گرچه كوشش بسياري در ساليان اخير صورت گرفته است تا نشان دهد مسئله «ولايت» وجه افتراق ميان تشيع و اهل سنت است اما حقيقت آن است كه ولايت را ميتوان يكي از مهمترين محورهاي مورد اتفاق و اجماع نظر ميان اهل سنت و شيعه به حساب آورد. كلمه «ولايت» در واقع لفظ مشتركي است كه هم به صورت «وِلايت» (به كسر واو) و هم به صورت «وَلايت» (به فتح واو) آمده و در لفظ نخست، معناي غالب آن، ياري دادن و محبت است و در لفظ دوم، معناي سرپرستي و رهبري قابل استفاده است. برداشت نخست، از اعتقادات اختصاصي شيعيان است اما ولايت در معناي دوستي اهل بيت پيامبر، صرفاً به مذهب خاصي مرتبط نيست و مورد اتفاق مذاهب نيز است. در اين نوشتار، تلاش شده است علت اين ادعا كه ولايت را ميتوان يكي از مهمترين نقاط اتصال و وحدت شيعه و سني دانست مورد بررسي قرار گيرد.
اهل بيت در منابع اهل سنت
كتب روايي اهل سنت به صورت متعدد به موضوع اهل بيت پيامبر(ص) پرداختهاند و حتي كتب مطرحي در جهان اهل سنت به صورت خاص در موضوع اهل بيت به نگارش درآمده است. از اين نمونهها ميتوان به «ينابيع الموده» سليمان بن ابراهيم، «خصائص» نسايي، «العبره في فضائل العتره» علامه حمصي، «موده القربي» سيدعلي همداني، «فضائل علي» سيوطي، «مناقب علي» احمدبن حنبل و... اشاره كرد.
در برخي روايات موجود ميان اهل سنت، اجر محبت اهل بيت(ص) كه اصل آن در قرآن و در آيه «موده في القربي» بيان گرديده، بسيار گرامي داشته شده است. به عنوان نمونه «زمخشري» از مفسران اهل سنت، در كتاب «الكشاف» رواياتي متعدد نقل ميكند با اين مضمون كه «هر كه با حب اهل بيت پيامبر(ص) بميرد، شهيد مرده است، با ايمان كامل مرده است، با نواي شادي به بهشت ميرود، خدا قبرش را زيارتگاه فرشتگان قرار ميدهد و كسي كه با كينه آل محمد(ص) بميرد، كافر مرده است و روز قيامت در حالي ميآيد كه برپيشانياش نوشته از رحمت خدا نااميد است!» يا ميتوان به حديث معروف به «سفينه» اشاره نمود كه در منابع بسيار زيادي از اهل سنت روايت شده است و حسب آن پيامبر اسلام (ص) ميفرمايند: «اهل بيت من مانند كشتي نوح هستند. هر كس بر آن سوار شود نجات يابد و هركس از آنها جدا شود غرق شود».
ثقلين؛ حديث وحدت
اما شايد در ميان احاديث زيادي كه در مدح اهل بيت(ع) ميتوان در منابع اهل سنت يافت، يكي از محكمترين روايات را بتوان به حديث ثقلين مربوط دانست. اين حديث از مقبولترين روايات در فرهنگ حديثي فريقين است كه از سوي 34 نفر از صحابي رسول الله(ص) نقل شده و حدود 200 نفر از محدثين اهل سنت نيز آن را گزارش نمودهاند. در اين روايت پيامبر اسلامي (ص) ميفرمايند:«من دو محكم را براي شما (پس از خود) به جاي ميگذارم: كتاب خدا و عترتم كه همان اهل بيتم هستند».
بر اساس اين روايت بسيار مهم، اهل بيت پيامبر(ص) در جايگاهي برابر با قرآن كه كتاب تحريفناپذير و آسماني مسلمانان است قرار گرفتهاند و اين مسئله بسيار مهم اعتقادي اهل سنت است. هر چند ادامه اين روايت (اگر به اين دو تمسك جوييد هرگز به گمراهي نخواهيد افتاد) در برخي از اين منابع ذكر شده و بيشتر منابع روايي شيعه آن را آوردهاند، اما همين همنشيني قرآن با اهل بيت(ص) سبب شده است اهل سنت از ديرباز احترام خاندان رسول الله را به عنوان فرض بر خود واجب بدانند. به همين دليل «امام شافعي» از امامان چهارگانه فرق اهل تسنن، معتقد است محبت خاندان رسالت، حكم واجبي دارد كه خداوند در قرآن به آن دستور داده است و در فضيلت ايشان همين بس كه اگر كسي در نمازش بر ايشان سلام و صلوات نفرستد، آن نماز ادا نخواهد شد.
