24 آبان 1396, 7:25
علامه محمدحسین طباطبایی - بخش اول
شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۶
روزنامه اطلاعات
اشاره: قرآن کریم آکنده از مطالب اخلاقی است و مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل آیات مربوطه، به شرح مختصر آنها پرداخته است. آنچه در این بخش میآید، آیاتی از سوره مبارکه انعام است. با این توضیح که در ترجمه آیات، به جای ترجمه متن مرحوم موسوی، از ترجمه استاد فولادوند استفاده کردهایم:
قل تعالوا اتلُ ما حرّم ربکم علیکم الّا تشرکوا به شیئا و بالوالدین احسانا و…: بگو: بیایید تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده، برایتان بخوانم: چیزى را با او شریک قرار مدهید؛ و به پدر و مادر احسان کنید؛ و فرزندان خود را از بیم تنگدستى مکشید؛ ما شما و آنان را روزى مىرسانیم؛ و به کارهاى زشت ـ چه علنى آن و چه پوشیده[اش]ـ نزدیک مشوید؛ و نَفْسى را که خدا حرام گردانیده، جز به حق مکشید. اینهاست که [خدا] شما را به [انجام دادن] آن سفارش کرده است، باشد که بیندیشد. و به مال یتیم ـ جز به نحوى هرچه نیکوترـ نزدیک مشوید، تا به حد رشد خود برسد. و پیمانه و ترازو را به عدالت، تمام بپیمایید. هیچ کس را جز به قدر توانش تکلیف نمىکنیم. و چون [به داورى یا شهادت] سخن گویید، دادگرى کنید هرچند [در باره] خویشاوند[تان] باشد. و به پیمان خدا وفا کنید. اینهاست که [خدا] شما را به آن سفارش کرده است، باشد که پند گیرید. این است راه راست من؛ پس، از آن پیروى کنید. و از راهها[ى دیگر] که شما را از راه وى پراکنده مىسازد، پیروى مکنید. اینهاست که [خدا] شما را به آن سفارش کرده است، باشد که به تقوا گرایید. (انعام،۱۵۱ـ۱۵۳)
بیان آیات
این آیات محرّماتى را بیان مىکند که اختصاص به شریعت معینى از شرایع الهى ندارد، و آن محرمات عبارت است از: شرک به خدا، ترک احسان به پدر و مادر، ارتکاب فواحش و کشتن ناحق نفس محترمه که از آن جمله است کشتن فرزندان از ترس روزى، نزدیک شدن به مال یتیم مگر به طریق نیکوتر، کمفروشى، ظلم در گفتار، وفا نکردن به عهد خدا و پیروى کردن از غیر راه خدا و بدین وسیله در دین خدا اختلاف انداختن. شاهد اینکه محرمات مذکور عمومى است و اختصاصى به یک شریعت ندارد، این است که مىبینیم قرآن کریم همانها را از انبیا(ع) نقل مىکند که در خطابهایى که به امتهاى خود مىکردهاند از آن نهى مىنمودهاند، مانند خطابهایى که از نوح، هود، صالح، ابراهیم، لوط، شعیب، موسى و عیسى(علیهمالسلام) نقل کرده.
علاوه بر این، در آیه «شرَع لکم من الدّین ما وصّى به نوحا و الذى اوحینا الیک و ما وصّینا به ابراهیم و موسى و عیسى ان اقیموا الدّین و لا تتفرقوا فیه» صریحاً فرموده: سفارشهایى که به این امت شده، همان سفارشهایى است که به انبیاى سلف شده است. لطیفترین تعبیرى که اشاره به این معنا مىکند، این است که هم در آیه فوق شرایع انبیا(ع) را توصیه (سفارش) خوانده و هم در سه آیه مورد بحث که اصول محرمات این شریعت را مىشمارد، سه مرتبه تکرار کرده است که آنچه گفته شد سفارشهایى است که خداوند به شما کرده است، و این خود شاهد روشنى است بر اینکه محرمات مذکور اختصاص به این شریعت نداشته است. از این هم که بگذریم، اگر مسأله را دقیقاً مورد مطالعه قرار دهیم، خواهیم دید ادیان الهى هر چه هم از جهت اجمال و تفصیل با یکدیگر اختلاف داشته باشند، هیچ یک از آنها بدون تحریم اینگونه محرّمات معقول نیست تشریع شود؛ به عبارت سادهتر، معقول نیست دینى الهى باشد و در آن اینگونه امور تحریم نشده باشد، حتى آن دینى که براى سادهترین و ابتدایىترین نسل بشر تشریع شده است.
بیایید تا برایتان بخوانم
چون در جمله «قل تعالوا اتلُ ما حرّم ربکم علیکم الا تشرکوا به شیئا» مردم را دعوت کرده است به اینکه «بیایید تا برایتان بخوانم»، لذا دنبال آن محرمات را اسم نبرده، بلکه عین وحى را به جاى آن نقل کرده، یعنى نفرمود: آنچه پروردگار شما حرام کرده، شرک و قتل نفس و فلان و فلان است، بلکه فرمود: «ان لا تشرکوا به شیئا: چیزى را شریک او مگیرید» و نیز فرموده: «و لا تقتلوا اولادکم من املاق»، «و لا تقربوا الفواحش…»، و «بالوالدین احسانا»، و «اوفوا الکیل و المیزان»، و «اذا قلتم فاعدلوا…» و اگر شرک را از سایر گناهان جلوتر ذکر کرده، براى این است که شرک ظلم عظیمى است که با ارتکاب آن هیچ امیدى به مغفرت خداوند نیست، همچنانکه فرموده: «ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء»، گناهى است که سرانجام سایر گناهان منتهى به آن است، همچنانکه منتهاى هر عمل صالح و حسنهاى توحید خداى تعالى است.
«و بالوالدین احسانا» یعنى احسان کنید به پدر و مادر احسان کردنى. بعد از شرک به خدا، عقوق والدین در شمار بزرگترین گناهان است. خداوند در چند جای قرآن کریم احسان به پدر و مادر را تالى توحید و ترک شرک دانسته و هر جا به آن امر کرده، قبلاً به توحید و ترک شرک امر کرده است، مانند آیه «و قضى ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا» (پروردگارت مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید) و آیه «و اذ قال لقمان لابنه و هو یعظه یا بّنىّ لا تشرک بالله انّ الشرک لظلم عظیم و وصینا الانسان بوالدیه» [یاد کن] هنگامى را که لقمان به پسرش در حالى که وى را اندرز مىداد، گفت: «اى پسرک من، به خدا شرک میاور که به راستى شرک ستمى بزرگ است.» و «انسان را در باره پدر و مادرش سفارش کردیم» و آیاتى دیگر. و این خود بهترین دلیل است بر اینکه عقوق والدین بعد از شرک، در شمار بزرگترین گناهان، و یا خود، بزرگترین آنهاست، اعتبار عقلى هم مؤید این معناست؛ براى اینکه جامعه انسانى ـ که هرگز انسان نمىتواند بدون آن زندگى و دین داشته باشد ـ امرى است اعتبارى و قراردادى که در حدوث و بقاى خود بستگى به محبت نسل دارد، و محبت نسل نیز سرچشمههایش رابطه و علاقهاى است که در بین ارحام رد و بدل مىشود، و معلوم است که مرکز این رابطه خانواده است و قوام خانواده از یک طرف به پدر و مادر است و از طرفى دیگر به فرزندان. فرزندان موقعى احتیاج به رحمت و رأفت پدر و مادر دارند که پدر و مادر طبعاً مشتاق اولاد و شیفته پرورش آنانند، به خلاف پدر و مادر که احتیاجشان به فرزندان موقعى است که پیرى عاجز و زبونشان ساخته و از اینکه مستقلاً به ضروریات زندگى خود برخیزند، بازشان داشته. برعکس، فرزندان به عنفوان جوانى رسیده و مىتوانند حوایج پدر و مادر را برآورند. و معلوم است که در چنین روزهایى جفاى اولاد نسبت به آنان و متعارف شدن این جفاکارى در میان همه فرزندان نسبت به همه پدران و مادران باعث مىشود عواطف تولید و تربیت بهکلى از جامعه رخت بربندد و کسى رغبت به تناسل و تربیت فرزند نکند، و افراد از تشکیل جامعه کوچک که همان خانواده است، خودداری ورزند و درنتیجه از نسل بشر تنها طبقهاى باقى بماند که در بینشان قرابت رحم و رابطه خویشاوندى وجود نداشته باشد. و پر واضح است که چنین جامعهاى بهسرعت رو به انقراض گذاشته، دیگر هیچ قانون و سنتى فساد روى آورده را جبران نمىکند، و سعادت دنیا و آخرت از آنان سلب مىشود.
نهى از فرزندکشى
«و لا تقتلوا اولادکم من املاق نحن نرزقکم و ایّاهم: فرزندان خود را از بیم تنگدستى مکشید؛ ما شما و آنان را روزى مىرسانیم.» کلمه «املاق» به معناى افلاس و نداشتن مال و هزینه زندگى است، و کشتن فرزندان از ترس هزینه زندگى آنان، در میان عرب جاهلیت سنتى جارى بود؛ چون بلاد عرب غالب سالها دستخوش قحطى و گرانى مىشد و مردم وقتى مىدیدند که قحطسالى و افلاس تهدیدشان مىکند، فرزندان خود را مىکشتند تا ناظر ذلت فقر و گرسنگى آنان نباشند!
لذا در آیه مورد بحث که ایشان را از این عمل ناستوده نهى کرده، نهى را با جمله «نحن نرزقکم و ایّاهم» تعلیل کرده و فرموده: منطق شما در فرزندکشى جز این نیست که نمیتوانید روزى و هزینه زندگى آنان را فراهم نمایید، و این خود منطقى است غلط، براى اینکه این شما نیستید که روزى فرزندانتان را فراهم مىکنید، بلکه خداست که روزى ایشان و خود شما را مىدهد، پس چرا مىترسید و از ترس، آنان را به دست خود از بین میبرید؟
نهى از نزدیک شدن به گناه
«و لا تقربوا الفواحش ما ظهر منها و ما بطن: به کارهاى زشت ـ چه علنى آن و چه پوشیده[اش]ـ نزدیک مشوید.» کلمه «فواحش» (جمع فاحشه) به معناى کار بسیار زشت است، و از ظاهر کلام برمىآید که مراد از «فاحشه ظاهرى»، گناه علنى و مقصود از «فاحشه باطنى»، گناه سرّى و برقرار کردن روابط نامشروع در پنهانى است. از اینگونه امور از این جهت نهى فرموده که اگر تحریم نمىشد، زشتیاش از میان مىرفت و شایع مىگردید، براى اینکه اینگونه امور از بزرگترین موارد علاقه نفْس است و نفس از محرومیت درباره آنها طبعاً ناراحت مىباشد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان