متوسل گرديد به مزار امامزادگان و بقاع متبركه قراء اشكور . در قريه لسبو و دليجان اشكور در آستانه متبركه مرا خوابانيد و اين مرض از بركت آنها در همان سن صغارت برطرف گرديد . [4]«اليس الله بكاف عبده » [5] »
مرحوم آيت الله معصومي اشكوري رحمه الله بعد از فراگيري قرآن در سال 1323 ه . ق ديار اشكورات را ترك و براي تحصيل علوم ديني رهسپار حوزه هاي علميه گرديد . مرحوم اشكوري در سه حوزه علميه بزرگ به فراگيري علم و دانش و معنويت همت گماشت:
الف) حوزه علميه قزوين: آيت الله معصومي اشكوري بعد از توقف كوتاه در حوزه علميه رشت به حوزه علميه قزوين كه داراي مركزيت علمي خاصي بود، وارد گرديد واز محضر عالم عارف مرحوم آيت الله حاج سيد موسي زرآبادي قزويني (1294 - 1353 ه . ق) بهره مند شد .
در حقيقت آيت الله معصومي از شاگردان خاص و تربيت يافتگان محضر اين عارف واصل بوده است . [6]
مرحوم آيت الله اشكوري هيچگاه ارتباط خويش را با اين استاد فرزانه قطع نكرد وهمواره از محضر علمي وعرفاني اين مرد الهي بهره مي برد .
ب) نجف اشرف: ايشان بعد از قزوين وارد نجف اشرف گرديده و در اين حوزه بزرگ و كهنسال در نزد اساتيد مبرز مشغول فراگيري منقول و معقول شده، از بركت الطاف الهيه حائز رتبه اجتهاد گرديد . [7]
ج) مشهد مقدس: مرحوم آيت الله معصومي اشكوري مدتي از عمر شريف خويش را در مشهد مقدس سپري ساخته ودر مدرسه بالاسر مشهد مقدس در نزد آيات عظام: حاج آقا حسين قمي، ميرزا مهدي اصفهاني، حاج ميرزا محمد آقازاده خراساني - رحمهم الله - تلمذ كرده و موفق به اخذ اجازاتي از اين بزرگواران گرديده است . همچنين در اين حوزه علميه با بزرگاني چون آيت الله حاج شيخ حسنعلي اصفهاني، آيت الله حاج شيخ علي اكبر مازندراني، آيت الله سيدمحمد طالب الهدي اصفهاني، آيت الله حاج شيخ عباس محدث قمي محشور بوده و از اين بزرگان از باب تبرك و تيمن اجازاتي دريافت داشته است .
آيت الله معصومي اشكوري در سال 1348ه . ق بعد از اتمام تحصيلات و كسب مراحل و مدارج عاليه علمي به وطن بازگشت .
وي از سال 1337 و 1338 ه . ق وارد عرصه منبر گرديد; به جهت اينكه در عالم رؤيا از طرف اجداد خود، حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و حضرت ابي عبدالله الحسين عليه السلام مامور گرديد كه به منبر برود و به مواعظ و بيانات منبري مشغول گردد .
معظم له در اين باره مي نويسد:
«و از سنه هزار و سيصد و سي و هفت و هشت قمري مقتضي شد وارد ترويجات منبري نيز گرديدم و به مواعظ و نصايح برادران ديني خود به تفرقه اوقات پرداختم و اشتغال به نصايح و مواعظ نه از نقطه نظر رفع احتياجات دنيوي بوده است، بلكه ابتدائا براي تعليمات برادران و خواهران ديني و افاضه و افاده معلومات خودم اقدام در بيانات منبري [نمودم] و در عالم رؤيا از طرف اجداد طاهرين خود از حضرت اميرالمؤمنين - عليه الصلاة والسلام - و نيز از حضرت ابي عبدالله الحسين المظلوم عليه السلام اشاره گرديد كه بروم به مواعظ و بيانات منبري افاضات نمايم، بالخصوص حضرت سيدالشهداء عليه السلام بازويم را گرفته، روانه ام به طرف مجلس مواعظ و خدمت گزاري نمودند و اتفاقا از راه غيرعادي روانه ام فرمود و اثر اين خواب را خودم مي دانم و بس . لنا:
- گنج نهاني است مرا زر از اوآب رواني است لبم تر از او
- به كه چه خوش بحر نهاني نكوستناطقه ام رود رواني از اوست .» [8]
از منابر و مواعظ جان سوز آيت الله معصومي اشكوري هنوز هم مردم متدين رحيم آباد، رودسر و اشكورات خاطره هاي فراواني دارند و كم محفل و مجلسي را در اين ناحيه مي توان نام برد كه در آن مردم از خاطرات و كرامات اين عالم جليل القدر سخني نگويند .
