كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، ديبا، عبدالحسين، وكيل الملك، عبدالعلي، سيدالمحققين، محاسبات دربار، مجلس
نویسنده : سيد احمد موسوي
در دوران انقلاب مشروطیت و حوادثی که در جریان آن و بعد از آن رخ نمود، افراد و شخصیتهای فراوانی در شرایط سیاسی کشور ایران نقش ایفاء نمودهاند که در این میان خاندان دیبا از دوران قاجار در راس مصادر مهمی در دربار و فعالیتهای اجرائی بودهاند. در این پژوهش به معرفی شخصت دو تن از مشهورترین افراد این خاندان پرداخته خواهد شد.
عبدالحسین دیبا
سید عبدالحسین دیبا معروف به وکیلالملک، در 1267ش در تبریز تولد یافت.[1] پدرش ترابخان وزیر خلوت از اعیان و اشراف و مالکین عمده آذربایجان بود و در دربار مظفرالدین شاه مقامى شامخ داشت. عموهاى وى چون نظامالعلماء تبریزى، میرزا اسداللهخان ناظمالدوله و محمودخان علاءالملک از بزرگان و سرشناسان ایران زمین و آذربایجان بودهاند.[2]
عبدالحسین پس از انجام تحصیلات مقدماتى در تبریز براى ادامه تحصیلات به فرانسه اعزام شد[3] و در رشتههاى اقتصاد و علوم سیاسى درس خواند و پس از فراغت از تحصیل، به سمت اتاشه افتخارى در سفارت ایران در پاریس مشغول خدمت شد. چند سالى در پاریس اقامت داشت تا به ایران بازگشت و چون غالب منسوبین نزدیک او در وزارت امور خارجه مصدر مقامات حساس بودند، او هم با سمت کنسولى به بادکوبه رفت و مدتى در آن سمت باقى بود.
یکی از پژوهشگران معاصر درباره دوران کاری وی در تفلیس چینن مینویسد: «عبدالحسین خان در روسیه لقب وکیلالملک را از یکی از کنسولهای ایران دریافت داشت و مقامی در کنسولگری ایران در تفلیس به دست آورد. در آن تاریخ عمده عایدی کنسولگری ایران دریافت عواید گذرنامه از اتباع ایران در ممالک همسایه بود. در روسیه عده زیادی از ایرانیان به عنوان تاجر و پیشهور و گارگر معادن نفت اقامت داشتند. وکیلالملک مبالغ گزافی از عواید تذکرهها را به جیب خود ریخت و پس از ازدواج به یک دختر قفقازی، سری در میان سرها درآورد و به قمار و تفریح و تبدیل ارز مشغول شد. با وقوع انقلاب بلشویکی و حوادث خونین روسیه و قفقاز، بساط تجمل و قمار وکیلالملک در هم پاشید و او به اتفاق همسرش به ایران بازگشت و به زودی در زمره نزدیکان تیمورتاش در آمد».[4]
وی یک همسر خارجی داشت که تیمورتاش نام او را بلبل گذاشته بود و فوقالعاده مورد توجه و محبت تیمورتاش بود. وی به زبانهای روسی، فرانسه، آلمانی و انگلیس کاملا مسلط بود.[5] همین امر میتواند نکتهای قابل تحمل در نحوه روابط تیمورتاش با روسیه باشد که همواره متهم به داشتن روابط با سرویس اطلاعات شوری موسوم به (گ. پ. او) بود.[6]
دیبا مدتی در استانبول اقامت داشت و کنسولگرى ازمیر را اداره مىکرد و بعد از اتمام ماموریت خویش به تهران بازگشت. مدتی هم در وزارت خارجه به خدمت مشغول بود تا این که به وزارت مالیه منتقل شد و به ریاست اداره امتیازات منصوب شد. بعد از خلع قاجاریه و سلطنت رضاشاه که تیمورتاش به وزارت دربار منصوب و مرد قدرتمند ایران شد، با توجه به سوابق دوستى و نزدیکى با دیبا، او را به دربار پهلوى برد و ریاست محاسبات دربار را به او سپرد.
تیمورتاش و دیبا آن قدر به هم نزدیک شدند که شب و روز را با هم به سر مىبردند. تیمورتاش بدون حضور عبدالحسین به هیچ میهمانى یا مسافرت داخلى و خارجى نمىرفت. در تمام مسافرتهاى سالیانه او به اروپا، دیبا همراه او بود. این نزدیکى و دوستی دیبا با تیمورتاش موجب شد، افرادى که با تیمورتاش کار دارند، او را واسطه نمایند و دیبا نیز با دریافت مبالغی حاجت آنها را برآورده مىکرد. در دورههاى هفتم[7] و هشتم[8] مجلس شوراى ملى، دیبا با کمک تیمورتاش و از طرف مردم خوی، ماکو و سلماس به وکالت مجلس شوراى ملى انتخاب گردید. ولى دیبا شأن خود را بالاتر از این مىدانست که در جلسات مجلس شوراى ملى شرکت کند و در همان وزارت دربار مشغول کار بود و مقام و موقعیت ممتازى براى خود به وجود آورده بود.
