کلید واژه ها :فدک, غصب فدک, ارث پیامبر
حضرت زهرا علیهاالسلام در ادامه خطبه می فرمايند: «وَ أَنْتُمْ تَزْعُمُونَ أَنْ لا إِرْثَ لَنا»[1]؛ «و شما گمان می كنيد كه ما از پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم ارث نمی بريم». «أَفَحُكْمُ الْجاهِلِيَّةِ تَبْغُونَ؟ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ. أَفَلا تَعْلَمُونَ؟»[2]؛ «آيا شما حكم زمان جاهليت را انتخاب كرده ايد؟ چه كسی بهتر از خدا حكم می كند در نظر آنان كه اهل يقين اند؟ آيا شما نمی دانيد؟». در اينجا چند مطلب بايد ذكر شود، اوّل آن كه فدك بر طبق آنچه عامّه و خاصّه نقل كرده اند منطقه ای يهودی نشين بود و با زور و جنگ فتح نشده بود كه مثل غنائم جنگی احكام خاصّی داشته باشد، يعنی از غنائم جنگی نبود و خود يهوديان بدون درگيری و جنگ اين زمين را به پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم دادند؛ لذا فدك اصلاً جزو فتوحات اسلامی نيست بلكه از اموال شخصی آن حضرت بود و مربوط به مسلمانان نمی شد. دوّم اين كه عامّه و خاصّه نوشته اند كه وقتی آيۀ «وَ اتِ ذَا القُرْبی حَقَّهُ»[3] نازل شد كه به خويشاوندانت حقشان را بده، پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم در زمان حياتشان حضرت زهرا علیهاالسلام را خواستند و فدك را تقديم ايشان كردند. هيچ كس هم اين را انكار نكرد و لذا زمانی كه پيامبر رحلت كردند اين زمين در تصرّف حضرت زهرا علیهاالسلام بود و كارگرهای ايشان روی آن زمين كار می كردند و پس از غصب فدك، سردمداران سقيفه كارگران حضرت علیهاالسلام را از فدك بيرون كردند. پس فدك نِحْلِه يا عطيه و بخششی بود كه پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم به دخترش هديه كرد و بر اساس آيۀ شريفه صورت گرفته است. بنابراين صرفاً بر اساس عواطف و محبت پدری نبود بلكه به فرمان الهی بود. حتی خود حضرت زهرا علیهاالسلام وقتی پس از ايراد اين خطبه به منزل برمی گردد و با اميرالمؤمنين علی علیه السلام صحبت می كند می گويد: «هَذَا ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ يَبْتَزُّنِي نَحْلَةَ أَبِي »[4] «اين پسر ابی قحافه است كه عطيه پدرم را از من می ستاند».
چه شد كه فدك را غصب كردند با اين كه حضرت علی علیه السلام ، ام ايمن و بعضی از موالی پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هم به عطيه بودن فدك شهادت دادند؟ پاسخ اين كه پس از سقیفه احساس كردند فدك حكم پشتوانۀ مالی برای اهل بیت را دارد، از طرفی هم نمی توانستند آيۀ قرآن را انكار كنند، پس اوّل گفتند: اين ملك پيامبر بوده امّا ايشان آن را بخشش و هبه نكرده است. بعد ديدند كه اگر اين ملك ارث پيامبر باشد، باز هم به حضرت زهرا علیهاالسلام می رسد زيرا بنابر فرض سردمداران سقيفه و از آنجا كه زوجات از زمين مزروعی ارث نمی برند پس باز هم اين زمين به عنوان ارث بايد به يگانه وارث پيامبر يعنی حضرت زهرا علیهاالسلام داده شود، پس آمدند حديثی از پيامبرجعل كردند و گفتند: در حديث است كه «نَحْنُ مَعاشِرَ الْأَنْبِياءِ لا نُوَرِّثُ وَ ما تَرَكْناهُ صَدَقَةٌ»[5]؛ يعنی ما گروه انبياء چيزی را به ارث نمی گذاريم و آنچه از ما باقی بماند صدقه است. پس از جعل اين حديث گفتند اگر اين زمين ملك پيامبر هم بوده طبق اين حديث به ارث نمی رسد و ريختند و كارگرهای حضرت زهرا علیهاالسلام را از فدك بيرون كردند و لذا حضرت زهرا علیهاالسلام دقيقاً و جزء به جزء همۀ مسائل را بازگو می كند تا هيچ چيز در تاريخ مبهم نماند و مشت اين گروه را باز كند و جعل حديث كردنشان را نشان دهد.
توجه كنيد كه بحث حضرت زهرا علیهاالسلام با ابوبكر يك مجادله است يعنی حضرت می گويد به فرض كه طبق نظر شما فدك بخشش نباشد پس ارث است لذا با قانون ارث با شما بحث می كنم و در ادامه حضرت به قوانين ارث در قرآن استدلال می كند. «بَلی قَدْ تَجَلّی لَكُمْ كَالشَّمْسِ الضّاحِيَةِ أَنّی ابْنَتُهُ»[6]؛ «آری برای همه شما مثل خورشيد روشن است كه من دختر پيامبر هستم». يعنی اين را كه نمی توانيد انكار كنيد كه من يگانه وارث او هستم.
«اَيُّهَا الْمُسْلِمُونَ أَاُغْلِبَ عَلی إِرْثی؟»
[7]؛ «ای مسلمانان آيا من مغلوب شوم بر ارثم؟»
«يَا ابْنَ أَبِي قُحَافَةَ، أَ فِي كِتَابِ اللَّهِ أَنْ تَرِثَ أَبَاكَ وَ لَا أَرِثَ أَبِي؟!»
[8]؛ «ای پسر ابی قحافه آيا در قرآن آمده كه تو از پدرت ارث ببری ولی من از پدرم ارث نبرم؟» حضرت زهرا علیهاالسلام می فرمايد: ما بايد احكام و قوانين الهی را از قرآن اخذ كنيم. حال آيا قرآن تفاوتی بين من و شما در ارث بردن قائل شده است؟ يعنی اگر ملاك كتاب خداست كه فرقی در ارث بردن من و شما قائل نشده است و هر فرزندی از پدر ارث می برد. در اينجا ممكن است ابوبكر بگويد: من بنابر حديث پيامبر عمل كردم. حضرت زهرا علیهاالسلام همين جا پاسخ اين حرف ابوبكر را هم می دهد. حضرت زهرا علیهاالسلام توجّه به آن حديث جعلی دارد لذا ابتدا از نظر قرآنی بحث می كند؛ امّا چون ممكن است آن ها به آن حديث ساختگی متوسّل شوند بلافاصله می فرمايد: لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً فَرِيّاً»[9]؛ «همانا يك سخن دروغی را نسبت دادی». فری يعنی دروغ واضح و آشكار. يعنی شما آن حديث جعلی را مطرح كرديد.
«أَفَعَلی عَمْدٍ تَرَكْتُمْ كِتابَ اللّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِكُمْ؟»
[10]؛ «آيا شما عمدا كتاب خدا را ترك كرديد و پشت سر انداختيد؟» احتمال هم دارد كه منظور اين باشد كه اين كار شما ناشی از بی شعوری و بی اطلاعی تان نسبت به احكام قرآن است كه آمده ايد حديثی ضدّ قرآن ساخته ايد! يعنی يا آيات قرآن را می دانستيد آن وقت اين حديث را جعل كرده ايد؟ يا اصلاً به آيات توجّه نداشتيد و اين كار را كرديد.
