از ثقلین تا تلاش علما
در واپسین روزهای حیات پیامبر رحمة للعالمین (صلی الله علیه و آله و سلم) بر این کره خاکی، دو یادگار از سوی وی برای امتش - که همواره نگران آینده آنان بود - بر جای گذاشته شد و به شکلی جدی مورد سفارش و تأکید قرار گرفت، قرآن و عترت:
«انّی تارک فیکم الثقلین ما ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا کتاب الله و عترتی اهل بیتی [1] من دو چیز گران بها را در میان شما به یادگار می گذارم. تا آن هنگام که بدان ها چنگ زنید گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم اهل بیتم را.»
امت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دوران سخت پس از او را می بایست بدون او و تنها با تمسک به این دو ثقل بزرگ سپری نمایند تا آن زمان که بر اثر این مجاهدت عظیم بشری، وعده بزرگ الهی در آخرالزمان تحقق یابد، ظهور عزیزی از نسل وی که زمین را پر از عدل و داد می کند، پس از آن که پر شده باشد از ظلم و جور، عدالتی جهانی [2] و در ادامه این سفارش به حقیقتی بس گران بها اشارت فرمود که این دو ثقل هیچ گاه در تاریخ از یکدیگر جدا نخواهند شد تا آن زمان که بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند:
«و انهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض [3] و آنان از یکدیگر جدا نخواهند شد تا بر حوض کوثر بر من وارد شوند.»
اهل بیت علیهم السلام، قرآن ناطق و مفسران واقعی آنند [4] و کتاب خدا نیز در مقابل، بیان کننده مقام شامخ آنان. فضیلت و واقعیتی از ذوات مقدسه اهل بیت علیهم السلام نیست مگر آن که تفسیر یا تأویل آیه ای از آیات خداوند در قرآن کریم بدان بازگردد، که البته باز برای فهم آن هم نیازمند آموختن از خود ایشان هستیم. این پیوند ناگسستنی در آیینه وحی چنین بازتابانده شده است که:
«إنَّ هذَا القُرآنَ یَهدِی لِلَّتِی هِیَ أقوَمُ [5] بدرستی که این قرآن هدایت می کند بدانچه اقوم است.»
در تفسیر آین آیه روایتی از باب الحوائج موسی بن جعفر به نقل از پدران بزرگوارشان تا امام سجاد علیهم السلام وارد شده است که مؤید این مطلب می باشد:
حدثنی موسی بن جعفر، عن أبیه جعفر بن محمد، عن أبیه محمد بن علی، عن أبیه علی بن الحسین (علیهم السلام) قال: «الإمام منا لا یکون إلا معصوماً، و لیست العصمة فی ظاهر الخلقة فیعرف بها، فلذلک لا یکون إلا منصوصاً». فقیل له: یابن رسول الله، فما معنی المعصوم؟ فقال: «هو المعتصم بحبل الله، و حبل الله هو القرآن لا یفترقان الی یوم القیامة، فالإمام یهدی إلی القرآن، و القرآن یهدی الی الإمام، و ذلک قول الله عز وجل: ِانَّ هذا القرآنَ یهَدی لِلَّتی هِیَ اقومُ» [6]
راوی می گوید امام علیه السلام فرمودند: امام از میان ما جز معصوم نمی تواند باشد و این عصمت در ظاهر آفرینش آشکار نیست و از این رو است که امام باید منصوص و منصوب باشد. از ایشان درباره معنی معصوم سؤال شد، فرمودند: معصوم چنگ زننده به حبل الله است و حبل الله قرآن است. این دو تا قیامت از یکدیگر جدا نمی شوند. امام به سوی قرآن هدایت می کند و قرآن به سوی امام، و این معنای قول خداوند عزوجل است که فرمود: اِنَّ هذا القُرآنَ یَهدِی لِلَّتِی هِیَ اقوَمُ.
یادآوری این نکته برای مسلمانانی که باید پس از او مورد آزمون های بزرگ قرار می گرفتند، بی شک حاوی معارفی بلند و راهکارهایی مهم برای طی این طریق بود. اما با کمال حسرت و تأسف آنچه پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر رسالت و امتش گذشت نشان داد که این دو یادگار خاتم المرسلین هیچ گاه در تاریخ پس از وی جایگاه شایسته خود را نیافت و امت اسلامی در کوره راه های تاریخ، تنها و بی سرپرست، گم شده و راه ضلالت در پیش گرفت.
