پیامبر(ص) به عنوان انسان متاله و ربانی، از سوی خداوند به عنوان اسوه حسنه و سرمشق و نمونه کامل و نیکو برای پیروی معرفی شده است تا کسانی که خواهان رسیدن به مظهریت در الوهیت و ربوبیت هستند، سرمشقی عملی و عینی داشته باشند که از جنس بشر است، ولی توانسته متاله و ربانی شود و این به ظاهر محال را ممکن بلکه عملاً تحقق بخشد.
بازخوانی سیره آن حضرت(ص) چنان که قرآن گزارش کرده بی گمان مهمترین منبع و اصیل ترین آن برای بهره مندی و پیروی است؛ زیرا هیچ شک و تردیدی در صحت سیره منقول از سوی خداوند در قرآن نیست و نیازی نیست تا در صحت و سقم آن از علومی چون رجال و سندشناسی بهره گرفت، بلکه حتی نیاز به علم درایه الحدیث به یک معنا نیست، زیرا گزارشهای قرآنی درباره سیره محمد(ص) چنان روشن است که با تدبر و دقت اجمالی میتوان حقیقت این سیره را دریافت و براساس آن عمل کرد. بی گمان سیره آن حضرت(ص) که خداوند به خلق عظیم تعبیر کرده، همان قرآن مجسم است؛ چنان که قرآن به یک معنا همان حقیقت مکتوب و کلامی آن حضرت(ص) میباشد.
نویسنده در مطلب حاضر بر آن شد تا به بخشی از سیره آن حضرت(ص) درخصوص برخورد با بیگانگان و غیرخودیها در میان امت اسلام براساس گزارشهای قرآنی اشاره کند؛ زیرا نیاز جامعه اسلامی در وضعیت کنونی بیداری، بهره گیری از این سیره برای تبیین مرزهای خودی و غیرخودی و چگونگی برخورد با آن است.
از اتمام حجت تا حذف فیزیکی
بیگانه، واژهای دارای گستره مفهومی و مصداقی وسیعی است. بیگانه در عرصه سیاسی به عناصر خارج از ملیت گفته میشود که دارای تابعیت ملی نیست. بیگانه در مفهوم قرآنی، به معنای هرکسی است که از دایره امت بیرون است و به عنوان شهروند به شمار نمیرود. مفهوم شهروندی در تفسیر اسلامی و قرآنی، شامل عناصر عقیدتی میشود که بیرون از دایره اسلام میباشند ولی به عللی در دایره حکومتی اسلام قرار گرفته و مجوز زندگی به عنوان شهروندی را دارا هستند. این افراد شامل اهل کتاب از یهود، نصاری و مجوسی میشوند که به عنوان شهروندان امت اسلامی از تابعیت برخوردارند و در برابر پرداخت مالیات و جزیه از امنیت کامل و حقوق شهروندی برخوردار میشوند. (توبه، آیه29)
البته در یک تعریف از شهروندی در فقه سیاسی اسلام میتوان دایره را وسیعتر از این گروههای عقیدتی قرار داد و کسانی دیگر چون منافقان و حتی مشرکان و کافران اهل پیمان و قراردادهائی چون عدم تعرض را نیز جزو شهروندان امت اسلام قرار داد؛ ولی به دلایلی این حکم پس از دوره ای نقض شد و مشرکانی که دارای پیمان با دولت اسلامی بودند، از دایره شهروندی بیرون رانده شدند و تنها منافقان که اسلام ظاهری دارند، همراه با اهل کتاب به عنوان شهروندان امت اسلام پذیرفته شدند.
معنای دیگری که برای بیگانه مطرح میشود، به معنای غیرخودی است. خودی به اهل ایمانی گفته میشود که از هر جهت براساس اعتقاد اسلام عمل میکنند و در سیره و سنت بر حکم خداوند و پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) میباشند؛ زیرا هرکسی به هر عنوانی به برخی از آموزههای قرآنی ایمان داشته و به برخی دیگر کافر باشد، از دایره خودی بیرون است؛ بلکه حتی در برخی از تعابیر، خودی به مومنان و غیرخودی به مسلمان گفته میشود که میتواند شامل سست ایمانها و کسانی باشد که هنوز ایمان در جان و دلشان مستقر نشده، (حجرات، آیه14) چنانکه میتواند شامل منافقان اهل دورویی نیز باشد.