حادثه غدير؛ تجلي وحدت
شايد برخي گمان كنند واقعه غدير سرآغاز تفكيك شيعه و اهل سنت بوده و اختلافات بين اين دو مذهب از اين رويداد آغاز شده است. اين ديدگاه متأسفانه هم در اهل سنت و هم در شيعيان وجود داشته است در حالي كه ميتوان غدير را واسطهاي براي وحدت امت اسلام به حساب آورد. گرچه به واسطه اختلاف در برداشت لفظ (وَلايت و وِلايت) كه در حديث غدير نيز به آن اشاره شده است، برداشت شيعي و سني از ماهيت واقعه داراي تفاوتهايي است، اما اصل واقعه غدير بدون نياز به هيچ استدلال و بحثي، ماهيتاً وحدت آفرين است. شايد بهترين غدير پژوه تاريخ تشيع را بتوان «علامه اميني» صاحب كتاب شريف «الغدير» دانست كه در اين كتاب اهتمام به جمع آوري روايات از مسندهاي شيعي و اهل سنت در ارتباط با غدير نموده است و به گونهاي ميتوان ايشان را احياگر واقعه غدير و استحكام بخش آن در استدلال شيعي دانست. علامه اميني كه خود از حاميان و مروجان ديدگاه «تقريبي» است، مقدمه يكي از مجلدات اين كتاب را با عنوان «الغدير يوحد الصفوف في الملاء الاسلامي» (غدير در ميان صفوف مسلمانان ايجاد وحدت ميكند) نگاشته است 4 و در اين مقدمه اتهامات كساني را كه ميگويند «الغدير» موجب تفرقه بيشتر مسلمين ميشود، سخت رد و ثابت ميكنند كه برعكس، الغدير بسياري از سوءتفاهمات را از بين ميبرد و موجب نزديكتر شدن مسلمين به يكديگر ميگردد. وي همچنين در همين كتاب به برخي اظهارات علماي وقت اهل سنت درباره كتاب الغدير استناد ميكند.
از اين جمله، محمدعبدالغني حسن مصري از عالمان سني مذهب است كه خطاب به مؤلف الغدير مينويسد: «از خداوند مسئلت ميكنم كه الغدير را سبب صلح و صفا بين برادران شيعه و سني قرار دهد كه دست در دست هم به بناي امت اسلامي بپردازند».
عادل غصبان از پژوهشگران مصري وقت نيز در خصوص اين كتاب ميگويد: «اين اثر، منطق شيعه را روشن مىكند و اهل سنت مىتوانند به وسيله اين كتاب، شيعه را به طور صحيح بشناسند. شناسايى صحيح شيعه سبب مىشود كه آراي شيعه و سنى به يكديگر نزديك شود و مجموعاً صف واحدى تشكيل دهند».
شهيد مطهري(ره) نيز ضمن اشاره به كتاب الغدير و جمع آوري احاديث و روايات مرتبط با واقعه غدير توسط علامه اميني، تذكر استدلال شيعه در واقعه غدير را دقيقاً موجب وحدت جامعه اسلامي دانسته و در گفتاري به اين مسئله اشاره مينمايد: «نقش مثبت الغدير در وحدت اسلامي از اين نظر است كه اولًا منطق مستدل شيعه را روشن و ثابت ميكند كه گرايش در حدود صد ميليون مسلمان به تشيع - برخلاف تبليغات زهرآگين عده اي- مولود جريانهاي سياسي يا نژادي و غيره نبوده است، بلكه يك منطق قوي متكي به قرآن و سنت موجب اين گرايش شده است. ثانياً ثابت ميكند پارهاي اتهامات به شيعه -که سبب فاصله گرفتن مسلمانان ديگر از شيعه شده است - از قبيل اينكه شيعه غيرمسلمان را بر مسلمانِ غير شيعه ترجيح ميدهد و از شكست مسلمانان غير شيعه از غير مسلمان شادمان ميگردد و از قبيل اينكه شيعه به جاي حج به زيارت ائمه ميرود يا در نماز چنين ميكند و در ازدواج موقت چنان، به كلي بياساس و دروغ است. ثالثاً شخص شخيص اميرالمؤمنين علي (ع) را كه مظلومترين و مجهولالقدرترين شخصيت بزرگ اسلامي است و ميتواند مقتداي عموم مسلمين واقع شود و همچنين ذرّيه اطهارش را به جهان اسلام معرفي ميكند».
حق شاگرد و استادي
بيشك يكي از علل احترام مذاهب اهل سنت در طول تاريخ به اهل بيت و ساحت ولايت، اين بوده است كه بزرگان ايشان گاه در كسوت شاگردي ائمه در آمدهاند.
نوع تعامل امامان و البته وجه برجسته علمي ايشان، سبب شده است بسياري از غيرشيعه از محضر علمي ايشان استفاده كنند. كما اينكه چهار فقيه و امام برجسته اهل سنت كه هم اكنون فرق مشهور سني، خود را منتسب به يكي از اينها ميدانند، مستقيم يا با واسطه از محضر علمي امام، استفاده نمودهاند. روايت مشهور ابوحنيفه كه در منابع اهل سنت ذكر شده است (اگر آن دو سالي كه نزد امام صادق (ع) شاگردي كردم نبود، هلاك ميشدم) نشان ميدهد، امامانِ شيعه حق بزرگي بر گردن فقهاي اهل سنت داشتهاند به گونهاي كه خود معترف به آن هستند.
