جلوه هايي از هجرتهاي علما
رابطه عميق امت اسلامي با فرهنگ و معارف اهل بيت عليهم السلام به واسطه دانشمندان رباني، يكي از بزرگترين عوامل حيات و بيداري جامعه اسلامي بوده و هست. امتي كه در طول تاريخ پرفراز و نشيب اسلام عالمان ديني خود را چونان نگيني در ميان گرفته و در سايه راهنمائي هاي ايشان همواره در صراط مستقيم گام برداشتند. اين حكيمان فرزانه تنها به حجره و حوزه درس بسنده نكرده و گاه مي شد كه وظيفه را در بدست گرفتن سلاح رزم در ميدان مبارزه با دشمنان در صحنه هاي نظامي و فرهنگي مي ديدند، از آن جمله مي توان «سيد لاري » را نام برد.
سيدعبدالحسين در شب جمعه سوم ماه صفر سال 1264 ديده به جهان گشود. از همان كودكي به تحصيل علم پرداخت و پس از چندي براي تكميل دروس خويش و تهذيب روح، راهي حوزه علميه نجف - كه در آن زمان از شهرت خاصي برخوردار بود - شد و به علت استعدادهاي فراوان در سن بيست و دو سالگي به درجه اجتهاد نائل آمد.
به دنبال تهاجمات انگليس به ايران - بخصوص جنوب ايران - در زمان قاجار، مردم اين خطه كه زير ظلم و ستم خونخواران به ستوه آمده بودند، راه چاره را در اين ديدند كه با نوشتن طومار و نامه هايي از ولي فقيه عصر خويش «ميرزاي بزرگ » استمداد جويند و از ايشان بخواهند تا با فرستادن نماينده اي به عنوان رهبر، به اوضاع اسف بارشان رسيدگي نمايد، و با اعزام هيئتي از اوضاع آن جا مرجع خود را مطلع ساخته، و از وي درخواست نمودند با فرستادن شخصي پرتوان، آنان را در ميدان مبارزه با ظلم و ستم استعمارگران هدايت كند و علاوه بر آن قدرت اداره امور در جهت رويارويي با دشمنان و دفع تجاوزات آنان را داشته باشد.
زماني كه هيئت مذكور وارد نجف شد سيد عبدالحسين در سن چهل و پنج سالگي بود و يكي از بزرگترين اساتيد حوزه علميه نجف به شمار مي رفت. با سفارش يكي از علما از وي دعوت شد تا براي اين امر مهم به لارستان برود، اما او با توجه به مسؤوليت هاي مختلف حوزوي از قبول اين دعوت امتناع ورزيد.
هنگامي كه حضرت آيت الله ميرزاي شيرازي از موضوع با خبر شدند، با توجه به شناختي كه از منطقه حساس جنوب ايران و مسائل حاد آن جا و موقعيت حياتي آن در مقابل استعمارگران داشتند، با سابقه درخشاني كه مردان مجاهد آن سرزمين بر جاي گذاشته بودند، اعزام مبارزي ديگر را براي تداوم حركت هاي سازنده سياسي فرهنگي شيعه ضروري ديدند.
ايشان در اولين فرصت، سيد را از مسائل رنج آور جنوب ايران با خبر مي كند و با استفاده از مقام «ولايت امر» هجرت به لارستان را بر وي لازم نمودند. در قسمتي از پيام مرحوم ميرزاي شيرازي به سيد عبدالحسين آمده است: «مردم بزرگوار فارس استدعا مي نمايند جنابعالي در لار هميشگي باشيد و اهالي منطقه در صدد حفظ خود، شما را مي طلبند تا پايمال دشمنان و معاندين نشوند.»
سيد كه با مسؤوليت هاي مختلف و مشغله هاي حوزوي مي توانست فرد مؤثري در ميدان درس و بحث باشد، با توجه به موقعيت منطقه و نياز مبرم مردم، فرمان استاد و ولي فقيه خويش را اجابت نموده و به درخواست آنان پاسخ مثبت داد. او مي دانست كه اگر در نجف بماند به مدارج علمي بالاتري خواهد رسيد اما لازم دانست سنگر مسؤوليت و خدمت خود را به عنوان يك وظيفه شرعي تغيير دهد، لذا در حاشيه نامه مذكور نوشت: «اغاثه مستغيثين و اجابت دعوت مؤمنين جهاد اكبر في سبيل الله و فرض ذمه اسلاميه است.»