براین اساس، میتوان بیگانه را به معنای غیرخودی از مسلمانان و منافقان دانست که از حقوق شهروندی همانند هر مومنی بهره مندند، ولی در اسلام خویش به تمامیت نرسیده و در همه امور، مطیع خدا و پیامبر(ص) نیستند. (بقره، آیه 150)
براساس آموزههای قرآنی، مومنان در مسیر متاله و ربانی شدن گامهای بلندی برداشته اند. اینان رنگ خدایی گرفته اند و ایمان در د ل هایشان جا گرفته است. (بقره، آیه 138)
آنچه مراد و مقصود ما از غیرخودیهاست، کسانی هستند که از حقوق شهروندی برخوردارند، ولی در مسیر اهداف و فلسفه اسلام و دولت اسلامی گام بر نمیدارند، بلکه حتی مانع و سد راه آن میشوند.
برخورد پیامبر(ص) با این گروه از شهروندان، برخوردهای متفاوتی است که با توجه به موقعیت دولت و شرایط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و فعالیتهای این گروه تنظیم میشود.
این برخوردها از اتمام حجت تا حذف فیزیکی افراد غیرخودی ادامه مییابد و شهروندی موجب نمیشود تا با آنان به حکم کافر حربی برخورد نشود؛ زیرا کنشها و واکنشهای این شهروندان غیرخودی تعیین کننده چگونگی برخورد با آنان است.
نگاهی گذرا به کنشها و واکنشهای پیامبر(ص)
برای درک سیره محمدی(ص) درباره چگونگی برخورد با افراد اصطلاحا غیرخودی باید به آیات قرآنی مراجعه کرد که مهم ترین و اصیل ترین منبع در شناخت سیره آن حضرت(ص) است. دراینجا به برخی از کنشها و واکنشهای آن حضرت(ص) اشاره میشود.
1- اتمام حجت: پیامبر(ص) از سوی خداوند مامور است تا همگان را به اسلام دعوت کرده و حجت الهی را بر ایشان تمام کند. (آل عمران، آیه 20؛ مائده، آیات 19 و 92؛ توبه، آیه 128) بنابراین، حضرت فراتر از توجهی که به کافران دارد، به کسانی توجه و اهتمام میورزد که به عنوان شهروندان امت اسلام تلقی میشوند. پس با تمام رافت و رحمت اسلامی با آنان مواجه میشود چنانکه به حکم رحمه للعالمین بودن (انبیاء، آیه 107) نسبت به همگان مهر و رحمت میورزد. این مهر و رافت به حدی بود که پیامبر(ص) سختی بسیاری را تحمل میکرد و خود را به رنج میافکند. (شعراء، آیه 3؛ کهف، آیه 6) به گونهای که حتی منافقان، پیامبر(ص) را به سبب مماشات و مدارا با خودشان، به عنوان اذن (توبه، آیه 16) به تمسخر میگرفتند و میگفتند که او انسان حرف شنو و ساده لوح است به گونهای که هر حرف و توجیهات ما را میپذیرد. این درحالی بود که آن حضرت(ص) به حکم رحمت برای جهانیان بودن و اتمام حجت برهمگان، با آنکه از باطن سخنان و قلوب ایشان آگاه بود، با آنان مدارا و مماشات میکرد تا به خود آیند و مسیر متاله و ربانی شدن را با اطاعت از خدا و پیامبرش، درپیش گیرند؛ چون آن حضرت دارای قلبی بسیار رئوف و مهربان بود و براسلام آوری و نجات و رهایی آنان از آتش دوزخ حریص بود. (توبه، آیه 128) آن حضرت(ص) برای این که حتی مشرکان و دشمنان دین اسلام از حقیقت آگاه شوند و ایمان بر آنان عرضه شده و اتمام حجت شود، با اعطای پناهندگی و فراهم آوری همه امکانات برای سفر و حضور در مرکز اسلام و آشنایی با حقیقت دین اسلام، تلاش میکرد تا این کار انجام گیرد و اسلام بر همگان چنان که هست عرضه شود. (توبه، آیه 6)
