27 بهمن 1395, 7:38
آیا با وجود گرفتاریهای شغلی، اقتصادی و دست و پا زدن در زندگی نیمهصنعتی جامعه امروز، اعضای خانواده در حال فاصله گرفتن از یکدیگر هستند؟امروزه پدرها و مادرها سرشان شلوغ شده و کمتر به فرزندان خود توجه دارند. آیا آنها باید بهجای توجه به موفقیتهای تحصیلی به مسائل عاطفی فرزندانشان اهمیت دهند؟ چندی است انسجام و رابطه عاطفی میان اعضای خانواده با وجود وسایل ارتباطی نوین، تغییرات چشمگیری پیدا کرده و انزواجویی یا فردیت خانوادهها در سطح جامعه افزایش یافته است. در گذشته افراد حداقل برای صرف ناهار یا شام در کنار اعضای خانواده مینشستند و با هم گفتوگو میکردند اما اکنون با وجود وسایل ارتباطی، حتی در مراسم خانوادگی و مهمانیها، افراد مشغول کار با موبایل یا وسایل ارتباطی جدیدشان هستند. بنابراین در خانوادهها موضوع فردیت بهنوعی تقویت شده است و مفهوم سنتی سرپرست که فردی الگوهای فرهنگی خود را به فرزندانش انتقال دهد یا شیوه برخورد و منش اجتماعی را به آنها بیاموزاند، دگرگون شده است. امروزه با وجود وسایل ارتباطی نوین، کودکانی که سواد خواندن و نوشتن دارند نیز بلافاصله وارد این چرخه میشوند و شخصیتشان در این مسیر شکل میگیرد. از این رو ضرورت بازنگری مفهوم سرپرست احساس میشود. شاید 30 سال پیش مفهوم بدسرپرست معنا داشت اما امروزه با وجود وسایل ارتباطی جدید، این مفاهیم تغییر کرده است. دیگر اینکه کودکان با ورود به فضای آموزشی و مدرسه و کسب دانش ارتباطی در این فضا پس از ورود به خانه، آن حرفشنوی سابق را از خانواده و والدین داشته باشند، وجود ندارد و این گلایه بیشتر والدین و مایه تعجب خانوادهها شده است.گسترش روزبهروز وسایل ارتباطی نوین و شبکههای اجتماعی مجازی، شرایطی را به وجود آورده که کودکان کم سن و سال بهراحتی میتوانند وارد این فضاها شده و به عضویت این شبکهها درآیند. طبیعی است چنین فضایی روی نگاه این قشر تأثیر ویژهای برجا میگذارد. در این راستا باید محتاطانه عمل و رفتار کرد. در این میان بحث انسجام اجتماعی، اهمیت دارد. چنانچه خانواده را بهعنوان معیار تحلیل در نظر بگیریم، امروزه به شدت آسیبپذیر است و یکی از دلایل آن وجود انواع و اقسام فضاهای مجازی بهویژه برای نسل جدید است. نقش سرپرست هم در دنیای امروز هم به لحاظ عاطفی و هم به لحاظ تأثیرگذاری به دو دلیل افزایش پیدا کرده است. اول اینکه در گذشته با خانوادههایی پرجمعیت سروکار داشتیم که در آن شرایط سرپرست وقتش صرف همه فرزندانش میشد. اما در حال حاضر با کوچک شدن خانوادهها، درگیری عاطفی درون خانواده میان فرزند و پدر و مادر افزایش پیدا کرده است که این خود خطری جدی به حساب میآید؛ زیرا خانوادهها به سوی تکفرزندی تمایل پیدا کرده و تمام هم و غم و فکر والدین به فرزندشان معطوف است. ولی بهدلیل آنکه اغلب خانوادهها شیوههای فرزندپروری را نمیدانند، میزان آسیب وارد شده به فرزند بشدت افزایش پیدا میکند.