دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

جهانی شدن، دین و چالش های دینی

جهانی شدن، دین و چالش های دینی
جهانی شدن، دین و چالش های دینی

دکتر مجید موحد
مرضیه مردانی

چکیده

جهانی شدن پدیده ای است که طی چند دهه ی گذشته جامعه ی جهانی را با شدت و ضعفی متفاوت تحت تأثیر خود قرار داده و همه ی جوامع بشری را با چالش مواجه ساخته است. تمامی ابعاد زندگی اجتماعی به نوعی درگیر این فرآینداند. دین نیز از این قائده مجزا نیست و تأثیراتی را تجربه می کند. در عرصه ی دین، جهانی شدن سؤالات و رویکردهای متعددی را موجب گردیده است. سؤال اساسی این است که رابطه ی بین دین و جهانی شدن به چه نحو است؟ مذهب چگونه در چشم انداز جهانگرایانه جای می گیرد؟ آیا جهانی شدن در حوزه ی دین بحران ها و چالش های جدیدی را ایجاد کرده است؟ در صورت مثبت بودن پاسخ این بحران ها کدامند؟

نویسندگان با رویکرد نظری و بررسی اسنادی به پرسش های فوق پاسخ داده و چنین معلوم داشته اند که هم زمان با جهانی شدن و توسعه ی ارتباطات بین فرهنگی و میان دینی شاهد حرکت های مذهبی و چالش های جدید در حوزه ی دین هستیم. اما این مفهوم با حقیقت همبستگی بیشتری دارد که دین، با جهانی شدن مخالفتی ندارد و نسبتش یا بی طرفانه است یا آن را همراهی می کند.

کلید واژگان: جهانی شدن، دین، بنیادگرایی، جنبش های مذهبی

مقدمه

جهانی شدن از رایج ترین اصطلاحات عصر حاضر و پدیده ای جدی در عرصه ی کنونی و دهه های آینده است؛ واژه ای که در میان سیاست مداران، مدیران تعاریف فرهنگی، دانشگاهیان، مطبوعات و ... متداول است. قدمت این واژه به سال های آخر دهه ی پنجاه و سال های اولیه ی دهه ی شصت میلادی می رسد (تابلی و همکاران، 1390: 85) معمول شدن این واژه نشانگر دلمشغولی امروزین ما به مسائل جهان است (نوربخش و سلطانیان، 1389: 41).

پویایی فرآیند جهانی شدن و ناتمامی و نرسیدن آن به تکامل نهایی موجب شده که هنوز اندیشمندان نتوانند تعریف واحدی برای آن ارائه دهند (عنایت و موحد، 1383: 154). در مجموع تعریف های ارائه شده از جهانی شدن، تنوعی چشمگیر یافته اند: فشردگی جهان، وابسته تر شدن بخش های مختلف جهان، ارتباط پیچیده، بین المللی شدن و ... رابرتسون جهانی شدن را فرآیند فشرده شدن جهان معاصر و تبدیل آن به یک کل واحد می داند که در آن، جهان یک نظام اجتماعی ـ فرهنگی معرفی می شود. نکته ی مهم نظریه رابرتسون، پافشاری وی بر افزایش آگاهی نسبت به جهان و تحول آن از وضعیت در خود به وضعیت برای خود است. او تأکید می کند که من «جهانی شدن را با تجدد یکسان نگرفته ام و آن را به عنوان نتیجه ی مستقیم تجدد، با تصور درهم و برهمی که از آن وجود دارد، به شمار نیاورده ام» (رابرتسون، 1382: 35). لغت نامه کلمات جدید آکسفورد واژه ی جهانی را در زمره ی کلمات جدید معرفی می کند و «آگاهی جهانی» را به عنوان «قابلیت پذیرش و درک فرهنگ های دیگر، غیر از فرهنگ خودی و نشانه توجه به مسائل اقتصادی ـ اجتماعی و زیست محیطی جهان تعریف کرده است» (نوربخش و سلطانیان، 1390: 40).

بسیاری از تحولات به وسیله جهانی شدن تحلیل و تبیین می شود. جهانی شدن بیش از آنکه یک پروسه باشد یک پروژه است. در این پروژه مرزهای ملی و جغرافیایی از بین رفته و کشورها نقش سابق خود را از دست داده و قوانین بین المللی حاکم می شود. همچنین قید و بندهای مذهبی و فرهنگی که تنظیم کننده روابط جوامع انسانی مختلف هستند، از بین رفته و همه ی مردم جهان، در جامعه ای واحد و فراگیر پیوند خورده (تابلی و همکاران، 1390: 86 85). جهانی شدن از یک سو موجب افزایش معرفت بشری و تحکیم روابط بین المللی شده و رفاه و توسعۀ نسبی را برای جهانیان به ارمغان خواهد آورد، اما از دیگر سو سبب بروز چالش هایی در حوزه های مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی شده است (نوربخش و سلطانیان، 1389: 43) در سال های اخیر نیز درباره ی جهانی شدن و تأثیرات و پیامدهای آن از سوی پژوهشگران تحلیل ها و مباحث گسترده ای مطرح شده است. هریک از نظریه پردازان کوشیده است تا تأثیر این پدیده ی نوظهور را بر ابعاد مختلف زندگی مورد بررسی و تحلیل قرار داده و تبیینی علمی از این موضوع مهم ارائه دهد. یکی از مهم ترین تأثیرات، تأثیر بر وضعیت ادیان است. از این رو جهانی شدن برای جوامع، به ویژه جوامع اسلامی، از دغدغه های مهم و چالش برانگیز به حساب می آید و موجب انواع واگرایی ها، از جمله واگرایی های دینی می گردد.

در این تحقیق ما برآنیم تا به بررسی وضعیت دین در عصر جهانی شدن پرداخته و چالش های پیش روی آن را مورد ارزیابی قرار دهیم. پرسش اساسی این است که آیا جهانی شدن چالش های جدیدی را در حوزه ی مذهب ایجاد خواهد کرد؟ در صورتی که پاسخ مثبت است چرا و چگونه این اتفاق رخ می دهد و این چالش ها کدامند؟

جهانی شدن چیست؟

جهانی شدن معادل انگلیس Globalization به معنای شمول گرایی و فراگیر شدن امری در سطح جهان و به معنای بین المللی شدن، جهان گستری، فراقلمروگرایی و تعابیری از این دست تعریف شده است. جهانی شدن پدیده ای نوظهور و پیچیده است که به دلیل ابعاد نامکشوف و گسترده ی آن و ماهیت ساختار شکنانه ای که دارد، هنوز ماهیت و کارکردهای همه جانبه اش آشکار نگشته و از این رو، تعاریف و حتی برداشت های گوناگون و حتی متضادی از آن ارائة شده است (نکوئی سامانی، 1387: 72).

