تتفكرون ؟ افلا تعقلون ؟
اسلام به نقش و منزلت علم در جهت تقویت جنبه عقلانی وخیرخواهی انسان اشاره نموده ومی فرماید:
إِنَّمَا یخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعلماءُ [6] تنها آگاهان و دانشمندانند که براستی از خداوند می ترسند
بدین معنی که تنها عالمان و آگاهانی که به مقام و منزلت خداوند آگاهی راستینی دارند، هراس ( انحراف از دین او را) در دل دارند. زیرا آگاهی حقیقی خشیت را در پی دارد.
همچنین خداوند متعال در جای دیگر می فرماید:
قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ إِنَّمَا یتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ [7] بگو: آیا آنهایی که می دانند و آنهایی که نمی دانند مساویند؟ این تنها اندیشمندانند که متذکر می شوند .
قرآن در مورد علم و دانش و اهمیت آن مطالب فراوانی دارد که به برخی اشاره میشود:
1ـ از قرآن مجید استفاده میشود خداوند علم و دانش را علت کلی و اساسی آفرینش همة پدیدههای هستی
از زمین و آسمان قرار داده و میفرماید: اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَینَهُنَّ لِتَعْلَمُوا ... [8] خداوند همان کسی است که هفت آسمان را آفرید، و از زمین نیز همانند آنها را؛ فرمان او در میان آنها پیوسته فرود میآید تا بدانید خداوند بر هر چیز تواناست و اینکه علم او به همه چیز احاطه دارد!
2ـ خداوند علم و دانش را از لحاظ شرافت و ارزش در اوج همة مراتب و مقامات قرار داده و حضرت آدمرا به زیور علم ارزش داد وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاء در اولین سورهای که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نازل میفرماید ارزش نعمت علم و دانش را بازگو میکند و به تمام افراد بشر چنین منت گذارده که در میان همة پدیدههای هستی وجود آنان را با علم و دانش مشخص و ممتاز ساخته است. میفرماید:
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِی خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ [9] بخوان به نام پروردگارت که (جهان را) آفرید، همان کس که انسان را از خون بستهای خلق کرد! بخوان که پروردگارت (از همه) بزرگوارتر است، همان کسی که بوسیله قلم تعلیم نمود.
اگر پس از نعمت وجود، نعمتی بالاتر از نعمت علم و دانش وجود میداشت خداوند انسان را با نعمت علم امتیاز نمیداد بلکه از آن نعمت بالاتر یاد میکرد.
3ـ خداوند عالِم را برتر از همه مردم جامعه معرفی فرموده و امتیاز و ویژگی آنان را نسبت به سایر افراد چنین بازگو میکند: قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ ... [10] بگو: آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند یکسانند؟...
4ـ قرآن علما و دانشمندان را با پنج امتیاز برتری داده و آنها را از سایر مردم ممتاز ساخته است.
عوامل برتری عالمان از سایر مردم:
اول: ایمان، وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یقُولُونَ آمَنَّا بِهِ [11] و راسخان در علم، (آنها که به دنبال فهم و درک اسرار همه آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهی) میگویند: ما به همه آن ایمان آوردیم .
دوم: اعتقاد به توحید و یگانگی خدا، شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ [12] خداوند، (با ایجاد نظام واحد جهان هستی،) گواهی میدهد که معبودی جز او نیست؛ و فرشتگان و صاحبان دانش، (هر کدام به گونهای بر این مطلب،) گواهی میدهند .
سوم: خشوع و انعطاف درونی، إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا یتْلَى عَلَیهِمْ یخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا [13] کسانی که پیش از آن به آنها دانش داده شده، هنگامی که (این آیات) بر آنان خوانده میشود، سجدهکنان به خاک میافتند .
چهارم: اندوه و تأثر و گریستن از ترس پروردگار، وَیخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ یبْكُونَ وَیزِیدُهُمْ خُشُوعًا [14] آنها (بیاختیار) به زمین میافتند و گریه میکنند؛ و (تلاوت این آیات، همواره) بر خشوعشان میافزاید .
