دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ابوالحسن علی ابن حسین مسعودی (علی بن حسین مسعودی)

No image
ابوالحسن علی ابن حسین مسعودی (علی بن حسین مسعودی)

على بن حسین مسعودى

متوفّاى: 346 هـ .ق.

عنوان مقاله: پیشواى مورّخان

نویسنده: على کرجى

خاندان

در مورد مکان زندگى، تولّد، وفات و ابعاد شخصیّتى علمى، اجتماعى و مذهبى خاندان مسعودى جز نام عدّه اى چند از آنان، اطّلاع دقیق و کاملى در دست نیست. این خاندان از قبیله «بنى هُذیل» از قبایل معروف عرب بوده و به همین خاطر به «هُذَلى» نیز خوانده مى شوند. آنان در شمال عربستان، مدینه و احتمالاً در بعضى از شهرهاى عراق مثل کوفه و حلّه مى زیسته اند.

شخصیّت سرشناس و بزرگ این خاندان عبدالله بن مسعود، صحابى بزرگوار پیامبر(صلى الله علیه وآله)(متوفّاى 32 هـ .ق.) از دیدگاه راویان، عالمان رجالى و دانشمندان علم تراجم داراى شهرت خاصّى است. او از برجسته ترین یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ششمین نفرى بود که اسلام را با تمام وجود پذیرا شد و همواره در تمام عرصه ها پا به پاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) حضور داشت.

عبدالله بن مسعود از کسانى است که به بهشت وعده داده شده و از قاریان و حافظان قرآن در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) است. وى یکى از دوازده نفرى است که به غیر قانونى بودن حکومت ابوبکر معتقد بود از این رو در مورد غصب خلافت و نامشروع بودن سلطه اش بر سرنوشت مسلمانان در مسجد در حضور مردم به انتقاد و اعتراض پرداخت.([1]) از تبار این صحابى رشید عالمانى برخاستند که على بن حسین مسعودى یکى از این چهره هاى درخشان است.

ولادت

متکلّم، مورّخ و جغرافى دان بزرگ اسلامى ابوالحسن على بن حسین مسعودى درنیمه دوم قرن سوم هجرى حدود سال (260هـ .ق.)([2]) در شهر بابِل([3]) عراق به دنیا آمد و دورانِ کودکى خود را در آن جا سپرى کرد.([4])

گنجینه تحصیلات

شرح حال نویسان در مورد مکان، زمان و چگونگى تحصیلات مسعودى، اطّلاعات زیادى ننگاشته اند ولى از لابلاى گفتار آنان در مورد معرفى شخصیّت علمى و آثار او و نیز تصریح و یا اشاره خود مسعودى در کتاب هایش به خوبى مى توان به دست آورد که وى براى یادگیرى علوم دینى در سال هاى نوجوانى راهى بغداد شده است. علّت هجرت او نیز این بوده که بغداد در آن زمان مرکز علم و فرهنگ به شمار مى رفت و عالمان و فقیهان بزرگى در آن شهر سکونت داشتند و مسعودى براى دستیابى به علم و کمال با اشتیاق کامل به آن سامان شتافته است. هوش سرشار، روحیه جستجوگرى فراوان، انگیزه قوى براى یادگیرى و پشتکار از پشتوانه هاى تحصیلى اوست. وى دست کم دو دهه از عمر خود را در شهر بغداد در پى یادگیرى علوم مختلف اسلامى سپرى کرد و با جدّیت هر چه تمام تر به پژوهش و تعمق در رشته هاى مختلف مثل ادبیات عرب، کلام، حدیث، فقه، اصول، فلسفه و تاریخ پرداخت. وى بعد از سال ها تحصیل و تحقیق به درجات عالى علمى نایل آمد. او در شناخت اخبار و روایات داراى مهارتى بسزا شد و در فقه و اصول نیز به درجه اجتهاد نایل آمد. وى در کلام و فلسفه به ویژه تاریخ، به اطّلاعات بسیار دست یافت به طورى که اعجاب عالمان و اندیشمندان عصر خود و آینده را برانگیخت.

مقام بلند علمى و جامعیت او در علوم مختلف اسلامى و سایر رشته هاى علمى رایج بشرى بر دانشمندان علم رجال و تراجم پوشیده نیست. وى در نظر دانشمندان داراى جایگاه ویژه اى است از این رو آن ها با اوصاف و عبارت هایى چون دانشمند کامل، پژوهشگر ماهر، فیلسوف، متکلّم، فقیه، اصولى، محدّث، رجالى، منجّم، مورّخ، جغرافى دان و... از مقام علمى او تجلیل کرده اند.([5])

آیت الله مرعشى نجفى در تقریظ ترجمه کتاب «اثبات الوصیة لعلى بن ابى طالب(علیه السلام) که توسط محمّدجواد نجفى نوشته شده در وصف مسعودى و کتابش مى نویسد:

آن کتاب، نوشته علاّمه، پیشوا، اقدم، ثقه و امین،شیخ ابوالحسن على بن حسین مسعودى هُذَلى متوفّاى (346 هـ .ق.) است.([6])

سفر پژوهشى

تحصیلات مسعودى را مى توان به دو مرحله تقسیم کرد:

مرحله اوّل، از ابتداى نوجوانى تا قبل از سال (300 هـ .ق.) که عمده تحصیلات او در شهر بغداد صورت گرفته است و مرحله دوم، از سال (300 هـ .ق.) تا سال 332 که مدام در سیر و سیاحت بوده است. این مرحله به منزله تکمیل یافته ها و پژوهش بیشتر در علوم مختلف به حساب مى آید. وى در این سال ها نه مکان خاصّى را مرکز تحصیل خود قرار داد و نه استاد مشخصى بلکه در هر شهرى از شهرهاى جهان اسلام که وارد مى شد از شرق گرفته تا غرب آن، مثل: عراق، ایران، هند، مصر و... هر استاد و دانشمندى را مى یافت مدّتى نزد او توقف کرده از دانش او بهره مى برد.