گروهی از اندیشمندان توسعه در تطبیق زمانی مفهوم جهانی شدن به قدمت آن اشاره دارند و گروهی دیگر ظهور رسمی آن را در فرهنگ و بستر در 1961 می دانند (کیلمیستر ، 1997: 257). جهانی شدن از رشد مداوم نظام سرمایه داری سرچشمه گرفته است. در دهه ی 1980، با سلطه جهان بینی بر ایالات متحده و انگلیس و اجرای سیاست های مبتنی بر آزادسازی جریان سرمایه که در کشورهای مرکز و پیرامون با سیاست های ساختاری بانک جهانی و صندوق بین المللی پول آغاز شد و بعدها در دهه ی 1990 با اجرای سیاست های سازمان تجارت جهانی تداوم یافت؛ جهانی شدن و تبعات آن، به ویژه در کشورهای در حال توسعه نمودی عینی تر یافت (رویانیان ، 2003: 2 1).

در زیر به برخی از تعاریف ارائه شده از این پدیده اشاره می شود:

مارتین آلبرو، جهانی شدن را فرآیندهایی تعریف می کند که موجب می شود تمام مردم جهان در یک جامعه واحد و فراگیر جهانی به هم بپیوندند. دیوید هلد چهار ویژگی اساسی برای این فرآیند برمی شمارد:

  1. افزایش جریان ها و شبکه های ارتباطی؛
  2. نفوذپذیری متقابل؛
  3. گسترش روابط اجتماعی ملت ها؛
  4. رشد ابزارهای نوین ارتباطی و اطلاعاتی.

مالکوم مالتز نیز جهانی شدن را اینگونه تعریف می کند: «فرآیندی که در نتیجه ی آن محدودیت های جغرافیایی و نظام های اجتماعی و فرهنگی متحول و برچیده می شوند و به تشدید آگاهی عمومی منجر می شود (نکوئی سامانی، 1387: 72).

به اعتقاد پراتون ، جهانی شدن فرآیندی از تحول است که مرزهای سیاسی و اقتصادی را کم رنگ کرده، ارتباطات را گسترش داده و تعامل فرهنگ ها را افزایش داده است. از این منظر جهانی شدن پدیده ای چندبعدی است که آثار آن قابل تسرّی به سایر حوزه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حقوقی است. رشد تجارت بین المللی، ادغام عمیق تر ملت ها از طریق افزایش حجم و تنوع مبادله کالاها و خدمات؛ گسترش مفاهیم بنیادی جهانی شدن محسوب می شود (طاهرخانی، 1383).

گیدنز از جمله اندیشمندانی است که با نفی هرگونه انقطاع در فرآیند مدرنیته و با پافشاری بر جنبه های ذاتاٌ جهانی آن، جهانی شدن را به نوعی با مدرنیته یکسان می داند. در واقع وی جهانی شدن را مدرنیته ی جهانی در نظر می گیرد که از سطح جامعه ی ملی گذر کرده و به سطح جامعه ی جهانی رسیده است و در طی آن روابط اجتماعی جهانی تشدید می شود و تأثیر و تأثر متقابل میان رویدادهای مختلف در سطوح جهانی و کلان از یک سو، و رویدادهای خرد و محلی از دیگر سو ایجاد می شود. گیدنز بر نقش رسانه ها در فرآیند جهانی شدن تأکید می کند، اما رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی مدرن فرآملی را تنها ابزار بسط و گسترش مدرنیته به تمام نقاط دنیا در نظر می گیرد که توانسته اند فضای جهانی را متحول کنند و مرزهای مکانی و زمانی را در عصر مدرن درنوردند. اما شکسته شدن این حصارهای زمانی و مکانی هویت را در ابعاد فردی و جمعی به چالش کشیده است. هویت های فردی با خروج از چارچوب های تنگ اجتماعی و سنتی، به دنبال عناصر مدرن در عرصه ی جهانی می گردند که این خود می تواند چالش برانگیز باشد، زیرا به تعبیر گیدنز، در عصر جهانی شدن، بی اختیاری در برخی جنبه های زندگی انسان جانشین سنت شده است (گیدنز، 1382: 69 66).

دین در عصر جهانی شدن و دیدگاه های مرتبط

از مهم ترین حوز ه هایی که در موضوع جهانی شدن مطرح می شود، رابطه ی دین و جهانی شدن است. در جریان متراکم و بهم پیوسته جهانی شدن که بسیاری را برای آنچه که به بحران هویت یاد می شود نگران کرده، این پرسش مطرح شده که جایگاه دین در این پدیده کجاست؟ آیا جهانی شدن که برخی آن را به معنای یک رنگ شدن تعبیر می کنند، بدین معناست که مذهب را باید به کناری بگذاریم یا حداکثر همگی باید به یک مذهب روی بیاوریم؟ مذهب چگونه در یک چشم انداز جهانگرایانه جای می گیرد؟

برخی از اندیشمندان سده ی نوزدهم بر این باور بودند که با گذشت زمان و تحول جوامع نقش خرده فرهنگ های مختلف همچون دین در زندگی اجتماعی کم رنگ شده و یک جامعه ی جهانی بدون تمایز شکل خواهد گرفت. مارکسیست های قرن بیستم که فرهنگ را تابعی از طبقه می دانستند بر این باور بودند که در جامعه و جهانی بی طبقه، هویت هایی نظیر هویت های دینی جایگاهی نخواهند داشت (جوان شهرکی، 1384: 240). همچنین تجددگرایی، کنارگذاشتن مذهب را برای رسیدن به پیشرفت توصیه می کند و دنیاطلبی سکولاریته، حرکت به سوی الگوها و باورهای دنیای غرب را توصیه می کند (درویشی متولی، 1388: 70).

اما بسیاری از نظریه پردازان همچون تافلر، دیوید هاراوی، فردریک جیمسون، امانوئل کاستلز، آنتونی گیدنز، فرانسیس فوکویاما، رابرتسون و بیر در مورد رابطه ی دین و جهانی شدن سخن گفته اند برخی از آنها افزایش نقش اجتماعی و سیاسی آن را پذیرفته اند (کچوئیان، 1384). موسسه بین المللی نظرسنجی زاگبی، به سفارش کلیسای کاتولیک درباره میزان معتقدان به مذهب تحقیقی را انجام داده است، بر اساس این گزارش در طول پنج سال گذشته، میزان افرادی که به خدا، مذهب و پیغمبر اعتقاد دارند، 4 درصد افزایش یافته است؛ رویکرد مردم گوناگون جهان به سوی مذاهب گوناگون نظیر اسلام و مسیحیت (به طور مشترک) 5/1 درصد و به سوی هندویسم نیز 4 درصد افزایش یافته است. حجم امور مربوط به متافیزیک در اینترنت و موتورهای جستجوگری مثل گوگل در 4 سال اخیر نزدیک به 30 درصد افزایش یافته است. در حال حاضر در خاورمیانه، حدود 1500 شبکه ماهواره ای قابل دریافت است که حدود 300 شبکه، گرایش دینی دارند. آمار رسمی یونسکو در مورد پر مخاطب ترین شبکه های ماهواره ای دنیا حاکی از این است که دو شبکه مذهبی جزو 20 شبکه پر بیننده دنیاست و بینندگان این شبکه ها، گاه 4 تا 5 برابر شبکه های پورنوگرافیک هستند. پس هم در فضای واقعی و هم در فضای مجازی گرایش به استفاده از مباحث مذهبی بسیار رو به افزایش است (درویشی متولی، 1388: 69 68).