پنجم: ترس و بیم از خدا، إِنَّمَا یخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعلماءُ [15] از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او میترسند
5ـ خداوند از علم به حکمت تعبیر کرده و سپس اضافه فرموده کسی که حکمت به او داده شده در واقع خیر به او عطا گردیده یؤْتِی الْحِكْمَةَ مَنْ یشَاءُ وَمَنْ یؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیرًا كَثِیرًا [16] (خدا) دانش و حکمت را به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) میدهد؛ و به هر کس دانش داده شود، خیر فراوانی داده شده است.
6ـ قرآن علم و دانش را به نور تشبیه فرموده و جهل و نادانی را به تاریکی و ظلمت: أَوَمَنْ كَانَ مَیتًا فَأَحْیینَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُینَ لِلْكَافِرِینَ مَا كَانُوا یعْمَلُونَ [17] آیا کسی که مرده بود، سپس او را زنده کردیم، و نوری برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، همانند کسی است که در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟! این گونه برای کافران، اعمال (زشتی) که انجام میدادند، تزیین شده (و زیبا جلوه کرده) است.
7ـ خداوند علما و دانشمندان را مانند خود به عنوان افرادی آگاه به اسرار و رموز قرآن مجید یاد کرده، وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یقُولُونَ آمَنَّا بِهِ [18] و راسخان در علم، (آنها که به دنبال فهم و درک اسرار همه آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهی) میگویند: ما به همه آن ایمان آوردیم .
8ـ عالم و دانشمند به عنوان شاهد و گواه بر نبوت در کنار خدا قرار گرفته و قرب منزلت او نسبت به ذات الهی خیلی روشن است،
قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِیدًا بَینِی وَبَینَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ [19] بگو: کافی است که خداوند، و کسی که علم کتاب (و آگاهی بر قرآن) نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!
9ـ از دیدگاه قرآن چندین گروه در سایه ایمان از امتیازات و مقامات ویژهای برخوردارند یکی از آنها علما و
دانشمندان هستند، یرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ [20] خداوند کسانی را که ایمان آوردهاند و کسانی را که علم به آنان داده شده درجات عظیمی میبخشد .[21]
جایگاه علم از دیدگاه بزرگان دین
اما منزلت وجایگاه علم در نزد بزرگان اسلام به اینگونه بیان شده که رسول گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم در حدیث مشهور در مورد فضیلت علم می فرمایند:
طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِم فَاطْلُبُوا الْعِلْمَ مِنْ مَظَانِّهِ وَ اقْتَبِسُوهُ مِنْ أَهْلِهِ فَإِنَّ تَعَلُّمَهُ لِلَّهِ حَسَنَةٌ وَ طَلَبَهُ عِبَادَةٌ وَ الْمُذَاكَرَةَ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ الْعَمَلَ بِهِ جِهَادٌ وَ تَعَلُّمَهُ لِمَنْ لَا یعْلَمُهُ صَدَقَةٌ وَ بَذْلَهُ لِأَهْلِهِ قُرْبَةٌ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى [22]
علم آموزی بر هر مسلمانی واجب است، بجوئید علم را از هر كجا كه گمان دارید و بپذیرید آن را از اهلش زیرا آموختن دانش براى خدا حسنه است و كسب علم عبادت است مذاكره و مباحثه ى علمى تسبیح خداست و عمل كردن به علم جهاد است و آموختن علم به كسى كه نمی داند صدقه است و بخشیدن علم به كسى كه نمی داند براى رضاى خدا سبب قرب به خداست.
فضل و برتری عالم بر عابد، مانند برتری ماه شب چهارده بر دیگر ستارگان است از این جهت علم و دانش بر عبادت برتری داده شده زیرا که منافع علم شامل عالم ودیگران نیز می شود، و منافع عبادت منحصر به خود عبادت گذار است. و به عبارت دیگر خیر و دستاورد عبادت تنها متعلق به عبادت کننده و منافع علم فراگیر و همگانی است.