«شاید جمله لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض اشاره باشد بر این که بعد از وجود مقدس رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) هر چه بر یکی از این دو گذشته است بر دیگری گذشته است و مهجوریت هر یک مهجوریت دیگری است تا آنگاه که این دو مهجور بر رسول خدا در حوض وارد شوند و آیا این حوض مقام اتصال کثرت به وحدت است و اضمحلال قطرات در دریا است یا چیز دیگر که به عقل و عرفان بشر راهی ندارد؟ و باید گفت که آن ستمی که از طاغوتیان بر این دو ودیعه رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم گذشته است بر امت مسلمان بلکه بر بشریت گذشته است که قلم از آن عاجز است.» [7]
با وجود این مهجوریت - و البته در مواردی به عنوان تلاشی برای پنهان ساختن آن از سوی منافقان - این دو ثقل بزرگ در طول تاریخ پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جلوه هایی بس گوناگون و پرجذبه را از خویش آشکار ساخته و با هر کرشمه دل جماعتی را مشغول خود ساختند:
با صد هزار جلوه برون آمدی که من ... با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
در گذر ایام، گروهی از لفظ قرآن به حیرت آمدند و فن قرائت را به اوج خود رساندند. جماعتی در ظاهر قرآن سرگردان ماندند و هنرهای گوناگون کتابت و تذهیب را از این آبشخور سیراب ساختند. عده ای نیز با استعانت از این ثقل اکبر مکاتب گوناگون تفسیری را بنا نهادند و هر کدام گوشه ای از این معجزه بزرگ پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) را آشکار ساختند. جمعی قرآن را کتابی علمی خواندند و البته بهره های بی شمار علمی از آن بردند و جمعی دیگر آن را کتابی ادبی دانستند و با آن ادبیات عرب را متحول ساختند و... اما هیچ کدام بی ثقل دیگر یعنی اهل بیت علیهم السلام راه به جایی نبردند و نخواهند برد. چرا که این دو ثقل با هم به مقام کوثر می رسند.
بر اهل بیت علیهم السلام نیز همان گذشت که بر کتاب خدا گذشت. سرسلسله ولایت، امیرمؤمنان علیه السلام چنان بود که جمع اضداد می نمود. برخی شجاعت او را ستودند، گروهی دیگر بلاغت او را، جماعتی علمش را و دسته ای محو در عبادت و لطافت روح او شدند، اما هیچ کدام به باطن او راه نیافتند و حتی آن چنان که خود فرمود جمعی در او گمراه شدند، چرا که او را بی قرآن خواندند و بنا نبود که این دو ثقل از یکدیگر جدا بمانند. امامان معصوم پس از ایشان نیز هر کدام بسته به تنگناهای زمانه به صفتی شناخته و خوانده شدند، یکی به حلمش ستوده شد و دیگری به علمش، امامی به شجاعت زبانزد شد و معصوم دیگری به عبادت و...
در این میان روایات معصومین علیهم السلام نیز به عنوان نقطه تلاقی قرآن و عترت از این مهجوریت بی نصیب نماند، چرا که هم بویی از قرآن داشت و هم نشانی از اهل بیت. افزون بر این، بر روایات جفای دیگری هم رفت و آن چیزی نبود جز یک دوره ممنوعیت نقل و کتاب حدیث و سپس هجوم بی امان اسرائیلیات و روایات ساختگی در میان این گوهرهای گران بها تا بازار را چنان آشفته کند که مسلمانان در استفاده از آنها به عنوان دستورالعمل های زندگی و به ویژه در دوران غیبت سردرگم شده و احیاناً به بیراهه روند. مجموعه چند هزار روایت در کنار آیات بی شمار قرآن کریم در خصوص وجود مقدس امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حکومت ایشان و همچنین شرایط جهان نزدیک به ظهور و نشانه های نزدیک شدن این پدیده شگرف از این جمله است.