«إِذْ يَقُولُ: «وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ»
[11]؛ «آنجا كه قرآن می گويد سليمان از داود ارث برد». يعنی خدا كه در قرآن تصريح كرد كه داود از سليمان ارث برد سپس چطور ممكن است پيامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم حديثی برخلاف قرآن بگويد؟
«وَ قالَ فيما قَصَّ[12] مِنْ خَبَرِ يَحْيی بْنَ زَكَرِيّا إذْ قالَ: «رَبِّ... فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْكَ وَليّاً يَرِثُنی وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ»[13]؛ «و آنچه حكايت كرده از داستان يحيی كه زكريا به خداوند گفت: پروردگار من از جانب خودت به من ببخش جانشين و وليی كه از من ارث ببرد». ولی كسی است كه پشت سر می آيد و ولی ميّت يعنی كسی كه از بازماندگان ميّت است. حضرت زهرا علیهاالسلام بدين ترتيب دو نمونه از ارث پيامبران در قرآن را شاهد می آورد و می گويد: پس چرا من كه پيامبرزاده هستم نبايد ارث ببرم؟ ضمن آن كه قبلاً هم اشاره كرد كه از نظر قانون ارث هم در قرآن فرقی بين من و شماها نيست. از نظر پيامبرزاده بودن و ارث پيامبران هم كه معلوم شد آن حديث ساختۀ شما بوده است؛ و بعد آيۀ ديگری برای ارث می آورند كه به طور كلّی در قرآن آمده است و كسی از آن استثناء نشده است.
«وَ قالَ: «اُولُو الأرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فی كِتابِ اللّهِ»
[14]؛ «و خويشاوندان بعضی به بعضی ديگر در كتاب خدا سزاوارترند». «وَ قالَ: «يُوصِيكُمُ اللّهُ فی أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظَّ الْأُنْثَيَيْنِ»[15]؛ «و سفارش می كند خداوند شما را كه برای پسران دو سهم دختران را قرار دهيد». «وَ قالَ: «إنْ تَرَكَ خَيْراً لِوَصيَّةُ لِلْوالِدَينِ وَ الْأَقْرَبينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَی الْمُتَّقينَ»[16]؛ »و می گويد انسان همين كه نشانه های مرگ را در خود ديد اگر چيزی دارد بايد برای والدين و خويشاوندان به نيكی وصيت كند اين حقی است بر متّقين».
تا اينجا حضرت زهرا علیهاالسلام يكی يكی آيات قرآن را قرائت كرده و از آن ها نتيجه گرفت كه حرف آن گروه در مورد ارث نبردن از پيامبران خلاف قرآن است. تا اينجا حضرت به دو دسته از آيات استناد كردند: آيات خاص كه مربوط است به ارث در ميان پيامبران و فرزندانشان؛ آيات عام كه طبق قرآن كريم هر كسی از مؤمنين از پدرش ارث می برد، كه آيۀ آخر اشاره دارد به اينكه پيامبر هم می خواست به اموال شخصی خودش وصيت كند برخلاف حديث جعلی شما. حال می فرمايد: «فَزَعَمْتُمْ أَنْ لاحَظْوَةَ لی وَ لا إِرْثَ لی مِنْ أَبی وَ لاْرَحِمَ بَيْنَنا»[17]؛ «شما گمان كرديد كه من بهره ندارم و من از پدرم ارث نمی برم و يا بين من و پدرم نسبتی نيست؟» همه از پدرانشان ارث می برند الاّ من؟ همه پيامبرزاده ها ارث می برند الاّ من؟ حضرت زهرا علیهاالسلام آن ها را در دو راهی قرار می دهد. به قول طلبه ها يا بايد از ناحيۀ حكم وارد شويد يا موضوع. حضرت هم می فرمايد: يا بايد بگوييد اين حكم ارث برای من نيست، يا بايد بگوييد تو فرزند پيامبر نيستی؛ راه سومی نداريد. از طرفی همۀ شما كه قبول داريد من دختر پيامبر هستم. آيات قرآن هم كه استثنايی در مورد حكم ارث ندارند بلكه تصريح دارد كه همۀ فرزندان حتی پيامبرزاده ها ارث می برند.
«أَ فَخَصَّكُمُ اللَّهُ بِآيَةٍ أَخْرَجَ مِنْهَا أَبِي (ص)؟!»