در بعد جهانی شدن فرهنگ، جهانی شدن باعث همگرایی و نزدیکی ادیان و مذاهب شده که این خود پایه های مشترك جهانی آنها را محکم تر می کند. جهانی شدن نه تنها دین را به حاشیه نرانده، بلکه در متن دغدغه های روحی بشر معاصر قرار داده است و انسان معاصر بیش از هر زمان به دین و آموزه های دینی احساس نیاز می کند (لطفی و محمد زاده، 1389: 2).

از نگاه نظریه جهانی شدن، در یک سطح جهانی اهمیت مذهب با تحولات اجتماعی و فرهنگی همراه است. در واقع آنها می گویند: جهانی شدن و دین ارتباط تنگاتنگی دارند. در نظریه جهانی شدن، رستاخیز مذهبی تجلی مهمی از یک دنیای متحد است. با تضعیف دولت ـ ملت ها، اندیشه ها و نهادهای فرآملی اهمیت فزاینده ای به دست آورده اند و مذاهب عمده ی جهان فرصتی یافته اند تا جهان بینی های عمده خود را گسترش دهند. نتیجه به دست آمده چیزی است که هینز، آن را تجدید حیات مذهبی می خواند (درویشی متولی، 1388: 69 68).

بازترین مفهوم در نظریه جهانی شدن رابرتسون «عام شدن خاص و خاص شدن عام» در عصر جهانی شدن است که وی علت احیای دین و ظهور جنبش های دینی در جهان معاصر را چنین بیان می کند که افراد و جوامع در تعامل و تعارض با سایر جوامع و افراد و روند روبه گسترش ادغام ارزش ها و فرهنگ های گوناگون و متعارض قرار گرفته اند. رابرتسون دو تفسیر درباره پیدایش و گسترش دین و جنبش های دینی در جهان معاصر ارائه می دهد. بخشی از این تلاش ها را می توان از سوی ادیان و جنبش های دینی با هدف عام کردن ارزش ها و فرهنگ های خاص آنها و به عبارتی به جهانی شدن مرتبط دانست و اینکه آنها داعیه های جهانی دارند و عمل آنها پاسخی به دغدغه های بشری است و برخی از آنها در پاسخ به مشکلات وحدت فرهنگی درونی به وجود آمده اند (کچوئیان، 1384).

بنابر آنچه گفته شد مذهب نقش عمده ای در تجدید حیات مذهبی و جنبش های سیاسی ـ اجتماعی در دوران مدرنیته بازی می کند (درویشی متولی، 1388: 70). اعتراض های دینی از زمان های دور وجود داشته است. اگرچه این اعتراضات در اواخر قرن 20 و اوایل قرن 21 از سنت های مذهبی و تحولات اجتماعی نشئت گرفته است، اما در شکل سیاسی مدرنی ظاهر شده اند (نوربخش و سلطانیان، 1386: 46). همگام با این تحولات، خشونت های دینی نیز در جهان افزایش یافته است. تنها دین و یا نابرابری های سیاسی و یا چالش های اجتماعی علت آنها نیستند؛ اما تأثیر متقابل آنها در شکل گیری خشونت ها مؤثر بوده است. با آغاز جهانی شدن انجمن های دینی دچار تغییر ساختاری شده و تبدیل به شبکه های دینی در سطح ملی و بین المللی شده اند. آنها بدون وابستگی به حمایت های دولتی و یا نفوذ سنتی نهادهای دینی تشکیل می شوند. درحالی که در گذشته اعمال دینی در قالب تعهدات و وفاداری های موجود اجرا می شدند، در انجمن های آزادانه تصمیم می گیرند و انجمن های دینی مدرن، فرد آن را تأیید می کند (کیپن برگ ، 2008: 201 198).

ترنر در پاسخ به این پرسش که آیا جهانی شدن به حمایت یا تولید سکولاریزه شدن می پردازد یا اینکه در تجدید حیات مذهبی جهانی مشارکت می کند؟ معتقد است که باید بین نظریه های تجددگرایی و ادراك جهانی شدن تفکیک قائل شد. به نظر وی نظریه تجددگرایی، عرفیت را به عنوان جزء اصلی جهان جدید می شناسد، اما جهانی شدن نسبت به جایگاه مذهب در دهکده جهانی، گنگ و دوپهلو است. نظریه تجددگرایی مدعی شد که آگاهی علمی، شهرنشینی و در هم شکستن اجتماع، وفاداری به عقیده و عمل مذهبی را فرسوده می سازد، نقصان های تجددگرایی و فروپاشی اتحاد شوروی، تخریب محیط و پیوند سیاسی بین هویت قومی و احیای مذهبی، عامل مذهب را به عنوان وجه برجسته ای از سیاست و فرهنگ جهانی مطرح ساخته اند. رشد جهانی بنیادگرایی، پاسخی به مضامین عرفی مصرف گرایی جهانی بوده است، اما جهانی شدن از انتشار مذهب پشتیبانی می کند (نوربخش و سلطانیان، 1389: 48).

برایان وایت، ریچارد لیتل و میشل اسمیت می نویسند: همۀ جوامع لزوماً همگام با مدرن شدن، سکولار نمی شوند. البته در کشورهایی که طبق الگوهای مدرن سازی و ایدئولوژی های غیردینی؛ مانند لیبرالیسم، سوسیالیسم و کمونیسم به جست وجوی پیشرفت برخاسته اند، به ارزش های آنها لطمه وارد شده است، بسیاری از مردم خود را روبه رو با از دست دادن احساس هویت می بینند، در نتیجه به دنبال چیزی برآمده اند که به زندگی آنها هدف و معنی می دهد. به همین دلیل هم در کشورهای پیشرفته و هم در کشورهای در حال توسعه تعداد کثیری از مردم معتقد شدند که می توانند با عضویت در گروه ها و یا جنبش های دینی، به طور مؤثرتری هدف های خود را دنبال کنند (وایت، لیتل و اسمیت، 1381: 6).

جیمز کرث از سه چشم انداز مدرن یستی، پسامدرنیستی و پیشامدرنیستی به نقش مذهب در فرآیند جهانی شدن اشاره می کند: دیدگاه مدرنیستی عقیده دارد اگر قرار باشد هرگونه جماعت مذهبی بر جای بماند، آن جماعت متشکل از افراد حاشیه ای از نظر جغرافیایی، اقتصادی و یا قومی خواهد بود. این جماعت ها را می توان به فسیل های اجتماعی تشبیه کرد که گاهی با یک دیگر یا با روشنفکران و گروه های جامعه سر به ستیز برمی دارند، در چنین حالتی آنان مشاجر های موهوم و کهنه پرستانه ای را وارد جهان دنیاگرا و فردگرای مدرن می سازند. دیدگاه پسامدرنیستی بسیار دنیاگراست و در پیش بینی و انتظار مشتاقانه برای نابودی و از میان رفتن مذاهب سنتی در کنار مدرنیسم قرار دارد، چنین انتظار دارد که سرانجام فرآیند جهانی شدن با فرسودن و در هم شکستن همۀ ساختارهای سنتی، محلی و ملی پیروزی جهانیِ فردگرایی ابزارگونه را به ارمغان آورد (کرث، 1380: 15 14).