ویژگى تحصیلى مسعودى در این مرحله از تحصیلات، کثرت استادان، تنوع دانش ها و جامعیت در آن ها است چه این که با بیشتر استادان و دانشمندان شیعه و سُنّى با همه اختلاف نظرهایى که در مبانى اصول و فروع داشتند، ملاقات کرد، سخنان آنان را شنید و در مورد صحت و سقم آراء آنان به تعمّق و تأمّل پرداخت و با آزاد اندیشى نظر صواب را پذیرفته و سرمایه راه خود قرار داد.([7])

از ویژگى هاى قرن سوم و چهارم هجرى، فراوانى سَفرهاى پژوهشى از ناحیه جویندگان علم و دانش به نقاط مختلف و دوردست جهان اسلام بود که براى دست یابى به حقایق و معارف دینى و سایر علوم بشرى صورت مى گرفت. فشار خلفا و حاکمان عبّاسى بر عالمان موجب شد تا بسیارى از دانشمندان و صاحبان علم و معرفت در شهرها و نقاط دورافتاده عزلت گزینند و جویندگان علم و کمال نیز براى دستیابى به علوم آنان مجبور بودند مسافت هاى طولانى را درنوردند و مشقّت هاى فراوان را به جان بخرند.

از جمله آن جویندگان علم، على بن حسین مسعودى است که بغداد را به قصد ملاقات با دانشوران و عالمان و دریافت حقایق تاریخى ترک کرد و عازم سفر شد. با این که وى بسیارى از حقایق و معارف دینى را در بغداد فراگرفته بود، با تشویق استادان بغدادى و به خاطر علاقه فراوان به تاریخ، جغرافیا و کلام، همانند بزرگان دیگر همچون واقدى، بلاذرى، یعقوبى و ابوریحان بیرونى عازم سفر شد.

مسعودى شور و شوق خود را براى سفر و دست یابى به واقعیات ـ با تمسّک به مضمون اشعارى از ابوتمام از شاعران عرب ـ چنین بیان مى نماید:

«جانشین خضر کسى است که در وطنى و شهرى اقامت دارد. وطن من پشت شتران است. قوم من در شام، عشقم به بغداد و خودم در «دورقه» و برادرانم در فسطاطند. چندان سوى غرب رفتم که شرق را از یاد بردم و چندان سوى شرق رفتم که مغرب را فراموش کردم. و حادثه ها بود که وقتى با آن ها روبرو شدم، مرا زخم دار کرد گویى با دسته هاى سپاه روبرو شده ام.»([8])

نکته قابل توجّهى که از آثار به جا مانده از مسعودى نیز به دست مى آید این است که وى داراى ثروت شخصى بسیار بوده است و مخارج سفرش را خود تأمین مى کرده است زیرا علاوه بر سفر با چهارپایان، با کشتى نیز بسیار سفر کرده و مشخص است که اجرت کشتى در آن زمان بسیار گران بوده است از طرفى هیچ دلیل یا قرینه اى وجود ندارد تا نشان دهد او از پادشاه یا حاکمى براى شروع یا ادامه سفر خود مستمرى دریافت کرده باشد و همین مسأله اعتماد به گفته ها و گزارشات او را بیشتر مى کند.([9])

على بن حسین مسعودى به شهرهاى ایران مثل فارس، کرمان، قزوین و سواحل دریاى خزرسفر کرد و سپس به آسیاى مرکزى رفت و از آن جا عازم هند شد و از مناطق آن جا دیدن نمود. وى پس از آن از طریق دریا به چین و کشورهاى آسیاى جنوبى و جنوب شرقى مثل سیلان(سرى لانکاى کنونى) و مالزى رفت و در بازگشت از راه دریا به عمان و عربستان رسید و در ادامه، به ترکیه و سوریه سفر کرد. در نهایت وى در سال (332 هـ .ق.) به مصر رسید و در همان جا ماندگار شد.([10])

منابع علمى مسعودى

معلومات بسیار مسعودى مرهون دستیابى وى به منابع سه گانه دانشمندان، کتاب ها و آثار نوشتارى آنان و گذشتگان و نیز مطالعه میدانى در آثار تاریخى و طبیعى است. وى به طور کافى و وافى از آن ها بهره برده است. و امّا منبع اوّل را نیز مى توان به سه دسته تقسیم نمود: استادان، مشایخ و دانشمندانى که مسعودى با آنان به مباحثه و مناظره علمى پرداخته است.([11])

استادان و مشایخ

على بن حسین مسعودى چه در بغداد و چه در هنگام سفر به شهرهاى مختلف، محضر دانشمندان بسیارى را درک کرد و از آنان بهره هاى فراوان برد. استادان و مشایخ او مختص به عالمان شیعى نبودند بلکه او نزد بسیارى از دانشمندان سنّى مذهب نیز حاضر شد و از دانش آنان بهره برد.

شرح حال نویسان و مورّخان در میان استادان و مشایخ بى شمار او تنها به ذکر معدودى از آن ها بسنده کرده اند که عبارتند از:

1. عبدالله بن جعفر حمیرى([12]) (متوفّاى 297 هـ .ق.)

عبدالله بن جعفر حمیرى مشهور به «شیخ القمیین» نویسنده قرب الاسناد در حدود سال (290 هـ .ق.) وارد کوفه شد. جویندگان بسیارى از او کسب علم کرده اند. از جمله مسعودى که احتمالاً وى را در همان شهر ملاقات کرده است.([13])

2. شیخ ابوجعفر محمّد بن یعقوب کلینىنویسنده اصول کافى.([14])

3. حسن بن محمّد بن جمهور قمى.

ابومحمّد، حسن بن محمّد بن جمهور، از راویان حدیث و مورد اعتماد در قرن سوم هجرى است که از پدرش محمّد بن جمهور، محمّد بن حسین صائغ، على بن بلال، حسن بن عبدالله اطراش و دیگران نقل روایت مى کرده است. و از طرفى راویان بسیارى از او نقل روایت کرده اند که از جمله آن ها مى توان به محمّد بن حسن (فرزند او) محمّد بن همام، احمد بن ابى رافع و على بن حسین مسعودى اشاره کرد.([15])

4. محمّد بن جعفر اسدى رازى([16]) (متوفّاى 312 هـ .ق.).

ابوالحسین محمّد بن جعفر اسدى که در بسیارى از اسناد روایات به محمّد بن ابى عبدالله خوانده مى شود، در شهر رىسکونت داشت. او از مشایخ حسن بن حمزه علوى طبرسى، احمد بن حمدان قزوینى و على بن حسین مسعودى است.([17])

5. محمّد بن عمرو کاتب.([18])

محمّد بن عمرو معروف به کاتب و شیخ الشیعة از مشایخ محمّد بن حسن بن احمد بن ولید و از شاگردان محمّد بن زیاد قلزىاست.([19])

6. عبّاس بن محمّد بن حسین.

7. حمزة بن نصر.

8. محمّد بن جریر طبرى، مورّخ و مفسّر.

9. حسن بن موسى نوبختى.([20])

حسن بن موسى نوبختى (پسر خواهر ابوسهل اسماعیل بن على نوبختى)، نویسنده کتاب هاى «الآراء و الدّیانات»، «الجامع فى الامامة و حدوث العالم» است. او متکلّم و فیلسوفى بزرگ بود که علاوه بر مبارزه با افکار انحرافى به پرورش شاگردان بسیارى مبادرت ورزید که از جمله آنان ابوعثمان دمشقى و على بن حسین مسعودى است.([21])

10. ابراهیم بن محمّد نفطویه (متوفّاى 323 هـ .ق.).

ابوعبدالله، ابراهیم بن محمّد بن غرفة ازدى واسطى از شاگردان مبرّز محمّد بن جهم و عبدالله بن اسحاق بن سلام و از مشایخ على بن حسین مسعودى است. مسعودى از او به بزرگى یاد کرده و از تألیفات او تمجید کرده است.([22])

11. ابوبکر محمّد بن خلف وکیع.([23])

12. محمّد بن یحیى صولى جلیس.

13. ابوالحسن دمشقى.([24])

14. ابوخلیفه جمحى.

على بن مسعودى با او در بصره ملاقات کرد و از او روایت شنید.([25])

15. عبدالله بن احمد معروف به ابن زبرقاضى.

16. ابن دُرَید، نحوى و شاعر.

17. ابوبکر انبارى، محدّث.

18.ابواسحاق زجّاج، لغوى.

19. سنان بن ثابت بن قره، فیلسوف و متکلّم.

20. محمّد بن عبدالوهاب معروف به ابوعلى جبایى (متوفّاى 303 هـ .ق.) متکلّم معتزلى.

21. عبدالله بن محمّد معروف به ابوالعبّاس ناشى، متکلّم معتزلى.

22. ابوالحسن بن ابى بشیر اشعرى (متوفّاى 324 هـ .ق.) مؤسّس مکتب اشعرى.

23. محمّد بن زکریاى رازى.

24. ابوالقاسم بلخى، متکلّم معتزلى.

25. ابواسحاق جوهرى.

26. ابوالحسن مهرانى مصرى.

27. جعفر بن محمّد بن الازهر (متوفّاى 279 هـ .ق.).

28. طاهر بن یحیى.

29. ابومحمّد عبدالله بن محمّد خالدى.

30. علان کلابى.([26])

تنها شاگرد مسعودى

مسعودى در کنار تحصیل و تحقیق به تدریس نیز اشتغال داشته است. از آن جا که تدریس و تربیت شاگردان سیره تمام دانشمندان و فقیهان اسلامى بوده و هست و مسعودى نیز قطعاً شاگردانى داشته و عدّه اى از او نقل روایت مى کرده اند با این حال شرح حال نویسان، تنها نام یکى از شاگردان او را ذکر کرده اند. و او محمّد بن عبدالله بن مطلب شیبانى مکنّى به ابوالمفضل است. ابوالمفضل شیبانى نویسنده کتاب هاى «الولادات الطیّبة الطّاهرة»، «الفرائض» و «المزار» است. او از راویان قرن چهارم هجرى است که در سال (333 هـ .ق.) در مصر به محضر مسعودى شرفیاب شد و ضمن ملاقات با او از وى اجازه روایت گرفت.([27])

مورّخ بزرگ

على بن حسین مسعودى در طول مسافرت هاى گسترده اى که انجام داد، اطّلاعات گسترده اى از منابع دست اوّل کسب نمود که در میان تاریخ نگاران و جغرافى دانان و متکلّمان مسلمان، تنها بیرونى، یعقوبى، بلاذرى، طبرى و تنى چند مى توانند با او همتایى کنند. طبیعى است که او ضمن این سفرها، اطّلاعات انبوهى به دست آورد که خود دائرة المعارفى از انسان شناسى، طبیعت شناسى، حیوان شناسى، تاریخ شناسى، مسائل اقتصادى، سیاسى، اجتماعى و امثال آن بود.([28])

مسعودى در میان تاریخ نگاران مسلمان و غیر مسلمان جایگاه ویژه اى دارد از این رو او را از این جهت مورد تمجید قرار داده اند. ابن خلدون، او را «امام المورّخین» مى نامد. «فون کرومر» او را «هرودوت عرب» نامید. همان گونه که هرودوت، بزرگترین مورّخ یونان است. مسعودى طبق گفتار کرومر بزرگترین تاریخ نگار مسلمان است.([29])

مسعودى بر بیشتر زبان هاى رایج آن زمان تسلّط کامل داشت. وى فارسى، رومى، هندى، یونانى، سریانى و برخى زبان هاى دیگر را به خوبى تکلّم مى کرد و این تسلّط وسیله بسیار مناسبى بود تا با مردم و نیز عالمان هر منطقه و دیارى که وارد مى شد ملاقات و مذاکره مناسب داشته باشد. او مى گوید:

در هر سرزمین، دیار و منطقه اى شگفتى هایى است که تنها مردم همان منطقه از آن ها خبر دارند. بنابراین کسى که در وطن خود بماند و با اطّلاعاتى که در وطن خود کسب کرده است بسنده کند، با کسى که عمر خود را در جهانگردى و سفر گذرانده است و حقایق را از مردم آن سرزمین ها به دست آورده است برابر نخواهد بود.([30])

مسعودى، هم با افراد مطّلع از اوضاع سیاسى، اجتماعى، تاریخى، مذهبى و جغرافیایى ملاقات داشته و هم از کتاب ها، نقشه ها و تصویرهایى که در اختیار داشتند استفاده نمود است از این رو در آثار او نام بسیارى از کتاب هاى گذشتگان که حاوى حقایق مهم و دست اوّل بودند، ذکر شده است. وى مى گوید:

«ابوعبدالله محمّد بن عبدوس یکى از متأخران است که درباره اخبار وزیران و کاتبان، تألیف دارد. ابن ماشطه کاتب، ابوبکر محمّد بن یحیى صولى جلیس و على بن فتح ملقب به مَطون نیز در اخبار وزیران و کاتبان تا سال (320 هـ .ق.) تألیف دارند.([31])

مسعودى در جاى دیگر مى گوید:

«سال (303 هـ .ق.) در شهر استخر فارس به نزدِ یکى از بزرگ زادگان ایران کتابى بزرگ دیدم که از علوم و اخبار ملوک، بناها و روش هاى حکومت دارى ایرانیان مطالب فراوانى داشت که چیزى از آن ها را در کتاب هاى دیگر چون «خداى نامه» و «آیین نامه» و غیره ندیده بودم. تصویر 27 تن از پادشاهان ایران از خاندان ساسانى در آن وجود داشت.([32])

وى در جاى دیگر مى آورد:

ثابت بن حره حرانى کتابى دارد که همه گفتارهاى جالینوس را از کتاب هاى او درباره تأثیر خورشید و ماه در این جهان فراهم آورده است. و پسر او، سنان بن ثابت آن را به معرض استفاده من نهاد.([33])

على بن حسین مسعودى، علاوه بر استفاده از کتاب هاى عالمان، با بسیارى از آن ها به بحث و مناظره پرداخت و از این راه به حقایق فراوانى دست یافت. او حتّى با عالمان یهودى، مسیحى و زردشتى نیز درباره مسائل کلامى به بحث پرداخت و نام برخى از آن ها را در آثار خود ذکر کرده است از جمله آن ها مى توان چنین یاد کرد:

ابوکثیر یحیى بن زکریاى کاتب طبرانى(متوفّاى 320 هـ .ق.) از مترجمان تورات به عربى که مسعودى با او در مورد نسخ ادیان و شرایع گذشته در جلسات متعدد، در فلسطین و اردن، به مناظره پرداخت.

سعید بن یعقوب قیومى (متوفّاى 330 هـ .ق.)، از عالمان یهودى که علاوه بر تألیف به ترجمه نیز اشتغال داشته است.

یهوذا بن یوسف معروف به ابن ابى ثنا، شاگرد ثابت بن حرّه در فلسفه و طب، که مسعودى در دورقه مصر با او در مورد مسایل فلسفى به مناظره پرداخت.

سعید بن على معروف به ابن اشلمیا.

یعقوب بن مردویه.

یوسف بن قیوم.

ابراهیم یهودى شوشترى (تسترى).

و از علماى مسیحى ابوذکریا، دَنْخ از فلاسفه مسیحى که در جدل و مناظره داراى احاطه کامل بود. او با مسعودى در بغداد و تکریت به بحث و مناظره پرداخت.

مسعودى با عالمان مسلمان از فرقه هاى مختلف شیعه و سُنّى هم در موضوعات مختلف به بحث و مناظره پرداخت که به علّت رعایت اختصار از ذکر نام آن ها صرف نظر مى کنیم. نکته مهم این است که کیفیت این مذاکرات و مناظرات در جایى ذکر نشده است ولى مضمون و نتیجه آن ها در آثار کلامى و تاریخى مسعودى ذکر شده است و اطّلاع بر آن ها، اطّلاع بر آن مناظرات خواهد بود.([34])

ویژگى تاریخ نگارى مسعودى در این است که او بر خلاف تاریخ هاى سنّتى مانند تاریخ طبرى، تنها به ذکر سرنوشت گذشتگان بسنده نکرده بلکه در کنار آن به بررسى شرایط اجتماعى، فرهنگى و سیاسى اقوام و ملل به ویژه جهان اسلام پرداخته است. او به خاطر برخوردارى از دقّت و حسن انتقاد از بیشتر تاریخ نگاران دیگر مسلمان ممتاز گشته است. وى بسیارى از اساطیر و داستان هایى را که مورّخان دیگر در کتاب هایشان نقل کرده اند، کنار زد و اطّلاعات نسبتاً علمى را درباره تمدّن هاى بیگانه و نیز تاریخ اسلام عرضه داشت.([35]) از باب نمونه، او وقتى تاریخ المقتدر بالله از (خلفاى عبّاسى) را مى نگارد، به اوضاع سیاسى و اجتماعى آن روز نیز توجّه خاصّى نشان مى دهد و مى نویسد:

هم اکنون احمد بن بویه دیلمى ملقب به معزّالدولهو دبیرانش بر کار مطیع (فضل بن جعفر المقتدر بالله) تسلّط دارند و امور دربار خلافت را سرپرستى مى کنند و به وقت حاضر که سال (345 هـ .ق.) است چنان که به ما خبر رسید، بیشتر رسوم خلافت و وزارت از میان رفته است. ما از اخلاق المقتدر بالله سخن به میان نیاوردیم زیرا او همانند محجوران بوده و کارى به دستشان نیست.

بیشتر مناطق دوردست به دست غلبه جویان افتاده و به وسیله سپاه و ثروت بر آن مسلط شده اند.

بر دربار خلافت نیز کار به دست دیگران غیر از خلیفه است. و آن ها نیز بیمناک و عارى از قدرت هستند. این روزگار کار مردم را با دوران ملوک الطوایف و بعد از آن که اسکندر پسر فیلیپس، داریوش شاه دارا پسر داراشاه بابل را بکشت، تا وقت ظهور اردشیر بابک، همانند مى بینم چه این که هرکس به ناحیه اى مسلط شده و از آن دفاع مى کند و در اندیشه توسعه دادن آن است، آبادى کم، راه ها نا امن، ولایات خراب، اطراف از دست رفته و رومیان در ممالک دیگر بر بسیارى از بندرها و شهرهاى اسلام استیلا یافته اند.([36])

ویژگى دیگر تاریخ نگارى مسعودى شیوه جدید او در این زمینه است. ظاهراً وى نخستین نویسنده اى است که تاریخ و جغرافیاى علمى را با سبکى ممتاز با هم درآمیخت. در آن زمان که هنوز هم یعقوبى کتاب هاى تاریخى و جغرافیایى خود را جدا از هم مى نگاشت. مسعودى پیش از آن که به شرح وقایع تاریخى بپردازد، به شرح و توصیف شکل زمین ها، شهرها، پدیده هاى جغرافیایى برجسته، اقیانوس ها، کوه ها، رودها، جزیره ها، دریاچه ها و برخى علل و عوامل حوادث و تغییر شکل هاى زمین و موضوعات دیگر مبادرت مىورزد و از این طریق اطّلاعات گسترده علمى را نسبت به مسائل جغرافیایى نیز به دست مى دهد.([37])

تألیفات

على بن حسین مسعودى نویسنده اى پرکار است و آثار بسیارى بر جاى گذاشته است که شامل ده ها کتاب مهم مى شود. او در «مروّج الذّهب» و «التّنبیه و الاشراف» نام بیش از 30 اثر خود را مى آورد. از بررسى فهرست آن آثار به دست مى آید که حوزه علاقه او علم کلام و تاریخ بوده است. وى بیشتر آثار کلامى خود را قبل از سال (332 هـ .ق.) و در دوره اوّل زندگى خود نوشته است و در سال 332 هـ .ق. که در مصراقامت داشته بیشتر به تألیف کتاب هاى تاریخى روى آورده است. این آثار تاریخى ثمره سال ها رنج و زحمت و تحمّل مشکلاتى بود که او در طول سفرهاى طولانى به بلاد مختلف جهان اسلام و برخى کشورهاى غیرمسلمان به دست آورده است و آنان عبارتند از:

1. اخبار الزّمان و من ابادة الحدثان من الامم الماضیة و الاجیال الخالیه و الممالک الدّاثرة.

این کتاب در سى جلد تألیف یافته و از مفصل ترین آثار تاریخى مسعودى بوده است. «اخبار الزّمان» در واقع دائرة المعارف تاریخ جهان بوده که در آن نه تنها تاریخ سیاسى بلکه معارف بشرى نیز به تفصیل بیان شده است. متأسفانه از این کتاب امروزه هیچ اثرى در دست نیست و آن چه عبدالله صاوى به نام «اخبارالزّمان» چاپ کرده([38]) قطعاً همان کتاب مسعودى نیست.

2. الکتاب الاوسط.

این کتاب، دومین اثر مهمّ تاریخى مسعودى است که کوتاه تر از «اخبارالزّمان» نوشته شده است شیوه تدوین آن سَنوى یعنى به ترتیب سالِ وقایع به نگارش درآمده است.

3. مروّج الذهب و معادن الجواهر فى تحف الاشراف من الملوک و اهل الدیارات.

کتاب مروّج الذهب، در بردارنده مطالب ذیل است خبر آغاز جهان، آرا و نظرات اقوام مختلف از طرفداران قِدَم و حدوث عالم و دلایل آنان، خبر پراکندگى مردم در سرزمین ها، شرایع پیامبران، سرگذشت و شیوه حکومت پادشاهان، عقاید، مذاهب، طبیعت، اخلاق، محلّ سکونت اقوام مختلف از عرب، ایرانى، سریانى، یونانى، رومى، هندى، چینى، و اقوام دیگر و طبیبان و حکیمان، خبر نواحى آفاق، شکل و تقسیمات زمین، بناهاى عجیب، مناطق آباد و بایر، هیئت افلاک و نجوم و چگونگى تأثیر آن ها بر کره زمین با وصف مساحت و طول و عرض هفت اقلیم، خلیج ها، دریاها، و تاریخ اسلام. مسعودى، مروّج الذهب را در سال (332 هـ .ق.) در مصر تألیف کرد و در سال (336 هـ .ق.) آن را بازبینى نموده و به چاپ رساند.

بیشتر مورّخان عقیده دارند کتاب مروّج الذّهب مسعودى به لحاظ نحوه نگارش، شیوه گردآورى اطّلاعات، نحوه تجزیه و تحلیل و موضوعات مورد طرح و بررسى، از کتاب هاى مورّخان دیگر متفاوت است. ابن خلدون در مقدمه تاریخ خود از این اثر تجلیل کرده و آن را به عنوان الگویى مناسب براى تاریخ نگاران معرفى مى کند و خود را ملزم به پیروى از شیوه مسعودى در این کتاب مى داند. به هر حال مروّج الذهب، شاهکار تاریخ نگارى مسعودى و از مفیدترین کتاب هاى تاریخى با اطّلاعات علمى فراوان و قابل استفاده و استناد براى علم پژوهان خواهد بود.

این کتاب در ایران توسط ابوالقاسم پاینده ترجمه و بارها چاپ شده است.

4. ذخائرالعلوم و ما کان فى سالف الدّهور.

موضوع این کتاب تاریخ ایران و ملوک الطوایف است.

5. الاستذکار لما جرى فى سالف الاعصار که موضوع آن تاریخ گذشتگان است.

6. فنون المعارف و ما جرى فى الدّهور السوالف.

7. التنبیه و الاشراف.

این اثر را در سال (345 هـ .ق.) در فسطاطِمصر نگاشته است و همان طور که خود مسعودى در مقدمه آن تذکر مى دهد در واقع خلاصه اى از مروّج الذّهب و سایر کتاب هاى تاریخى اوست.

8. المقالات فى اصول الدّیانات.

موضوع آن آرا و عقاید فرقه هاى مختلف اسلامى و غیر اسلامى است. مثل: شیعه، معتزله، خوارج و مسیحیان، یهودیان و... .

9. القضایا و التجارب.

موضوع آن شرح رویدادهایى است که براى مسعودى در طول سفر 32 ساله اش به بلاد مختلف روى داده است.

10. سرّالحیاة.

این کتاب به مسأله نفس و قواى نفسانى و طرح و بررسى عقیده تثلیث مسیحیان و غیبت امام عصر (عج) پرداخته است.

11. رسالة البیان فى اسماء الائمة القطیعة من الشّیعة.

این رساله زندگى امامان معصوم(علیهم السلام) را مورد مطالعه قرار داده است.

12. الزلف فى احوال النفس و قواها.

13. المبادى و التراکیب.

موضوع کتاب جهان شناسى و طبیعت است.

14. الانتصار که در ردّ عقاید خوارج نگارش یافته است.

15. نظم الجواهر فى تدبیر الممالک و العساکر.

16. طب النّفوس.

موضوع آن روان شناسى با تأکید بر تأثیرات خنده بر روح انسان است.

17. نظم الادلّة فى اصول الملّة که موضوعش، اصول فقه شیعه است.

18. الصّفوة فى الامامة.

موضوع این کتاب اصول و مبادى امامت است. مسعودى در این کتاب به ایمان داشتن ابوطالبنسبت به اسلام تأکید کرده است.

19. الاستبصار فى الامامة.

موضوع آن امامت معصومین(علیهم السلام) و ردّ عقاید خوارج و بررسى مسأله حکمیت و مسأله نصّ و اختیار در جانشینى پیامبر(صلى الله علیه وآله) است.

20. الدعوات الشنیعة که موضوعش آرا و عقاید خرافى اعراب جاهلى مثل عقیده به تناسخ است.

21. حدائق الاذهان فى اخبار اهل بیت النّبى(علیهم السلام).

این اثر در مورد تاریخ و مناقب علویان نگاشته شده است.

22. الواجب فى الفروض اللوازم.

این کتاب در مورد فقه به نگارش درآمده و در آن به بررسى مسأله عقد موقّت و مسح که مورد اختلاف شیعه وسُنّى است پرداخته شده است.

23. وصل المجالس بجوامع الاخبار و مخلّط الآثار که در مورد سرگذشت حاکمان اندلس به تألیف درآمده است.

24. مقاتل الفرسان العجم.

25. تقلب الدّول و تغیر الآراء و الملل.

26. المسائل و العلل فى المذاهب و الملل.

27. خزائن الدّین و سرّ العالمین.

این کتاب به مسائل کلامى و بررسى عقاید قرمطیان، مانویان و مزدکیان پرداخته است.

28. نظم الاعلام فى اصول الاحکام که در مورد فقه مذهب هاى مختلف اسلامى به بحث نشسته است.

29. الابانة عن اصول الدیانة که موضوع آن کلام است.

30. النّهى و الکمال.

31. الرؤس السّبعیة.

موضوع این اثر، مسائل کلامى، فلسفى، سیاسى و اجتماعى است.

32. الاسترجاء فى الکلام.

33. مظاهر الاخبار و طوائف الآثار فى اخبار آل النّبى(علیهم السلام).

موضوع این کتاب، مناقب حضرت على(علیه السلام) و علویان است و احتمال دارد این، همان کتاب حدائق الاذهان باشد.

34. الزّاهى فى ردّ الخوارج.

35. راحة الارواح.

موضوع آن حیات و ممات پادشاهان و در واقع استدراک کتاب اخبارالزمان است.

36. التّواریخ فى اخبارالأمم من العرب و العجم.

احتمال دارد این کتاب همان کتاب اخبار الزمان باشد.

37. الاخبار المسعودیة.

موضوع آن تاریخ اندلس و اعراب قبل از اسلام است.

38. الرسائل.

39. احوال الامامة.

40. الهدایه الى تحقیق الولایة.

41. اثبات الوصیّة لعلىّ بن ابى طالب(علیه السلام).

موضوع اصلى این کتاب اثبات خلافت بلافصل براى على(علیه السلام) است و قبل از آن به ذکر خلقت انسان و سرگذشت پیامبران از آدم تا خاتم پیامبران رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و شرح حال و معجزات پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امامان معصوم پرداخته است.