در اسفند ماه سال 1307ش لایحهای بنا به تقاضای عبدالحسین دیبا در مجلس تنظیم گشت، جهت تاسیس مرکز انتشار اخبار و اصوات به وسیله دستگاه بیسیم(رادیو) که البته در آن قید شده بود که اگر آقای دیبا ظرف مدت یک سال موفق به تاسیس رادیو نگردید، امتیاز لغو گردد. و به همین خاطر و به دلیل ناتوانی وی در راه اندازی رادیو این امتیاز بعد از گذشت مدت تعیین شده لغو شد.[9]
حسین فردوست در کتاب ظهور و سقوط پهلوی درباره علت نزدیکی تیمورتاش به عبدالحسین دیبا را وجود همسر دیبا میداند و در این مورد چنین مینویسد: «تیمورتاش شخصی به نام دیبا را رئیس محاسبات دربار و دست راست خودش کرده بود. چرا او دیبا را انتخاب کرده بود؟ علت این بود که دیبا زنی داشت که رفیقه تیمورتاش بود. تمیورتاش در رابطه با این زن علناً زیاده روی میکرد و برایش هم مقدور بود. او دیبا و زنش را را با خود به سوئیس آورده بود و آنها در آپارتمان بغلی او زندگی میکردند و بین این دو آپارتمان دری بود که بدون رفتن به راهرو میتوانستند، رفت و آمد کنند. به دیدار تیمورتاش که میرفتیم، میدیدیم که زن دیبا با آرایش غلیظ و لباسهای بدن نما نزد تیمورتاش میآید و متوجه شدم که روابط خاصی بین آنهاست».[10]
وی در ادامه با بیان اینکه تیمورتاش مردی بوده است، خوش قیافه و جذاب و به راحتی به زنهای زیبا دسترسی داشته است و از سویی زن دیبا که اهل کشور شوروی بوده، چندان جذابیتی نداشته است، نتیجه میگیرد که علاقه تیمورتاش به همسر دیبا چیزی غیر از مسئله زنانگی او بوده است. و در همین ارتباط مینویسد: «یک روز به اتفاق تیمورتاش و زن دیبا در شهر لوزان به گردش پرداختیم، به یک مغازه جواهر فروشی رفتیم و تیمورتاش به او گفت: هر چه میخواهی بردار. آن زن هم هر نوع جواهر گران قیمتی که پسندید برداشت. صحبت از میلیون فرانک بابت قیمت جواهرات بود. تیمورتاش هم یک چک کشید و به جواهر فروش داد. جواهر فروش او را میشناخت و میدانست که وزیر دربار ایران است و چک تیمورتاش برایش معتبرترین چکها بود. همه اینها نشان میدهد که رابطه تیموتاش با این زن قفقازی رابطه جاسوسی بوده است و نه رابطه ساده جنسی».[11]
نزدیکى و تقرب به تیمورتاش که طبعا نزدیکى به شاه بود، موجب گردید براى انجام بعضى از تقاضاهاى ارباب رجوع، وجوهى گرفته و تقریبا دیبا کار چاقکن تیمورتاش شده بود. وقتى ستارهى بخت تیمورتاش در حال افول قرار گرفت، رضاشاه اول عبدالحسین دیبا را اخراج کرد. درباره علل مغضوب شدن و طرد عبدالحسین، سخنان بسیاری گفته شده، مخصوصا این مورد که وی در جریان سرقت تاج نادری سخت مورد سوءظن قرار گرفت.[12] مخبرالسلطنه هدایت چنین مینویسد: «گفته شد خزانه دست خورده است، دیبا مظنون بود، شاه را خبر کردند و سر به خزانه زدند. سراغ تاج نادری را گرفتند، خالی از تغییری هم نبودند، در صندوق اول نبود، صندوقدار دست و پایش را گم کرد، چند صندوق وارسی شد، فقدان نمره و ثبت این عیب را دارد. بالاخره تاج درآمد، در قفسهای بود که نهاده شد. شاه در قفسه را قفل زد، کلید را روی قفسه انداخت. در موقع بیرون رفتن به من اشاره فرمودند که تا آخر باش، استنباط کردم که ستاره تیمورتاش در افول است. دیبا چند روز بعد به کرمانشاه تبعید شد و دیگر از او خبری ندارم».[13]
معتصمالسلطنه فرخ نیز در کتابش در مورد دیبا مینویسد: «پس از سفر تیمورتاش به مسکو، من یک روز... برای تیمورتاش پیغام فرستادم که کمتر جانب وکیلالملک را نگهدارد... مخصوصا که اعلی حضرت به شدت به وکیلالملک مظنون هستند و حق هم دارند. اما تیمورتاش ابداً گوشش بدهکار نبود... و کار را به جایی رساند که ناگهان یک روز شاه به دفتر رئیس محاسبات وزارت دربار(دیبا) رفت و میز و صندلی او را درهم شکست و سپس به پیشخدمت دستور داد که این مرد را از اینجا بیرون کنید... و وکیلالملک متعاقب این فرمان کوچک شد و حقیر شد و تکیده شد و از وزارت دربار اخراج گردید. وکیلالملک نیز مانند تیمورتاش به اتهام ارتشاء (گویا از کمپانی روسی اشکودا) محاکمه شد و به سه سال زندان محکوم گردید و در پایان محکومیت (1317) توسط مامورین مختاری به قتل رسید».[14]
برخی نیز علت طرد دیبا را این موضوع دانستهاند که وی مبلغ زیادی را در قمار از مجللالدوله پدر زن رضاشاه برده و این باخت باعث سکته و مرگ مجللالدوله شد. رضاشاه به همین سبب دیبا را احضار و امر میکند که مبلغ برد را به ورثه مجلل مسترد نماید.[15]
عبدالحسین دیبا را پس از عزل، ابتدا به کرمانشاه تبعید کرده، سپس به جرم اخذ رشوه از شخصى به نام امیرمنصور فرزند سپهدار رشتى براى وکالت مجلس (قرار بود وی در این مورد از تیمورتاش کمک بگیرد)، به محاکمه کشیدند. وی متهم گشت که امیر منصور را به امر غیر واقع که نمایندگی رشت در دوره نهم باشد، امیدوار نموده و مبلغ دو هزار تومان به این عنوان از او اخذ و کلاه برداری کرده است. سرانجام محکوم به سه سال و یا شانزده ماه حبس شد. و پس از سپری نمودن آن به ملایر تبعید شد. پس از خاتمه دوران محکومیتش آزاد نشد و سالها در زندان باقى ماند تا اینکه در سال 1318 در سن 51 سالگى در زندان ملایر به طرز مشکوکی جان سپرد.[16]
پس از شهریور 1320ش، فدوی، فروتن، هادی نظمی، فتحالله چوبین و محمدکاظم جهانسوزی به جرم قتل عمد عبدالحسین دیبا به دادگاه احضار شدند.[17]
عبدالعلی دیبا
ملقب به سیدالمحققین در سال 1254ش و در شهر تبریز چشم به جهان گشود. وی فرزند میرزا محمدرفیع طباطبائی معروف به نظامالعلماء میباشد. عبدالعلی پس از سپری نمودن تحصیلات مقدماتی و سطح حوزوی در شهر خویش، برای ادامه تحصیلات و بهره گرفتن از اساتید بزرگ، عازم شهر مقدس نجف و حوزه علمیه آن شهر گردید. وی مدتها در نجف به تحصیل و دانش اندوزی معارف اسلامی و علوم حوزوی و اسلامی اشتغال ورزید تا حدی که چندین نفر از مراجع بزرگ و اساتید به وی اجازه اجتهاد دادند.[18]
بعد از پایان تحصیلات، عبدالعلی به شهر و موطن خویش تبریز مراجعت نموده و به انجام وظایف روحانیت اهتمام ورزید. در بحبوحه مشروطیت، وی نیز به آزادیخواهان پیوست و در این شرایط به عنوان یکی از روسای آزادیخواهان و به عنوان سخنگوی ایشان برای انجام مذاکرات به باسمنج رفت.[19]
سید المحققین یک از رهبران ائتلافی بود که جهت انتخاب رئیس الوزراء و همچنین روند و شیوه برگزاری انتخابات دوره پنجم فعالیت مینمود.[20]
در جریان استبداد صغیر و حکومت شجاعالدوله، چون عده زیادی از مردم، طرفدار وی بودند، از تعقیب و محاکمه مصون ماند.[21] وی با شیخ محمد خیابانی دوست و همراه بود. و از وی دفاع نموده و در مقابل مخبرالسلطنه را به سوء استفاده و آزادی کشی متهم نمود.[22] در تشکیلات حزب دموکرات آذربایجان همه کاره شد و به عنوان کاندیدای حزب در انتخابات مجلس معرفی شد و موفق شد در دوره پنجم وارد مجلس شود. وی سمت نمایندگی خویش را در ادوار ششم، هفتم، نهم و دهم را ادامه داد.[23] در این مدت چندین دوره را به عنوان نایب رئیس اول و دوم در مجلس به کار مشغول بود.[24]
در دوره پنجم و پس از رای اعتماد مجلس شورای ملی به سردار سپه، عبدالعلی دیبا یکی از اعضاء کمیسیون دوازده نفرهای بود که برای ملاقات و مذاکره با سردار سپه انتخاب گردید.[25] وی در این مجلس در فراکسیون آزادی خواهان عضویت داشت.[26] در این مجلس بود که طرح استیضاح دولت مستوفی به خاطر همکاری و انعقاد قرار داد با کمپانی نفتی انگلیسی کلید خورده و انجام گرفت. دلایل نمایندگان در این زمینه این بود که چرا دولت اراضی متعلق به دیگران را در اختیار بیگانه قرار گیرد یا اینکه امکانات و لوازم کشور دیگری بدون دادن حق گمرک داخل مرزهای کشور شود.[27]
وی به علت نیک نفسی و خیرخواهی و عالم بودن، از محبوبیت بالای در میان مردم آذربایجان برخودار بود. سیدالمحققین سرانجام در سال 1316ش در سن 62 سالگی و در تهران وفات یافت.[28]