آب كُر مقدار آبى است كه اگر در ظرفى كه درازا و پهنا و گودى آن هر يك سه وجب و نيم است بريزند آن ظرف را پر كند و وزن آن صد و بيست و هشت من تبريز بيست مثقال كمتر است و بر حسب كيلو 419/377 كيلوگرم مى شود. [1]
اگر عين نجاست مانند بول و خون به آب كر برسد، چنانچه بواسطه آن بو يا رنگ يا مزه آب تغيير كند آب نجس مى شود و اگر تغيير نكند نجس نمى شود. [2]
معيار آب قليل
آب قليل آبى است كه از زمين نجوشد و از كر كمتر باشد. [3]
اگر آب قليل روى چيز نجس بريزد و يا چيز نجس به آن برسد نجس مى شود. [4]
آب قليلى كه براى برطرف كردن عين نجاست روى چيز نجس ريخته مى شود و از آن جدا مى گردد نجس است. [5]
آبى است كه از زمين بجوشد و جريان داشته باشد. [6]
آب چشمه اى كه جارى نيست ولى طورى است كه اگر از آن بردارند باز مى جوشد حكم آب جارى را دارد. [7]
چيزى كه پاك بوده و معلوم نيست نجس شده يا نه پاك است و چيزى كه نجس بوده و معلوم نيست پاك شده يا نه، نجس است. [8]
دواجات روان و عطر و روغن و واكس و صابون كه از خارج مى آورند اگر انسان يقين بر نجاست آنها نداشته باشد پاك است. [9]
بول و غائط انسان و هر حيوان حرام گوشتى كه خون جهنده دارد نجس است. منى حيوانى كه خون جهنده دارد نجس است. [10]
شراب هر چيزى است كه انسان را مست مى كند، چنانچه به خودى خود روان باشد نجس است و اگر مثل بنگ و حشيش روان نباشد پاك است. [11]
الكل صنعتى كه براى رنگ كردن درب و ميز و صندلى و مانند اينها به كار مى برند پاك است.
الكل طبى كه انسان نداند از چيز مست كننده مايع گرفته شده پاك است. [12]
شراب و هر چيزى كه انسان را مست مى كند نجس است. [13]
سگ و خوكى كه در خشكى زندگى مى كنند نجس اند و سگ و خوك دريايى پاك است. [14]
خون حيوانى كه خون جهنده دارد نجس است. [15]
بنابراين خون حيواناتى كه خون جهنده ندارند مانند مارها، ماهى ها و حشرات پاك است.
حيوان حلال گوشت را به دستورى كه در شرع معين شده بكشند و خون آن به مقدار معمول بيرون آيد خونى كه در بدنش مى ماند پاك است. [16]
خونى كه از لاى دندانها مى آيد اگر به واسطه مخلوط شدن با آب دهان از بين برود پاك است و فرو بردن آب دهان در اين صورت اشكال ندارد. [17]
خونى كه در لباس نمازگزار بخشيده شده، خونى است كه كمتر از يك درهم باشد بجز خونهاى حيض و نفاس و بنابر احتياط واجب خون استحاضه. [18]
اگر انگور و انگور و آب انگور به خودى خود يا بواسطه پختن جوش بيايد، حرام است. [19]
خرما و مويز و كشمش و آب آنها اگر جوش بيايد طبق نظر اكثر مراجع تقليد پاك و خوردن آن حلال است. [20]
آب انگورى كه جوشيده و حرام شده با دو معيار حلال مى شود.
الف) دو سوم آن در اثر جوشيدن كم شود; ب) تبديل به سركه شود. [21]
مردار حيوانى كه خون جهنده دارد نجس است چه خودش مرده باشد يا به غير دستورى كه در شرع معين شده آنرا كشته باشند. [22]
چيزهايى از مردار كه مثل پشم و مو و استخوان و دندان (اگر از غير حيوانى باشد كه مثل سگ نجس است) پاك مى باشد. [23]
تخم مرغى كه از شكم مرغ مرده بيرون مى آيد اگر پوست روى آن سفت شده باشد پاك است ولى ظاهر آنرا بايد آب كشيد. [24]
مردار حيوانى كه خون جهنده دارد نجس است چه خودش بميرد يا به غير دستور شرعى آن را كشته باشند. [25]
اگر چيز پاك به چيز نجس برسد و هر دو يا يكى از آنهابه طورى تر باشد كه ترى يكى به ديگرى برسد چيز پاك نجس مى شود. [26]
چيزى كه روان باشد با برخورد با نجس، نجس مى شود و اگر روان نباشد نجس نمى شود. [27]
چيزى كه نجس شده است اگر خوردنى يا به وسيله آن در خوردن و آشاميدن استعمال مى شود بايد نجاست آن را به خريدار و عاريه گيرنده گفت. [28]
اگر چيزى را كه عاريه كرده نجس شود اگر بداند كه صاحبش آن را در خوردن و آشاميدن استعمال مى كند واجب است به او بگويد. [29]
خوراندن غذاهايى كه نجس شده به طفل حرام نيست ولى خورانيدن عين نجس به اطفال حرام مى باشد. [30]
اگر صاحب خانه در بين غذا خوردن بفهمد غذا نجس است بايد به مهمانها بگويد اما اگر يكى از مهمانها بفهمد لازم نيست به ديگران خبر دهد. [31]
فروختن چيز پاكى كه نجس شده و آب كشيدن آن ممكن است، اشكال ندارد ولى اگر مشترى بخواهد آن چيز را بخورد بايد فروشنده نجس بودن آن را به او بگويد. [32]
كافر كسى است كه منكر خدا شود يا براى خدا شريك قائل شود يا پيامبرى يا خاتميّت پيامبر اسلام را قبول نداشته باشد يا منكر ضرورى دين شود. [33]
تمام بدن كافر، حتى مو، ناخن و رطوبتهاى او نجس است. [34]
اگر پدر و مادر بچه نابالغ كافر باشند، آن بچه هم نجس است. و اگر يكى از اينها مسلمان باشد، بچه پاك است. [35]
كسى كه معلوم نيست مسلمان است يا نه، پاك مى باشد. ولى احكام ديگر مسلمانان را ندارد. مثلاً نمى تواند زن مسلمان بگيرد و نبايد در قبرستان مسلمانان دفن شود. [36]
نجاسات با ده چيز پاك مى شود آب، زمين، آفتاب، استحاله، انتقال، اسلام، تبعيت، برطرف شدن عين نجاست، استبراء، حيوان نجاست خوار، غائب شدن مسلمان. [37] و برخى از مراجع تقليد همچون مكارم، سيستانى، تبريزى، زنجانى فرموده اند مطهرات دوازده تا است. يازدهم كم شدن دو سوم آب انگور دوازدهم خارج شدن خون متعارف از ذبيحه.
هريك از مطهرات با شرايط خاصى پاك مى كند كه در رساله ها ذكر شده است.