2- مدارا و مماشات: آن حضرت(ص) چنان که گفته شد با همگان با چنان مهربانی و رحمتی برخورد میکرد که برخیها از رفتار کریمانه و بزرگوارانه آن حضرت(ص) سوء استفاده میکردند و او را با عناوین زشت به تمسخر و استهزا میگرفتند. آن حضرت(ص) وقتی دستوری میداد بر آن بود تا با هرکسی با توجه به شعور و فهم و استطاعت او برخورد کند، اما منافقان همواره سوءاستفاده میکردند و از مدارا و مماشات آن حضرت(ص) برای پیشبرد کارهای خود بهره برداری بد مینمودند، با این همه سعه صدر پیامبر اجازه نمیداد با آنکه نسبت به این شیوه منافقان کاملا علم و آگاهی دارد، برخوردهای تندی با آنان داشته باشد؛ زیرا هدف آن حضرت(ص) ضمن ایجاد فرصتی برای استقرار اسلام و دولت اسلامی، امکان توبه و بازگشت منافقان به سوی حقیقت بود. (نساء آیه18، مجمع البیان، ج3 و 4، ص124)
3- مصلحت اندیشی: از نوع مدارا و مماشات آن حضرت(ص) با منافقان میتوان دریافت که برخی از رفتارهای آن حضرت(ص) مبتنی بر مصلحت اندیشی و رعایت مصالح عالی اسلام و دولت اسلامی بوده است. (نور، آیه 26) گاه آن حضرت(ص) حتی به نام افراد و گروههای اجتماعی غیرخودی اشاره نمیکرد و با بیان عناوین کلی چون آنان (اعرض عنهم) میکوشید تا حساسیتی را ایجاد نکند و ضمن پرهیز از مطرح شدن نام و نشانشان معروفیت ازطریق این حساسیت و نام بردن، امکان ایجاد اختلال در استقراریافتن دولت اسلامی به آنان ندهد؛ زیرا با آنکه پیامبر(ص) با نام و نشان، منافقان و توطئه گر و مرتبط با دشمنان را میشناخت، ولی برای اینکه دولت اسلامی مستقر شود و قدرت یابد، با آنان مدارا و مماشات میکرد و با این همه هشدارهای لازم را در شکل کلی بیان مینمود تا منافقان بدانند که ایشان از همه حرکات و تحرکات آنان آگاه است و رصد و پیگیری میکند. (نساء، آیه 18؛ مجمع البیان، ج3و4، ص124)
4- موعظه و پند هشدارگونه: یکی از واکنشهای آن حضرت(ص) نسبت به رفتارهای منافقان غیرخودی این بود که به آنان هشدارهای لازم را در قالب پند و نصیحت و اندرز میداد. به عنوان نمونه هنگامی که منافقان برای اموری چون قضاوت و حکمیت به طاغوت و نهادهای کافران و مشرکان مراجعه میکردند، آن حضرت(ص) به آنان هشدار میداد که این گونه رفتارها موجبات پشیمانی و ندامت آنان خواهدشد. (نساء، آیات60تا 63) اگر بخواهیم امروزی به این مسئله نگاه کنیم، مثل این است که کسانی از مراجع جهانی بخواهند تا برای مشکلات داخلی، ناظرانی را بفرستند یا برای کنترل و مدیریت انتخابات کسانی را به عنوان ناظر معرفی کنند یا برای اموری چون تقلب و صحت و عدم صحت انتخابات و مانند آن مراجع بیگانه را به عنوان حکم و قاضی معرفی کنند و از آنان برای قضاوت دعوت نمایند و یا پرونده را به مراجع بیگانه ارجاع دهند؛ زیرا از نظر قرآن و سیره پیامبر(ص) این گونه ارجاعات، از قبیل مراجعه به طاغوت است و تحاکم به آنان حرام و گناه میباشد. از این رو پیامبر(ص) خود را موظف میدانست که به این مسائل توجه داده و هشدارهای لازم را در قالب نصیحت بیان کند تا مردم در مسیر سلطه بیگانگان جامعه را به سوی ناکجاآباد نبرند و استقلال و امنیت جامعه را با این مراجعه و ارجاع پروندهها مختل نکنند؛ زیرا ارجاع و تحاکم به طاغوت، زمینه ساز تسلط بیگانگان بر جامعه اسلامی و اسباب فقدان امنیت و استقلال واقعی جامعه و دولت خواهدبود. نمونهای از این را ما در منافقان جدید بارها در مشکلات و مسایل داخلی دیده ایم و در مسئله لبنان نیز این مشکل حتی بحرانهای عظیمی را به دنبال داشته و دارد و استقلال آن کشور را با خطر جدی مواجه ساخته است.
5- نظارت: بی گمان اجرای قوانین، نیازمند نظارت دقیق هیئت حاکم است. البته اسلام برای اینکه نظارت مشارکتی در همه سطوح مراعات شود، همگان را نسبت به یکدیگر موظف کرده تا نظارت داشته باشند. از این رو هریک از امت نسبت به دیگری، دارای ولایت نظارتی است که درشکل امر به معروف و نهی از منکر نهادینه و قانونی شده است. اما پیامبر(ص) و رهبری جامعه به عنوان مسئول اصلی میبایست این نظارت را به شکل کامل مورد توجه و اجرا قرار دهد و درآن کوتاهی نکند. نظارت رهبری نسبت به اجرای احکام، مختص به امور اجتماعی و سیاسی و نظامی یا عرصه عمومی نیست. بلکه عرصه هایی را که جزو حریم خصوصی نیزقلمداد میشود، دربر میگیرد لذا پیامبر (ص) مأمور میشود تا حتی برحسن اجرای طلاق با نگهداشت عده به همراه شرایط آن نظارت مستقیم باشد (طلاق، آیه1) بطوری که دراین حکم عام خداوند پیامبر (ص) را مخاطب قرارمی دهد تا مسئولیت نظارت حتی درحوزه خصوصی و اجرای کامل احکام را بیان کند.
بنابراین، پیامبر(ص) موظف شده تا نسبت به کارهای امت و شهروندان نظارت دقیق و کاملی داشته باشد وبراساس رفتارهای شهروندان با آنان تعامل کند. از این رو رفتارهای منافقان به عنوان گروههای اجتماعی خطرناک مورد توجه ویژه قرار گرفته و همه امور زندگی آنان از سوی دولت اسلامی رصد و کنترل میشود تا جامعه از آسیبهای آنان در امان باشد. براین اساس، نظارت دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی بر زندگی اجتماعی و حتی خصوصی منافقان و غیر خودیها، امری لازم و ضروری است و نمیتوان به صرف حقوق شهروندی از این مهم چشم پوشید، زیرا مصالح جامعه مهمتر از مصلحت افراد است.
6- تهدید به افشاگری: چنان که گفته شد، واکنشهای پیامبر (ص) و رهبری براساس رفتارهای منافقان شکل میگیرد. بنابراین با توجه به نوع عملکرد منافقان، درجه نرمی و مدارایی و سخت گیری تغییر میکند هرگاه توطئهها و فعالیتهای جریانهای انحرافی و غیرخودی درجامعه به شکلی باشد که میتواند تاثیرات آن، جامعه را با خطر جدی مواجه سازد و مصلحت این است که نسبت به آنان هشدارهایی داده شود و حتی اسامی و نامها و نوع فعالیتهای خرابکارانه آنان افشا شود، لازم است که این اقدام از سوی رهبری انجام گیرد. پیامبر (ص) از سوی خداوند در موقعیت هایی مامور میشود که در برابر منافقان موضع گیری کرده و آنان را به افشای اسرار و فعالیتهای مخفیانه و خرابکارانه شان تهدید کند. (توبه، آیه 46).
7- توبیخ و سرزنش: گاه لازم است که منافقان و افراد غیر خودی به سبب رفتارهای ضد اجتماعی و ضد ارزشی توبیخ شوند و به سبب فعالیتهای بچه گانه خودشان که موجب اذیت و آزار مسئولان و امت میشود، سرزنش شوند. از این رو پیامبر (ص) مامور میشود، منافقانی را که دین را بازیچه خود کرده و ارزشهای اجتماعی و دینی را به تمسخر و استهزا میگیرند، سرزنش و توبیخ نماید. (توبه، آیه 56).
8- طرد اجتماعی: همان گونه که طرد مومنان جایز نیست (انعام، آیه 25) و رهبری میبایست همواره متوجه خودیها باشد و ایشان را برای کارها به مشارکت و مشورت بگیرد. (آل عمران، آیه 159) در مقابل، لازم است که غیر خودیها و منافقان را از دستگاه رهبری و مدیریتی جامعه طرد کند و اجازه ندهد که مسئولیتهای مهم و کلیدی کشور را دراختیار گیرند. پیامبر(ص) مامور میشود تا با متخلفان ازجهاد به عنوان غیر خودی برخورد نماید و آنان را از جامعه طرد کند تا تنبیه شوند و از کارهای خود پشیمان شده و مسیر خود را به سوی مشارکت و همکاری با امت درپیش گیرند. (توبه، آیه 49) درحقیقت طرد اجتماعی میتواند فرصتی برای منافقان و غیر خودیها و همچنین برای امت برای شناخت خودی از غیرخودی باشد تا با شناخت آنان، در تعامل با آنها مراقبت کرده و در دام فریبشان نیفتند.