[18]؛ «آيا خداوند آيه ای دارد كه اختصاص به شما دارد و پدر من از آن استثناء شده باشد؟» يعنی كدام آيه ای است كه می فرمايد شما از پدرانتان ارث می بريد امّا پدر من نمی تواند برای فرزندش ارث بگذارد؟ در اينجا حضرت به يك مطلب ديگر اشاره می كند تا آن گروه را رسوا كند. می دانيد كه قانونی در فقه داريم كه «لايَرِثُ الْكافِرُ مِنَ الْمُسْلِمِ» يعنی فرزند اگر كافر بود از پدر مسلمان ارث نمی برد. حضرت می فرمايد: «أَمْ هَلْ تَقُولُونَ أَهْلُ مِلَّتَيْنِ لَا يَتَوَارَثَانِ ؟!»[19]؛ «آيا می گوييد كه اگر دو نفر از دو دين بودند از يكديگر ارث نمی برند». اين مطلب را من هم قبول دارم امّا: «َوَلَسْتُ أَنَا وَ أَبی مِنْ أهْلِ مِلَّةٍ واحِدَةٍ؟»[20]؛ «مگر من و پدرم از يك دين نيستيم». يعنی آيا شما مرا مسلمان نمی دانيد؟ ببينيد حضرت زهرا چقدر استدلالی بحث كرده است، فرمود: قرآن كه ارث را برای همه مطرح كرده است، نسبت من هم كه با پيامبر ثابت و روشن است فقط يك راه داريد آن هم اين كه بگوييد تو مسلمان نيستی.
حضرت زهرا علیها السلام در ادامه خطبه می فرمایند: «أَمْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْآنِ وَ عُمُومِهِ مِنْ أَبی وَ ابْنِ عَمّی؟»[21]؛ «آيا شما نسبت به عام و خاص قرآن از پدر و پسر عمويم داناتر هستيد؟» يعنی مگر بر آيات روشن قرآن در مورد ارث تخصيص يا استثنايی وارد شده كه شما خبر داريد امّا پيامبر خدا و پسرعمويم علی علیه السلام از آن خبر ندارند. حضرت اشاره به حديث مجعول می كند و می فرمايد: آيا با آن حديث به قرآن تخصيص خورده است و شما از آن حديث خبر داريد ولی پدرم و پسرعموی من علی علیه السلام از آن تخصيص خبر ندارد؟ در اينجا حضرت بالملازمه مطلب ديگری را هم مطرح می كند و آن اعلم بودن علی علیه السلام نسبت به بقيه مردم در مورد قرآن است. چون هيچ كس منكر اعلميت علی علیه السلام بعد از پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم نبود و علی علیه السلام از نظر علمی از پيامبر چيزی كم ندارد؛ در اين عبارت حضرت زهرا علیها السلام باز هم پسرعمویش را در علم به قرآن به پدرش عطف می كند.
آیت الله آقا مجتبی تهرانی
[1] . مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111جلد، ج 29، ص226، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.
«ثُمَّ أَخَذْتُمْ تُورُونَ وَقْدَتَهَا، وَ تُهَيِّجُونَ جَمْرَتَهَا، وَ تَسْتَجِيبُونَ لِهُتَافِ الشَّيْطَانِ الْغَوِيِّ، وَ إِطْفَاءِ أَنْوَارِ الدِّينِ الْجَلِيِّ، وَ إِهْمَادِ سُنَنِ النَّبِيِّ الصَّفِيِّ، تُسِرُّونَ حَصْواً فِي ارْتِغَاءٍ، وَ تَمْشُونَ لِأَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ فِي الْخَمَرِ وَ الضَّرَاءِ، وَ نَصْبِرُ مِنْكُمْ عَلَى مِثْلِ حَزِّ الْمُدَى، وَ وَخْزِ السِّنَانِ فِي الْحَشَا، وَ أَنْتُمْ تَزْعُمُونَ أَلَّا إِرْثَ لَنَا أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ أَ فَلَا تَعْلَمُونَ؟! بَلَى، تَجَلَّى لَكُمْ كَالشَّمْسِ الضَّاحِيَةِ أَنِّي ابْنَتُهُ أَيُّهَا الْمُسْلِمُونَ، أَ أُغْلَبُ عَلَى إِرْثِيَهْ ؟!.
