دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ابن عربی و مخالفت عرفانی با قاعده الواحد

آنچه مسلم است آنکه ابن عربی از جمله عارفان بزرگ مسلمان است. عرفان ابن عربی وحدت وجودی است.
ابن عربی و مخالفت عرفانی با قاعده الواحد
ابن عربی و مخالفت عرفانی با قاعده الواحد
نویسنده: صادق حمودی

آنچه مسلم است آنکه ابن عربی از جمله عارفان بزرگ مسلمان است. عرفان ابن عربی وحدت وجودی است. یعنی او معتقد است «حقیقت وجود واحد است و هیچ گونه تعدد و تکثری در آن راه ندارد.» (کتاب المعرفه، دمشق2003، ص 128- به نقل از حکمت ص 130) و آن همانا وجود ذات حق است که چون بی نهایت است، جا را برای حضور دیگران تنگ کرده است. در عین حال مانند دیگر عرفا، ابن عربی نیز مصادیق کثرت را پذیرفته و آنها را تجلیات و بروز هایی از ذات حق می‌داند. اما این مسئله مانع از طرح شدن سئوال از قاعده الواحد نمی شود. اگر کسی از ابن عربی بپرسد، رابطه صدور این تجلیات با ذات حق چگونه است پاسخ او، پاسخ به سئوال ما است. آیا همه تجلیات به صورت مستقیم و بدون واسطه به خداوند متعال می‌رسند و یا در این بین واسطه هایی برای فیض وجود دارد؟

پاسخ ابن عربی به این سئوال در ابتدا مشوش به نظر می‌رسد.

یعنی در پاره‌ای از آثارش می‌توان تفسیری علیه قاعده الواحد یافت و در آثار دیگر می‌توان او را طرفدار این قاعده دانست. به عنوان مثال او در رساله تنبهیات علی علو الحقیقه المحمدیه العلیه (مجموعه رسائل ابن عربی- ص 394- به نقل از حکمت ص 131) می‌گوید: حق تعالی واحد است و از واحد جز واحد صادر نمی‌شود، پس «باء « نخستین چیزی است که از حق تعالی صادر شده است.

یا در مهمترین اثر خود کتاب فتوحات مکیه می‌گوید: چیزی که از تمام وجوه واحد است، از او جز واحد صادر نمی‌شود. (فتوحات مکیه – ج1- ص 70)

با توجه به ظاهر جمله می‌توان گفت، این گزاره به وضوح تاییدی بر سخن فلاسفه است و قاعده الواحد را صریحا پذیرفته است. اما می‌توان ابن عربی را در زمره مخالفان این قاعده نیز تفسیر کرد. ما در اینجا انتقادات ابن عربی را به سه بخش تقسیم کرده و به بیان آن می‌پردازیم.

الف) قدرت نامحدود خدا

در مقابل معتقدان به قاعده الواحد، ابن عربی در همان رساله و در بیان حدود قدرت الهی منکر این قاعده می‌شود و می‌نویسد: و اگر مشیت خدا تعلق می‌گرفت، موجودات متعددی را به یکباره خلق می‌کرد و این دقیقا بر خلاف ادعای فلاسفه است که می‌گویند: لایصدر عن الواحد الا الواحد و اگر چنین بود، اراده خدا قاصر و قدرت او ناقص بود. زیرا وجود یافتن اشیای متعدد به یکباره لنفسه امری ممکن و غیر ممتنع است و هر چیز ممکن متعلق قدرت خدا قرار می‌گیرد. (مجموعه رسائل ابن عربی- به نقل از حکمت ص 131)

به نظر نگارنده در این استدلال ابن عربی از مغالطه مصادره به مطلوب استفاده کرده است. او معتقد است هر چیز ممکنی در قدرت بی انتهای الهی قرار می‌گیرد. به فرض قبول این گزاره، او به صورت پیش فرض و بدون اثبات قبول کرده است که صدور کثیر از واحد امری ممکن است. حال آنکه بیان فلاسفه (اگر به صورت دقیق تفسیر شود) آن است که صدور کثرت از وحدت با احراز شرایطی که در قاعده الواحد ذکر می‌شود، نه تنها امری ممکن نیست، بلکه محال است. همه مسئله آن است که آیا این صدور امری ممکن است یا محال؟! حال آنکه ابن عربی به راحتی در استدلال خود از آن بهره برده و قدرت الهی را از این نظر بی حد و حصر می‌داند.

ب) تمثیل مرکز و شعاع دایره

همچنین ابن عربی در جایی دیگر نیز مانند امام فخر رازی از تمثیل مرکز و شعاع دایره استفاده می‌کند. این تمثیل به طور خلاصه این گونه بیان می‌شود: در یک دایره مرکز نقطه‌ای منفرد و واحد است اما از همان نقطه بی نهایت شعاع به سوی محیط دایره خارج می‌شود. گرچه نقطه مرکز واحد است و هیچ جنبه دیگری ندارد، اما در عین حال از همان نقطه بی نهایت شعاع خارج می‌شوند. مرکز دایره با تمام نقاط دایره در تقابل است، اما هیچ تعدد یا کثرتی در آن دیده نمی شود، چرا که قابل انقسام نیست. ابن عربی با استفاده از این تمثیل معتقد است خداوند متعال نیز در عین واحد بودن می‌تواند بی نهایت موجود را به طور آنی صادر کند و این با قدرت لایزال الهی منافاتی ندارد. او در نهایت چنین نتیجه گیری می‌کند که:

بنابراین از عین واحدی که در ذات خود متکثر نیست، کثرت ظهور کرده است، پس قول آن کسی که می‌گوید: لایصدر عن الواحد الا الواحد، باطل است. (ابن عربی-ج1 – ص 393)

در رد این استدلال ابن عربی به بیان دو نکته می‌پردازیم: اولا آنکه تمثیل دلیلی برای اثبات مدعا نیست. آن گونه که منطق دانان و مقدمات آنها بیان می‌کند، تمثیل مفید استدلال نبوده و تنها اذهان را برای قبول مدعا آماده می‌سازد. اما ممکن است ابن عربی در جواب ما بگوید که این تمثیل برای نشان دادن امکان صدور کثیر از واحد بدون داشتن تعدد است. ابن عربی نشان داده است که می‌توان مثالی را یافت که از یک واحدِ تقسیم ناپذیر کثرت پدید آمده است. پس ما در جواب او ادامه می‌دهیم که: ثانیا: همان طور که پیش از این بیان شد، کثرت در مفهوم با کثرت در ذات تفاوت دارد. در مثال شما، نقطه کثرت ذاتی ندارد، اما شما نمی‌توانید ادعا کنید که نقطه برای تولید شعاع‌های مختلف کثرت مفهومی نیز ندارد. اتفاقا نقطه از آنجایی که در مفهوم کثرت را پذیرفته است مبدایی برای شعاع‌های بی نهایت دایره می‌شود. هیچ نقطه ای به تنهایی نمی‌تواند مبدا تولید یک پاره خط باشد، مگر آنکه نقطه دیگری انتهای آن را مشخص کند. پس مرکز دایره از بی نهایت نقطه روی محیط دایره، (کثرت در مفهوم نقطه مرکز) که به نوعی صفات او محسوب می‌شوند، منشا بی نهایت شعاع برای دایره می‌شود و این هرگز مخالف قاعده الواحد نیست که یک وجود از مواضع مختلف سبب پدید آمدن کثرت شود.

ج) اختلاف در قوابل

با سخنانی که تا اینجای مقاله بیان شد، نقد اختلاف قوابلِ ابن عربی آنچنان جدی نبوده و خود تاییدی بر سخن ما است. او معتقد به امکان صدور تجلیات مختلف از حیثیت‌های مختلف از ذات واحد، است. به عنوان مثال آتش گرچه از حیث ذات، واحد و نا متغیر است اما تاثیرات متفاوتی را از خود نشان می‌دهد. (یکی را می‌سوزاند، یکی را ذوب می‌کند و یکی را تنها داغ می‌کند.) (ابن عربی – ج4- ص 131) این تاثیرات متفاوت وابسته به قوابل مختلف است. گرچه به ظاهر در این نقد، ابن عربی با کبرای قضیه موافقت کرده است ولی به صورت جهشی قاعده الواحد را رد می‌کند. او قوابل را همان اعیان ثابته و ممکنات می‌داند و نفس الرحمان که در کلمه «کن» تجلی پیدا می‌کند به این ممکنات وجود اعطا می‌کند.

به وضوح پیداست که این نقد ابن عربی، اشکال عمده‌ای به قاعده الواحد وارد نمی‌سازد چرا که ما نیز معتقدیم واحد من حیث واحد از هر جهتی تنها یک چیز را صادر می‌کند. همچنین از بیانات دیگر ابن عربی بر می‌آید که خدای متعال امری عام و منبسط را صادر کرده است و اختلاف و تکثر تنها در قوابل است ونه در ذوات.

آن گونه که در نظرات ابن عربی بررسی شد، به ظاهر نوعی تشویش در عقایدش وجود دارد. اما گویا می‌توان نظرات او را به زبان عرفان، در نظامی جامع یافت. ابن عربی معتقد است دو گونه عقلانیت در این حیطه وجود دارد. عقلانیت فلسفی و عقلانیت عرفانی. خدا از جانب ذات، واحد مطلق است. اما نکته مهم آنجاست که خداوند از جانب ذاتش با علم ممکنات گسست دارد. او از جانب صفاتش که متکثرند، با تجلیات هستی ارتباط برقرار می‌کند. بنابراین ما از آن سو، یعنی از جانب خدا و اسما و صفاتش، احدیت کثرت داریم و از این سو، یعنی عالم و صورت‌هایش، کثرت واحد داریم. (حکمت- ص 135) بنابراین تمام هستی در عین کثرت وحدتی دارد که از سوی خداوند متعال خلق شده اند. پس بدین معنا (که همه کثرات وحدتی ثابت هستند) قاعده الواحد صحیح است. اما ابن عربی معتقد است متاسفانه فلاسفه قائل به کثرت شده‌اند و برای حل آن از قاعده صحیحِ الواحد در محل نامناسب استفاده کرده‌اند.

لذا عقل محدود فلسفی آنها را به اشتباه رانده است. اگر وحدت در هستی را بپذیریم قاعده الواحد نیز در آن جاری می‌شود. بر این اساس قاعده الواحد در نظام وحدانی ابن عربی نقش مهمی را ایفا می‌کند ولی درباره خداوند متعال مصداق پیدا نمی کند:

حقیقت احدیت خداوند به گونه ای است که کثرت از آن پدید می‌آید و این حکم فقط اختصاص به جانب حق دارد. و الا در قضیه عقل هرگز از واحد جز واحد صادر نمی‌شود. اما این حکم شامل احدیت حق نمی‌شود. چرا که از احدیتِ حق کثرت صادر می‌شود. زیرا احدیت او خارج از حکم عقل و طور آن است. پس حکم عقل آن است که از واحد جز واحد صادر نمی‌شود، حال آنکه احدیت حق تحت حکم عقل مندرج نمی‌شود. (ابن عربی- ج3 – ص 48) ملاصدرا نیز که صفاتی عرفانی داشته و گویا در عرفان از نکات ابن عربی نیز استفاده فراوان کرده است گرایشی شبیه به او دارد. آثار ملاصدرا در ترکیب گرایشات عرفانی و فلسفی سابقه‌ای طولانی دارد.

مقاله

نویسنده صادق حمودی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

مطلب مکمل

مخالفان منطقی و عقلانی قاعده الواحد

مخالفان منطقی و عقلانی قاعده الواحد

آقا حسین خوانساری از جمله مخالفان سرسخت قاعده الواحد است.
Powered by TayaCMS