حضرت آيت الله محفوظي، عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم وعضو خبرگان رهبري، درباره عمق تاثيرگذاري مواعظ اين عالم رباني بر مردم مي گويد:
«مردم در پاي منبر ايشان، همانند زن فرزند مرده با صداي بلند گريه مي كردند . نصايح ومواعظ ايشان در قلب مردم چنان تاثير مي كرد كه برخي از افراد با شنيدن آن در پاي منبر بي هوش مي شدند .» (9)
مرحوم آيت الله معصومي اشكوري مردي بزرگ وصاحب كشف و شهود بود و آن گونه كه مشهور است و خود آن جناب در كتاب (دو چوب و يك سنگ » ذكر كرده است، اسم اعظم را مي دانست و داراي كراماتي عجيب و غريب بوده و عارف به معارف شيعه، عالم به علوم ادب و فقه و اصول و منطق و كلام و علوم غريبه بوده و آن گونه كه مشهور است، داراي طي الارض بوده است .
حضرت آيت الله سيد محمد مهدي مرتضوي لنگرودي - دامت بركاته - در تقريظي بر كتاب دو چوب و يك سنگ اين گونه نوشته اند:
«چند نفر از علماء بزرگ ومورد وثوق كه از بردن نام شريفشان معذورم، برايم نقل نمودند كه ما شبي با آيت الله معصومي در يك خانه واقع در گيلان مهمان بوديم . راه دور بود، بنابراين شد كه شب را در خانه به روز آوريم . پس از صرف شام ميزبان براي ما در يك اطاق نسبتا بزرگي جا انداخت . هر كس به بستر خود رفت . همين كه نيمه شب شد، بر اثر سرفه زياد وشديد يكي از ما، چند نفر بيدار شدند، از آن جمله ما بوديم .
ناقلين واقعه سه نفر از علماء مورد وثوق بودند كه براي نگارنده واقعه را در سه نوبت، در سه جلسه خصوصي نقل نمودند كه نقل هر سه نفر بدون كم و زياد مطابق هم بود وآن اينكه آنان اظهار داشتند: فصل زمستان بود و هوا بسيار سرد، درب بسته و بخاري روشن بود، همين كه به بستر آقاي معصومي نظر كرديم، ديديم آقاي معصومي در بستر نيست . با خود گفتيم حتما به دست شويي رفته اند، پس از چندي خواهند آمد، ولي انتظار به طول انجاميد . درب اطاق را باز كرده، دست شويي و اطراف سالن و هال هرچه جستجو كرديم، معظم له را نيافتيم . در اين اثناء كه سر و صدا شد، ميزبان از اتاق خود بيرون آمد و گفت: آقايان چيزي لازم دارند؟ در جواب گفتيم: خير، جناب آقاي معصومي نزد شما نيامدند و اكنون در اتاق شما نيستند؟ وي در جواب گفت: خير، مگر در اتاق شما استراحت نكرده اند؟! گفتيم: خير، چون در اتاق نبودند به جستجوي ايشان مشغول هستيم . ميزبان هم با حالت تعجب همه جاي خانه را مورد جستجو قرار داد، ولي حضرت آقاي معصومي رحمه الله را نيافت . خلاصه اينكه همه ما پس از جستجوي زياد به اتاق خود برگشتيم وميزبان هم به اتاق خود رفت . درب اتاق را بستيم وبا هم مي گفتيم: آخر معلوم نشد جناب آقاي معصومي رحمه الله در كجا هستند؟! درست در حدود يك ساعت درباره ايشان صحبت مي كرديم كه ناگهان ديديم حضرت آقاي معصومي رحمه الله در بستر خود نشسته اند ومشغول ذكر گفتن هستند . به معظم له گفتيم: شما كجا تشريف داشتيد؟ ما در حدود دوساعت بلكه بيشتر است كه در جستجوي شما به سر مي بريم . ايشان در جواب فرمودند: اكنون كه مي بينيد در اينجا هستم . از معظم له بيش از اندازه تقاضا شد كه جهت وعلت غيبت خود را بيان نمايند، ولي ايشان از گفتن خودداري مي فرمود، اما ما ست بردار نبوديم تا اينكه حضرت آقا فرمودند: من علت را بيان مي نمايم به شرط اينكه تعهد شرعي بدهيد كه تا بعد از مرگ من اين واقعه را بر كسي نقل نكنيد .