لباس نجس علاوه بر شستن و آب كشيدن فشار دادن آن بطورى كه آب درون آن خارج شود لازم است. [38]
اگر چيزى به غير از بول نجس شود بعد از برطرف كردن عين نجاست يك مرتبه آب روى آن بريزند و از آن جدا شود پاك مى گردد. [39]
اگر از باطن انسان مثل دهان و بينى خون بيرون آيد آب كشيدن آن لازم نيست ولى اگر دندان مصنوعى در دهان نجس شود بايد آن را آب بكشند. [40]
جايى را كه انسان نمى داند از ظاهر بدن است يا باطن آن اگر نجس شود لازم نيست آب بكشد. [41]
معيار ثابت شدن طهارت يا نجاست سه چيز است:
1. خود انسان يقين كند 2. دو عادل خبر دهند 3. كسى كه چيز نجس در اختيار اوست بگويد. [42]
اگر مسلمانى چيز نجس را آب كشيده باشد اگر چه معلوم نباشد درست آب كشيده يا نه پاك است [43]
هر چيز نجسى تا عين نجاست را از آن بر طرف نكنند پاك نمى شود ولى اگر بو يا رنگ نجاست در آن مانده باشد اشكال ندارد مثلاً اگر خون را از لباس بر طرف كنند و لباس را آب بكشند و رنگ خون در آن بماند پاك مى باشد. [44]
اگر شك كند عين نجاست مانده يا نه بايد بيشتر بشويد تا يقين كند از بين رفته است. [45]
رفع نجاست در حيوان معيار پاكى حيوان است و همچنين اگر نجاست از باطن بدن انسان مثل توى دهان و بينى رفع شود پاك مى شود. [46]
براى پاك شدن كف پاوته كفش بهتر است 15 قدم يا بيشتر راه برود اگر چه به كمتر از 15 قدم يا ماليدن پا به زمين، نجاست برطرف شود. [47]
پاك شدن كف پا و ته كفش نجس بواسطه راه رفتن روى آسفالت و روى زمين كه با چوب فرش شده محل اشكال است بلكه پاك نشدن اقوى است. [48]
لازم نيست كف پا و ته كفش نجس تر باشد بلكه اگر خشك هم باشد با راه رفتن پاك مى شود. [49]
كسى كه با دست و زانو راه مى رود اگر كف دست يا زانوى او نجس شود پاك شدن دست و زانوى او بوسيله راه رفتن محل اشكال است و همچنين است عصا و ته پاى مصنوعى و چرخ اتومبيل و... [50]
[1] . توضيح المسائل مراجع، ج 1، م 16.
[2] . همان، ج 1، م 17.
[3] . توضيح المسائل مراجع، ج 1، ص 49، م 25.
[4] . همان، م 26.
[5] . همان.
[6] . همان، م 28.
[7] . همان، م 31.
[8] . توضيح المسائل مراجع، ج 1، ص 60، م 55 و ص 95، م 123.
[9] . همان، ص 79، م 94.
[10] . همان، ص 75، م 84.
[11] . توضيح المسائل مراجع، م 111.
[12] . همان، ص 88، م 112.
[13] . همان، م 111.
[14] . همان، م 105.
[15] . همان، م 86.
[16] . توضيح المسائل مراجع، م 97.
[17] . همان، م 100.
[18] . همان، ج 1، ص 494، م 855.
[19] . همان، م 113.
[20] . همان، م 114.
[21] . توضيح المسائل مراجع، ج 1، م 202.
[22] . همان، م 88.
[23] . همان، ص 78، م 89.
[24] . همان، م 92.
[25] . همان، م 88.
[26] . همان، ص 96، م 125.
[27] . توضيح المسائل مراجع، ج 1، م 129.
[28] . همان، م 142.
[29] . همان، م 146 و 2357.
[30] . همان، م 141.
[31] . همان، م 145 و 143.
[32] . همان، ج 2، م 205.
[33] . توضيح المسائل مراجع، ج 1، ص 84، م 106.
[34] . همان، م 107.
[35] . همان، م 108.
[36] . همان، م 109.
[37] . توضيح المسائل مراجع، ج 1، ص 107 م 148.
[38] . همان، م 160، 162 و 159.
[39] . توضيح المسائل مراجع، ج 1، م 162.
[40] . همان، م 216، ص 138.
[41] . همان، م 218.
[42] . همان، ص 143، م 222.
[43] . همان.
[44] . توضيح المسائل مراجع، ج 1، ص 118، م 170.
[45] . همان.
[46] . همان، م 216.
[47] . همان، م 185، ص 124.
[48] . همان، م 184، ص 124.
[49] . توضيح المسائل مراجع، ج 1، م 187.
[50] . همان، م 188.