هجرت آيت الله سيد عبدالحسين لاري بركات ارزنده علمي، سياسي فرهنگي فراواني در برداشت كه به گوشه اي از آن اشاره مي شود.
تاسيس حوزه علميه و تربيت شاگرداني مبارز و خستگي ناپذير:
براي اين كه او بتواند به خوبي برنامه هاي خود را عملي كند لازم بود در كنار خود نيروهاي مناسبي را داشته باشد تا با يك هماهنگي و تشكيلات منظم در مسير اهداف عاليه گام بردارد. به اين جهت اولين اقدام وي پس از ورود، تاسيس حوزه علميه بود كه به دنبال اين حركت حساب شده و ضروري، دانشجويان و طالبان علوم ديني از اقصي نقاط جنوب ايران و كشورهاي مجاور مانند هندوستان به آن جا آمدند و سبب رونق آن حوزه شدند.
قبل از ورود ايشان، يهوديان منطقه از هر گونه آزار و اذيتي نسبت به مسلمانان فروگذار نمي كردند تا آن جا كه به صورت مسلحانه مزاحمت ايجاد مي نمودند. با تدبيري كه وي پس از آمدن به لار از خود نشان داد، قدرت از يهوديان سلب شده و ديگر توان آزار و اذيت مسلمانان را نداشتند، به اين جهت هنگامي كه او به قصد زيارت خانه خدا بار سفر بست، يهوديان با تحريك كردن حاكمان وقت مانع بازگشت ايشان به منطقه شدند.
با توجه به علاقه زيادي كه مسلمانان نسبت به سيد لاري از خود نشان دادند اين توطئه نقش بر آب گشته و او با پيروزي به لار وارد شد. ولي چون يهوديان دست از تجاوزات خود بر نداشتند قاطعانه دستور داد تا آنان ظرف مدت معيني تمام اموال و دارائي خود را فروخته، به مناطق ديگر بروند و به اين وسيله توطئه آنان خنثي شده و مسلمانان از شر و عنادشان آسوده گشتند.
يكي از معضلات موجود در آن منطقه حضور مبلغان مسيحي بود كه با حمايت استعمار انگليس دست به يك تهاجم فرهنگي گسترده بر عليه اسلام و مسلمين زده بودند و فرهنگ غرب را گسترش مي دادند كه ايشان با درايت و تيزبيني خاصي با اين معضل اجتماعي - فرهنگي خطرناك به مبارزه برخاست و براي خاتمه دادن به تهاجم آنان و شكست توطئه شيطاني استعمارگران حكم اخراج مبلغان را صادر نمود.
اين مقابله به جا آنقدر براي دولت انگيس گران تمام شده بود كه دولت قاجار خواست تا «سيد» را مورد مؤاخذه قرار دهد. دولت قاجار «عين الملك » را مامور رسيدگي به اين مساله نمود و چون «سيد لاري » جزوات و كتب مبلغان مسيحي را جمع آوري كرده بود، دولت پذيرفت كه مبلغ دوهزار تومان براي پس گرفتن جزوات و كتب به سيد بپردازد. اين مبلغ با توجه به ماليات سالانه لار كه چهارهزار و دويست تومان بوده مبلغ قابل توجهي است. اما وقتي مامور دولت با اقتدار و سازش ناپذيري وي مواجه شد با عذرخواهي و سرافكندگي به تهران بازگشت.
پس از درهم شكستن قدرت و ابهت يهوديان و مسيحيان منطقه، از كارهاي مهم و اساسي وي بدست گرفتن رهبري سياسي - فرهنگي امت مي باشد. اين جا بود كه مردم نه تنها به عنوان يك عالم عابد، بلكه به ديده رهبري لايق و مبارز گرد او حلقه زدند و خواستار مبارزه علني و احقاق حق خويش از غاصبان شدند.
وي كه در اين مدت ياران مناسبي را در كنار خود گرد آورده بود با آنان دست به حركتي بزرگ در منطقه زد و طي حكمي فرمود: «واجب است تبديل سلطنت امويه قاجاريه به دولت حقه اسلاميه.»