يَا ابْنَ أَبِي قُحَافَةَ، أَ فِي كِتَابِ اللَّهِ أَنْ تَرِثَ أَبَاكَ وَ لَا أَرِثَ أَبِي؟! لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً فَرِيًّا أَ فَعَلَى عَمْدٍ تَرَكْتُمْ كِتَابَ اللَّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ إِذْ يَقُولُ: وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ؟! وَ قَالَ فِيمَا اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا (ع) إِذْ قَالَ: رَبِ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ ، وَ قَالَ: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ ، وَ قَالَ: يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ، وَ قَالَ: إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْن ».
[2]. همان
[3] . اسراء: 26.
[4] . زندگانى حضرت زهرا عليهاالسلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) ترجمه روحانى، ص824، بخش پنجم متن اصلاح شده خطبه فدكيه.
«يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْكَ السَّلَامُ: اشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِينِ، وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِينِ، نَقَضْتَ قَادِمَةَ الْأَجْدَلِ، فَخَانَكَ رِيشُ الْأَعْزَلِ، هَذَا ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ يَبْتَزُّنِي نَحْلَةَ أَبِي وَ بُلْغَةَ ابْنَيَّ، لَقَدْ أَجْهَدَ فِي خِصَامِي، وَ أَلْفَيْتُهُ أَلَدَّ فِي كَلَامِي، حَتَّى حَبَسَتْنِي قَيْلَةٌ نَصْرَهَا، وَ الْمُهَاجِرَةُ وَصْلَهَا، وَ غَضَّتِ الْجَمَاعَةُ دُونِي طَرْفَهَا، فَلَا دَافِعَ وَ لَا مَانِعَ، خَرَجْتُ كَاظِمَةً، وَ عُدْتُ رَاغِمَةً، أَضْرَعْتَ خَدَّكَ يَوْمَ أَضَعْتَ حَدَّكَ، افْتَرَسَتِ الذِّئَابُ وَ افْتَرَشْتَ التُّرَابَ، مَا كَفَفْتَ قَائِلًا، وَ لَا أَغْنَيْتَ طَائِلًا، وَ لَا خِيَارَ لِي، لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَنِيئَتِي وَ دُونَ ذِلَّتِي، عَذِيرِي اللَّهُ مِنْكَ عَادِياً، وَ مِنْكَ حَامِياً، وَيْلَايَ! فِي كُلِّ شَارِقٍ ويلاي فِي كُلِّ غَارِب مَاتَ الْعَمَدُ، وَ وَهَنَ الْعَضُدُ، شَكْوَايَ إِلَى أَبِي، وَ عَدْوَايَ إِلَى رَبِّي، اللَّهُمَّ أَنْتَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ حَوْلًا وَ أَشَدُّ بَأْساً وَ تَنْكِيلًا فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: لَا وَيْلَ لَكِ بَلْ الْوَيْلُ لِشَانِئِكِ، نَهْنِهِي عَنْ وَجْدِكِ يَا ابْنَةَ الصَّفْوَةِ، وَ بَقِيَّةَ النُّبُوَّةِ، فَمَا وَنَيْتُ عَنْ دِينِي، وَ لَا أَخْطَأْتُ مَقْدُورِي، فَإِنْ كُنْتِ تُرِيدِينَ الْبُلْغَةَ، فَرِزْقُكِ مَضْمُونٌ، وَ كَفِيلُكِ مَأْمُونٌ، وَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَكِ أَفْضَلَ مِمَّا قُطِعَ عَنْكِ، فَاحْتَسِبِي اللَّهَ».
[5] . مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111جلد، ج 29، ص231، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.
«يَقُولُ: نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُورِثُ ذَهَباً وَ لَا فِضَّةً وَ لَا دَاراً وَ لَا عَقَاراً وَ إِنَّمَا نُورِثُ الْكُتُبَ وَ الْحِكْمَةَ وَ الْعِلْمَ وَ النُّبُوَّةَ».
.الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، ج 1، ص258، فيما جرى على فاطمة ع من الأذى و الظلم و منعها من فدك.
«فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُوَرِّثُ مَا تَرَكْنَاهُ فَهُوَ صَدَقَةٌ».
[6] . مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111جلد، ج 29، ص226، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.
«ثُمَّ أَخَذْتُمْ تُورُونَ وَقْدَتَهَا، وَ تُهَيِّجُونَ جَمْرَتَهَا، وَ تَسْتَجِيبُونَ لِهُتَافِ الشَّيْطَانِ الْغَوِيِّ، وَ إِطْفَاءِ أَنْوَارِ الدِّينِ الْجَلِيِّ، وَ إِهْمَادِ سُنَنِ النَّبِيِّ الصَّفِيِّ، تُسِرُّونَ حَصْواً فِي ارْتِغَاءٍ، وَ تَمْشُونَ لِأَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ فِي الْخَمَرِ وَ الضَّرَاءِ، وَ نَصْبِرُ مِنْكُمْ عَلَى مِثْلِ حَزِّ الْمُدَى، وَ وَخْزِ السِّنَانِ فِي الْحَشَا، وَ أَنْتُمْ تَزْعُمُونَ أَلَّا إِرْثَ لَنَا أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ أَ فَلَا تَعْلَمُونَ؟! بَلَى، تَجَلَّى لَكُمْ كَالشَّمْسِ الضَّاحِيَةِ أَنِّي ابْنَتُهُ أَيُّهَا الْمُسْلِمُونَ، أَ أُغْلَبُ عَلَى إِرْثِيَهْ ؟!.
يَا ابْنَ أَبِي قُحَافَةَ، أَ فِي كِتَابِ اللَّهِ أَنْ تَرِثَ أَبَاكَ وَ لَا أَرِثَ أَبِي؟! لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً فَرِيًّا أَ فَعَلَى عَمْدٍ تَرَكْتُمْ كِتَابَ اللَّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ إِذْ يَقُولُ: وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ؟! وَ قَالَ فِيمَا اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا (ع) إِذْ قَالَ: رَبِ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ ، وَ قَالَ: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ ، وَ قَالَ: يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ، وَ قَالَ: إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْن ».
[7] . همان
[8] . همان
[9] . مريم: 27.
[10] . مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111جلد، ج 29، ص226، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.
[11] . همان- (نمل: 16).
[12] . در نسخه های ديگر: مع ما اقتصّ، فيما اقتصّ.
[13] . همان- (مريم: 5 و 6).
[14] . همان- (انفال: 75).
[15] . همان- (نساء: 11).
[16] . همان- (بقره: 180).
[17] . همان
[18] . مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111جلد، ج 29، ص227، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.
«وَ الْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ ، وَ زَعَمْتُمْ أَلَّا حُظْوَةَ لِي وَ لَا أَرِثَ مِنْ أَبِي وَ لَا رَحِمَ بَيْنَنَا، أَ فَخَصَّكُمُ اللَّهُ بِآيَةٍ أَخْرَجَ مِنْهَا أَبِي (ص)؟! أَمْ هَلْ تَقُولُونَ أَهْلُ مِلَّتَيْنِ لَا يَتَوَارَثَانِ ؟!، أَ وَ لَسْتُ أَنَا وَ أَبِي مِنْ أَهْلِ مِلَّةٍ وَاحِدَةٍ؟! أَمْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْآنِ وَ عُمُومِهِ مِنْ أَبِي وَ ابْنِ عَمِّي؟! فَدُونَكُمَا مَخْطُومَةً مَرْحُولَةً تَلْقَاكَ يَوْمَ حَشْرِكَ، فَنِعْمَ الْحَكَمُ اللَّهُ، وَ الزَّعِيمُ مُحَمَّدٌ، وَ الْمَوْعِدُ الْقِيَامَةُ، وَ عِنْدَ السَّاعَةِ مَا تَخْسَرُونَ ، وَ لَا يَنْفَعُكُمْ إِذْ تَنْدَمُونَ، وَ لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ يَحِلُّ عَلَيْهِ عَذابٌ مُقِيمٌ ».
[19] . همان
[20] . همان
[21] . همان