نکته دیگر در زمینه بیسرپرستی عاطفی، بحث تقسیم قدرت یا ساختار قدرت در درون خانواده است؛ در گذشته براساس یک سنت، تکلیف مشخص بود. مرد نفر اول خانواده بود تا وقتی که فرزندان بزرگ شوند و زن نفر دوم بود. اما امروز دچار نوعی گیجی درباره تقسیم وظایف در درون خانواده شدهایم. به این معنا که زنان تاحدی به حقوقشان واقف شده و در خانواده درخواست وظایف جدیدی دارند که بجاست ولی اغلب مردان حتی تحصیلکرده، این موضوع را نمیپذیرند و این درگیری، میان اعضای خانواده، تعارض ایجاد کرده و مشکلساز شده است. فرزندپروری از این مجموعه در حالی پا به عرصه میگذارد که بحث فرزندسالاری به دنبال آن مطرح است. همه اینها نشانههای بدسرپرستی است و اولین حوزهای که درون خانواده و با این شرایط دچار آسیب و لطمه میشود، حوزه عاطفی است.نکته دیگری که درباره بحث عاطفی کودکان در خانواده مطرح است، چندشغله بودن والدین است. افراد مجبورند برای تأمین معاش ساعات بیشتری را به کار و فعالیت بپردازند. کارکردهای اخلاق سنتی به آرامی در حال از دست رفتن است اما جامعه به دلیل نوسانات اجتماعی که در سالهای اخیر شاهد آن بوده، قادر نبوده تا اخلاق متناسب با شرایط جدید اجتماعی و ارزشها و هنجارهای اجتماعی نوین را به صورت غیررسمی ایجاد کند. بهدلیل همین ناتوانی در خلأ به سر برده و در این فضا همه نوع اتفاقی خواهد افتاد.
خوشبختی می تواند نشانه های فراوانی داشته باشد و مطمئناً نمی توان همه آنها را نام برد ؛ امّا با استفاده از متون دینی مان به چند گزینه اشاره می کنیم که آنها را موجب سعادت دانسته اند. یکی از این نشانه ها «تحرّک داشتن» است و گفته شده که خوشبختی، هیچ گاه با سکون و بطالت به دست نمی آید. دیگر نشانه خوشبختی، «عملکردن به دانسته ها»ست و توصیه می شود که با این کار، خوشبخت شوید. «همنشینی با دانشمندان و عالمان»، یکی دیگر از نشانه هاست. دین مقدّس اسلام، توصیههای زیادی در این زمینه دارد و ارزش و بهای فراوانی برای علم و دانش، و علما و اندیشه مندان قائل شده است، تا آنجا که خوشبختی را در گرو تعامل با دانشمندان میداند. ایمان، کوشش در راه اجرای فرمانهای خداوند و... را نیز میتوان از این نشانه ها دانست.
یکی از کارهایی که در آموزههای دینی از آن نهی شده، کسالت و تنبلی است و ائمه (ع) از این خصلت نکوهیده به خداوند پناه میبردند. در روایات متعددی از ائمه معصومین بر دوری و پرهیز از تنبلی و تنپروری سفارش شده است و این صفت را شایسته یک انسان مومن ندانستهاند. در احادیث و روایات اسلامی بر پرهیز از دو خصلت بیحوصلگی و تنبلی توصیه شده زیرا اگر کم حوصله باشی بر حق شکیبایی نکنی و اگر سست و تنبل باشی حقّی را ادا نکنی. پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد(ص) در تشریح نشانههای شخص تنبل میفرمایند: نشانههای شخص تنبل چهار چیز است: ۱- به قدری از خود سستی نشان میدهد که کارش به کوتاهی در کارها میکشد. 2- آنچنان در کارها کوتاهی میکند که کارها را ضایع مینماید. ۳ - ضایع نمودن کارها، او را به گناه میکشد. ۴- از انجام وظیفه، دلتنگ میگردد. امام علی(ع) نیز به تأخیر افکندن کار را از نشانههای تنبلی میدانند. ایشان همچنین درباره اینکه با چه سلاحی باید به مبارزه تنبلی برویم؟ میفرمایند: با عزم و اراده، به مبارزه سستی بروید. امام علی(ع) همچنین فرمودند: مؤمن به آنچه ماندنی است راغب است و از آنچه رفتنی است رویگردان، از تنبلی به دور است و پیوسته سرزنده و کوشاست.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان