پرسش:
چرا امام حسين(ع) براي قيام خود کوفه را انتخاب کرد و يمن را که سابقه اي شيعي داشت انتخاب نکرد؟
پاسخ:
در دو بخش قبلي پاسخ به اين سؤال به اموري که اين پرسش را از اهميت مضاعفي برخوردار کرده و نظريه شهادت به عنوان پاسخي به اين سؤال و نقد آن و نظريه تشکيل حکومت اسلامي پرداخته شد. اينک در ادامه دنباله مطلب را پي مي گيريم.
در راه اثبات اين مسئله مي توان از دلايلي به قرار زير بهره گرفت:
1- مهم ترين دليل، سخنان امام حسين(ع) است كه در هنگام خروج از مدينه سه هدف اصلاح، امر به معروف و عمل به سيره پيامبر صلي الله عليه و آله و حضرت علي(ع) را به عنوان اهداف قيام خود مطرح مي كند. روشن است كه اصلاح كلان، جز در سايه تشكيل حكومت نمي باشد و مرتبه اعلاي امر به معروف و نهي از منكر با تشكيل حكومت امكان پذير است كه در آن حاكم مشروع، داراي بسط يد و قدرت كافي است. از همه مهم تر سخن از سيره پيامبر(ص) و امام علي(ع) است كه نشانگر اشاره آن حضرت(ع) به سيره حكومتي آن دو بزرگوار است و بدين گونه داعيه حكومت خواهي خود را در راه ادامه سيره آن دو، اعلام مي دارد.
2- نوع نامه نگاري هاي كوفيان كه در آن سخن از لشكري آماده و نيز نداشتن امام است نشانگر آن است كه آنان حكومت يزيد را مشروع ندانسته و از امام حسين(ع) مي خواهند تا به كوفه آيد و براي آنها به عنوان امام حكومت كند و آن حضرت به منظور پاسخ گويي به اين نياز اساسي كوفيان، حركت خود را آغاز كرد. به عنوان مثال در يكي از اين نامه ها كه به وسيله بزرگان شيعي كوفه همانند سليمان بن صرد خزاعي، مسيب بن نجبه و حبيب بن مظاهر نگاشته شده چنين آمده است: «انه ليس علينا امام، فاقبل لعل الله ان يجمعنا بك علي الحق»؛ «ما پيشوايي نداريم، به سمت ما بيا كه اميد است خداوند ما را به وسيله تو بر حق مجتمع سازد ...».
3- پاسخ اوليه امام حسين(ع) به اين نامه ها كه همراه با فرستادن مسلم بن عقيل به كوفه است نشان از مسئله امامت و تشكيل حكومت دارد. جالب آن است كه آن حضرت در نامه اي هنگام فرستادن مسلم خطاب به كوفيان مي فرمايد: «من همه آنچه را گفتيد، فهميدم، گفته عمده شما آن بود كه ما امام نداريم ...».
با توجّه به اين نامه، امام حسين(ع) رفتن خود به كوفه را مشروط به تأييد مسلم نسبت به محتواي نامه ها مي كند.
4- بيان شرايط امام حسين(ع) در نامه هاي آن حضرت كه به خوبي تطبيق و انحصار اين شرايط در خودش، در آنها مشهود است مي تواند به گونه اي ديگر به كمك اثبات اين نظريه بيايد. جالب آن است كه امام(ع) در اين عبارات، بيشتر به بيان ابعاد اجرايي و حكومتي امامت پرداخته و از ابعادي همچون بيان احكام شريعت كه بعدها برخي امامت را منحصر در آن دانستند سخني به ميان نياورده است.
عبارت امام حسين(ع) در اين باره كه در ادامه نامه پيشين آن حضرت آمده چنين است: «به جانم سوگند! تنها كسي مي تواند به عنوان امام مطرح باشد كه عالم به كتاب خداوند، اجرا كننده قسط و عدالت، عمل كننده به حق بوده و تمام تلاش هاي خود را در راه خداوند انجام دهد».
5- نوع فعاليت هاي جناب مسلم كه شامل مواردي همچون بيعت گرفتن از مردم مبني بر عمل به پيمان خود در ياري رساندن به امام حسين(ع) و ثبت اسامي بيعت كنندگان در ديوان (به گونه اي كه تعداد آنها را بين دوازده تا هجده هزار نفر نوشته اند) نيز نشانگر قصد تشكيل حكومت در كوفه از سوي امام حسين(ع) مي باشد.
6- در نامه نگاري هاي طرفداران بني اميه به يزيد، هنگام روزافزون شدن طرفداران مسلم، مي توان اين نكته را دريافت كه آنان در صورت ادامه اين فعاليت ها، كوفه را از دست رفته میديدند. عبارت زير به خوبي اين مطلب را آشكار مي سازد:
«اگر نياز به كوفه داري، مردي قوي را به ولايت آن بگمار كه امر تو را اجرا كرده و مانند تو نسبت به دشمنت عمل كند».
7- گزارش مسلم به امام حسين(ع) مبني بر تأييد انگيزه و عمل كوفيان در ياري آن حضرت كه موجبات حركت امام(ع) به سمت كوفه را فراهم آورد خود بهترين شاهد بر اين مدّعا است. امام حسين(ع) در ميانه راه نامه اي خطاب به كوفيان نگاشت و آن را به وسيله قيس بن مسهّر صيداوي روانه كرد كه در آن ضمن اشاره به تاييد نامه مسلم، حركت خود به سمت كوفه را در هشتم ذي حجه اعلام فرمود و از آنها خواست كه در تلاش هاي خود جديت به خرج دهند تا امام عليه السلام به شهر آنها برسد:
« ... نامه مسلم به من رسيد كه از حُسن راي شما و اينكه همه آماده ياري ما هستيد و حق ما را از دشمنان ما خواهيد گرفت، حكايت مي كرد. از خداوند مي خواهم كارهاي ما را نيكو گرداند و به شما پاداش بزرگ عنايت كند. به تعقيب اين نامه در روز سه شنبه هشتم ذي حجه كه روز ترويه بود، از مكه به جانب شما حركت كردم. به مجردي كه فرستاده من بر شما وارد شد، با سرعت خود را آماده سازيد و در كار خود جدّيت كنيد كه من به همين زودي بر شما وارد خواهم شد».
روزنامه كيهان، شماره 21730 به تاريخ 2/7/96، صفحه 6 (معارف)