آقا امام حسین سلام الله علیه خطاب به یارانش فرمودند: من یارانی بهتر و با وفاتر از شما سراغ ندارم. ولی قربان! مظلومیت امام مجتبی سلام الله علیه در کنار اصحاب و یارانشان زره می پوشیدند. سجاده را از زیر پای آقا کشیدند، آقا را به زمین انداختند. حمله کردند به بدن آقا خنجر زدند. مدتی آقا مداوا می کرد.

آقا ابا عبدالله همسرهایی داشتند، یکی از یکی بهتر بود. حضرت رباب یک سال زیر آفتاب ماند. گفت: چون آقا ابا عبدالله سلام الله علیه همسرم را با لب های تشنه زیر آفتاب به شهادت رساندند. من هم باید بنشینم برایش عزاداری کنم. اما خود آقا اباعبدالله سلام الله علیه برای غربت امام حسن سلام الله علیه گریه می کرد. به حضرت زینب سلام الله علیه فرمود: برادرم بهتر از من بود. امام حسن سلام الله علیه ، امام حسین سلام الله علیه بود. مصیبتش هم خیلی سخت بود. قاتلش همسرش بود. در خانه هم غریب بود. پیامبر خدا سلام الله علیه و آله فرمود: آن چشمی که برای حسنم اشک بریزد کور وارد صحرای محشر نمی شود. آن قدم هایی که برای زیارت حسنم برود آن قدم ها بر پل صراط نمی لرزد. یک عمر خون دل خورد.از دوست و از دشمن مصائب دید. یک وقت صدا بزند، بروید برایم یک تشت بیاورید. شاید خواهر ها و برادر ها خوشحال شدند که آقا سم ها را برمی گرداند. اما یک وقت دیدند لخته های خون در تشت... اینجا یک تشت بود، دل اهل بیت را آتش زد. یک تشتی هم در مجلس یزید دل اهل بیت را کباب کرد. همه جا قاری قرآن را احترام می کنند. خانواده شهید را احترام می کنند. اما جلوی بچه ها و عزیزان حسین سلام الله علیه ، دست برد و با چوب خیزران...

«لَا حَوْلَ وَ لَاقُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ» [1]

حجة الاسلام و المسلمین فرحزاد