9- پرهیز از اطاعت: اطاعت از غیرخودیها جایز نیست؛ هرچند که غیرخودیها تلاش میکنند با نامه نگاری و نصیحت به امام المسلمین و عناوین فریبنده دیگر، خود را مشاور امین رهبری قراردهند، ولی باید متوجه بود که این کار روا نیست، و هیچ نمی تواند از منافقان اطاعت کند. و آنان را مشاوران خود گرفته و سخنانشان را مصلحت اندیشانه بداند. خداوند به پیامبر(ص) و رهبری جامعه هشدار میدهد که از منافقان و سخنان مصلحت اندیشانه آنها اطاعت نکند؛ زیرا جز به تباهی و ترس و خوف سفارش نمیدهند و جز به دیگر ترسی به جای خداترسی دعوت نمیکنند. (احزاب، آیات 1 و 84)
10- بررسی اخبار امنیتی: منافقان به سبب ارتباط با بیگانگان و دشمنان از حربههای گوناگونی بویژه در جنگ نرم و روانی استفاده میکنند، از این رو لازم است که جامعه و دولت اسلامی نسبت به اخبار و پیامکها و اطلاعات واصله ازسوی ایشان دقت کافی و لازم را داشته باشد و به سادگی در دام اخبار و اطلاعات آنان نیفتد. اخبار بویژه اخبار امنیتی و نظامی که از سوی منابع غیرخودی و منافقان بیان میشود میبایست با حساسیت ویژهای بررسی شود و آن را جهت تشخیص صحت و سقم ارزیابی نمود. (نساء، آیه 38)
11- مبارزه و حمله به محافل تیمی و مراکز هم اندیشی: یکی از وظایف رهبری و دولت اسلامی، شناسایی محافل غیرخودی و مراکز و خانههای تیمی آنان است که در اشکال گوناگون چون محافل دینی، هیئتهای عزاداری، مراسم و مناسبتهای ملی و مذهبی و حتی مساجد و حسینیهها شکل میگیرد. در صورت نیاز میبایست حتی ساختمانهای آنان مصادره و گاه تخریب شود؛ چنان که پیامبر(ص) مامور میشود که مسجد ضرار را به عنوان پایگاه منافقان تخریب کرده و با آن برخورد حذفی نماید. (توبه، آیات 48 و 107 و 108)
12- ترک تکریم و احترام: در برخی از مواضع و مواقع لازم است که با غیرخودیها به عنوان انسانهای مسخ شده فرهنگی تعامل شود. بر این اساس پیامبر(ص) به عنوان رهبر جامعه موظف میشود تا از حضور بر سر جنازه و قبر منافقان خودداری کرده و حتی برای آنان که به ظاهر مسلمان بودند، نماز نگزارد و آنان را تکریم و احترام نکند؛ زیرا این افراد از منافقانی بودند که پس از افشای نام و نشان، همچنان با دشمنان اسلام همکاری و مراوده داشته و اطلاعات جاسوسی و امنیتی را منتقل میکردند و جامعه اسلامی را با خطرات مختلف مواجه میساختند. در صورت افشای نام و نشان منافقان و غیرخودیها ازسوی مراکز تصمیم گیری چون رهبری و مجلس و قوه قضاییه، هرگونه تکریم و احترام از منافقان برداشته میشود و میبایست به شدت طردشده و هرگونه تعامل و همکاری با آنان محدود شود و درفشار روحی و اجتماعی قرارگیرند. (توبه، آیات 38 و 48)
آنچه بیان شد تنها گوشهای از سیره حضرت پیامبر(ص) در برخورد با غیرخودیها بود. بررسی سیره آن حضرت(ص) در آیات قرآنی به ما امکان میدهد تا با سیره آن حضرت(ص) چنان که فرمان الهی است حرکت کرده و جامعه اسلامی قرآنی و نورانی داشته باشیم.