عده ای معتقدند که در فرآیند جهانى شدن، برخى ابعاد دین تقویت مى شود و برخى تضعیف و برخى اثر نمى پذیرند. از نظر ملکیان هر دینی هفت بعد دارد؛ شعائری، عقیدتی، نقلی و اسطوره ای، اخلاقی ـ حقوقی، تجربی ـ عاطفی، اجتماعی ـ نهادی و بعد مادی. در روند جهان شدن، بعد تجربى و عاطفى دین بیش از همه تقویت مى شود، بعد عقیدتى نیز ممکن است تقویت شود. ابعاد اخلاقى و حقوقى و مادی دین از این حیث خنثى هستند، اما سه بعد دیگر، یعنى بعد اجتماعى و نهادى، بعد نقلى و اسطوره اى و بعد شعائرى و عبادى، در رونند جهانی شدن امکان تضعیف شدنشان خیلى شدید است (ملکیان، 1379: 14). پیرامون تأثیر جهانی شدن بر کشورهای اسلامی این عقیده وجود دارد هنگامی که مدرنیته در مقابل اسلام و باورهای دینی قرار گرفت، سه شعاع فکری از آن منشعب شد: یکی معتقد به تقلید کامل از غرب بود؛ مانند روشن فکرهای دوره ی قاجاریه در ایران و ترك های جوان در عثمانی. شعاع فکری دوم، معتقد بود که با قدرتگرایی و قدرتمند شدن، می توان مشکل را حل کرد مانند: رضاخان در ایران، آتاتورک در ترکیه. شعاع سوم نیز راهکارها و شیوهای بین این دو طرز تفکر بود که برگرفتن نکات مثبت غرب و رد نکات منفی آن تأکید داشت (نوربخش و سلطانی، 1389: 49).

جهانی شدن و چالش های سه گانه دینی

در این قسمت به بررسی بررسی سه چالش جدید که با گسترش جهانی شدن ایجاد شده است می پردازیم.

1. رشد جنبش ها و گروه های مقاومت

جهانی شدن با رویکردهای متفاوتی مورد بحث قرار گرفته است. با نگاه منفی و همچنین بر اساس معیار هژمونیک، جهانی شدن بیشتر یک پروژه ی غربی است که در صدد همگون کردن فرهنگ ها و سلطه ی فرهنگ غربی بر جهان است (مسی، 1994: 165). در سطح دیگر ممکن است مسئله پیچیده تر باشد که می توان آن را بدگمانی پسااستعماری نسبت به ایده ی جهان وطنی نامید. در این رویکرد جهان وطنی غربی با جهان شناسی غربی پیوندی عمیق دارد (تامیلسون، 1381: 256). محققان نه تنها از جهانی شدن های موازی، بلکه از وجود جهان گرایی های متفاوت سخن رانده اند. جهانیت جدیدی که امکان دخالت و فعالیت های مختلف را در برابر غرب افزایش می دهد. جهانی شدن، اگرچه فرصت های فراوانی را برای غرب فراهم آورده است؛ اما به موازات ان یک فرآیند معکوس جهانی شدن در جهان در حال شکل گیری است که منجر به قدرت یافتن شرق می شود (عاملی، 1381: 26).

طی دیدگاه های گوناگونی که از دهه ی70 با ظهور و شناخت پدیده ای با عنوان «جنبش های نوین دینی » (NRM) در جامعه شناسی امریکا، مطرح شده، آموزه های چنین جمع هایی که اکنون در کل دنیا به نوعی توجه ها را به سوی خود جلب کرده، با عناوینی چون دیندار های جدید، معنویت های جدید، رفتارهای نوین دینی و... مورد بررسی قرار گرفته و به دنبال خود بحث های جنجالی زیادی را در عرصه عموم به راه انداخته اند. جنبش اجتماعی را می توان کوشش جمعی برای پیشبرد منافع مشترك، یا تأمین هدفی مشترك، از طریق عمل جمعی خارج از حوزه نهادهای رسمی تعریف کرد (میرزایی، 1390: 3).

جنبش های نوپدید دینی از مدرن ترین و کارآمدترین رسانه ها و نظریه های رسانه ای و ارتباطی و صنایع فرهنگی برخوردار هستند و از آنها در جهت ترویج ایدئولوژی های خود و تسخیر هوش ها استفاده می کند، دارندگان رسانه های با برد زیاد می توانند از طریق ارسال پیام به قلمرو سرزمین های مختلف، باورها، ارزش ها و هنجارهای مشترکی را که هر گروه از خود دارد، تغییر دهند و با تغییر آن، هویت و تداوم زندگی گروهی را تحت تأثیر قرار دهند؛ یعنی توسعه فناوری های جدید ارتباطی این امکان را فراهم آورده تا افراد، گروه ها و سازما ن هایی که بیرون مرزهای یک کشور قرار دارند، بتوانند در باورهایی که هر گروه درباره خودش دارد، تردید ایجاد کنند و آن را زیر سوال ببرند؛ گسترش رسانه های دوربرد، رسانه های دیداری ـ شنیداری جدید، لوح های فشرده، صنعت دیجیتال و در مجموع صنایع فرهنگی به رشد و گسترش و رونق این جریانات، کمک فراوانی کرده است. بر این اساس می توان گفت که فناوری ارتباطی جدید و تعامل از فاصله دور، امکان شکل گیری گروه ها و «ما»هایی را فراهم آورده است که به حضور در مکان واحد نیاز ندارند. فناوری جدید فضایی را فراهم می آورد که افراد در آن می توانند خود را با دیگران مقایسه کنند، شباهت ها و تفاوت های خود را با دیگران بشناسند، تشکیل ما دهند و تأیید دیگران را نیز در این فضا بگیرند. شواهد و قرائن نشان می دهد که جنبش های نوپدید دینی و فرقه های نوظهور چگونه و با چه حجمی از این رسانه های دوربرد و صنایع فرهنگی در جهت تبلیغ و ترویج افکار خود استفاده می کنند و علی رغم اینکه ماکس وبر گفته است که ما در جهانی اسطوره زدایی شده به سر می بریم و جهان ما از اسطوره ها جدایی یافته است، اما می بینیم که امروز این جنبش ها چگونه عقاید خود را در غالب اسطوره ها و با کمک رسانه ها و صنایع فرهنگی جهانی، اشاعه می دهند (همان، 6).

