فصل اوّل: فضايل معصومان(علیهم السلام ) و نقش آن ها در تبليغ

درآمـد

معصومان(ع) برگزيدگان خداي سبحان هستند که از علم لدنّي، عصمت و صفات جلاليه و جماليه برخوردارند. آنان داراي ويژگي هايي بودند که در موفقيت و کاميابي شان در امرتبليغ و جذب مخاطبان موُثر بوده است. گرچه اين ويژگي ها به طور کامل براي مبلغان و پيروان معصومان(ع) قابل دسترسي نيست؛ امّا مراتبي از آن براي همگان ميسّر است. هرچه همّت انسان بالاتر باشد و ارادت بيشتري به آنان داشته باشد انگيزه تبعيت و پيروي از ايشان بيشتر خواهد بود.

در اين مقال مروري خواهيم داشت بر ويژگي هاي معصومان(ع) که در موفقيت ايشان در تبليغ مؤثر بوده است. در برخي از موارد به وظايف مبلغان و رهروان مکتب ايشان نيز به اختصار اشاره مي کنيم.

1. ايمان راسخ به اسلام

معصومان(ع) به مکتبي که مردم را به آن فرا مي خواندند ايمان راسخ داشتند. آنان اسلام را نه تنها دين حق و خالصي مي دانستند که از جانب خداوند متعال براي تنظيم روابط چهارگانه انسان نازل شده و سعادت دنيا و آخرت انسان در گرو عمل به آن است، بلکه غير اسلام را باطل و عمل به آن ها را گمراه کننده مي شمردند:

«قُلْ إِنَّ هُدَي اللّهِ هُوَ الْهُدَي.»[1]

«فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ فَأَنَّي تُصْرَفُونَ.»[2]

يقين معصومان(ع) به حقانيت اسلام آن چنان عميق بود که ميل به غيرآن را پيروي از هوا و هوس ديگران و گمراه کننده مي دانستند:

«قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ قُل لاَّ أَتَّبِعُ أَهْوَاءكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُهْتَدِينَ.»[3]

آنان شناخت شهودي نسبت به اسلام و حقايق آن داشتند، به نوعي که هرگز ترديد در آن نمي کردند:

«قُلْ إِنِّي عَلَي بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَكَذَّبْتُم بِهِ مَا عِندِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ.»[4]

البته اين ايمان راسخ به اسلام از ايمان به خداوند متعال نشأت گرفته بود.

خداوند متعال نسبت به ايمان پيامبر خاتم(ص) مي فرمايد:

«فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ ال‍أُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ.»[5]

علي(ع) در باره شناخت شهودي و حضوري خود نسبت به مبدأ و معاد فرمود:

«ما کنتُ اَعبُدُ ربّاً لم اَره.»[6]

«لو کشف الغطا ما ازدَدتُ يقيناً.»[7]

آثار ايمان

ايمان راسخ معصومان(ع) به مکتب و مرامي که داشتند آثار فراوان فردي و اجتماعي به همراه داشت. بدون ترديد يکي از عوامل موفقيت ايشان در تبليغ دين همين مسأله بوده است. در اين جا برخي از مهم ترين آن ها را مرور مي کنيم.

الف ـ انعطاف ناپذيري در برنامه هاي ديني

اهل بيت(ع) نسبت به برنامه هاي ديني، اعم از عقايد، احکام و اخلاق که با ادّله قطعي جزو دين شمرده مي شوند به هيچ وجه انعطاف نشان نمي دادند، و بدون توجه به اين که عکس العمل مخالفان چه خواهد بود، عقايد حقه را منطقي و مستدل بيان مي کردند، و هرگز از اين که اين عقايد و برنامه ها مخالف خرافه هايي است که مردم باور دارند يا عمل مي کنند و ممکن است موجب تنش اجتماعي و احياناً جنگ و خشونت شوند نمي هراسيدند.

در اين جا، به عنوان نمونه، روش پيامبر اکرم(ص) در نهضت جاويدش را يادآور مي شويم.

نهضت نبوي با طرح مسائل اعتقادي آغاز گرديد. پيامبر اکرم(ص) ابتدا تمام اصول و تکيه گاه هاي اعتقادي مشرکان را متزلزل کرد و مباني توحيد و يکتاپرستي را مستدل و منطقي مطرح ساخت.