به دنبال اين نهضت مبارزه مسلحانه عليه حكومت جائر آغاز شد و رزمندگان دلير، گوش به فرمان رهبر الهي خود ستمكاران را تار و مار كرده، اموال آنان را مصادره نمودند و حكومت عدل اسلامي در «لار» تشكيل شد.
تشكيل حكومت آن هم در يك منطقه از كشور كه دولت قاجار بر آن حكمراني مي كرد و تكيه بر استعمار انگليس داشت كار آساني نبود، به همين جهت وقتي ميرزاي شيرازي از اقدامات اعجاب انگيز او مطلع شد به منظور تاييد خدمات ارزنده وي به سپاسگذاري از اين حركت بزرگ نامه اي براي ايشان فرستاد و نهايت خوشحالي و قدرداني خود را اعلام نمود.
«سيد لاري » طي سفري كه به فيروزآباد نمود، هتاكي انگليسي ها و تجاوزات آن ها به نواميس مردم مسلمان را شاهد بود، از اين رو با صدور حكم جهاد مسلحانه عليه انگليس، امت اسلامي را به دفاع از مردم ستمديده جنوب دعوت كرد.
اين مجاهد في سبيل الله براي تقويت لشكريان جان بر كف اسلام به آموزش نيروي نظامي پرداخت و با تاسيس كارخانه اسلحه سازي در اداره و ثبات حكومت اسلامي سهم مهمي ايفا نمود.
او از دادن ماليات به دولت مستبد مركزي خودداري مي كرد و آن را تحريم نموده بود، و براي استقلال حكومت اسلامي و تضعيف آنان اقدام به چاپ تمبر با مهر «پست ملت اسلام » كرد تا هيچ گونه ارتباط و وابستگي به دولت مركزي نداشته باشد.
كالاهاي مصرفي از جمله چاي، قند، ادويه، خوراك و پوشاك كه از كشورهاي بيگانه وارد مي شد را تحريم كرد. او براي بالا بردن سطح فكري و فرهنگي مردم جنوب براي تمام شهرها و مناطق مجاور ائمه جمعه تعيين كرد. تا آن جا كه چندين شهر حت حكومت اسلام درآمد و هر روز بر دامنه آن افزوده مي شد، كه از تبعات آن فراگير شدن نهضت مشروطيت در زماني كوتاه در سراسر ايران بود.
اقدام ديگر ايشان نوشتن كتابي به عنوان «قانون مشروطه مشروعه » بود كه در آن اصول و ضوابط حكومت را ترسيم نموده، جلوي انحراف قوانين به سوي غرب را گرفت.
آيت الله سيد عبدالحسين موسوي لاري، پس از سي و سه سال اقامت در ايران و عمري پر ثمر همراه با جهاد و مبارزه و خدماتي چشمگير، در چهارم شوال 1343 در كمال شادماني از به ثمر نشستن نهال نهضتش، چشم از جهان فرو بست.
امروز مرقد مطهر آن مجاهد بزرگ در شهر جهرم به مقبره «آقا» مشهور است و زيارتگاه شيفتگان خاندان عصمت و طهارت و ره پويان جهاد و مبارزه مي باشد. [1]
[1] براي تدوين مجموعه «جلوه هايي از هجرت هاي علماء» از منابع زير استفاده شده است: قرآن كريم; المراجعات، شرف الدين عاملي; روضات الجنان، ميرزا محمدباقر موسوي خوانساري; اعيان الشيعه، سيد محسن امين; مجله نامه فرهنگ، شماره 9; علامه اميني مصلح نستوه، سيد علي رضا سيدكباري; شرف الدين عاملي چاووش وحدت، مصطفي قلي زاده; نواب صفوي سفير سحر، سيد علي رضا سيدكباري; سيد عبدالحسين لاري پيشواي تنگستان، سيد علي رضا سيدكباري; محقق ثاني مقتداي شيعه، محمد جوان پيچان; شيخ طوسي خورشيد ابرار، علي رضا شهروي; شيخ عبدالكريم حائري نگهبان بيدار، سعيد عباس زاده.