از تحولات عمده سیاسی – اجتماعی قرن بیستم، به ویژه در دهه های پایانی این قرن، اسلام گرایی یا تجدید حیات و ظهور ایده سیاسی مبتنی بر اسلام بوده است. در محافل علمی و ژورنالیستی مغرب زمین، معمولاً از این پدیده به عنوان بنیادگرایی اسلامی یا اصول گرایی اسلامی یاد می شود (احمدی، 1382: 55). اسلام گرایی نوعی گرایش اسلام خواهی و اسلام دوستی است که اسلام را کانون هویت یابی خود قرار می دهد و نسبت به واژه اسلام مفهومی خنثی و فاقد بار معنای سیاسی است. گفتمان اسلام گرایی با بهره گیری از تکنولوژی رسانه ای در صدد معرفی و تبلیغ خود است و این عمل از جانب گفتمان غرب مورد تهدید قرار می گیرد. با توجه به انواع خرده گفتمان های متنوع درون گفتمان اسلام گرایی، نحوه برخورد و نگرش آنها در عرصه جهانی شدن مهم است. (لطفی و محمدزاده، 1389: 7).

بنیادگرایی اسلامی نیز درواقع در راستای ضدیت با غرب گرایی و عام گرایی مبتنی بر مرکزیت غرب شکل می گیرد و حتی این جهت گیری هم پوشانی بسیار نزدیک با دیدگاه پست مدرنیستی غرب دارد که آن نیز درواقع همین عام گرایی تفکر غرب، به ویژه اروپامداری اخیر را که با هدف احیای مرکزیت اروپا در دنیای امروز صورت می گیرد، به چالش می طلبد. بابی سعید، معتقد است که تجدید حیات اسلام در سطح گسترده اضطراب فرهنگی و سیاسی غرب را نشان می دهد؛ زیرا بنیادگرایی اسلامی مفروضاتی را که به ما اجازه می دهند غرب را به عنوان الگوی توسعه ی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و فکری ببینیم زیر سوال برده و عامیت غرب را به مبارزه می طلبد و بر کاستی های آن تأکید می کند (رنجبر، 1386: 24). در واقع هژمونی غربی که از انقلاب صنعتی در قرن 19 بر جهان سیطره داشته است، نظام جهانی در قرن 21 دیگر بر تک محوری نمی چرخد و قدرت های سیاسی و اقتصادی جدیدی در آسیا و شرق آسیا و امریکای لاتین ظهور کرده اند که چین و هند از جملۀ آنها هستند. در حوزه ی نهادهای سیاسی بین المللی نیز این تغییرها درحال شکل گیری است و نهادهای سیاسی بین المللی سیاسی ایجادشده پس ازجنگ جهانی دوم کافی به نظر نمی رسد (اطلس جهانی، 2009: 102).

برای پاسخ به این پرسش که چه عواملی زمینه ساز روند اسلام گرایی و احیای مجدد اسلام در قرن اخیر شده است، به بررسی آراء و اندیشه های آرنولد توین بی، خورشید احمد می پردازیم.

آرنولد توین بی، با روش کلان نگری تاریخی و بررسی رابطه ی سیر تمدنی غرب و اسلام به وضعیت این دو پس از جنگ جهانی دوم اشاره می کند که تمدن غرب از هر لحاظ برتری یافته و مسلمانان روحیۀ بالای تمدن سازی و حتی هویت تمدن خود را از دست داده اند و هرگاه تمدنی در چنین محذوری گرفتار شود، یکی از این دو واکنش را نشان می دهد نخست واکنش متعصبانه و دیگر واکنش سازش کارانه. واکنش متعصبانه نظیر سنوسی های لیبی و وهابی های اولیه عربستان که بدون توجه به قدرت و ابزار تهاجم طرف مقابل به سوی ابزار و اعتقادات سنتی خود می روند و سعی می کنند صورت مسئله های جدید را نادیده بگیرند و در نهایت به محافظه کاری می رسند. اما واکنش سازش کارانه، واکنشی است که قصد دارد سوار موج غربی شدن شود و بدین سان با گذشته خود صددرصد قطع ارتباط می کند و به شکل تمدن غالب امروزی در می آید.

خورشید احمد، متفکر معاصر پاکستانی، در نظریۀ تجدید حیات اسلامی به بررسی پدیده اسلام گرایی در چهارچوب رابطۀ مسلمانان و غرب در دوره ی استعمار و بعد از آن می پردازد وی استراتژی نخبگان جوامع اسلامی را برای تقلید کامل از غرب استراتژی نوگرایی می نامد و در مقابل، تفکری که هرگونه مظاهر پیشرفت غربی را نفی می کند استراتژی مقاومت حفاظتی می داند؛ اما در این میان معتقد است که گروهی درباره ی غرب و دستاوردهای آن، رهیافتی گزینشی دارند و خواستار ظهور اسلام به عنوان جنبش سیاسی – اجتماعی و بازگشت به پیام اولیه ی اسلام هستند. او این طرز تفکر را استراتژی تجدید حیات اسلامی می خواند و این استراتژی به زعم او تا حد زیادی نتیجه ی روابط نابرابر اسلام و غرب است (نوربخش و سلطانی، 1389: 53 52).

بنیادگرایی دینی، گونه ای از خاص گرایی فرهنگی است که موج روبه گسترش آن، در قالب برابر نهاد آنتی تز جهانی شدن ظهور کرده است. مصداق های خاص گرایی دینی را در انواع خیزش های قومی، مذهبی، جنبش هایی نظیر جنبش سبز و فمینیسم افراطی دهه های اخیر می توان مشاهده کرد (جوان شهرکی، 1384: 250).

سید احمد موثقی، بنیادگرایی را نوعی گرایش ارتجاعی دانسته که تنها رجوع به اسلام سنتی قرن اول را مدنظر دارد و از دخالت عقل مجرد در مسائل اجتماعی پرهیز می کند. ازاین رو، وی تفکر نوین اسلامی را که در پی ارائه اسلام به عنوان یک راه حل معقول و جدید برای همۀ شئون جامعه است و از عقل مجرد به نحو کافی و وافی استفاده می کند، بنیادگرا نمی نامد و این تفکر را با عنوان رادیکالیسم اسلامی توصیف می کند. وی شکست روند غرب گرایی را سبب رشد مجدد اسلام گرایی می داند (نوربخش و سلطانی، 1389: 56 55).

2. چالش بین گفتمان های مختلف دینی

همگام با رشد دین سیاسی که در قالب گروه های مبارز و گاه دولت ها شکل می یابد، جریان های مذهبی یا شبه مذهبی دیگری نیز درحال تحول هستند. این گفتمان ها را در سه گروه می توان تقسیم کرد: گفتمان دولتی، گفتمان گروه های اسلامی و گفتمان روشنفکران. دولت های کشورهای اسلامی، سخنگویان رسمی و دیپلماتیک اسلام هستند که سیاست های رسمی جوامع اسلامی را دنبال می کنند این دولت ها به دلیل ناکامی در توسعه دموکراسی و شکست در حفظ استقلال جوامع اسلامی در برابر غرب، در برابر جنبش های اسلامی دچار انفعال شده اند. تلاش برای حفظ مشروعیت خود به همراه سازگاری با تحولات جدید و روی آوردن به گفت وگوی ادیان و فرهنگ ها و همکاری های منطقه ای و حتی با کمک دیپلماسی فرهنگی و مخالفت های گاه و بی گاه با غرب و توسعۀ ارتباط با گروه های اسلامی همسو در منطقه ازجمله روش های مورد توجه آنها در دوره جدید است (بریج، 2002: 125).