تعهد شرعي از جانب همگي داده شد . حضرت آقاي معصومي رحمه الله فرمودند: من در حدود سه ساعت است كه در مدينه طيبه، اول خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله و بعد در نزد مادرم حضرت زهرا عليها السلام و بعد به خدمت ائمه بقيع عليهم السلام و بعد به نجف به خدمت مولا اميرالمؤمنين عليه السلام وبعد به كربلا و بعد به كاظمين و بعد به سامراء رفته، همه را از نزديك زيارت كردم و بعد به اينجا آمدم .» [9]
عارف الهي، حضرت آيت الله العظمي آقاي بهجت - دامت بركاته فرمودند:
«سالي در گيلان ما، برداشت محصول برنج مصادف شد با بارندگي شديد; طوري كه بارش باران به طور متوالي وپي درپي 12روز ادامه داشت و همين امر باعث نابودي محصول مي گرديد و به دنبال آن ناراحتي شديد كشاورزان شاليكار را به دنبال داشت; زيرا با چشم خود شاهد نابودي محصول و به هدر رفتن زحمات يك ساله خود بودند تا اينكه به فكر برخي از افراد متدين منطقه مي رسد كه براي حل اين مشكل به خدمت عالم رباني آية الحق آقاي معصومي اشكوري برسند .
وقتي به حضور ايشان رسيده، جريان را به عرض ايشان مي رسانند، معظم له قدري تامل فرمود وقلم را برداشت و روي تكه كاغذي چيزي را نوشت و فرمود: آن را داخل باران بيندازيد . به محض انداختن، باران قطع شد، ابرها كنار رفت وآفتاب همه جا را روشن ساخت . كشاورزان با خوشحالي در حالي كه سر از پا نمي شناختند، رفتند تا از فرصت به دست آمده براي برداشت محصول اقدام نمايند و كم كم اين قضيه دهان به دهان به گوش همه مردم رسيد .
برخي از افراد كه عقيده چنداني به اين گونه امور نداشتند، در صدد برآمدند تا آن كاغذ را پيدا كرده و از مندرجات آن آگاهي يابند . وقتي كاغذ را پيدا كردند، ديدند فقط اين عبارت كوتاه آمده است: «باران بند بيا!»
اين گونه كرامتها نشانه قدرت روحي و معنوي اين مرد بزرگ است .» [10]
آيت الله معصومي اشكوري در سال 1353 ه . ق كتابي به نام «دو چوب و يك سنگ » تاليف نموده كه به صورت كشكولي از معارف ديني و مطالب علمي و ادبي است . درباره وجه تسميه اين كتاب گفته اند: به نام مقدس علي عليه السلام مسمي مي باشد; چون دو چوب اگر به طور عمودي گذاشته شود، با يك سنگ بدين صورت نوشته مي شود: «110» و عدد 110 مطابق با عدد نام مقدس حضرت علي عليه السلام است . البته، برخي از بزرگان از جمله مرحوم آيت الله سيدمحمود مجتهد سيستاني از علماء حوزه مشهد فرمودند: اين نام «دو چوب و يك سنگ » نمادي از مطالب ديگر است كه ماذون در بيان نيستيم .
مرحوم آيت الله معصومي اشكوري درباره كتابش در وصيت نامه اي كه در آخر كتاب ايشان ذكر شده است، اين گونه مي نويسد:
«و بعد چون سزاوار نيست كه شخصي از دنيا برود ووصيت نكرده باشد، لذا وراثم بدانند كه من مال زياد ندارم و براي آنها تركه از مال دنيا زياد نگذاشته ام; يعني دسترسي نداشتم . هرگاه اولادم كافي مي شدند از ذكور و اناث براي آنها علم ارث مي گذاشتم به شيوه اجداد طاهرينم . ولي افسوس كه مرگ شايد مجال ندهد آنها را لايق ببينم ولكن ارث بزرگ را در عبارات كتابم دفن كرده ام . بندگي وعبادت لازم است تا گنج را پيدا نمايند .» [11]
كتاب دوچوب ويك سنگ تقريبا چهل سال بعد از رحلت مؤلف در جمادي الآخر 1382 ه . ق در چاپخانه علميه قم به طبع رسيد و با استقبال بسيار زيادي روبرو گرديد; به طوري كه به علت ناياب بودن، علاقه مندان نسخه اي از آن را به صورت زيراكس با قيمت گران تهيه مي نمودند . و در سال 1416 ه . ق اين كتاب به همراه ضمائم جلد دوم و شمه اي از حالات مؤلف با تقريظ آيت الله سيد محمد مهدي مرتضوي لنگرودي از علماء قم - سلمه الله - توسط نشر سايه در 192 صفحه به طبع رسيده است .
مرحوم آيت الله معصومي اشكوري علاوه بر كتاب فوق، رسالات ديگري كه مجموعا 600 صفحه دست نوشت مي باشد، در ابواب فقه واصول تاليف نموده اند كه هيچ كدام از آنها تاكنون به طبع نرسيده است .
مرحوم معصومي اشكوري در محيط زندگي خويش سعي وافري در بهسازي اخلاق و رفتار و تربيت مردم داشت و معلم نمونه اي در اين رهگذر بود . اگر وجهي از عائدات خود و يا وجوهات شرعي به دست مي آورد، به فتواي خود و اجازاتي كه از مراجع عظام وقت داشت به مصارف شرعيه مي رساند و صرف فقراء و مستحقين و مستمندان واقعي مي نمود و در نهايت قناعت زندگي مي كرد و از تجملات و تظاهرات پرهيز داشت .
در زمان فوتش خانه او شامل دو اتاق بالا و پايين و يك ايوان ساخته شده از چوب و گل بود و به همين سبك خانه اي هم در ييلاق داشت كه مفروش به حصيرهاي بافت محلي بود و در همين مكانها از مراجعين پذيرايي مي كرد وخود به تنهايي امور خويش را سر و سامان مي داد و حتي جهت سوخت منزل به جنگل مي رفت و با داس و تبر از درختان خشك شده، هيزم تهيه مي كرد و به منزل مي برد . او در گفتار وعمل پدر روحاني مردم زمان خود بود . [12]
در 27 رجب 1356 ه . ق مطابق با 1316 ه . ش آيت الله معصومي اشكوري در يكي از قراء اشكور; قريه «شوئيل » دارفاني را وداع گفت و در همان روستا به رسم امانت به خاك سپرده شد و پس از اطلاع وصي خاص او و فراهم نمودن زمينه مساعد در سال 1319 ه . ش پس از سه سال، قبر ايشان نبش گرديد و بدن تر و تازه ايشان به مشهد مقدس حمل شد و در قبرستان گلشور حسين آباد مشهد (انتهاي خيابان 30 متري طلاب) كه همان زمان، واقف آن قبرستان نيت كرده بود كه اولين ميت بايد يك نفر عالم روحاني باشد، دفن گرديد . مقبره وي در ضلع شمال غربي قبرستان مذكور قرار دارد .
در حدود سال 1374 ه . ش شهرداري مشهد اين قبرستان متروك را مبدل به پارك كرد . در خلال خراب كردن، مسئولان مربوطه متوجه جسد سالم و تر و تازه اي مي شوند و بعد از خواندن لوح مزار متوجه مي شوند كه اين جسد سالم متعلق به اين عالم رباني است . هم اكنون غير از قبر اين بزرگوار اثري از قبرستان نيست ومزار اين سيد جليل القدر بعد از آن واقعه، مورد توجه عموم مردم قرار گرفت وهم اكنون علاقه مندان و حاجت مندان براي برآورده شدن حاجات، نذورات و هدايايي به اين مقبره نوراني اهداء مي نمايند . بر روي سنگ قبر معظم له چنين نوشته شده است:
«هوالباقي، مرقد مطهر منور عالم رباني آيت الله آقا سيد محمد تقي معصومي اشكوري طاب الله ثراه - ، تاريخ فوت، 27 رجب 1356 ه . ق، مطابق با 1316 شمسي .»