کدام علم؟
منظور اسلام از علم، چه علمی است؟ ممکن است کسی بگوید مقصود از همه این تأکیدها و توصیه ها، علم خود دین است؛ یعنی همه به این منظور گفته شده که مردم به خود دین عالم شوند. اگر نظر اسلام از علم، علم دین باشد، در حقیقت، به خودش توصیه کرده و درباره علم به معنی اطلاع بر حقایق کائنات و شناختن امور عالم، چیزی نگفته و اشکال به حال اول باقی می ماند؛ زیرا هر مسلکی، هر اندازه هم ضد علم باشد و با آگاهی و اطلاع و بالا رفتن سطح فکر و معلومات مردم مخالف باشد، با آشنایی با خودش مخالف نیست؛ بلکه خواهد گفت با من آشنا باشید و با غیر من آشنا نباشید. پس اگر منظور اسلام از علم، خصوص علم دینی باشد، باید گفت موافقت اسلام با علم، صفر است و نظر اسلام درباره علم، منفی است.
برای کسی که درست با اسلام و منطق اسلام آشنا باشد، جای این احتمال نیست که بگوید نظر اسلام درباره علم منحصرا علوم دینی است. این احتمال، فقط از ناحیه طرز عمل مسلمین در قرن های اخیر - که تدریجاً دایره معلومات را کوچک تر کردند و معلومات خود را محدود کردند - پیدا شده و الا آن جا که می فرماید: الحِكمَةُ ضَالّةُ المؤمنِ ، فاطْلُبوها و لَو عندَ المُشرِكِ تكونوا أحَقَّ بها و أهلَها [23] حكمت، گمشده مؤمن است؛ پس آن را بجویید گر چه نزد مشرك باشد زیرا كه شما بدان سزاوارتر و شایسته ترید. ، معنی ندارد که خصوص علوم دینی مقصود باشد. مشرک را با علوم دین چکار؟ و یا آنجا که می فرماید: اُطلُبوا العِلمَ و لَو بِالصِّینِ [24]، علم را پی جویی کنید؛ گرچه مستلزم این باشد که تا چین سفر کنید ؛ یعنی علم، مکان معینی ندارد و در هر نقطه جهان که علم هست، بروید و اقتباس کنید، چین به عنوان دورترین نقطه و یا به اعتبار این که در آن ایام یکی از مراکز علم و صنعت جهان بود، یاد شده و قدر مسلم این است که چین نه در آن زمان و نه در زمان های دیگر، مرکز علوم دینی نبوده است.
گذشته از همه اینها، در حدیثی از امیر مومنان حضرت علی علیه السلام که در وصف پرهیزگاران وارد شده چنین نقل شده که: غَضّوا أبصارَهُم عَمّا حَرَّمَ اللّه ُ عَلَیهِم، و وَقَفوا أسماعَهُم عَلَى العِلمِ النّافِعِ لَهُم [25] از آنچه خداوند برایشان حرام كرده است، چشم فرو بستند و گوشهاى خود را وقف دانشى كردند كه برایشان سودمند است . همانطور که در این سخن گهربار دیده می شود حضرت سخن خود ( دانش را) مقید به علم خاصی مثل علم دین نکرده بلکه تحت عنوان علم نافع آورده، علمی که دانستن آن، فایده برساند و ندانستن آن، ضرر برساند. هر علمی که متضمن فایده باشد، آن علم از نظر اسلام، خوب و مورد توصیه و تشویق است.
پس باید دید که اسلام، چه چیز را فایده و چه چیز را ضرر می داند. هر علمی که موضوع آن از نظر اسلام موجب سعادت و پیشرفت فرد یا اجتماع بشود و جهل به آن سبب عقب ماندگی فرد و اجتماع گردد، چنین علمی مورد تایید اسلام بوده و به آن توصیه می کند. و بر عکس، هر علمی که مانع از پیشرفت و سعادت فرد و اجتماع بشود، اسلام باآن مخالف است. برای روشن شدن قضیه به حدیثی از رسول گرامی اسلام حضرت محمد صلی الله و علیه و آله و سلم بسنده می کنم: دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمَسْجِدَ فَإِذَا جَمَاعَةٌ قَدْ أَطَافُوا بِرَجُلٍ فَقَالَ مَا هَذَا فَقِيلَ عَلَّامَةٌ فَقَالَ وَ مَا الْعَلَّامَةُ فَقَالُوا لَهُ أَعْلَمُ النَّاسِ بِأَنْسَابِ الْعَرَبِ وَ وَقَائِعِهَا وَ أَيَّامِ الْجَاهِلِيَّةِ وَ الْأَشْعَارِ الْعَرَبِيَّةِ قَالَ فَقَالَ النَّبِيُّ ص ذَاكَ عِلْمٌ لَا يَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا يَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ ص إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْل [26]
در عصر رسول خدا صلی الله و علیه و آله و سلم، روزى آن حضرت وارد مسجد شد ناگاه ديد گروهى در اطراف شخصى حلقه زده اند و به گفتار او گوش فرا داده اند، پيامبر صلی الله و علیه و آله و سلم، از آنها پرسيد: اين شخصيت كيست ؟ شخصى گفت : اين شخص علامه است. پيامبر صلی الله و علیه و آله و سلم فرمود: علامه يعنى چه ؟ گفتند: علامه كسى است كه از همه بيشتر به نسبتها عرب و رخدادهاى بين انسانها، آگاهى دارد، و حوادث دوران جاهليت و اشعار مردم آن عصر را مى داند. پيامبر صلی الله و علیه و آله و سلم فرمود: اين گونه علم، نه براى آن كسى كه آن را نمى داند زيانبخش است و نه براى آنكه آن را مى داند سودمند است، سپس فرمود:
انما العلم ثلاثة: آيه محكمة ، او فريضة عادلة اوسنة قائمة و ما خلاهن فهو فضل [27].
يعنى : علم بر سه گونه است .
1. اصول عقائد(كه براهين آيات روشن قرآن ، بيانگر است).
2.علم اخلاق (كه مركب از لشگر عقل و جهل است ، و بر انسان واجب است لشگر عقل را بپذيرد و از لشگر جهل ، عدول و دورى كند).
3.احكام شريعت و مسائل حلال و حرام ، و غير از اين سه علم ، زيادى است .
توضيح اينكه: علوم اصلى كه بر همه مسلمانان ، آموختن آن لازم است و در رابطه با دين و معاد، سودمند است، همان سه علم مذكور است ، اما بقيه علوم اگر زيانبار باشند(مثل علم سحر و شعبده و طلسمات)، زيادى است، و اگر مفيد باشند مانند علم طب و كشاورزى و...، برگشتش به همان علوم سه گانه است .
و يا اينكه منظور از واژه فضل در حديث فوق ، يكنوع استحباب باشد، ولى آموختن آن سه علم ، واجب است ، و كسى كه از آن سه علم بهره ندارد، علمهاى ديگر براى او بى فايده است).
برای فهم بیشتر حدیث و انواع علوم به شرح حضرت امام خمینی رحمة الله علیه در این مورد توجه فرمایید.
بدان كه آيه محكمه عبارت است از علوم عقليه و عقايد حقه و معارف الهيه. و فريضه عادله عبارت است از علم اخلاق و تصفيه قلوب. و سنّت قائمه عبارت است از علم ظاهر و علوم آداب قالبيه . پس كليه علوم نافعه منقسم شود به اين سه علم، يعنى، علمى كه راجع است به كمالات عقليه و وظايف روحيه، و علمى كه راجع به اعمال قلبيه و وظايف آن است، و علمى كه راجع به اعمال قالبيه و وظايف نشئه ظاهره نفس است.