منطق پيامبر اکرم(ص) همان منطق ابراهيم(ع) بود که با غيرعقلايي خواندن بت پرستي و شرک، در معرفي خداي خود فرمود:

«الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ ـ وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ ـ وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ ـ وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ.»[8]

آيات قرآن کريم بيانگر هجمه اي است که متوجه باورهاي مشرکان شده بود:

«وَجَعَلُواْ لِلّهِ شُرَكَاء الْجِنَّ وَخَلَقَهُمْ وَخَرَقُواْ لَهُ بَنِينَ وَبَنَاتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَي عَمَّا يَصِفُونَ ـ بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَال‍أَرْضِ أَنَّي يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُن لَّهُ صَاحِبَةٌ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ وهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ـ ذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ.»[9]

مشرکان از اين مطالب که مخالف باورهاي آنان بود سخت در شگفت شدند و بر عقايد سخيف خود پاي فشردند. خداي متعال در باره آنان مي فرمايد:

«وَعَجِبُوا أَن جَاءهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ ـ أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ ـ وَانطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَي آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ ـ مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ.»[10]

آيات الهي صاعقه وار بر عقيده باطل مشرکان فرود مي آمد و پندار نابخردانه آنان را مي کوبيد. بخش معظم سوره هاي مکّي در تخطئه شرک و اثبات توحيد و بيان جنبه هاي توحيد نازل گرديده است و پيامبر اکرم(ص) بيشترين تلاش خود را در ترويج عقايد صحيح و مبارزه با عقايد باطل سپري کرد، و در اين راه از هيچ کوششي دريغ نکرد. از گفتگوي دوستانه تا جنگ مسلحانه هرگز از آن مسائل اصولي کوتاه نيامد و با هيچ گروهي يا شخصي بر سر آن ها مداهنه[11] نکرد. گرچه مشرکان راه هاي زيادي را براي منصرف کردن آن حضرت(ص) از هدفش يا به سازش کشيدن او انجام دادند، امّا نه تطميع، نه تهديد و نه شکنجه وآزار، هيچ يک در رسول خدا(ص) مؤثر نيفتاد.

خداوند متعال با توجّه به توطئه هاي فراوان مشرکان، پيامبر اکرم(ص) را مکرّر به پايداري و انعطاف ناپذيري در برابر مشرکان فرا خواند و از سازش با آنان منع نمود:

«فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ ـ وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ ـ وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَّهِينٍ.»[12]

«فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا.»[13]

«يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ.»[14]

«فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا.»[15]

نه تنها پيامبر(ص) از پيروي و سازش با کفّار و منافقان منع شده بود بلکه مأمور بود از آنان اعراض کند:

«فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ.»[16]

قرآن کريم ضمن بيان روش پيامبر اکرم(ص) در تبليغ رسالت، برخورد بت پرستان و مشرکان را با آن حضرت(ص) بيان مي کند. آنان وقتي از منصرف ساختن پيامبر اسلام(ص) مأيوس شدند از او خواستند که هر يک در باره دين ديگري مسامحه روا داشته و پيشنهاد کردند از تعرّض به خدايان آنان کوتاه بيايد تا آن ها نيز متقابلاً متعرض پروردگار او نشوند.

چنان که از پيامبر اکرم(ص) خواستند براي مدتي در پرستش بت ها آنان را همراهي کند تا ايشان نيز در پرستش خداي متعال با پيامبر اسلام(ص) همراهي نمايند.[17] خداي متعال در اين باره مي فرمايد:«[اي پيامبر] بگو: اي کافران! آن چه را شما مي پرستيد، نمي پرستم و نه شما آن چه را من مي پرستم پرستنده ايد و نه آن چه را شما پرستيديد پرستنده ام، دين شما براي شما و دين من براي من»[18]

معصومان(ع) شخصيت هاي بزرگي بودند که هرگز حقيقت گويي را فداي سودجويي و منافع مادّي نکردند. آنان از طرفي مطالب حقّه را با استدلال و منطق به مردم ارائه کردند و از طرف ديگر با باطل و خرافات مبارزه کردند و با کساني که مانع انتشار حق بودند، به ستيز پرداختند و جان خود و بهترين ياران خود را در اين راه فدا نمودند. گواه اين سخن جان فشاني آن ها در جنگ هاي مقدّسي است که در آن ها شرکت مي جستند.

اگر معصومان(ع) از گفتن حقيقت امتناع مي ورزيدند و با اهل باطل سازش مي کردند هيچ حرکت سازنده و پيشرفتي را در قلمرو معرفت علمي، عقلاني و وجداني مردم رقم نمي زدند.