به موازات این گفتمان، گفتمان گروه های مبارز و جنبش های معترض به دولت های اسلامی و غرب قرار دارد که با محور قرار دادن اسلام و بازگشت به تعالیم آن ایجاد تغییرات وسیع تری را در عرصه های اجتماعی و اتماعی دنبال می کنند. برخی از آنها به شکل خشن تری عنصر نظامی گری را نیزمحور قرار داده اند. گفتمان سوم، گفتمان روشنفکری است که در صدد حل تعارض های اسلام و غرب است و تلاش می کند اسلام را بر اساس مدرنیته بازسازی کند و گفت وگو را به عنوان عنصر اصلی گفتمان خود درنظر گرفته است. با جهانی شدن این سه گفتمان دچار تحولاتی شده و درصدد پاسخ به شرایط جدید بر آمده اند.

جهانی شدن، فرمول بندی خاصی را در باورهای مشترك مسلمانان مبنی بر اینکه اسلام نه تنها یک مذهب است، بلکه راه کامل زندگی است، ایجاد کرده است که این باور در مباحث اسلامی به عنوان پارادایم یک مذهب، یک فرهنگ شناخته می شود. زنجیره ارتباطی سریع و جهانی، امروزه به مسلمانان و غیرمسلمانان، این امکان را می دهد که حقیقت فرهنگ های اسلامی مختلف را تجربه کنند (حسن، 1388: 79). نزدیک ترین تأثیر جهانی شدن بر کشورهای اسلامی، شتاب گرفتن سیاست ها و اقدامات همگرایی در قالب سازمان های منطقه ای است. کشورهای اسلامی برای حفظ هویت، ارزش ها و فرهنگ اسلامی و میراث تمدنی خود در عرصۀ جهانی شدن، نیازمند تعریف مجدد مرزها، هویت و تعاملات خود با یکدیگر و با قدرت های بزرگ هستند. جهانی شدن ارتباطات و اطلاعات، فرصت های فزاینده ای را برای تصویرسازی مثبت و تحول در ایستارها و محیط ذهنی روانی کشورهای اسلامی ایجاد کرده است (ستوده، 1387: 97 96).

دولت های کشورهای اسلامی همیشه از طرف دو گفتمان روشنفکری و جریان های اسلام گرا مورد انتقاد بودند؛ اما این انتقادها در دوره جدید شتاب بیشتری یافته است.آنها در شرایط جدید باید دو عنصر دموکراسی و اسلامیت را بیشتر مورد توجه قرار دهند تا فاصلۀ آنها با گفتمان های دیگر اسلامی عمیق تر نشود .ناتوانی این دولت ها در انجام اصلاحات لازم، پارادوکس های زیادی را بین آنها و گفتمان های دیگر ایجاد می کند.

گفتمان های رقیب به بازیگران صحنۀ بین المللی تبدیل شده و در معادلات منطقه ای نقش بازی می کنند و از حوزة انتقادگران خارج و به حوزة کنش گران سیاسی، اجتماعی و بین المللی تبدیل شده اند و این امر باعث شده است ما شاهد نوعی آنارشیسم در جهان اسلام باشیم. گفتمان روشنفکری اسلامی، اگرچه مخالف دولت های حاکم است؛ اما خواهان نابودی آنها نیست، بلکه خواهان همگرایی بیشتر بین اسلام و دموکراسی است.

از سوی دیگر جهانی شدن فرصت هایی را برای گفتمان های رقیب ایجاد کرده است. جهانی شدن، این امکان را ایجاد کرد که محلیت و جهانیت بدون آنکه در هم ادغام شوند با یکدیگر در جهان مدرن حضور داشته باشند. فروپاشی مرزهای جغرافیایی و ملی از طریق امواج رسانه ها، انسان ها را بسیار به یکدیگر نزدیک ساخته است. این قرابت، بسیاری از مرزهای روانی و عقیدتی و تقسیم بندی های ایدئولوژیکی را از میان برداشته است (کاظمی، 1387: 150). با فروپاشی اقتدار الگوی عالم غربی در عصر جهانی شده، همۀ ملت ها و تمدن ها می توانند در بازسازی تمدن جهانی نقش داشته باشند. در حوزة دین، اندیشمندان دینی تلاش می کنند تا از طریق گفت وگو به یکدیگر نزدیک شوند و از سوی دیگر با انسانی کردن فهم خود از دین، شکیبایی خود را در پذیرفتن دینداران سایر ادیان بیشتر سازند (همان، 158).

جهانی شدن سبب می شود که روشنفکر دینی به ارائۀ قرائت های جدیدی از دین پرداخته که در دل مدرنیته بگنجد. بدین ترتیب، پروژة آشتی دادن دین و مدرنیته به راه جدیدی می افتد (هاشمی، 1387: 340).

تداوم ثبات و صلح جهانی، از خواسته های اجتناب ناپذیر جوامع امروزی است تا بتوان از هراسی جلوگیری کرد که انسان ها از آینده ای نامعلوم دارند و در سایه امنیت جهانی توانایی های اقتصادی و سیاسی ملت های جهان تقویت شود. در راستای تحقق چنین خواسته جهانی ای، طرح گفت وگوی تمدن ها می تواند الگوی مناسبی برای روند صحیح جهانی شدن باشد. تحقق طرح گفت وگوی تمدن ها، منوط به تقویت و گسترش تبادل فرهنگ ها به عنوان پیش فرض طرح گفت وگو خواهد بود. همچنین، احیای فرهنگی و تقویت فرآیند تمدن سازی، شرط ایجاد آن است (منصورنژاد، 1379: 121). همین ضرورت ها، دولت های کشورهای اسلامی را نیز به حرکت در مسیر توسعۀ همکاری های منطقه ای و بین المللی مجبور ساخته است. آنها نیاز به مدل های جدید همکاری منطقه ای دارند تا بتوانند در برابر جهانی شدن واکنش مناسبی از خود نشان دهند و نیز از رادیکالیزه شدن منطقه توسط گروه های بنیادگرا جلوگیری نمایند (دوئرتی و فالتزگراف، 1372: 667).

3. چالش اقلیت های قومی و مذهبی دینی و ظهور جنبش های نوین

در قرن اخیر نوعی تحولات جهانی در زمینۀ دموکراسی صورت گرفته که با محدود شدن حوزة عملکرد و قدرت دولت ها در عصر جهانی شدن مرتبط است .دموکراسی جهانی برداشتی است از روابط قانونی دموکراتیک با جهان هر یک از ملت های مختلف دیگر در فرآیند جهانی مناسبت دارد. در عصرجهانی شدن، باید دموکراسی عمومی بر کل جهان حاکم باشد؛ به عبارت دیگر حقوق دموکراتیک عمومی وجود داشته باشد حقوقی که هم در درون مرزها و هم در ورای آنها مستقر شود و یک اجتماع جهانی دموکراتیک ایجاد کند که همۀ ملت ها به حقوق دموکراتیک جهانی پایبند باشند (نوربخش و سلطانیان، 1389: 61 60).

جهانی شدن موجب ایجاد بحران برای دموکراسی های ملی شده است و به اعتقاد بسیاری از اندیشمندان، حل مسائل جهان بدون ایجاد یک فضای دموکراتیک جهانی امکان پذیر نیست. ساختارهای اقتدار در سطح جهانی، رابطۀ میان حکومت ها و هویت های فردی طبقاتی و جنبش های اجتماعی فرآملی اولویت یافته اند و حاکمیت ملی زیر سؤال رفته است (گنو، 1381: 20).

با گسترش این روند، دولت های ملی به تدریج حذف می شوند و در پی آن، دموکراسی نیز به پایان می رسد که موجودیتش متکی به موجودیت آنهاست. جهانی شدن با کم رنگ کردن نقش حاکمیت های محلی و کاهش نقش دولت و تبدیل آن از سیستمی مداخله کننده به پشتیبان، موجب افزایش جایگاه ملت ها و نهادهای فرهنگی در تحکیم هویت ملی خواهد شد. کاهش اختیار دولت های ملی در زمینه ی رسانه ای، مطبوعاتی و تحقق نهادهای فرهنگی، منجر به استقلال حوزة فرهنگ از حوزه های دولت، اجتماع و اقتصاد، نفی نگرش استیلایی و هژمونیک سیاست بر عرصۀ فرهنگ، تعادل بخشی بین قدرت، ثروت، فرهنگ و افزایش توان تاثیرگذاری هویت های فرهنگی مستقل بر فرآیندهای جهانی خواهد شد. جهانی شدن با اولویت بخشی به هویت های فرآملی، ازجمله گرایش های دینی، زمینه های تقویت گرایش های گریز از مرکز را در کشورهای چندملیتی و چندقومیتی فراهم می آورد. پس جریان های قومی هویت خواه و جریان های دینی فرآملی که تلاش خواهند کرد شبکه ای از روابط اجتماعی و سیاسی را میان خود ایجاد و به تقویت پیوندهای میان خود اقدام کنند، از مسائل جدی دولت ها در آینده خواهند بود (لودویگ، 1990: 201 200).

امروزه شاهد افزایش تعداد اقلیت های مسلمان در سطح جهان هستیم. حضور بیش از هجده میلیون مسلمان در کشورهای عضو اتحادیه اروپایی نشان دهندة افزایش تعداد مسلمانان در اروپاست. رشد اقلیت مسلمان نتیجۀ سه عامل است: افزایش طبیعی جمعیت، مهاجرت از کشورهای مسلمان و اسلام آوردن غیرمسلمانان. اقلیت بودن برای مسلمانان تجربه نوینی است. جمعیت های کوچکی از مسلمانان که بیرون از قلب سرزمین های اسلامی زندگی می کنند را می توان اعتبار و نیروی استقرار یافته اسلام نامید (کتانی، 1383: 14). روند موجود به سمت جهانی شدن، از یک سو موجب درآمیختن هویت ها و فرهنگ های قدیم و جدید شده است و از سوی دیگر فرهنگ های جدا افتاده قدیم را در ارتباط نزدیک و رو در روی یکدیگر قرار داده است. در اثر این تعامل، سنتز جدیدی است که ریشه در بسترهای بومی و تاریخی ملت ها و فرهنگ های جدید دارد (عاملی، 1383: 42).

تحقیق پروفسور کالین کمپبل، با مطرح ساختن افرایش تعداد جنبش های نوین دینی در عصر حاضر، نشان می دهد که ادیان غربی در جهت گیری دینی خود از تعالی گرایی به یک مفهوم الهی شرقی تغییر الگو داده اند. در حالی که تعداد افرادی که به مسیحیت می پیوندند تقلیل یافته، دین های شرقی، در هر دو شکل سنتی و غربی شده شان درحال بسط و ترقی هستند. همچنین دیگرجنبش های نوین دینی که آشکارا به عنوان سیستم های روان درمانی شناخته می شوند، وابستگی زیادی به نظریه های غالب در فلسفه شرقی دارند (ویلسون و کرسول، 1387: 57). ظهور جنبش های نوین دینی، مفهوم پلورالیسم دینی را به همراه دارد. عوامل اساسی مطرح شدن پلورالیسم دینی چنین بیان شده است: گسترش ارتباطات و جهانگردی، توجه روزافزون به دین در قرن اخیر، طرح مسائل دینی و حضور ادیان دیگر در جوامع غربی تمایل به گریز و تمایل به گرویدن به ادیان دیگر همچون دین اسلام و آیین بودا در غرب و گرایش به تفکرات عرفانی (نوربخش و سلطانیان، 1389: 65).

نتیجه گیری

در مجموع می توان گفت جهانی شدن با کم رنگ کردن نقش حاکمیت های محلی، موجب افزایش جایگاه ملت ها شده و همچنین با کاهش اختیار دولت های ملی در حوزه ی فرهنگ و به ویژه دین موجب افزایش توان تأثیرگذاری هویت های فرهنگی مستقل بر فرآیندهای جهانی خواهد شد. خاصیت واگرایی و خاص گرایی جهانی شدن، گروه های دینی را بر حفظ هویت خود در قالب سنت ها، آداب و حتی مقاومت های شدید در برابر موج همگون سازی جهانی شدن واداشته و آنها را در برابر دولت های خود و گفتمان های حاکم قرار داده است و این به آن معناست که گفتمان های رقیب در فضای عمومی به طور چشمگیری مطرح شده و هژمونی گفتمان دولتی را به چالش کشیده است.

جهانی شدن انواع واگرایی ها ازجمله واگرایی های دینی را شدت بخشیده و موجب رشد جریان های خشونت طلب و بنیادگرا می شود. ازاین رو در آینده جهان شاهد بی قدرتی دولت ها و گسترش گروه های معترض با گفتمان های جدید خواهد بود. به طور خلاصه در این نوشتار به سه چالش جدید که با گسترش صنعت ارتباطات و جهانی شدن در حوزه دین ایجاد شده پرداخته شد:

  1. رشد گروه ها و جنبش های مقاومت: در این رویکرد تأکید بر رشد انواع جنبش ها و گروه های اجتماعی است که می خواهند مستقل و فراتر از دولت ها، کنشگر ملی و حتی بین المللی باشند. از جمله آنها جنبش های اسلامی است که از نظر آنها جهانی شدن چیزی جز مدرنیته جهانی شده نیست که با سرعت بیشتری دنبال همسان سازی و سکولارسازی است و تهدیدی برای فرهنگ های محلی تلقی می شود.
  2. چالش بین گفتمان های مختلف دینی: سه گفتمان دولتی، گروه های اسلامی و روشنفکری، عموماً در مقابل یکدیگر قرار داشتند؛ اما این چالش با جهانی شدن رو به افزایش خواهد گذاشت.
  3. چالش اقلیت های دینی در دورن دولت ها.

ظهور جنبش های نوین دینی به هر شکل آن، مفهوم پلورالیسم دینی را به همراه دارد. در نهایت در رابطه با ارتباط جهانی شدن و دین چنین می توان بیان داشت که این مفهوم همبستگی بیشتری با حقیقت موجود دارد که دین، با جهانی شدن مخالفتی ندارد و نسبتش یا بی طرفانه است یا آن را همراهی می کند.