مسعودى براى اثبات خلافت آن حضرت، بیشتر از وقایع تاریخى که به شکل روایت نقل مى شود استفاده مى کند و به وقایعى همچون، معراج، هیجدهم ذى حجه سال حجة الوداع (غدیرخم) و... تأکید مى کند. لازم به ذکر است که در میان آثار نگاشته شده توسط على بن حسین مسعودى، تنها سه اثر در حال حاضر موجود است و از بقیه آثار او اثرى نیست و آن سه اثر عبارتند از: «مروّج الذهب»، «التّنبیه والاشراف» و «اثبات الوصیّة لعلىّ بن ابى طالب(علیه السلام).»([39])

نویسنده کتاب علم و تمدن در اسلام در مورد اهمیّت آثار باقى مانده از مسعودى مى نویسد:

گر چه بسیارى از آثار (مسعودى) ـ از جمله تاریخ عمومى سى جلدى او ـ از میان رفته است ولى کتاب مروّج الذّهب و معادن الجواهر او که برجاى مانده، مشتمل است بر تعداد زیادى از مواد و اطّلاعات درباره جغرافیا و زمین شناسى و تاریخ طبیعى (که نخستین توصیف کتبى درباره آسیاب بادى ذکر شده است). و نیز کتاب التنبیه و الاشراف که در آخر عمرش نوشته است و خلاصه اى از آرا و نظرات فلسفى و کلامى خود را نیز در آن آورده و به طور کلّى از نظر اطّلاعات و مسایل علمى، کتابى است بسیار غنى و قابل توجّه.([40])

وفات

سرانجام روح بلند متکلّم، فیلسوف، فقیه و مورّخ بزرگ اسلامى على بن حسین مسعودى هُذَلى، پس از سال ها تحمّل رنج و مشقت در راه تحصیل، تحقیق و کشف حقایق دینى و علمى، در تاریخ (346 هـ .ق.) در شهر فُسطاط (قاهره قدیم) مصر به آسمان پر کشید و به ملکوت اعلى پیوست. پیکرش در قبرستان معروف آن شهر به خاک سپرده شد.


,,,,,

[1]. بهجة الآمال فى شرح زبدةالمقال، ج 5، ص 279، ملاّعلى علیارى، انتشارات بنیاد فرهنگ اسلامى حاج محمّدحسین کوشانپور (1406 هـ.ق.) زندگى نامه عبدالله بن مسعود، ص15 تا 21، جواد محدّثى.

[2]. تاریخ دقیق ولادت مسعودى مشخص نیست. آنچه مسلّم است این که وى در سالهاى نیمه دوم قرن سوم هجرى متولّد شده است و از روى نشانهها چنین به دست مىآید که سال تولّد او حدود (260 هـ.ق.) بوده است زیرا وى در سال (300 هـ.ق.) عازم سفرى پژوهشى به بلاد مختلف اسلامى شد و بنا بر تصریح شرح حال نویسان، وى در آن زمان مردى کامل بوده است و از طرفى او در حدود همان سال (300 هـ.ق.) با برخى از بزرگان اسلام و اهل کتاب به مناظره و مباحثه علمى پرداخته است و مسلّم است که عزم سفرى طولانى و پرحادثه و توانایى علمى جز از یک مرد کامل ـ که در حدود 40 سالگى محقّق مىشود ـ صورت نمىپذیرد. بنابراین مىتوان حدس زد که مسعودى، حدود سال (260 هـ.ق.) متولّد شده است.

[3]. بابل یکى از شهرهاى باستانى کشور عراق است که پیشینه تاریخى آن به 2350 سال قبل از میلاد مىرسد. این شهر همواره آباد و مورد توجّه پادشاهان و در نظر مردم مکانى مقدّس به حساب مىآمده است. بابل هماکنون در شمال شهرحلّه و در 12 کیلومترى آن و نیز در 90 کیلومترى جنوب شهر بغداد قرار گرفته است و خالى از سکنه بوده و تنها خرابههاى آن به صورت آثار باستانى موجود است.

از سخنان مسعودى برمىآید که شهر بابل در چند قرن اوّل حیات اسلام، آباد بوده و سکنه فراوان داشته و تا آن زمان هنوز مورد توجّه عام و خاص بوده است. (العراق قدیماً و حدیثاً، سعید عبدالرزّاق حسنى، انتشارات دارالکتب، بیروت، ص 81. العقائد الفرق الدینیة، ص 12، هادى حسین حمود، المکتبة الوطنیة، بغداد).

[4]. اعیان الشیعة، ج 8، ص 221 اثبات الوصیة، ص 5 العقائد و الفرق الدینیة، ص 12 ریحانة الادب، ج 5، ص 307 جامعالرواة، ج 1، ص 574، محمّد اردبیلى مجمع الرجال، ج 3 و 4، ص 185 عنایتالله قهپایى، مؤسسه مطبوعاتى اسماعیلیان و... .

[5]. فوائد الرضویة، ص 277 منتهى المقال، ج 4، ص 39 اعیان الشیعة، ج 8، ص 233 ریاض العلماء، ج 4، ص 428 ریحانة الادب، ج 5، ص 307 و... .

[6]. ترجمه اثبات الوصیة، ص 5.

[7]. اعیان الشیعه، ج 8، ص 220 ریحانةالادب، ج 5، ص 307 اثبات الوصیة، ص 5 فرهنگ بزرگان اسلام و ایران، ص 351 تأسیس الشیعه، ص 254 و... .

[8]. التنبیه و الاشراف، ص 6، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

[9]. امام حسین (ع) و ایران، ص 333.

[10]. تأسیس الشیعة، ص 254 صحیفه (ضمیمه روزنامه جمهورى اسلامى)، ش 27، ص 50 اثبات الوصیة، ص 6 اعیانالشیعة، ج 8، ص 222 و...