پس كليه علوم تقسيم شوند به سه قسمت: يكى آنكه نافع به حال انسان است به حسب احوال نشآت ديگر كه غايت خلقت وصول به آن است. و اين قسمت همان است كه جناب ختمى مرتبت علم دانسته و آن را به سه قسمت تقسيم فرمودند. و ديگر آنكه ضرر مى رساند به حال انسان و او را از وظايف لازمه خود منصرف مى كند. و اين قسم از علوم مذمومه است كه نبايد انسان پيرامون آنها گردد، مثل علم سحر و شعبده و كيميا و امثال آن. و سوم آنكه ضرر و نفعى ندارد، مثل آنكه فضول اوقات را انسان به واسطه تفريح صرف بعضى آنها كند، مثل حساب و هندسه و هيئت و امثال آن. و اين قسمت از علوم را اگر انسان بتواند تطبيق با يكى از علوم ثلاثه نمايد خيلى بهتر است، و الا حتى الامكان اشتغال پيدا نكردن به آنها خوب است، زيرا كه انسان عاقل پس از آنكه فهميد كه با اين عمرهاى كوتاه و وقت كم و موانع و حوادث بسيار نمى تواند جامع جميع علوم و حائز همه فضايل شود، بايد فكر كند كه در علوم كدام يك به حال او نافعتر است و خود را به آن مشغول كند و تكميل آن نمايد. و البته در بين علوم آنچه كه به حال حيات ابدى و زندگانى جاويدان انسان نافع است، بهتر از همه است و مهمتر از جميع آنهاست، و آن علمى است كه انبيا، عليهم السلام، و اوليا امر به آن نمودند و ترغيب به آن كردند. و آن عبارت از علوم ثلاثه است چنانچه ذكر شد.[28]
برتری تزکیه نفس بر تعلیم از دیدگاه امام خمینی(ره)
در مورد برتری تهذیب و تزکیه نفس بر علم و حكمت به قسمتهایی از سخنان حضرت امام خمینی رحمة الله علیه اشاره می کنم:
خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است: لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤمِنينَ إِذْ بَعَثَ فَيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ و يُزَكِّيهِمْ و يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ [29] خداوند بر اهل ايمان منت گذارد كه رسولى از خودشان در ميان آنان برانگيخت كه بر آنها آيات خدا را تلاوت كند و نفوسشان را از آلايش و نقص پاك گرداند، و احكام شريعت و حقايق حكمت را به آنان بياموزد . خداوند به مؤمنين منّت گذاشته است كه از خودشان يك كسى را فرستاده است كه آيات الهى را به آنها تلاوت كند، و تلاوت آيات براى تزكيه و تعليم كتاب و حكمت است. تزكيه را مقدم ذكر فرموده است، معلوم مى شود كه تزكيه نفس بالاتر از علم و حكمت است و همين طور هم هست يك ملت چنانچه افرادش تزكيه شده باشند، تربيت شده باشند، اين ملت پيشرو است.
تمام گرفتاريهايى كه براى ملت ها هست براى اين است كه تزكيه در كار نبوده است. چنانچه سران قوم، آنهايى كه كشور را اداره مى كنند، تزكيه شده بودند، نفسشان تزكيه شده بود، تربيت شده بود، اين گرفتاريها براى ملت ما پيش نمى آمد. نه آن گرفتاريها براى ملت پيش مى آمد و نه آن گرفتاريها براى خودشان. منشأ تمام اين گرفتاريها، در همه جا، اين است كه آنهايى كه متكفّل امور ملت هستند تزكيه نشده اند. يك نفر آدمى كه تزكيه نشده، سلطه بر يك ملت پيدا بكند، اين همه گرفتاريهايى كه در طول پنجاه و چند سال براى ملت ما پيش آمد، اين همه گرفتاريها را ايجاد مى كند. آن كسى كه به يك ملتى سلطه دارد، به يك ملتى حكومت دارد، اين چنانچه عدالت پرور باشد، دستگاه او عدالت پرور خواهد شد؛ قشرهايى كه به او مرتبط هستند قهراً به عدالت گرايش پيدا مى كنند؛ تمام اداراتى كه تابع آن مملكت است، تابع آن حكومت است، خواه ناخواه به عدالت گرايش پيدا مى كند. عدالت گسترده مى شود. در صورتى كه يك نفر كه به مردم حكومت مى كند مزكّى باشد و تزكيه شده باشد. اگر همه ملت تزكيه بشوند، همين دنيا بهشت آنهاست؛ تمام گرفتاريها از بين مى رود. از آن طرف، از باب اينكه حكومتهايى كه در رژيم طاغوتى بر مردم حكومت كردند حكومتهايى بودند كه تزكيه نشده بودند وقتى حكومت تزكيه نشد، شخص اول يك مملكتى به حسب حكومت تزكيه نشد، اخلاقش مزكّى نباشد، عقايد تزكيه شده نباشد، اعمال، اعمال مزكّى نباشد، همين يك نفر يك مملكت را به هلاكت مى كشاند. چنانچه شما ديديد سرچشمه مى گرفت از رضا خان تمام مفاسد و تمام قشرهايى كه دور و بَر او جمع شده بودند از خودش بودند. در پاريس كه بوديم، يك نفر- كه حالا يادم نيست كى بود- آمد پيش من نقل كرد از يكى ديگر كه او گفت كه اگر پنج نفر آدم فاسد در ايران پيدا بشود؛ اين محمد رضا هر پنج تا را انگشت رويش مى گذارد و جلبش مى كند! آن اشخاصى كه مزكّى نيستند با تزكيه شده ها سرو كار ندارند؛ نمى روند سراغ اشخاص امين. آدمى كه خودش امين نيست جنس خودش را طالب است؛ مى رود سراغ اشخاصى كه نظير خودش باشند، چنانچه اشخاص امين باشند، آنها مى روند سراغ پيدا كردن اشخاصى كه همجنس خودش باشند. و لهذا از حكومتها سرچشمه مى گيرد مفاسد و سرچشمه مى گيرد مصالح. حكومتِ عدل، تمام مصالح كشور را تأمين مى كند به اندازه قدرت. و حكومت ظلم، تمام بدبختيها را براى يك ملتى ايجاد مى كند. لهذا در آيه شريفه تزكيه را مقدّم ذكر كرده اند بر تعليم كتاب و حكمت، بلكه تعليم كتاب و حكمت مقدمه تزكيه است.[30]
حضرت امام خمینی رحمة الله علیه در مورد خطرات علم بدون تزكيه و تربيت می فرمایند:
گاهى ضرر از اين قشر [ اهل علم بدون تزکیه] به اسلام و به كشور از قشرهاى ديگر بيشتر مى خورد. اكثر اين دين هايى كه باطل بوده و درست شده است به وسيله اهل علم درست شده است. غير اهل علم دين سازى نكرده. اهل علم دين سازى كرده و بسيار از اين خيانتهايى كه به كشور ما شده است، از همين درس خوانده هاست. اين درس خوانده ها هستند كه كمك كردند. به دستگاه و دكترها و نمى دانم كذا، و اينها كمك كردند به دستگاه و پنجاه سال مملكت ما را به باد فنا دادند. اگر دانشگاهها درست نشود و مدرسه هاى ما هم درست نشود، اميد اينكه يك جمهورى اسلامى ما پيدا بكنيم نداريم. اگر اين دو قشر تربيت شدند به طورى كه اسلام مى خواهد، تربيت انسانى شدند، هم مملكت ما مصون مى شود از تصرف شياطين و روى چرخ خودش گردش مى كند بدون وابستگى به خارج و بدون خيانتهاى داخلى؛ و هم ترقّيات حاصل مى شود براى شما. مهم در دانشجويى و در دانشيارى و در استادى و در شاگردى و در تربيت [و] در علم اين است كه يك تربيت صحيح همراه علم باشد. عالِم تربيت شده به تربيت انسانى، كه همان تربيت اسلامى است. كوشش كنيد كه هر قدمى كه براى علم برمى داريد، براى عمل ظاهرى و براى اعمال باطنى، ايجاد تقوا در خودتان، ايجاد استقامت، امانت در خودتان بكنيد كه وقتى از دانشگاه ان شاء اللَّه بيرون مى آييد يك انسانى باشيد كه هم معلومات داشته باشيد و هم امانتدار باشيد. براى معلوماتتان، هم امانتدار باشيد و هم تزكيه نفس كرده باشيد؛ نفس خودتان را مهار كرده باشيد. نفس انسان سركش است. و سركشى آن انسان را به زمين مى زند. همان طورى كه اگر انسان سوار يك اسب سركش باشد و مهار نداشته باشد اين اسب سركش انسان را به هلاكت مى رساند، نفس انسان بدتر از هر سركشى است. سركشى نفس، انسان را به هلاكت مى رساند. هر قدمى كه براى تعليم و تعلم برمى داريد، همراه آن قدم، قدمى باشد براى مهار كردن نفستان كه از اين سركشى كه دارد و آزادى كه براى خودش فرض مى كند كه هيچ مهارى در كار نباشد؛ خودتان مهار كنيد نفس خودتان را. اگر يك همچو تعليم و تربيتى در يك كشورى باشد، اين كشور مى تواند مستقل باشد، مى