كلمات كليدي : نثر، محاوره، خطابه، مرسل، فني، نثر، ادبيات فارسي
نویسنده : حميده سلطاني مقدم
نثر در لغت، صفتی عربی است به معنی پراکنده، سخن پاشیده و غیر منظوم،[1]و یکی از اقسام دوگانه سخن در برابر شعر و در انگلیسی معادل prose به معنی راست و مستقیم است؛ به همان معنای "مرسل" رایج در زبان فارسی؛ و به سخن عاری از وزن و قافیه، مستقیم و صریح گفته میشود و در برابر شعر poetry و نظم verse قرار میگیرد.[2]
نثر در اصطلاح کلامی است ساده و مکتوب، با توالی جملهها که در آن مفاهیم با وضوح و رسایی بیان میشود و از همهی قیود شعر، یعنی وزن، قافیه، و صنعتهای لفظی و معنوی آزاد است. هدف نثر در معنای عام، انتقال طبیعی فکر و اندیشهی نویسنده به دیگران است. در نثر واژههای زبان به گونهای انتخاب میشوند که برای مخاطب آشناتر و برای بیان معانی مناسبتر و رساتر است. در نثر تنها وسیلهی بیان معانی، لفظ است. البته واژههایی که در نثر یا نوشتار بهکار میرود با لحن گفتار تفاوت دارد و معمولا الفاظ نثر رسمیتر و خوش آهنگتر و زیباتر از صورت محاورهای آن است.[3] «زرینکوب معتقد است آنچه در زبان اهل ادب نثر خوانده میشود، سخنی است که در قید وزن و آهنگ قراردادی معمول در شعر محدود نیست؛ اما محاورهی عادی هم تا وقتی متضمن یک "تعبیر ادبی" نباشد، نثری که در مقابل شعر باشد نیست. "تعبیر ادبی" امری است که بین شعر و نثر مشترک است و آن هر دو را از زبان محاوره متمایز میکند.»[4]
انواع نثر
در قرون اولیهی هجری ادبای متقدم نثر را از لحاظ اغراض و معانی و بعدها از نظر الفاظ و لغات، به سه نوع 1.مرسل 2.فنی 3.موزون(مسجع) تقسیم کردهاند... البته انواع متنوعی از فن نثر در طی مراحل تطور و تکامل تجربه شد که قدمای بلاغت به آن اشارهای نکردهاند؛ شاید چون خود به آن دست نیافته بودند.[5] ما در اینجا انواع نثر را از نثر محاورهی عادی که اولین مرحله از مراحل نثر به شمار میرود، آغاز کرده و به نثر فنی که نوع متکلف و دشوار نثر میباشد میرسیم:
نثر محاورهای(گفتاری)
نثر محاورهای یا گفتاری اولین مرحله از مراحل نثر به شمار میرود که از دورهی سامانی شروع میشود. این نثر از زبان مردم سرچشمه میگیرد و گوینده جایز است تمام تعبیرات و لغاتی را که در زبان محاوره استفاده میشود، بهکار گیرد. در این نوع نثر جملهها ساده و کوتاه و گاه بریده بریده است. کهنترین نمونهی نثر محاوره را در قصههای عامیانهی "سمک عیار" میتوان دید.[6]
«...مردان دخت، در آن سوراخ باز به هوش آمد و خود را در بند یافت. دست و پای بسته، از درد بر نمیتوانست جنبیدن. فروماند و گریه بر او فرو افتاد.
این نوع نثر را در نمونههای معاصر در آثار طنز دهخدا و جمالزاده و جلال آلاحمد قابل مشاهده میباشد. نمونهای از "دوستی خاله خرسه" محمدعلی جمالزاده:
«برف بنای باریدن را گذاشت و دانههای ریز آن مانند شیرهای سفید فضای بیایان را پر نمود. گاهی کولاک میشد و گردبادی افتاد توی برف... سرمای کافر چنان پیر مسافر را در میآورد.»
نثر نوشتاری
نثری که نویسنده با دقت بسیار به انتخاب کلمات فصیح و خوشآهنگ و فاخر میپردازد، ترکیبهای تازه میسازد و شیوهی بیانی ادیبانه انتخاب میکند در این نوع نثر ضوابط شعر نیز به کار میرود و بسیاری از صنایع شعری همچون تشبیه، استعاره، کنایه و... در آن راه مییابد و هدفش تنها شرح واقعه یا توضیح موضوع نیست بلکه میخواهد مطلبی هر چند کوچک را شاخ و برگ دهد و آن را با شعر و مثل بیاراید.
نمونهای از م.ا.به آذین:
«زمان با قدم آهسته و چشم بیباک بر ایشان میگذشت و با لبخند زهرناک بر آنها مینگریست و چیزی نمیگفت. ایشان هم آسودهدل و مغرور میرفتند...»
نثر مرسل
نثر مرسل به معنی راست یا مستقیم است. نثری است ساده و روان و بسیار نزدیک به محاوره، که خالی از هر گونه وزن و تکلف و صنایع لفظی و معنوی است و درحقیقت نثر نویسی با این نوع نثر آغاز میشود. در نثر مرسل وظیفهی لغت، تنها بیان معنی است در حدی که معنی را کامل، تمام و رسا منتقل کند. نمونهای از "قابوسنامه":«... با پدر و مادر خویش چنان باش که از فرزندان خود طمع داری که با تو باشند، ازیرا که آن که از تو زاید همان طبع دارد که تو ازو زادی... چون پدر و مادر را حرمت و آزرم بیش داری، دعا و آفرین ایشان اندر تو، مستجابتر باشد و به خشنودی خدای تعالی نزدیکتر باشی.»[7]
نثر بینابین
سبک ادبیات در قرن ششم با روی کار آمدن سلسلهی سلجوقی تغییر پیدا کرد و یک دورهی انتقال و بینابینی در پایان یک سبک و آغاز سبک دیگر بوجود میآید؛ زیرا با تغییر دولتها، نه فقط نظام اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تغییر میکند، بلکه ادبیات و نظم و نثر نیز متحول میشوند. نثر بینابین نثری است بین نثر فنی و مرسل، تا نوشتهها هم از خشکی و ملالت درآید هم از سادگی و بیپیرایگی نثر مرسل. نثر بینابین نثری است سهل و ممتنع. از مختصات این سبک، اطناب و مفصلگویی و جملات طولانی است؛ توصیف و تعریف و بیان واقعه به هر طریقی که خواننده را در برابر آن واقعه قرار دهد و استشهاد و تمثیل و استفاده از ترکیبات عربی از ویژگیهای این سبک است. احسنالتواریخ، حبیبالسیر، و عالم آرای عباسی از این نوع هستند.
نمونهای از حبیب السیر:
«...همهی آب کورنگ دو چشمه است، یکی به این نام موسوم و یکی را چشمهی محمودی مینامند که از جبال ولایت "رارومزدج"سر حد صفاهان به جانب جنوب بیرون آمده، از نهر مقعر به طرف کوهکیلویه و خوزستان رفته به شطالعرب میپیودند.»[8]
انواع دیگری از نثر فارسی در دورهی بیداری و پس از مشروطه به وجود آمد و بیشتر الگوهای خود را از ادب اروپا، خصوصا فرانسه گرفت و تنوع و توسعه یافت. مثل نثر داستانی، نثر علمی و تحقیقاتی، نثر روزنامه و مجلات، نثر نمایشنامه و....
نثر مسجع
یکی از شیوههای نثر فارسی، نثر موزون یا مسجع است؛ که بر دو گونهی نثر موزون مرسل و نثر موزون فنی میباشد. نثر موزون مرسل که مصداق کامل آن در آثار خواجهعبدالله انصاری خصوصا "مناجات نامهی" او دیده میشود و دیگری نثر موزون فنی که در "مقامات حمیدی" موجود است. از دیگر کتابهای او میتوان به طبقاتالصوفیه و کنزالسالکین اشاره کرد. این شیوه را بعدها به جز یکی دو نفر، میبدی صاحب کشفالاسرار و امیر حسینی صاحب نزهتالارواح، کسی دنبال نکرد؛ اما بعدها سعدی در قرن هفتم با تلفیق این دو شیوه، نثر موزون فنی و نثر موزون مرسل، گلستان را نگاشت.[9]
"در پستی، مردن
به که حاجت
پیش کسی بردن."
"دوستان به زندان به کار آیند
که بر سر سفره
همه دشمنان، دوست نمایند."
و اما در مناجات خواجه عبدالله انصاری:
عارف را از انکار منکر چه باک
نه دریا با دهان سگ
پلید شود
و نه سگ به هفت دریا پاک.[10]
نثر فنی
نثر فنی یا مصنوع، نثری را گویند که نویسنده در بهکارگیری صنایع ادبی تعمد و اصرار دارد و مطلبی را که با کلمات ساده و متداول میتوان بیان کرد، با جملاتی مملو از صنایع ادبی بیان میکند. سادهتر اینکه توجه نثر فنی به لفظ و آرایش کلام است. وصافالحضره در تاریخ خود صریحا اظهار میکند که «هدف او (نثر فنی) فقط انتقال پیام نیست بلکه بیشتر درصدد هنرنمایی است و اگر میخواست تاریخ بنویسد پنج جلد کتاب خود را به مختصرترین وجهی مینوشت.» کثرت لغات عربی، استفاده از آیات و احادیث، ضربالمثل و اشعار عربی، درآمیختگی نظم و نثر و اطناب از ویژگیهای نثر فنی است. نثر دورهی باستان و متون حک شده بر روی کتیبههای هخامنشی را نیز میتوان نثر فنی یا مصنوع به حساب آورد؛ اگرچه دشواری فهم آنها بیشتر به خاطر عدم آشنایی کامل با لغات ناشناخته و نیز اندیشه گویندهی آن است.[11]نخستین نمونهی نثر فنی فارسی در دورهی اسلامی که از لحاظ به کار بردن مترادفات و سجعها به نثر فنی نزدیک میشود، کلیله و دمنه، اثر نصرالله منشی در سال 536 هجری قمری است. تاثیرگذاری نثر مصنوع عربی بر فارسی و فارسی نویسان، در ظهور و رواج نثر فنی بسیار مشهود است. نثر فنی با طرفدارانی که از میان مورخان و دیوانیان پیدا کرد به کمال رسید و بعد از رسیدن به اوایل قرن هشتم با شناخت و طبعآزمایی در گونههای دیگر نثر به زوال کشیده شد. نمونهای از مرزبان نامه:
«حکما گفتهاند: امل دام دیو است. از دانه او، نگر تا خود را نگاه داری ...بینی که دیدهی خطابین ترا عطای دوستی او چگونه حجاب میکند که این معانی با همهی روشنی از او ادراک نمیکنی... حبّالشئِ یعمی و یصم ...»[12]
تحول در نثر
نثر در قرن دهم تا دوازدهم(دورهی صفویه) همچنان به سبک و سیاق گذشته ادامه پیدا کرد، حتی دورهی بازگشت ادبی در دورهی نادرشاه برای رهایی نثر از انحطاط به وجود آمد و در دورهی قاجار مردم به شعر و نثر قدیم توجه کردند و کسانی چون میرزامهدیخان استر آبادی، "جهانگشای نادری" را به نثر مصنوع و متکلف رقم زد.
در همان دوره عبدالرزاق دنبلی در "بصیرت نامه" و قائممقام فراهانی در "منشآت" با نثر گاه ساده و گاه مشکل، احیا کنندهی نثر فارسی در دورهی قاجار هستند. در حقیقت اگر آنها نبودند فارسی چنانکه باید در دورهی مشروطه تحول پیدا نمیکرد و بعد از آن در دوران جدید به این صورت تبدیل به نثر ساده و درست امروزی نمیشد. این مسیر در دورهی قاجار را میرزاابوطالب(متوفی 1221ه.ق) حاجی میرزامحمدخان(متوفی1298ه.ق) و حتی خود ناصرالدین شاه(1313ه.ق) ادامه دادند.
نثر دورهی مشروطه از این سالها به بعد نثر حدوسط بین دورهی قدیم(دوره قاجار) و نثر دورهی جدید(عهد پهلوی) است. گسترش روابط با اروپا، آوردن چاپخانه، رواج ترجمه از زبانهای فرنگی و سفرنامهنویسی و تاسیس دارالفنون، همه و همه رایحهی افکار و تمدن جدید را به ایران رساندند.
جمالالدین اسدآبادی، میرزافتحعلی آخوندزاده و زینالعابدین مراغهای از نویسندگان مشهور و موثر این دورهی بودند؛ که در تحول نثر به سوی سادگی و امروزی شدن نقش بسزایی داشتند. نمونهای از نثر طالبوف:«به خاطر فاتر رسیده که وقایع فرنگ را ضبط کنم و هر چیز مفید آن ملک را تحقیق و تدقیق نموده، داخل آن نمایم تا عجایب آن بحار و غرایب آن دیار و آن ممالک که به گوش اهل مشرق نرسیده بر ایشان مکشوف شود.» [13]