جمع زيادي از مردم ناحيه اشكور كه براي زيارت امام هشتم عليه السلام به مشهد مقدس سفر مي كنند، خود را مقيد مي دانند كه ضمن زيارت حضرت امام رضا عليه السلام بر سر مزار مرحوم سيد هم بروند .
عاش سعيدا ومات حميدا
[1] ابومحمد حسن بن علي بن عمر الاشرف بن علي زين العابدين عليه السلام ملقب به ناصر الحق و اصم و اطروش، جد مادري سيد مرتضي و سيد رضي است كه دين مقدس اسلام را در بلاد ديلم از راه تبليغ رواج داد .
درباره شرح حال اين عالم شيعي و پيشينه تاريخي فرهنگي ديلمان مي توان به منابع ذيل مراجعه كرد:
ريحانة الادب، ج 6، ص 100; كامل ابن اثير، ج 4، ص 5; خير الاعلام، ج 1، ص 231; مجالس المؤمنين، مجلس هشتم، ص 388; سادات متقدمه گيلان، ص 379; اعلام زركلي، ج 1، ص 231; كتاب گيلان، ص 77; تاريخ طبرستان و رويان ومازندران، ص 143; مروج الذهب، ج 3، ص 373; تاريخ گيلان وديلمستان و ... .
[2] بويه » دهي است از دهات اشكور پايين از شهرستان رودسر (ر . ك: نامها و نامدارهاي گيلان، ص 66) و زادگاه سلسله اي از شهرياران ايراني است كه از گيلان برخاستند و به آل بويه معروف اند . سرسلسله آل بويه علي فرزند بويه ديلمي است كه در تاريخ با لقب عماد الدوله و دو برادرش حسن (ركن الدوله) و احمد (معزالدوله) شناخته مي شوند .
جهت اطلاع بيشتر از شرح حال وخدمات آل بويه يا آل ديالمه به كتب: سادات متقدمه گيلان، شيخ محمد مهدوي «آل بويه » و «شاهنشاهي عضدالدوله » تاليف علي اصغر فقيهي كه به طور مستقل بدان اختصاص يافته مراجعه فرماييد .
[3] مختصري از شرح حال آن مرحوم به قلم خودش در اوائل كتاب «دوچوب و يك سنگ » آمده است و مفصل تر از آن جاي ديگر نيامده و فرزند وي جناب آقا سيد جواد عدناني اشكوري نيز زندگي نامه اي از ابوي خود مرقوم داشته اند كه در مقدمه چاپ جديد «دوچوب ويك سنگ » توسط فاضل ارجمند جعفر سعيدي به چاپ رسيده است كه از آن بهره مند شديم . از مترجم و كتاب معروفش در منابغ ذيل ياد شده است:
- مكتب تفكيك، تاليف استاد محمد رضا حكيمي، ص 166;
- هزار ويك نكته، علامه حسن حسن زاده آملي، نكته 676;
- دروس هيئت و رياضي، علامه حسن زاده آملي، ج 2، ص 793 - 794;
- پيشينه تاريخي فرهنگي لاهيجان وبزرگان آن، محمد علي قرباني، ص 835;
- مجله بين المللي زائر، آستان قدس رضوي، سال 7، شماره 8، سال 1379، ص 5 و 14 .
[4] دو چوب و يك سنگ، ص 21 .
[5] زمر/36: «آيا خداوند براي بنده اش كفايت كننده نيست؟» .
[6] مكتب تفكيك، استاد محمدرضا حكيمي، ص 166 .
[7] دو چوب و يك سنگ، ص 20 .
[8] همان، ص 39 .
[9] ماهنامه زائر، شماره 73، ص 14 .
[10] تقريظ آيت الله سيدمحمدمهدي مرتضوي لنگرودي بركتاب دوچوب ويك سنگ، ص 8 .
[11] دو چوب ويك سنگ، ص 30 .
[12] همان، ص 26 .