تواند آزاد باشد، اقتصادش را مى تواند تأمين كند، مى تواند فرهنگش را درست كند و مى تواند همه چيزش را اصلاح كند، يك همچو كشورى ديگر حكومتش نمى تواند معوج باشد؛ ارتشش نمى تواند زورگو باشد، ژاندارمريش نمى تواند تعدى بكند؛ شهربانيش نمى تواند خلاف بكند. عمده اين است كه از دانشگاهها، چه دانشگاههاى علوم جديد باشد و چه دانشگاههاى علوم قديمه باشد، كه مقدرات يك مملكت دست اين دو قشر است، از اينها انسان بيرون بيايد؛ نه چهارپايى و بر دوشش كتابى چند، اين طور نباشد كه تعلم باشد، شما در طرف علوم طبيعى و اين طايفه هم در طرف علوم فقهى و الهى، دقايق علوم را بررسى كنيد، لكن از آن جهالاتى كه در نفس است و از آن سركشيهايى كه در نفس است غفلت بكنيد. اگر غفلت بكنيد، هر قدمى كه در علم برداريد از انسانيت دور شده ايد؛ هى دورتر. انسانيت يك راه مستقيمى است، يك راه مستقيم كه اگر از اين ور كسى برود مُعْوَج است و بر خلاف انسانيت است؛ اگر از آن ور هم برود بر خلاف است و آن كسى كه اعوجاج پيدا كرد و راه مستقيم نرفت، هر چه پيش برود دور مى شود از راه انسانيت. مثل اين مى ماند كه يك خط مستقيم بكشيد، دو خط اين طور، هر چه اين خط جلوتر برود، از خط مستقيم دور مى شود.
هر چه درس بخوانيد و بخوانيم، اگر چنانچه به راه مستقيم نباشيم و مهار نكنيم معلومات خودمان را و مهار نكنيم نفس خودمان را و در اين راه مستقيم نكُشيم نفس را، هر چه معلومات زيادتر بشود، از انسانيت، انسان دورتر مى شود و مشكل تر مى شود انسان خودش را برگرداند .[31]
علم بدون تزكيه، علم نيست
رسول گرامی اسلام صلى الله عليه و آله و سلم می فرماید: لَا تَدْخُلُ الْمَلَائِكَةُ بَيْتاً فِيهِ كلب [32]. ملائكه داخل نمى شود بر خانه اى كه در آن سگ باشد .
پس، هرگاه خانه دل مملو از صفات رذيله و پست كه سگان درنده هستند باشد، چگونه ملائكه كه حاملان علوم و معارف هستند داخل مى شوند؟ و از اينجا معلوم مى شود كه كسانى كه عمر خود را صرف تحصيل علم – الهی یا غیر آن- نموده اند، و از تزكيه نفس از صفات شیطانی غافل مانده اند، بلكه دلهاى آنها مشغول به پليدى ها و نجاستهای دنياى فانی شده، از حقيقت علم بى خبر بوده و تلاششان بى فایده است. و آنچه را تحصيل كرده اند و گمان می کنند که علم است، بر خلاف واقع است، زيرا كه علم حقيقى دارای بهجت و سرور و صفا و نور است، و دلى كه نور علم واقعى در آن داخل بشود غرق دریای عظمت خداوند جليل، و محو مشاهده جمال جميل مى شود، و توجهی به غير خدا نمى كند. و منتهای آرزو و همت اكثر چنين اشخاصی که بدون تزکیه به علم آموختن می پردازند، به دست آوردن دنيا، منصب و جاه و شهرت در دنیا، و استثمار دیگر انسانهای روی زمین است.[33]
نتیجه بحث:
از نظر قرآن و روایات، علم وسیله است نه هدف؛ آن هم وسیله ای که انسان را به کمال میرساند و دنیا و آخرت او را آباد میکند. گفتنی است که ارزش هر علم به ارزش موضوع آن علم است و در این جهت علوم الهی و دینی - با توجه به موضوع آن - از سایر علوم اشرف و برتر است؛ ولی این بدین معنا نیست که علوم دیگر بی اهمیت و بدون ارزش است و علم نیست. در نگاه کلی قرآن، هر علمی که انسان را به دنیاپرستی سوق دهد و به چنگال مادیات بسپرد و فهم و شعور او را به طرف خواب و عیش و نوش بکشاند هدف نهایی او را تنها وصول به مادیات قرار دهد، چیزی جز ضلالت و گمراهی نیست. در قرآن کریم آمده است: ذَلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَى [34] این آخرین حد آگاهی آنهاست؛ پروردگار تو کسانی را که از راه او گمراه شدهاند بهتر میشناسد، و (همچنین) هدایتیافتگان را از همه بهتر میشناسد! .