ب ـ پايداري و تحمل مشکلات

يکي از آثار ايمان راسخ معصومان(ع) به اهداف و برنامه ها تحمّل ناملايمات و سختي ها در انجام رسالت بود. آنان در تبليغ و حراست از دين از هر گرفتاري و بلايي استقبال مي کردند. همان طور که تاريخ گواهي مي دهد، مشرکان حجاز براي بازداشتن پيامبر(ص) از تبليغ اسلام به فعاليت هاي گسترده اي، از جمله: توهين، تهمت، شکنجه، محاصره اقتصادي و جنگ هاي متعدد، دست زدند؛ امّا هيچ يک از آن ها حضرت را از ادامه راهش باز نداشت. علي(ع) در باره پايداري حضرت رسول(ص) در برابر ناملايمات فرمود:

«نَحمَدُهُ عَلي مَا وَفقَ لَهُ مِنَ الطاعَةِ، وَذادَ عَنهُ مِنَ المَعصِيةِ، وَنَسألُهُ لِمِنَّتِهِ تَمَاماً، وَبِحَبلِهِ اعتِصاماً. وَنَشهَدُ أنَّ مُحَمَّدًا عَبدُهُ وَرَسُولُهُ، خَاضَ إلَي رِضوَانِ اللهِ کُلَّ غَمرَةٍ، وَتَجَرَّعَ فيهِ کُلَّ غُصَّةٍ. وَقَد تَلَوَّنَ لَهُ ال‍أدنَونَ، وَتَألَّبَ عَلَيهِ ال‍أقصَونَ، وَخَلَعَت إلَيهِ العَرَبُ أعِنَّتَهَا، وَضَرَبَت إلَي مُحَارَبَتِهِ بُطُونَ رَوَاحِلِهَا، حَتَََََََََََّي أنزَلَت بِسَاحَتِهِ عَدَاوَتَهَا، مِن أبعَدِ الدَّارِ، وَأسحَقِ اَلمَزَارِ.»[19]

ائمه(ع) نيز در تبليغ اسلام از ناملايمات فراواني استقبلال کردند و جان عزيزان شان را در اين راه فدا کردند. قيام عاشورا و مصائب فراواني که اهل بيت پيامبر(ص) در آن تحمل کردند نمونه روشن اين مدّعا است.

ج ـ نهراسيدن از غير خدا

معصومان(ع) به عنوان مبلّغان راستين دين الهي از اَحدي جز خدا نمي هراسيدند و اين صفت نيز از ايمان راسخ آنان به اهداف مقدس شان نشأت گرفته بود. قرآن کريم در وصف مبلغان الهي مي فرمايد:

«الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَي بِاللَّهِ حَسِيبًا.»[20]

سيره آن اولياي الهي بيانگر اين است که آنان از تهديد زرداران و زورداران هرگز نترسيدند و در برابر انحرافات مردم با احساس مسئوليت و شجاعت وارد صحنه شدند و يکي پس از ديگري به درجه رفيع شهادت نائل آمدند. در زيارت جامعه کبيره مي خوانيم: «اَنتم الصِّراط الاقوم و شهداء دار الفناء و شفعاء دارالبقاء»[21]

علي(ع) در وصف پيامبر(ص) فرمود:

«وجاهَدَ فِي الله اعداءَهُ غير واهنٍ ولا مُعذِّرٍ.»[22]

دلاوري اميرمؤمنان(ع) و فرزندان معصومش(ع) در تاريخ ثبت شده است.

عالمان پارسا و رهپويان اهل بيت(ع) نيز به خاطر همين صفت به موفقيت هاي فراواني در مبارزه با ظلم و جلوگيري از تحريفات دست يافته اند. يکي از اينان امام خميني(ره) بود که با شجاعت وصف ناپذير در مقابل استبداد داخلي و استعمار خارجي ايستاد و بار ديگر احکام اسلام را از خطر اندراس و تحريف نجات داد.

د ـ اعتماد به نصرت خدا و توکل بر او

معصومان(ع) با بصيرت و ايماني که داشتند ابلاغ رسالت و هدايت مردم را وظيفه اي الهي مي دانستند؛ بدين رو روي آوردن يا اعراض مردم تأثيري در فعاليت آن ها نداشت. آنان با اعتماد به خداي متعال و يقين به نـصـرت الهي در بـرابـر مخالفت ها ايستادگي مي کـردنـد و هـمـواره مي فرمودند:

«حَسْبِيَ اللّهُ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ.»[23]

آن گاه که در مکه همه مترفان و سردمداران خودسر به ستيز با رسول خدا(ص) برخاسته بودند، پيامبر اسلام(ص) داستان پايداري نوح در برابر مخالفانش را يادآوري کرد و سخن نهايي خود را به مشرکان چنين اعلام فرمود:

«وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُم مَّقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللّهِ فَعَلَي اللّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُواْ أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءكُمْ ثُمَّ لاَ يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُواْ إِلَيَّ وَلاَ تُنظِرُونِ.»[24]

قرآن کريم در آيات متعدد از نصرت و ياري پيامبران سخن گفته است.[25]

ه‍ ـ مباهله

از آثار ايمان معصومان(ع) به راه و هدف خود، آمادگي آنان براي مباهله با مخالفان شان بوده است.