در اینجا شایسته است شرایط نزدیک به غیبت را تا حدودی مرور کنیم. پس از واقعه عاشورا و حاکمیت اختناق غیرقابل تحمل بنی امیه و سپس انتقال قدرت به بنی عباس نه تنها از فشارها بر شیعیان و اهل بیت علیهم السلام کاسته نشد که جنایت های این گروه روی بنی امیه را در تاریخ سفید کرد. سال ها پیش از آغاز غیبت به شکل رسمی و مقارن با امامت امام هادی علیه السلام در واقع غیبت ائمه علیهم السلام آغاز شده بود. محصور بودن عسکریین علیهما السلام در میانه سپاه خلیفه و تحت مراقبت شدید قرار داشتن ایشان تقریباً امکان ارتباط مستقیم با این ذوات مقدسه را از شیعیان سلب نموده بود. از سوی دیگر به ویژه در زمان امام عسکری علیه السلام مذاهب گوناگون و مجعول از هرگوشه و کناری سربرآورده بودند و همه با یک صدا به دنبال تضعیف مکتب اهل بیت بودند. در چنین شرایط پیچیده ای داستان رمزآلود غیبت آغاز می شود، در حالی که جز اندکی فرزند امام عسکری علیهما السلام را ندیده و از تولد ایشان خبر نداشتند. ورود به این شرایط جدید و سخت چنان بر شیعیان دشوار بود که هر بیننده منصفی را به این باور می رساند که این مکتب روزهای آخر عمر خود را می گذراند. اما دست تقدیر الهی سرنوشتی دیگر را برای آن رقم زده بود، سرنوشتی که با راهنمایی معصومین و تلاش و مجاهدت دانشمندان از خودگذشته شیعه به وقوع پیوست.
از سال ها پیش از آن وجود مقدس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و پس از ایشان امامان بزرگوار شیعه علیهم السلام امر غیبت را در قالب روایات صریح و روشنی به شیعیان خاص وعده داده بودند. با ورود به عصر غیبت و بروز سرگشتگی در میان شیعیان، تلاش خستگی ناپذیر دانشمندان شیعه برای جمع آوری، تدوین و تبویب این روایات آغاز می شود. [8] با یادآوری این سخنان گهربار، آرامشی در میان شعیه برقرار می شود و تا پایان غیبت صغری جامعه مؤمنان را از خطر فروپاشی می رهاند. با ورود به دوران غیبت کبری و قطع ارتباط کامل شیعیان با امام خود از طریق نایبان خاص، دوباره این علماء و بزرگان شیعه هستند که تلاش می کنند تا با استناد به همین روایات نشان دهند که از ابتدا دو نوع غیبت برای امام غایب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیان شده بود که یکی بسیار طولانی است و پایان آن را کسی جز خداوند نمی داند. این چنین است که در مطالعات مهدویت رویکردی شکل می گیرد که می توان آن را رویکرد روایی نام نهاد. ثمره این تلاش عظیم کتب روایی گرانقدری است که امروزه دستمایه اصلی محققان و پژوهشگران این عرصه می باشد.
با گذشت زمان و طولانی شدن سال های دوری و انتظار، به تدریج شبهه های تازه ای رخ می نماید که می طلبد علوم دیگری در کنار حدیث به این عرصه وارد شوند. شبهه طولانی شدن غیبت و به تبع آن طولانی شدن عمر مبارک امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از شبهات جدی ای بود که در روایات بدان اشاره شده بود. گسترش این شبهه و شبهاتی نظیر نحوه انتفاع از امام غایب و فلسفه غیبت، علم کلام را وارد این عرصه کرد و از این رهگذر ضمن پاسخگویی به شبهات و تقویت شیعیان، خود علم کلام هم از برکت ورود به موضوع مهدویت به شکوفایی رسید. این رویکرد را نیز که شاید پس از رویکرد روایی رویکرد غالب مطالعات مهدوی باشد می توان رویکرد کلامی نامید.
پس از این بود که در طول این دوران سرد و تاریک به همت علمای شیعه مطالعات مربوط به مهدویت گسترش یافت و از این رهگذر شاخه های متعدد دانش به ادای دین نسبت به این موضوع پرداختند و البته از این طریق به بلوغ لازم خود نیز به فراخور میزان ورودشان به موضوع رسیدند. گروهی با کمک روایات معصومین در این خصوص به جمع آوری و معرفی آیاتی پرداختند که تفسیر یا تأویل آن به وجود مقدس امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و موضوع قیام آخر الزمان اشاره داشت و بدین ترتیب رویکردی قرآنی در میان رویکردهای گوناگون مهدوی شکل گرفت. جمعی دیگر با بررسی تاریخ دوران کوتاه حضور اولیه امام در میان شیعیان و تاریخ طولانی پس از آن با محور قرار دادن موضوع مهدویت به بررسی وقایعی پرداختند که از این رهگذر بر شیعه رفته است. نقل تشرفات و توقیعات مبارک امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نیز می توان در همین گروه در کنار تاریخ شکل گیری قیام ها و حکومت های شیعی و ظهور مدعیان جای داد و بدین ترتیب به رویکرد دیگری به نام رویکرد تاریخی رسید.
در ادامه عرفان ناب اسلامی با طرح موضوع انسان کامل و تبلور آن در وجود حضرات معصومین علیهم السلام به قله هایی دست یافت که سبب شکل گیری گونه ای از مطالعات به نام رویکرد عرفانی شد. در این هنگامه فلسفه نیز به ویژه فلسفه تاریخ از سفره گسترده مهدویت بی بهره نماند و رویکرد فلسفه تاریخی را بنیان نهاد. و سرانجام به ویژه در دوران معاصر با بروز دلتنگی بیش از حد شیعیان بر اثر طولانی شدن فراق جریان پرحجمی در مطالعات مهدویت شکل گرفته که می توان آن را رویکرد ادبی - هنری نام نهاد. آفرینش آثار گوناگون در زمینه هنرهای تجسمی و نمایشی و خلق آثار ادبی گرانبها از این جمله است.
ادامه دارد...
نویسنده: دکتر محمدهادی همایون
تنظیم : www.vaezoon.ir
به نقل از : www.harfeakhar.com
[1]ارشاد القلوب إلی الصواب، ج1، ص131؛ و با مضمون مشابه: الغیبة للنعمانی، ص73؛ الکافی، ج2، ص415) و نیز الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج1، ص 233، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج1، ص151؛ تعابیر مفصل تر این روایت: الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج1، ص65-66.
[2] این روایت از جمله روایات متواتر لفظی و معنوی مهدویت است که به شکل های مختلف در منابع شیعی و سنی و در روایت، احادیث، ادعیه و زیارات آمده است، از جمله:
ثمَّ ابْنُهُ القائِمُ بِالْحَقِّ مَهْدِیُّ اُمَّی مُحَمَّدُ بنُ الحَسَنِ صَاحِبُ الزَّمانِ الَّذی یَمْلَاُ الأرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلمَ وَ جوراً.(الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج1، ص69 و نیز ر.ک" الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج2، ص449؛ ص495-494؛ ارشاد القلوب إلی الصواب، ج2، ص315-314).
سپس فرزندم قائم به حق مهدی امتم محمد بن حسن، صاحب الزمان. هموست که جهان را از عدل و داد مملو می سازد و همانگونه که از ظلم و جور آکنده شده باشد.
[3] امالی الصدوق، ص 415.
[4] سوره جمعه، آیه 2-3: هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
اوست آن کس که در میان امیّان فرستاده اى از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت بدیشان بیاموزد، و [ آنان ] قطعاً پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند. و [ نیز بر جماعت هایى ] دیگر از ایشان که هنوز به آنها نپیوسته اند. و اوست ارجمند سنجیده کار.
[5] سوره اسراء، آیه 9.
[6] بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الائمه الأطهار، ج25، ص194؛ معانی الأخبار، ص132.
[7] صحیفه امام، ج21، ص394.
[8] ر.ک: مصادر غیبت 1، پیش از تولد امام عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) محمد کاظم رحمان ستایش (موعود شماره 1): همچنین ر.ک: مصادر غیبت در فهرست نجاشی، محمدکاظم رحمان ستایش، ماهنامه موعود شماره 3.
منبع: همایون، محمد هادی؛ تاریخ تمدن و ملک مهدوی، تهران: نشر دانشگاه امام صادق (ع) و پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، چاپ اول1390.