پس علوم غیردینی نیز میتواند نقش آفرین بوده و موجبات سعادت آدمی را فراهم کند. این در صورتی است که هدف تلقی نشود، بلکه وسیله پیشرفت و رسیدن به کمال باشد. از طرف دیگر علوم دینی نیز اگر طالب آن قصد رسیدن به دنیا را داشته باشد، موجب بدبختی انسان میشود.خلاصه این که علمی که در روایات و آیات بر آن تأکید شده و از آن تمجید گشته و به عنوان اشرف علوم محسوب می گردد علم خداشناسی است زیرا معلوم این علم از معلوم سایر علوم برتر و اشرف است و هر علمی به اندازه معلوم خود ارزش دارد و روشن است که کسب معرفت و جهان بینی و خداشناسی منحصر به یک رشته نیست. شخصی ممکن است از علم شیمی آن چنان خدا را بشناسد که از مطالعه کتاب های دینی نشناسد - پس آن چه مهم است شناخت کیمیای هستی است - البته باید پذیرفت بعضی از علوم و رشته ها به این هدف نزدیک تر و کم واسطه ترند. در غیر این صورت از علوم مختلف به عنوان فضل نام برده شده نه کمال.
و سخن آخر اینکه:
ایمان و تهذیب نفس از یک سو و دانش از زاویه دیگرى، روى انسان تأثیر مى گذارد. آن دو متمم و مکمّل یکدیگرند اما نوع و کیفیت تأثیر گذارى متفاوت است.
علم چراغ اندیشه را روشن مى سازد و به تدریج آن را پرنورتر مى کند، ولى تنها ایمان و تهذیب نفس است که مى تواند چراغ قلب و روح آدمى را روشن کند، یا جلا دهد و هویّت انسانى به او ببخشد.
استاد شهید مطهرى رحمة الله علیه در این باره مى گوید: علم به ما روشنایى و توانایى مى بخشد و ایمان عشق و امید و گرمى. علم ابزار مى سازد و ایمان مقصد... علم مى نمایاند که چه هست و ایمان الهام مى بخشد که چه باید کرد؟ .[35]
استاد شهید مطهرى رحمة الله علیه مى گوید: نه علم مى تواند جانشین ایمان گردد و نه ایمان مى تواند جانشین علم گردد. طبیعت را به ما بشناساند، قوانین آن را بر ما مکشوف سازد و خود ما را به ما بشناساند .[36]
اگر منظور از علم در سؤال علم بشرى و مصطلح باشد (مانند علوم انسانى، تجربى، فنى و غیره) تهذیب نفس موجب پیشرفت آن علوم نمى گردد، بلکه زمینه استفاده صحیح از آن دانش ها را فراهم مى کند، اما اگر منظور از علم، بصیرت و نورانیت و معرفت باشد، قطعاً تقوا و تهذیب نفس در آن تأثیر بسزایى دارد. قرآن مجید مى فرماید: َاتَّقُوا اللَّهَ وَیعَلِّمُكُمُ اللَّهُ [37] تقوا پیشه کنید تا خدا به شما تعلیم دهد .
در آیه دیگر مى فرماید: إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا اگر از(مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، برای شما وسیلهای جهت جدا ساختن حق از باطل قرارمیدهد؛ (روشن بینی خاصی که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت؛) .[38]
منابع برای مطالعه بیشتر:
1- معراج السعادة، ملا احمد نراقى
2- انسان و ایمان، استاد شهید مطهرى.
3- صحيفه نور، امام خمینی(ره)، جلد 9.
4- شرح چهل حديث، امام خمینی(ره)،
5- آداب تعلیم و تعلم در اسلام، (ترجمه منیة المرید شهید ثانی)، سید محمد باقر حجتی.