فهرست منابع

  1. احمدی، حمید (1382) آینده جنبش های اسلامی در خاورمیانه: طرح یک چارچوب نظری، فصلنامه خاورمیانه، شماره 2 و 3.
  2. تابلی، حمید و معصومه سالاری راد و جواد صالحی و علی غلامعلی پور (1390) حکومت مهدوی در پرتو شاخص های جهانی سازی آن. فصلنامه علمی ـ پژوهشی مشرق موعود. سال پنجم، شماره 19، پاییز 1390. صص101 84.
  3. تاملینسون، جان (1381) جهانی شدن و فرهنگ، ترجمه محسن حکیمی، تهران : دفتر پژوهش های فرهنگی.
  4. جوان شهرکی، مریم (1384) نقش جهانی شدن در گسترش بنیادگرایی دینی: مطالعه موردی القاعده، فصلنامه راهبرد، شماره 47.
  5. حسن، ریاض (1383) چالش جهانی شدن برای اسلام؛ چگونه امت واحد اسلامی ایجاد کنیم؟، ترجمه مرجان مصطفی پور، روزنامه قدس، 5 خرداد.
  6. درویشی متولی، حسین (1387) موعودگرایی و جهانی شدن فرهنگی. فصلنامه مشرق موعود، سال سوم، شماره یازدهم، پاییز 1387. صص 80 66.
  7. دوئرتی، جیمز و رابرت فالتزگراف (1372) نظریه های متعارض در روابط بین الملل، ترجمه علیرضا طیب و وحید بزرگی، تهران: قومس، جلد 2.
  8. رابرتسون، رونالد (1383) جهانی شدن: تئوری های اجتماعی و فرهنگی جهانی، ترجمه کمال پولادی، تهران: نشر ثالث.
  9. رنجبر، مقصود (1386) از کمالیسم تا بنیادگرایی: معرفی کتاب هراس بنیادین؛ اروپامداری و ظهور اسلام سیاسی، نشریه زمانه، شماره 27.
  10. ستوده، محمد (1387) جهانی شدن و همگرایی کشورهای اسلامی. فصلنامه علوم سیاسی، شماره 27.
  11. طاهرخانی، مهدی (1383) آثار جهانی شدن بر زنان. پژوهش زنان، دوره 2، شماره 1. صص 111 91.
  12. عاملی، سعیدرضا، جهانی شدن: مفاهیم و نظریه ها، فصلنامه فلسفی، ادبی، فرهنگی ارغنون، شماره 24.
  13. عنایت، حلیمه و مجید موحد (1383) زنان و تحول ساختار خانواده در عصر جهانی شدن. پژوهش زنان، دوره 2، شماره 2. صص 166 153.
  14. کاظمی، علی (1387) جامعه شناسی روشنفکری در ایران، تهران: طرح نو.
  15. کتانی، علی (1383) اقلیت های مسلمان در جهان امروز، ترجمه محمدحسین آریا، تهران: امیرکبیر.
  16. کچوئیان، حسین (1386) نظریه های جهانی شدن: پیامد چالش های فرهنگ و دین، تهران: نشر نی.
  17. کرث، جیمز (1380) مذهب و جهانی شدن، ترجمه حمید بشیریه، دانشگاه در آیینه مطبوعات، شماره 89.
  18. گنو، ژان ماری (1381) پایان دموکراسی، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، تهران: نشر آگاه.
  19. گیدنز، آنتونی (1382) جامعه شناسی. ترجمه منوچهر صبوری، تهران: نشر نی، چاپ هفتم.
  20. لطفی، حیدر و آزاده محمدزاده (1389) فرآیند جهانی شدن و بررسی این پدیده در کشورهای جهان اسلام، مجموعه مقالات چهارمین کنگره بین المللی جغرافیدانان جهان اسلام.
  21. ملکیان، مصطفی (1379) دین و معنویت در پروسه جهانی شدن، روزنامه همبستگی، سال اول، شماره 80، 25 دی.
  22. منصورنژاد، محمد (1381) گفت وگوی تمدن ها از منظر اندیشمندان ایرانی، تهران: پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی جهاد دانشگاهی.
  23. میرزایی، جمشید (1390) تبیین جامعه شناختی تأثیرات صنایع فرهنگی برجنبش های نوپدید دینی. همایش ملی صنایع فرهنگی و نقش آن در توسعه پایدار. دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمانشاه 17 و 18 اسفند 1390.
  24. نوربخش، یونس و صدیقه سلطانیان (1389) جهانی شدن و چالش های دینی و ملی حاصل از آن. فصلنامه بین المللی روابط خارجی، سال دوم، شماره سوم، پاییز 1389 ، صص 71 39.
  25. هاشمی، محمدمنصور (1387) دین اندیشان متجدد، روشنفکری دینی از شریعتی تا ملکیان، تهران: کویر، چاپ سوم.
  26. وایت، بریان و ریچارد لتیل و میشل اسمیت (1381) دین و جهانی شدن. ترجمه منیژه جلالی، روزنامه همشهری، 20 فروردین.
  27. ویلسون، برایان و جیمی کرسول (1387) جنبش های نوین دینی (محدودیت ها و امکانات)، ترجمه محمد قلی پور، مشهد: مرندیز.

منابع لاتین:

  1. Berridge, G.R. )2002(. Diplomacy, Theory and Practice, London: Antony Rowe ltd.
  2. Kilmister, R. (1997). The Limits of Globalization: Globalization as an Emergent Concept, Londen: Routledg.
  3. Kippenberg, Hans G.) 2008(. Gewalt als Gottesdienst, Religionskriege im Zeitalter der Globalisierung, bpb. (Hrg.), München: Verlag C. H. Beck oHG.
  4. Le Monde diplomateique. ) 2009(. Atlas der Globalisierung, Berlin: Le Monde/taz Verlags und Vertriebs GmbH.
  5. Ludwig, Klemens. (1990). Bedrohte Völker, Nationale und religiöse Minderheiten, 2. Auflage, München: C.H.Beck Verlag.
  6. Massey, D. 1994. Space,Place and Gender. Cambridge: Polity Press.
  7. Royanian, S. (2003). Women and Globalization, Iran as a Case Study, available at www. un.
  8. Org/womenwatch/daw/csw/empower/documents/Razavi Bp.pdf.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

مطلب مکمل

کتاب هویت دینی و آموزه های چالش  برانگیز معاصر

کتاب هویت دینی و آموزه های چالش برانگیز معاصر

این کتاب به مفهوم شناسی هویت و هویت دینی می پردازد و راهکارهای بیان شده با چگونگی اجرای رسالت مهم نظام تعلیم و تربیت در حوزه پرورش و تقویت روندهای هویت‌پذیری دینی جوانان هماهنگ هستند.
کتاب هویت دینی جوانان

کتاب هویت دینی جوانان

این کتاب به مسئله دین و دینداری جوانان و نوجوانان و آسیب شناسی تبلیغ دینی و دین داری در جامعه و تبلیغ دینی برای جوانان پرداخته است.
Powered by TayaCMS