نویسنده: صادق قربان زاده
شرک که به معنای نوعی همتایی و مشارکت است در کلام اسلامی و اصطلاحات قرآنی به معنای پذیرش شریک و همتا برای خدا در حوزه ربوبیت و الوهیت است. به سخنی ساده تر، یعنی این که برای خداوند در پروردگاری و همچنین معبودیت وی، همتا و شریکی قایل شویم.
چنین تفکری به عنوان شرک بزرگ و جلی در فرهنگ اسلامی، در حکم کفر شمرده شده و قایل بدان از توحید بیرون و از دایره اسلام حقیقی (ان الدین عندالله الاسلام؛ آل عمران آیه19) خارج میشود، چنین شرکی چنان مشهور و معروف است که میتوان گفت از کفر ابلیس نیز مشهورتر میباشد.
شرک خفی، مصیبت بسیاری از مسلمانان
اما نوع دیگری از شرک وجود دارد که متاسفانه بسیاری از اهل اسلام و بلکه برخی از دارندگان ایمان در مراتب قوی نیز بدان گرفتارند. این شرک که از آن به شرک خفی و یا شرک کوچک یاد میشود مصیبت افراد بسیاری است که گاه آدمی را بیش تر از شرک جلی و بزرگ گرفتار میکند و به ناکجاآبادها سوق میدهد.
به عنوان نمونه، در جامعهای که امنیت شغلی در آن معنا و مفهومی ندارد، شرک خفی موجب میشود که شخص با شنیدن واژه پایان قرارداد و یا همکاری و یا اخراج، بی هوش شده و کارش به بیمارستان بینجامد.
برخی نیز دچار سکته قلبی و یا دست کم دچار افسردگی و نومیدی میشوند.
این گروه از افراد با این که مسلمان و حتی برخوردار از مراتب پایین ایمانی هستند ولی از نظر نگرش و بینش به آن جایگاهی نرسیده اند که ربوبیت الهی را در ورای امور بنگرند. اینان به اسباب ظاهری بیش از اندازه بها میدهند و از ارزش و نقش ربوبیت خدایی میکاهند. قرآن از این مسئله به ظاهرگرایی و حس گرایی تعبیر میکند و عنوان میدارد که برخی ها گرفتار ظاهر امور هستند و در ورای اسباب و ابزارهای ظاهری، ربوبیت الهی را نمیبینند.
اگر کسی معتقد باشد که: «ان الله یابی ان تجری الامور الاباسبابها؛ خداوند پرهیز دارد که امری را بیرون از دایره اسباب انجام دهد و قوانین و سنت الهی اقتضای آن دارد که از راه اسباب و مدبرات امر عمل کند»؛ چنین شخصی به راحتی میپذیرد که در ورای این مدیریت ظاهری اسباب، آن که به سبب، تاثیر میدهد و آثار را بار میکند خداوندی است که نه تنها قادر بلکه دانا و خبیر به همه امور ریز و درشت است. در این حالت اگر سببی را دید خداوند را در پیش و پس و همراه آن مییابد و بدان تکیه و اعتماد میکند که در حقیقت همان توکل واقعی است.
قائل شدن نقش مستقل برای اسباب
اما کسانی که گرفتار شرک خفی و کوچک هستند اهل ریا و نفاق نهان نیز میشوند. آنان به اسباب و امور ظاهری بیش از اندازه بها میدهند و حضور و تاثیر الهی را نمیبینند و در حقیقت گمان میکنند که سبب و یا اسباب، خود مستقیم کاری را انجام میدهد و توجهی به اذن خداوند در تاثیرگذاری ندارند. این گونه است که به ربوبیت عرضی و همتایی با خداوند قایل میشوند و برای اسباب، نوعی پروردگاری و تاثیر مستقل را میپذیرند.
این افراد در زندگی عادی خویش انسانهای ترسویی هستند و نسبت به هر کسی که گمان پروردگاری و تاثیر را مییابند کرنش میکنند و آنان را به شکلی، معبود و مسجود خویش میسازند. آنان اگر برای خداوند قدرتی و تاثیری قایل شوند در آخرت و یا در حوزه خالقیت و آفریدگاری است و میگویند: خداوند دنیا را ساخت و به حالش رها کرده است و آن که تاثیرگذار است مثلا قدرت ایالت متحده است و یا قدرت فلان کس و یا پول و ثروت است که کار میکند. این تفکر نقشی برای خداوند در ربوبیت و پروردگاری امور و چیزها در دنیا قایل نیست و عملابرای امور و اشیاء، ربوبیت و پروردگاری مستقل و بیرون از اذن الهی را قایل میشود.
بارها دیده و شنیده شده است که مبتلایان به شرک خفی به اشخاص و یا مسایل دنیوی بیش از خدا ارزش و بها داده و به جای توکل و تکیه به خدا، با کرنش و خواهش خواستار چیزی میشوند. آنان خداوند را رازق میشمارند ولی نه در کوتاه مدت و یا در دنیا بلکه در امر کلی و باور ندارند که خداوند نه تنها آگاه به همه سر و اخفی و پنهان و نهان است بلکه قادر و توانا به انجام همه امور ریز و درشت میباشد. آنان گاه علم خداوند را نسبت به کلیات میدانند و علم خدا به جزییات را نمی پذیرند، لذا باور ندارند که خداوند از مشکل روزی و غذای امروز او آگاه باشد و بخواهد آن را حل کند.
انسانهایی که از نظر خداوند و قرآن الگوهای توحید بوده و هستند کسانیاند که وقتی در مشکلات قرار میگیرند به طور مستقیم به سوی خداوند و ربوبیت او میروند که ربوبیت او به معنای پروردگاری همه جهانیان است و کسی را در ربوبیت خویش شریک و همتا نگرفته است، هر چند که در ربوبیت طولی برای برخی بلکه انسان ها به عنوان خلافت الهی نقشی قایل شده است.
ربوبیت او بر ریز و درشت امور جهان است که وقتی ابراهیم(ع) در آتش دست نیاز، فقط به سوی پروردگار بی نیاز دراز میکند فرمان میدهد: کونی بردا و سلاما علی ابراهیم؛ ای آتش بر خلاف ذات خویش که میسوزانی بر ابراهیم سرد و سلامت شو!
به هر حال دوری از شرک خفی میتواند آدمی را در هر حال نجات و رهایی بخشد و از گرفتاریهایی چون افسردگی، سکته و مرگهای آنی حفظ کرده و راه رهایی را به سوی وی بگشاید.