[11]. العقائد الفرق الدینیة، ص 31.

[12]. تأسیس الشیعة، ص 254.

[13]. نوابغ الرواة، ص 153، شیخ آقا بزرگ تهرانى بهجة الآمال، ج 5، ص 206.

[14]. تأسیس الشیعة، ص 254.

[15]. الجامع فى الرجال، ج 1، ص 546 اعیان الشیعة، ج 5، ص 242.

[16]. تأسیس الشیعة، ص 254.

[17]. نوابغ الرواة، ص 258 اعیان الشیعة، ج 9، ص 200.

[18]. تأسیس الشیعة، ص 254.

[19]. نوابغ الرواة، ص 298.

[20]. تأسیس الشیعة، ص 254 مروّج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج 1، ص6.

[21]. الجامع فى الرجال، ج 1، ص 559.

[22]. العقائد و الفرق الدینیة، ص 13.

[23]. التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص 27.

[24]. مروّج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج 1، ص 6.

[25]. العقائد و الفرق الدینیة، ص 13.

[26]. مروّج الذهب، ج 1، ص شش العقائد و الفرق الدینیة، ص 36 تا ص 39.

[27]. روضات الجنّات، ج 4، ص 284 مجمعالرجال، ج 3، ص 186 بهجة الآمال، ج 6، ص 480.

[28]. صحیفه (ضمیمه روزنامه جمهورى اسلامى)، ش 27، ص 50.

[29]. همان، ش 26، ص 11.

[30]. همان و اندیشه اجتماعى متفکران مسلمان از فارابى تا ابن خلدون، ص 141.

[31]. التنبیه و الاشراف، ص 326، ترجمه ابوالقاسم پاینده.

[32]. همان، ص 99.

[33]. همان، ص 68.

[34]. التنبیه و الاشراف، ص 105 و 106 العقائد و الفرق الدینیة، ص 39 و 40.

[35]. صحیفه، ضمیمه روزنامه جمهورى اسلامى، ش 26، ص 11.

[36]. التنبیه، و الاشراف، ص 386.

[37]. تاریخ تاریخنگارى در اسلام، ترجمه اسدالله آزاد، ج1، ص 128، انتشارات آستان قدس رضوى اندیشه متفکران مسلمان، ص 140.

[38]. مطبعة الحنفى، قاهره، 1938 م.

[39]. رجال نجاشى،ص 77، احمد نجاشى، دارالاضواء فوائد الرضویة، ص 277 بهجة الآمال، ج 5، ص 407 اعیان الشیعة، ج 8، ص 228 جهان گردان مسلمان در قرون وسطى، ص 42 فرهنگ بزرگان اسلام و ایران، ص 351 ریحانة الادب، ج 5، ص 308 صحیفه، ش 26، ص 12 اندیشه اجتماعى متفکران مسلمان، ص 138 بحارالانوار، ج 1، ص 18 التنبیه و الاشراف، ص 388 الذّریعة الى تصانیف الشیعة، ج 1، ص 55 و 110 ج 2، ص 23 و 360و 13 ج 4، ص 439 ,,,,, هدیة العارفین اسماء المؤلفین و آثار المصنفین، ص 679 و... .

[40]. علم و تمدن در اسلام، سیّد حسین نصر، ترجمه احمد آرام، ص90.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

مشخصات فردی

نام ابوالحسن على بن حسین
نام خانوادگی مسعودى
نام پدر حسین
نام معروف على بن حسین مسعودى
تاریخ تولد (شمسی) 253
تاریخ تولد (قمری) 260
مکان تولد عراق،بابل
تاریخ فوت (شمسی) 336
تاریخ فوت (قمری) 346
مکان فوت مصر،قاهره
مکان دفن مصر،قاهره

استادان

تالیفات

No image

الکتاب الاوسط

No image

التنبیه و الاشراف

No image

القضایا و التجارب

No image

سرالحیاة

No image

المبادى و التراکیب

No image

الانتصار

No image

طب النفوس

No image

الدعوات الشنیعه

No image

مقاتل الفرسان العجم

No image

النهى و الکمال

No image

الرؤس السبعیه

No image

الاسترجاء فى الکلام

No image

راحت الارواح

No image

الاخبار المسعودیه

No image

الرسائل

No image

احوال الامامه

مطلب مکمل

کتاب گلشن ابرار - جلد پنجم

کتاب گلشن ابرار - جلد پنجم

مجموعه گلشن ابرار خلاصه ای از زندگی و شرح حال علمای اسلام است که اثری است که در چندین جلد توسط جمعی از پژوهشگرن حوزۀ علمیۀ قم زیرنظر پژوهشکدۀ باقرالعلوم (علیه السّلام) تألیف شده است.

پر بازدیدترین ها

No image

سخنرانی استاد فرحزاد با عنوان آماده شدن برای سفر آخرت

سخنرانی استاد فرحزاد با عنوان آماده شدن برای سفر آخرت در رابطه با موضوع اخلاق در این قسمت قرار دارد.
No image

آموزه‌هاي قرآني خطبه فدكيه 4(ويژگي هاي پيامبر و اميرالمؤمنين عليهم السلام)

علی جان سفارش هایی دارم، نخست اینکه مرا شب غسل بده، شب کفنم کن و شب بدنم را به خاک بسپار؟! مگذار آن دو نفر بر بدنم نماز بخوانند و در تشییع جنازه ام حاضر گردند. علی جان! وقتی بدنم را به خاک سپردی، زود از کنار قبرم نرو؛ «اجْلِسْ عِنْدَ رَأْسِی» بالای سرم بنشین، برایم قرآن و دعا بخوان!
Powered by TayaCMS