مالك بن انس، پيشواي فرقه مالكي اهل سنت نيز كه زانوي شاگردي پيش امام صادق (ع) به زمين زده است، درباره ايشان ميگويد: «در علم و عبادت و پرهيزگاري، برتر از جعفر بن محمد هيچ چشمي نديده و هيچ گوشي نشنيده و به قلب هيچ بشري خطور نكرده است.» و جالب است اين روايات همه در اسناد و منابع اهل سنت وجود دارد.
با وجود اين ادعاهاي فقهاي اهل سنت چگونه ميتوان ولايت ائمه را وجه افتراق شيعه و سني دانست حال آن كه بزرگان اهل سنت، خود مفتخر به تلمذ در ساحت علمي اين اولياي خدا هستند؟
تأكيد امامان شيعه بر حفظ وحدت
از سوي ديگر شيعيان نيز بنا به تأكيد امامان خود، اصل وحدت و همزيستي با امم اسلامي را همواره در طول تاريخ محترم شمرده و به آن عمل نمودهاند. چشم پوشي از اختلافات در شرايط لزوم يگانگي فرق اسلامي در سيره عملي امامان شيعه نيز به چشم ميخورد و هيچ موردي در سيره ايشان ذكر نشده است كه ائمه (ع) به تكفير اهل سنت، تعرض به مقدسات ايشان يا حتي پرهيز از معاشرت با ايشان بپردازند، بلكه همانطور كه بيان شد، پاي مكتب ائمه (ع) برخي امامان اهل سنت پرورش يافتهاند و از ايشان درس آموختهاند و همين يك مسئله نشاندهنده وسعت نظر امامان در تعريف دايره اسلام و مسلماني است. اين مسئله آنقدر در سيره ائمه اطهار(ع) واضح و مسلم است كه ميتوان ادعا كرد، آن دسته از افراد كه خود را شيعه دانسته و موجوديت خود را در نفي و تكفير اهل سنت و توهين به مقدسات ايشان ميدانند، بويي از مرام اهل بيت نبردهاند، لذا ميتوان نفس وجود ائمه و سيره ايشان را يكي از عوامل مهم تقريب شيعه و اهل سنت دانست.
فرجام سخن
موضوع «ولايت» و اهل بيت پيامبر (ص) در وحدت شيعه و اهل سنت، مسئله به غايت مهمي است كه غفلت از آن سبب شده است دقيقاً اين موضوع در برخي برهههاي زماني به عامل انشقاق و تفرق بين امت واحده تبديل شود. در حالي كه بهترين محفل تعامل و گفتوگو ميان اهل سنت ميتواند قرار گيرد و از آنجا كه نفس «ولايت» امري فطري است و اهل سنت، ولايت پيامبر اكرم را پذيرفتهاند، درك موضوع ولايت و تبيين آن از قضا بسيار قابل هضم براي عموم مسلمانان است. اما نكته مهم در اين تعامل آن است كه سياست تقريبي به محوريت «ولايت» بايد بر اساس «تولي» باشد.
تولي خود به معني تقرب به ولي است و گرچه تبري نيز از لوازم و اعتقادات تشيع است، اما كاربست اصلي «تبري» در تعامل مذهبي بين شيعه و سنت بايد بر اساس نشانهگيري دشمن مشترك و تبري از آن صورت گيرد. تبري اگر به معناي برائت جستن از دشمنان اهل بيت و ولايت باشد، چنانچه در فوق گفته شد، حماقت است اگر كسي اهل سنت را با وجود اين همه منابع و سندهاي متواتر در بين كتب صحيحه و غيره در مدح اهل بيت و ولايت، در اين زمره لحاظ كند. تبري شامل مسلمانان غيرشيعه نميشود چه آن كه اهل سنت حقيقي نه تنها هيچ گاه بدگويي به اهل بيت را روا نميدارد، بلكه چنانچه گفته شد و روايات متعدد ديگري كه بيان آن از حوصله يادداشت خارج بود، نشان ميدهد اهل سنت حب اهل بيت را بر خود فريضه ميدانند و انديشه تكفير شيعه، صرفاً انحراف، بدعت و وصله نچسبي بوده است كه با حمايت استعمار در دامن اهل سنت گذاشتهاند. و البته اين حماقت كه انگشت نشانه «تبري» به جاي دشمنان اسلام، به سوي ساير مسلمانان نشانه رود، همواره در تاريخ تعامل شيعه و اهل سنت، توسط قماشي صورت گرفته است كه يا بيسوادان و حمقا بودهاند يا اجيرشدگان دشمنان اسلام كه منفعتش در شكل نگرفتن امت واحده و تقريب اسلامي است.