در قرآن کریم، منابع روایی و ادعیه، منابعِ عظیمِ خیری مانند وجود مبارک حضرت حق، پیامبران و امامان علیهم السّلام ، عقل، روح و نفس و بدن مطرح است. این منابع خیر در خیمۀ حیات انسان کنار یکدیگر قرار می گیرند و آثار باعظمتشان را به انسان منتقل می کنند. آن رشته حقیقتی است که اگر آن رشته و آن حبل نباشد، انسان از خدای متعال، پیامبران و ائمّۀ طاهرین علیهم السّلام بهره مند نمی شود، بلکه انسان یک کارگاه تولید خسارت می شود؛ یعنی یک کارخانه ای می شود که این کارخانه شروع می کند به نابود کردن تمام سرمایه های وجودی انسان، چنانکه خدای متعال می فرماید:«إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ»[1]
با اینکه همین انسان خانه، پول و سرمایه دارد، ولی«لَفي خُسْرٍ»است. یا مصداق این آیة شریفه می شود: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرينَ أَعْمالاً * الَّذينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً».[2] حتی در روشن ترین مسائل دچار ارزیابی غلط می شود«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ»[3] گوش دارد ولی کر زندگی می کند، زبان هم دارد ولی لال زندگی می کند. هشتاد سال حرف می زند ولی حرف هایش همه حرف های لالی است، حرف های بی ربطی است. گوش دارد و صدا را می شنود، اما نه صدای به درد بخور، همیشه صدای باطل می شنود. یا اگر آن رشته و حبل را داشته باشد، چون وصل به آن منابع نیست، مصداق این آیة شریفه می شود:«... لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها ...»[4] از درک می افتد، یعنی واقعیاتی که مایۀ سعادت است و باید درک کند را درک نمی کند. علم یک طرفه دارد و چیزهایی را که باید درک کند و پرورش دهد و سپس برای آن ارزش قائل شود، درک نمی کند؛ و إلا قرآن منکر درک امور مادی این طایفه نیست، بلکه آنها را عالم هم می داند:«يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا ...»[5]
در واقع هر کاری می کند برای رفاه بدن است. اگر بهترین اختراع را ثبت می کند، برای رفاه بدن است. به جای اینکه سفری را از اینجا به غربِ عالم سه ماهه انجام دهد، پنج ساعته انجام می دهد. در نتیجه همه در مسیر رفاه بدن است. انسان هم بدن نیست، بدن ظرف انسان است«... لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها ...»[6] بیست و سه سال صدای پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم را با گوش ظاهری می شنید ولی گوش دل به آن نمی داد. یک ماه رمضان، دو ماه محرم و صفر، دو ماه فاطمیه می آید، همان صدای خدای متعال و پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم بلند می شود، ولی هیچ تأثیری در او نمی گذارد:«... وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها ...»
شخصی به یک نفر گفت: فلانی را اگر ببینم چه می شود؟ گفت: دیدن او آدم را هدایت می کند. یک افرادی هستند که وقتی شما آنها را ببینید، به یاد خدای متعال می افتید. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم می فرمایند: «قَالَتِ الْحَوَارِيُّونَ لِعِيسَى: يَا رُوحَ اللَّهِ مَنْ نُجَالِسُ ؟ قَالَ: مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ وَ يَزِيدُ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ وَ يُرَغِّبُكُمْ فِي الْآخِرَةِ عَمَلُهُ ».[7] گفت: خب این آدم نه امام است و نه پیامبر، او را ببینند هدایت می شوند، چطور سیزده سال ابوجهل پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم را دید ولی هدایت نشد؟ گفت: او که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم را نمی دید، او یتیمِ عبدالله را می دید. اگر پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم را می دید که هدایت می شد. بلال پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم را دید، بلال شد. ابوذر پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم را دید، ابوذر شد. اما ابوجهل یتیمِ عبدالله را می دید. آنها هم همین چشم را دارند. حالا یک انسان عالم الهی ملکوتی که پنجاه سال است در شهرشان است و امتحانش را پس داده، عدالت و زهد و کرامتش را نشان داده، او هم این پنجاه سال او را دیده، ولی باز مسخره می کند؛ یعنی در حقیقت ندیده است. بنابراین با نبود این رشته، مصداق این آیة شریفه می شود:«... أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ»[8] إن شاء الله در وجودمان، خدا، انبیاء، ائمه و عقل، فیضشان را به ما بدهند و ما هم در هزینه کردنِ فیض، بخل نورزیم.
شما وجود مقدس حضرت حق را صد و چهارده بار در قرآنش می بینید:«بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم»الله، جامعِ صفاتِ
کمال است. رحمان ـ بنا به فرمودۀ بعضی محقّقین ـ یعنی سفره پهن کن انواع نعمت های مادی. رحیم یعنی سفره پهن کن انواع پاداش های بی نهایت در قیامت برای رفیق هایش. خدای متعال منبع فیضِ بی نهایت است، دریغ در آنجا محال است«يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ، يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ، يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ ...»[9] بریّة، یعنی موجودات زنده در همۀ عالم. پس خدای متعال از هزینه کردن فیض دریغ ندارد، ولی اگر من بخواهم فیوضات ویژۀ او را انتقال به خودم بدهم، باید اتصال به او را برقرار کنم. این اتصال چیست؟ انبیاء الهی اند که منبع خیر، برکت، رحمت و محبت هستند«أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ أَنَا لَكُمْ ناصِحٌ أَمينٌ »[10] انبیاء می گویند: ما مسؤولیم پیام های پروردگار، مالک و تربیت کننده مان را، به شما مردم برسانیم. ما مسؤولیم چون می توانیم از خدا بگیریم و به شما که نمی توانید برسانیم. ما واسطه، شفیع و دلال بین شما و خداییم:«... وَ أَنَا لَكُمْ ناصِحٌ أَمينٌ»همۀ ما نسبت به شما خیرخواهِ امین هستیم؛ یعنی یقین بدانید که یک نفر از ما به شما به اندازۀ ارزن هم خیانت نمی کند. ما شما را دوست داریم. یک تعبیری قرآن راجع به انبیاء نسبت به ملت ها دارد، خیلی تعبیر لطیفی است:«وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً ...»[11] خدا انبیاء را برادر ملت ها حساب کرده است، انگار از یک پدر و مادر به دنیا آمده اند. برادرشان را فرستادم، آن هم برادر دلسوز.
آیا تا حالا کسی شما را اذیت کرده و تلنگری به شما زده است؟ تلنگری به آبرو و موقعیتتان زده است؟ آیا کسی دل شما را سوزانده است؟ شما در برابرش چه عکس العملی نشان داده اید؟ بیست و سه سال کتکش زده اند، چوب و سنگ برایش پرت کرده اند، پیشانی و دندانش را شکسته اند، یارانش را کشته یا تبعید کرده اند. هزار شبانه روز در شعب ابی طالب گرسنه و تشنه، خودش و خدیجه و امیرالمؤمنین علیهم السّلام و دیگران را محاصره کرده اند، حالا که قدرت پیدا کرده، دو حرف به این مردم زده است. همینطور که خون از پیشانیش می ریخت، دست هایش را به طرف پروردگار بالا برده بود و با یک دنیا محبّت می فرمود:«اللَّهُمَ اهْدِ قَوْمِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ »[12] خدایا اینها مرا نمی شناسند، بیدارشان کن. وقتی هم با ده هزار مسلّح وارد مکّه می شود، به این اسلحه به دست ها می فرماید: اسلحه تان را از غلاف بیرون نکشید. وقتی وارد مسجد الحرام می شود، تمام این آزاردهندگان رو به روی چشمش می ایستند، یک نگاه با محبّت به آنها می کند و می فرماید:«إِذْهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلَقَاءُ»[13] من همان حرفی را به شما می زنم که یوسف به برادرانش زد:«... لا تَثْريبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ ...»[14] گناهی به گردن شما بار نمی کنم، آزادید. اینها چه چیزی می خواهند به ما بپردازند؟ آن وقت آدم جدای از اینها زندگی کند، بگوید خدا نه، انبیاء نه. دلیلی هم ندارد که می گوید نه. شما تمام بی دین ها را جمع کنید، اگر توانستند برایتان دلیل بیاورند که چرا خدا را نمی خواهند، دلیل ندارند. چرا ابراهیم و نوح و موسی و پیامبر علیهم السّلام را نمی خواهید؟ دلیل ندارند.
«... اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، الْفُلْكِ الْجَارِيَةِ فِي اللُّجَجِ الْغَامِرَةِ، يَأْمَنُ مَنْ رَكِبَهَا، وَ يَغْرَقُ مَنْ تَرَكَهَا، الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ، وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ، وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِقٌ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدِ، الْكَهْفِ الْحَصِينِ، وَ غِيَاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكِينِ، وَ مَلْجَإِ الْهَارِبِينَ، وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ ...»
[15] این دوازده نفر در طول پروردگار و در عرض انبیاء و بالاتر از انبیاء، عالی ترین منابع خیر برای انسانند. عالی ترین منابع کرامت و سرمایه برای انسانند. شما نهج البلاغه را نگاه کنید، چقدر منفعت دارد. شما صحیفۀ سجادیّه را نگاه کنید، به تنهایی می تواند جهان را از نظر فرهنگی و تربیتی اداره کند. شما حادثۀ کربلا را نگاه کنید، یک روز امام حسین صلوات الله علیه چقدر برای بشر منفعت دارد. شما آیندۀ جهان را نگاه کنید، وقتی یک نفر از این دوازده نفر می آید، فحشا و منکر از بین می رود، فساد خاتمه پیدا می کند، بی اعتمادی از بین می رود، فقر و ظلم از بین می رود و تمام جهانیان به خاطر همان یک نفر ـ در همۀ شؤون زندگی ـ سر سفرۀ عدالت می نشینند.
امام محمّد باقر صلوات الله علیه می فرمایند: «روزگار دوازدهمین ما، اگر یک دخترِ زیبای خوش چهره، از وسط بازار یک شتری را بار بزند، نصف بار طلا و نصف بار نقره، تک و تنها از بازار بغداد راه بیفتد و به بازار شام برود، نه یک چشمی پیدا می شود به او بد نگاه کند و نه یک دستی پیدا می شود که به آن مال دراز شود.»[16] این دوازده نفر منبع خیرند. وجود مبارک حضرت صدیقۀ کبری سلام الله علیها چه منبع خیری است که خدا در قرآن اسمش را کوثر گذاشته است؟ این لغت را دیگر باید پیجویی کرد که اینجا هر عقلی نسبت به عظمت ایشان و برکات ایشان لنگ است. یک گوشه اش را امام صادق صلوات الله علیه می فرمایند: «اسمش را گذاشته اند فاطمه به خاطر این است که در قیامت، تمام شیعیان اهل بیت را این یک نفر از عذاب و مشقّت و شکنجه جدا نگه می دارد.»[17] یعنی این تأثیر را در قیامت برای مردم دارد. در دنیای مردم که همین یک خانم، یازده امام به این جهان تحویل داده است که آخرینش را می بینید چقدر برکت دارد.
فرزند مرحوم حاج شیخ عباس قمی، حاج میرزا علی آقا، ایشان می فرمود: پدرم چشم درد شدیدی گرفت، نزد دکتر رفت ولی خوب نشد. تا بغداد او را بردیم ولی خوب نشد. با چشم درد و آه و ناله، به نجف آمد، به مادرم گفت: خانم، این کتاب کافی را بردار و بیاور. مادرم کتاب کافی را به دستش داد. گفت: دوا و دکتر که مرا خوب نکرد، این هم جزء دواهاست؛ چون حرف هایی که از دل ائمّه علیهم السّلام درآمده در این کتاب است، این کتاب اثر دارویی هم دارد، برای آن کسی که در این کلاس باشد. گفت: کتاب کافی را به چشمش مالید، چشمش خوب شد! یک بار دیگر هم سخت مریض شد که تا بغداد او را بردیم و نشد. به مادرم گفت: یک کاسه و یک کتری بیاور. همین طور که داشت در رختخواب ناله می کرد، دستش را به طرف کاسه دراز کرد، گفت: این انگشت های من شصت سال است که قال الصادق و قال الباقر می نویسد، رویش آب بریز که بخورم و خوب شوم. روی انگشت ها آب ریخت، سپس آب داخل کاسه را خورد و خوب شد! کل این کتاب های شیعه یک گوشۀ برکات ائمّۀ طاهرین علیهم السّلام است. الآن ما که متدیّن و شیعه هستیم، إن شاء الله قیامت هم با امید به لطف خدا اهل نجاتیم، جهنم نرفتن ما و بهشت رفتن ما از برکات اهل بیت علیهم السّلام است. بهشت ابدی را از برکت آنها به ما می دهند.
در جلد اوّل کتاب شریف کافی از امام صادق صلوات الله علیه دربارة عقل سؤال شد: «... مَا الْعَقْلُ؟ قَالَ: مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ ... »[18] انسان چه کار کند که به واسطة این عقل، عبدالله شود و از طریق همین عقل کاسب بهشت؟ خیلی عقل ها که الآن اینگونه نیست. امّا قرآن کریم در مورد روح می فرماید:«... وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحِي ...»[19] این روح مرکز اسرار الهی است. اما نفس، تابلوی حسنات اخلاقی است. «وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا»[20] راغب در المفردات، «فلاح» را ترجمه می کند که خدا در آخرت به شما حیات بی مرگ، ثروت
بی فقر، عزت بی ذلت و علم بی جهل می دهد.[21] یعنی اگر این نفسِ ما، «زَکّاها» شود، می تواند چهار نعمت را برای ما بیاورد. و اما دربارۀ بدن، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بدن را قیمت گذاری کرده است، می فرماید: «ارزش بدن شما بهشت است، به چیز دیگری آن را نفروشید.»[22] این برکتِ بدن است.
چشم این بدن چقدر می تواند برکت برای ما داشته باشد؟ طبق روایات زیاد و مهمی که داریم، می فرمایند: «کسی که برای حسین ما گریه کند، گریه اش سبب شفاعت، مغفرت و جنت می شود.»[23] البته روایات ما اغلبش ابتدایشان کلمۀ مؤمن دارد؛ یعنی نماز، روزه و حساب مال هم باید باشد. اما در قیامت این عمل قابل شفاعت، مغفرت و بهشت است. حالا اگر خدا در زندگی نباشد، انبیاء و ائمّه نباشند، عقل به آن معنا نباشد، روح الهی، نفس تزکیه شده و بدن عبادت کننده نباشد، انسان در این خلوت و تنهایی، بردة شکم و شهوت است، هیچ چیز دیگر نیست.:«... وَ الَّذينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ الْأَنْعامُ وَ النَّارُ مَثْوىً لَهُمْ»[24] آن وقت این آدم به بن بست و به مشکل می رسد، به خلأ و پوکی می رسد. بعد هم هر کسی را می بیند بعد از این همه گرفتاری، می گوید: چه کنم؟ یا می گوید: التماس دعا دارم. چه کسی برایش دعا کند؟ الآن او سنگین شده، اسیر و زندانی شده، این زنجیرها و زندان و اسارت را فقط خدا و انبیاء و ائمّه می بینند«إِنَّا جَعَلْنا في أَعْناقِهِمْ أَغْلالاً فَهِيَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ »[25]،«... يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ ...»[26]
اما اسارت:«كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ»[27] امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می فرمایند: به چیزی اسیر شده که«... لَا يُفَكُّ أَسِيرُهَا ...»[28] چه کسی می تواند این اسیر را آزاد کند؟ حالا بگو التماس دعا، چه کنم؟ هیچ کاری نمی شود کرد. اگر
می خواهی این بن بست از بین برود، مشکلاتت حل شود و این گرفتاری ها برطرف شود و زنجیرها برداشته شود، تو را از زندان در بیاورند و از اسارت آزادت کنند، باید به آن رشته یعنی به خدا، انبیاء، ائمّه، عقل و روح وصل شوی، آن رشته اسمش ایمان است. وقتی مؤمن شدی، زنجیرها گسسته می شود، عقل تو را به عبادت و کسب بهشت می کشاند، خدا رحمت ویژه اش را نصیبت می کند، روحت به تدریج الهی می شود، نفست«زَكَّاهَا»می شود و بدنت در خدمت خدا قرار می گیرد. آن وقت دنیا و آخرت مال تو می شود. آن رشته ای که خدای متعال، انبیاء و ائمّه صلوات الله علیهم اجمعین ، عقل، نفس، روح و بدن را در حوزۀ تولید فیوضات قرار می دهد برای انسان، ایمان است.
حجة الإسلام و المسلمین انصاریان
1. عصر: 2 «بی تردید انسان در زیان کاری بزرگی است.»
2. كهف: 103 و 104 «بگو: آیا شما را از زیانکارترین مردم از جهت عمل آگاه کنم؟ [ آنان ] کسانی هستند که کوششان در زندگی دنیا به هدر رفته [ و نابود شده است ] در حالی که خود می پندارند، خوب عمل می کنند.»
3. أنفال: 22 «قطعاً بدترین جنبندگان نزد خدا، کرانِ [ از شنیدن حق ] و لالانِ [ از گفتن حق ] هستند که [ کلام حق را ] نمی اندیشند!»
4. أعراف: 179«وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ»«مسلّماً بسیاری از جنّیان و آدمیان را برای دوزخ آفریده ایم؛ [ زیرا ] آنان را دل هایی است که به وسیلة آن [ معارف الهی را ] در نمی یابند، و چشمانی است که توسّط آن [ حقایق و نشانه های حق را ] نمی بینند، و گوش هایی است که به وسیلة آن [ سخن خدا و پیامبران را ] نمی شنوند، آنان مانند چهارپایانند بلکه گمراه ترند؛ اینانند که غافل [ از معارف و آیات خدای ] اند.»
5. روم: 7«يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ »«[ تنها ] ظاهری [ محسوس ] از زندگی دنیا را می شناسند و آنان از آخرت [ که سرای ابدی و دارای نعمت های جاودانی و حیات سرمدی است ] بی خبرند.»
6. أعراف: 179
7. كافي/ شیخ کلینی/ ج 1 / بَابُ مُجَالَسَةِ الْعُلَمَاءِ وَ صُحْبَتِهِم / ص 39 / ح 3 «پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: حواريّون به عيسى گفتند: يا روح اللَّه! با چه كسی نشست و برخاست كنيم؟ گفت: با كسى كه ديدن او شما را به ياد خدا اندازد، و سخن او بر علم شما بيفزايد، و كردار او شما را به آخرت متمايل سازد.»
8. أعراف: 179
9. مفاتیح الجنان / اعمال شب جمعه«يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ، يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ، يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَى سَجِيَّةً، وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَى فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ.»«ای خدایی که فضل و احسانت بر خلق دائمی است! ای خدایی که دو دست احسانت به عطا و بخشش گشوده است! ای خدایی که صاحب بخشش های عالی و بزرگی! بر محمّد و آل او ـ که در اصل آفرینش و اخلاق نیکو بهترین خلقند ـ درود فرست، و ای خدای بلند مرتبه، ما را در این شب بیامرز.» [ مستحب است ده مرتبه این دعا در شب جمعه خوانده شود. ]
10. أعراف: 68 «پیام های پروردگارم را به شما می رسانم و برای شما خیرخواهی اَمینم.»
11. تعبیر«أخَاهُمْ»که نسبت به حضرت هود، صالح و شعیب آمده است، در آیات قرآن کریم عبارتند از: سورة أعراف / آیة 65، 73 و 85، سورة هود / آیة 50، 61 و 84، سورة نمل / آیة 45 و سورة عنکبوت / آیة 36.
12. بحارالأنوار / ج 20 / ص 117
13. بحارالأنوار / ج 44 / ص 5 * علل الشّرایع / ترجمة ذهنی تهرانی / ج 1 / ص 689 *«طُلَقاء»، جمع «طَلیق» و به معنای از بند رها شدگان می باشد. عبارت«... وَ مَا لِلطُّلَقَاءِ وَ أَبْنَاءِ الطُّلَقَاءِ ...»در نامة 28 نهج البلاغه اشاره به همین موضوع است. ابوسفیان و معاویه از جملة این «طلقاء» محسوب می شوند. هنگامی که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم مکه را فتح کرد و بر اهالی آنجا پیروز شد، سران مکه از ترس به کعبه پناهنده شدند و گمان می بردند که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم همه را از دم تیغ خواهد گذراند، ولی حضرت کنار درب کعبه ایستاد و پس از بیاناتی مشتمل بر حمد و ثنای خدای متعال و ... رو به آنها کرد و فرمود:«إِذْهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلَقَاءُ»همه تان آزادید. از این رو اهل مکه که به قانون اسلام بَردة آن حضرت بودند از آن به بعد به«طُلَقاء»لقب یافتند. «معارف و معاریف، سیّد مصطفی حسینی دشتی، ج 7، ص 91»
14. یوسف: 92«قالَ لا تَثْريبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمينَ »«گفت: امروز هیچ ملامت و سرزنشی بر شما نیست، خدا شما را می آمرزد و او مهربان ترین مهربانان است.»
15. مفاتیح الجنان / فرازی از دعای صلوات شعبانیه / مروی از امام سجّاد علیه السّلام «... خدایا! درود فرست بر محمّد و آل محمّد که کشتی شناور در دریاهای بیکران معرفتند؛ هر که بر آن کشتی درآید ایمن شود و هر که بر آن درنیاید غرق خواهد شد؛ هر که بر آنان پیش افتد از دین خارج گردد و هر که از آنان عقب ماند نابود شود و هر که همراه آنان باشد به ایشان ملحق خواهد شد. خدایا! درود فرست بر محمّد و آل محمّد که پناهگاه محکم و فریادرس بیچارگان و درماندگان و پناه گریختگان و نگهدار عصمت خواهان هستند ...»
16. مضمون این حدیث از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نقل شده است:«... وَ لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا لَأَنْزَلَتِ السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ لَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ نَبَاتَهَا وَ لَذَهَبَتِ الشَّحْنَاءُ مِنْ قُلُوبِ الْعِبَادِ وَ اصْطَلَحَتِ السِّبَاعُ وَ الْبَهَائِمُ حَتَّى تَمْشِي الْمَرْأَةُ بَيْنَ الْعِرَاقِ إِلَى الشَّامِ لَا تَضَعُ قَدَمَيْهَا إِلَّا عَلَى النَّبَاتِ وَ عَلَى رَأْسِهَا زِينَتُهَا لَا يُهَيِّجُهَا سَبُعٌ وَ لَا تَخَافُه ...»«... و هنگامی که قائم ما علیه السّلام قیام نماید، هر آینه آسمان باران خود را نازل کند و زمین گیاه خود را بیرون کند و کینه از دل های بندگان برود. درندگان با چهارپایان صلح کنند. حتّی زن از عراق تا شام برود، قدم خود را نگذارد مگر بر گیاه، و زینت او بر بالای سرش باشد، نه درنده ای او را آزار کند و نه او از درنده بترسد.» ( بحارالأنوار / ج 10 / 104 )
17. امام صادق صلوات الله علیه از پدرانش، از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم نقل می کند که خدای متعال می فرماید: «... فَإِنَّ ذَلِكَ النُّورَ لِلْمَنْصُورَةِ فِي السَّمَاءِ وَ هِيَ فِي الْأَرْضِ فَاطِمَةُ. قُلْتُ حَبِيبِي جَبْرَئِيلُ وَ لِمَ سُمِّيَتْ فِي السَّمَاءِ الْمَنْصُورَةَ وَ فِي الْأَرْضِ فَاطِمَةَ قَالَ سُمِّيَتْ فِي الْأَرْضِ فَاطِمَةَ لِأَنَّهَا فُطِمَتْ شِيعَتُهَا مِنَ النَّارِ وَ فُطِمَ أَعْدَاؤُهَا عَنْ حُبِّهَا وَ هِيَ فِي السَّمَاءِ الْمَنْصُورَةُ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشاءُ»يَعْنِي نَصْرَ فَاطِمَةَ لِمُحِبِّيهَا.» «... نورِ بانويى است كه در آسمان «منصوره» و در زمين «فاطمه» خواهد بود. گفتم: اى جبرئيل! چرا در آسمان منصوره و در زمين فاطمه است؟ گفت: در زمين فاطمه ناميده شد براى اينكه پيروان و شيعيان خود را از آتش نجات مى دهد و دشمنانش از محبّت او محروم خواهند بود، و در آسمان به اين جهت منصوره است كه خدا فرمود: «در روز قيامت، مؤمنان از نصر و يارى خدا خشنود مى شوند، و خدا هر كه را خواهد يارى كند»، و مقصود از نصرت خدا براى مؤمنان، همانا شفاعت و امداد فاطمه براى شيعيان و دوستدارانش مى باشد.» ( بحارالأنوار / ج 43 / ص 4 )
18. الكافي / ج 1 / كِتَابُ الْعَقْلِ وَ الْجَهْل / ص 11 / ح 3 «... شخصى از امام صادق صلوات الله علیه پرسيد: عقل چيست ؟ حضرت فرمودند: چيزيست كه به وسيلة آن خدا پرستش شود و بهشت ها به دست آيد ...»
19. حجر: 29«فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ»«پس چون او را معتدل و آراسته گردانم و از روح خود در او بدمم، برای او سجده کنان بیفتید.»
20. شمس: 7 إلی 9 «و به نفس و آنکه آن را درست و معتدل نمود * پس بزه کاری و پرهیزکاری اش را به او الهام کرد * بی تردید کسی که نفس را [ از آلودگی پاک کرد و ] رشد داد، بر موانع و مشکلات دنیا و آخرت پیروز شد.»
21. المفردات فی غریب القرآن / ص 644 «... و فَلَاحٌ أخرويّ، و ذلك أربعة أشياء: بقاء بلا فناء، و غنى بلا فقر، و عزّ بلا ذلّ، و علم بلا جهل.»
22. نهج البلاغه / فیض الإسلام / حکمت 448 * نهج البلاغه / دشتی / حکمت 456«... لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا.»مشابه این روایت از امام کاظم علیه السلام نیز نقل شده است:«... أَمَا إِنَّ أَبْدَانَكُمْ لَيْسَ لَهَا ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةُ فَلَا تَبِيعُوهَا بِغَيْرِهَا...»( بحارالأنوار / ج 1 / ص 141 )
23. گریه و بهشت: حضرت امام زین العابدین صلوات الله علیه فرمودند: «أَيُّمَا مُؤْمِنٍ دَمَعَتْ عَيْنَاهُ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍ علیه السّلام دَمْعَةً حَتَّى تَسِيلَ عَلَى خَدِّهِ بَوَّأَهُ اللَّهُ بِهَا فِي الْجَنَّةِ غُرَفاً يَسْكُنُهَا أَحْقَابا ...» ( کامل الزیارات / با ترجمة سیّد محمّد جواد ذهنی تهرانی / ص 322 / ح 1 ) * امام صادق صلوات الله علیه فرمودند: «وَ مَنْ ذُكِرَ الْحُسَيْنُ علیه السّلام عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَيْنِهِ [عَيْنَيْهِ ] مِنَ الدُّمُوعِ مِقْدَارُ جَنَاحِ ذُبَابٍ كَانَ ثَوَابُهُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ يَرْضَ لَهُ بِدُونِ الْجَنَّةِ.» ( همان مدرک / ح 3 ) * گریه و مغفرت: امام حسین صلوات الله علیه به کسی که برایش گریه می کند، می فرمایند:«... وَ إِنَّهُ لَيَنْظُرُ إِلَى مَنْ يَبْكِيهِ فَيَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ يَسْأَلُ أَبَاهُ الِاسْتِغْفَارَ لَهُ وَ يَقُولُ أَيُّهَا الْبَاكِي لَوْ عَلِمْتَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَكَ لَفَرِحْتَ أَكْثَرَ مِمَّا حَزِنْتَ وَ إِنَّهُ لَيَسْتَغْفِرُ لَهُ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ وَ خَطِيئَةٍ.»( همان مدرک / ح 7 ) گریه و شفاعت: «أَقُولُ رَأَيْتُ فِي بَعْضِ تَأْلِيفَاتِ بَعْضِ الثِّقَاتِ مِنَ الْمُعَاصِرِينَ رُوِيَ أَنَّهُ لَمَّا أَخْبَرَ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله و سلّم ابْنَتَهُ فَاطِمَةَ بِقَتْلِ وَلَدِهَا الْحُسَيْنِ وَ مَا يَجْرِي عَلَيْهِ مِنَ الْمِحَنِ بَكَتْ فَاطِمَةُ بُكَاءً شَدِيداً وَ قَالَتْ يَا أَبَهْ مَتَى يَكُونُ ذَلِكَ قَالَ فِي زَمَانٍ خَالٍ مِنِّي وَ مِنْكِ وَ مِنْ عَلِيٍّ فَاشْتَدَّ بُكَاؤُهَا وَ قَالَتْ يَا أَبَهْ فَمَنْ يَبْكِي عَلَيْهِ وَ مَنْ يَلْتَزِمُ بِإِقَامَةِ الْعَزَاءِ لَهُ فَقَالَ النَّبِيُّ يَا فَاطِمَةُ إِنَّ نِسَاءَ أُمَّتِي يَبْكُونَ عَلَى نِسَاءِ أَهْلِ بَيْتِي وَ رِجَالَهُمْ يَبْكُونَ عَلَى رِجَالِ أَهْلِ بَيْتِي وَ يُجَدِّدُونَ الْعَزَاءَ جِيلًا بَعْدَ جِيلٍ فِي كُلِّ سَنَةٍ فَإِذَا كَانَ الْقِيَامَةُ تَشْفَعِينَ أَنْتِ لِلنِّسَاءِ وَ أَنَا أَشْفَعُ لِلرِّجَالِ وَ كُلُّ مَنْ بَكَى مِنْهُمْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَيْنِ أَخَذْنَا بِيَدِهِ وَ أَدْخَلْنَاهُ الْجَنَّةَ يَا فَاطِمَةُ كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا عَيْنٌ بَكَتْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَيْنِ فَإِنَّهَا ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعِيمِ الْجَنَّةِ.» «مؤلف گويد: در تأليفات بعضى از نويسندگان معاصر كه مورد وثوق است ديدم، روايت شده: هنگامى كه پيامبر اکرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فاطمة اطهر علیها السّلام را از شهادت فرزندش حسين علیه السّلام و آن مصائبى كه دچار آن حضرت شد آگاه نمود، آن بانو گرية شديدى كرد و گفت: پدر جان! يك چنين مصائبى در چه موقع رخ مي دهد؟ فرمود: در آن زمانى كه من و تو و على در دنيا نباشيم! گرية حضرت زهرا علیها السّلام شديدتر شد و گفت: پدر جان! پس چه كسى براى حسينم گريه خواهد كرد و چه كسى متصدّى عزادارى وى خواهد شد!؟ پيامبر اکرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمودند: اى فاطمه! زنان امت من بر زنان اهل بيتم و مردان ايشان بر مردان اهل بيت من گريه خواهند كرد. همه ساله هر گروهى پس از ديگرى عزادارى را تجديد مي نمايند. هنگامى كه روز قيامت فرا رسد، تو زنان امت من و من مردان آنان را شفاعت خواهيم كرد. هر يكى از ايشان كه در مصيبت حسين گريه كند ما دست او را مي گيريم و داخل بهشت مي نمایيم. اى فاطمه! هر چشمى فرداى قيامت گريان است غير از چشمى كه در مصيبت حسين گريه كند؛ زيرا صاحب آن چشم خندان و مژده نعمت هاى بهشت به وى داده خواهد شد.» ( بحارالأنوار / ج 44 / ص 292 ) * امام زین العابدین علیه السّلام شب و روز در فراق امام حسین علیه السّلام می گریست. وقتی به حضرت گفتند: کمتر گریه کن، حضرت در جواب فرمودند: چگونه نگريم كه اين گريه براى من در قيامت گواهى دهد و شفاعت كند، و گريه شفاعت باشد، و گريه رحمت باشد. بگذاريد تا بگريم پيش از آن روزى كه گريه سودى ندارد. ( شرح فارسى شهاب الأخبار / ص 288 )
24. محمّد: 12«إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ الَّذينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ الْأَنْعامُ وَ النَّارُ مَثْوىً لَهُمْ »«بی تردید خدا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، در بهشت هایی که از زیر [ درختان ] آن نهرها جاری است در می آورد، در حالی که کافران همواره سرگرم بهره گیری از [ کالا و لذت های زودگذر ] دنیایند و می خورند، همان گونه که چهارپایان می خورند و جایگاهشان آتش است.»
25. یس: 8 «مسلّماً ما غل هایی بر گردنشان نهاده ایم که تا چانه هایشان قرار دارد به طوری که سرهایشان بالا مانده است.»
26. أعراف: 157«الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»«همان كسانى كه از اين رسول و پيامبر «درس نخوانده» كه او را نزد خود [ با همه نشانه ها و اوصافش ] در تورات و انجيل نگاشته مى يابند پيروى مى كنند؛ پيامبرى كه آنان را به كارهاى شايسته فرمان مى دهد، و از اعمال زشت باز مى دارد، و پاكيزه ها را بر آنان حلال مى نمايد، و ناپاك ها را بر آنان حرام مى كند، و بارهاى تكاليف سنگين و زنجيره ها [ ىِ جهل و بدعت را ] كه بر دوش عقل و جان آنان است بر مى دارد؛ پس كسانى كه به او ايمان آوردند و او را [ در برابر دشمنان ] حمايت كردند و ياريش دادند و از نورى كه بر او نازل شده پيروى نمودند، [ بر موانع راه سعادت ] پيروزند.»
27. مدثر: 38 «هر کسی در گرو دست آوردهای خویش است.»
28. کافی / ج 2 / ص 216 / ح 2 «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام كَانَ فِي وَصِيَّةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السّلام لِأَصْحَابِهِ: اعْلَمُوا أَنَّ الْقُرْآنَ هُدَى اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ نُورُ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ عَلَى مَا كَانَ مِنْ جَهْدٍ وَ فَاقَةٍ، فَإِذَا حَضَرَتْ بَلِيَّةٌ فَاجْعَلُوا أَمْوَالَكُمْ دُونَ أَنْفُسِكُمْ، وَ إِذَا نَزَلَتْ نَازِلَةٌ فَاجْعَلُوا أَنْفُسَكُمْ دُونَ دِينِكُمْ، وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْهَالِكَ مَنْ هَلَكَ دِينُهُ وَ الْحَرِيبَ مَنْ حُرِبَ دِينُهُ؛ أَلَا وَ إِنَّهُ لَا فَقْرَ بَعْدَ الْجَنَّةِ، أَلَا وَ إِنَّهُ لَا غِنَى بَعْدَ النَّارِ، لَا يُفَكُّ أَسِيرُهَا وَ لَا يَبْرَأُ ضَرِيرُهَا.» «امام صادق عليه السّلام فرمودند: در ضمن سفارش اميرالمؤمنين عليه السّلام به اصحابش چنین آمده است: بدانيد كه قرآن هدايت شب و روز است ( يعنى در همة احوال و اوقات ) و نور شبِ تاريك است، براى هر سختى و نيازى ( راه نجات را در گرفتارى و بلا نشان دهد ) پس چون بلایى فرا رسد، اموال خود را سپر جانتان سازيد، و چون حادثه ای پيش آمد ( كه مربوط به امر دين است و جز با دادن جان مرتفع نشود ) جان خود را فداى دينتان كنيد، و بدانيد كه هلاك شده كسى است كه دينش تباه شود و غارت زده كسى است كه دينش را بربايند، همانا پس از رسيدن به بهشت نيازى نيست و بعد از دوزخ بى نيازى نيست ( هر كه در دنيا عمل صالح كند و مستوجب بهشت گردد، فقير و نيازمند نيست، هر چند دستنگ و گرفتار باشد و كسى كه خود را مستوجب دوزخ سازد، بى نيازى ندارد، هر چند ثروتمند و مرفّه باشد ) اسير دوزخ آزاد نگردد و نابينايش بهبودى نيابد.»