چنان که پيامبر خاتم(ص) در جريان برخورد با عالمان مسيحي نجران پس از عدم تأثير گفتگو، آمادگي خود را براي مباهله اعلام کردند:

«فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَي الْكَاذِبِينَ.»[26]

و ـ خسته نشدن از تبليغ

از آثار ايمان معصومان(ع) به اهداف شان اين بود که آنان هرگز از تبليغ دين خسته نمي شدند و در هر شرايط به اقتضاي زمان و مکان به تبليغ و صيانت دين از تحريف اقدام مي کردند. تاريخ هيچ نمونه اي از قهرکردن آنان از مردم و رفع مسئوليت گزارش نکرده است.

بني اميه و بني عباس با تمام توان براي بيرون کردن اهل بيت(ع) از صحنه تلاش کردند، امّا ايشان هر روز به نحوي در عرصه اجتماع حاضر شدند. بقاي اسلام ناب محمدي(ص)، علي رغم همه تلاش هاي دشمنان آن، نتيجه سخت کوشي رهبران معصوم آن است.

خداوند متعال به پيامبر(ص) دستور مي دهد همانند پيامبراني چون ابراهيم، موسي، عيسي، يحيي و... باشد امّا مي فرمايد مثل حضرت يونس نباش و مردم را ترک مکن: «وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ»[27] گرچه قهرکردن حضرت يونس هجر جميل بود امّا نوعي ترک اَولي محسوب مي شد.

هم چنين خداي سبحان به نوح پيامبر(ص)، که پس از نهصد سال تبليغ عده کمي به او ايمان آورده بودند، فرمود:

«وَأُوحِيَ إِلَي نُوحٍ أَنَّهُ لَن يُؤْمِنَ مِن قَوْمِكَ إِلاَّ مَن قَدْ ءامَن فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ.»[28]

ز ـ اخلاص

از عوامل مهم موفقيت معصومان(ع) در تبليغ، که از ايمان شان به مبدأ و معاد نشأت مي گرفت، اخلاص در تبليغ است. همه فعاليت هاي معصومان(ع) براي خدا بود و زبان حال آنان کلام حضرت ابراهيم(ع) بود که فرمود:

«قُلْ إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.»[29]

معصومان(ع) براي تبليغ خود از کسي مزد طلب نمي کردند و اين مسأله از جهت رواني خيلي در جذب افراد مؤثر بوده است. وقتي مردم مي ديدند که آنان بدون هيچ چشم داشت مادّي براي هدايت آنان تلاش مي کنند براي شان روشن مي شد که معصومان(ع) هدايت مردم را به خاطر رشد و تعالي آنان دوست دارند.

آن گاه که برخي از مسلمانان خدمت رسول خدا(ص) رسيدند و عرض کردند اگر مشکلات مالي پيدا شد، اموال ما بي هيچ قيد و شرطي در اختيار تو است، آيه مودّت نازل شد؛ آيه اي که اجر و مزد در مقابل تبليغ رسالت و دعوت ديني را نفي مي کند: «قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي»[30] و خداي تعالي اين معنا را از عده اي از انبياء از قبيل نوح، هود، صالح، لوط و شعيب(عليهم السلام) حکايت کرده که به امت خود مي گفتند: «وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَي رَبِّ الْعَالَمِينَ.»[31]

در موارد متعدد ديگر باز از رسول خدا(ص) حکايت شده که به امت خود مي فرمود:

«قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا.»[32]

«قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَي اللَّهِ.»[33]

در اين آيه اخير به علّت مزد نخواستن اشاره کرده و مي فرمايد: قرآن تذکري است براي تمام عالم، نه براي يک طايفه معين، تا از آن طايفه مزد گرفته شود.

«قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَاء أَن يَتَّخِذَ إِلَي رَبِّهِ سَبِيلًا.»[34]

معناي اين آيه شريفه آن است که مزد من عبارت است از اين که يکي از شما بخواهد راهي به سوي پروردگارش اتخاذ کند؛ يعني دعوت مرا به اختيارخود بپذيرد، همين مزد من است.

خداي تعالي در آيه مودّت ـ برخلاف آيات ديگر ـ اجري براي رسول خدا(ص) معين کرده، وآن عبارت است از مودت نسبت به اقرباي آن جناب. به يقين از مضامين ساير آيات استفاده مي کنيم که اين مودت نيز امري است که باز به پذيرش اصل دعوت پيامبر(ص) برگشت مي کند.

مطلب ديگر در اين باره آن است که پيامبر اکرم(ص) چون خاتم پيامبران بود، اهل بيتش بعد از او نقش پيامبران را مي بايست ايفا نمايند. بدين رو مودت آن ها ضروري مي نمود تا پيروي از آنان، که لازمه دين داري بود، تحقق يابد.