24 فروردین 1395, 23:3
به نظر وجود مبارك عالم آل محمد حضرت على بن موسى الرضا عليهالسلام ريشه و اصل معرفت يكتا دانستن خدا و تنزيه حضرتش از هر شريكى است.
در اين مقام است كه انسان همه عشق و توجهش به حضرت او معطوف ميگردد و جز او كسى را سببساز و سببسوز نميشناسد و كارگردانى و فرمانروایى و مالكيت بر عرصه هستى و همه موجوداتش را در سيطره قدرت او ميبيند و براى هيچ عنصر و شخصى پروندهاى به عنوان استقلال باز نميكند و همه را مملوك و ابزار قدرت او به حساب ميآورد و خشنودى واقعياش را به قضا و قدر و احكام و فرمانهاى تكوينى و تشريعى او اظهار مينمايد. معرفت به حضرت او كه تنها معشوق و معبود حقيقى است و آگاهى به يكتایى او در ذات و صفات و افعال براى هر انسانى از طريق مطالعه قرآن و تدبر در آياتش و فهم روايات توحيديه و دقت و انديشه در آثار او كه در تمام جهان هستى تجلى دارد و هركدام از آثار آيينهاى براى نشان دادن صفات جمال و كمال او و افعال زيبا و حكيمانهاش ميباشد ميسّر و ممكن است. آنان كه از بركت معرفت و آگاهى و دانش و علم و بينش معشوق حقيقى و معبود واقعى را مييابند و ميپذيرند و باورش ميكنند، در سايه معرفت و اتصال قلبى به آن معشوق ازلى و ابدى و به كمك قرآن و معارف حقه روشى را در پيش ميگيرند كه رشد و ترقى باطنى و در نتيجه آن ظهور اعمال مثبت جوارحى و نهايتا تحقق عشق و محبتشان را به معشوقشان حضرت حق و صفات جمال و كمال او تامين ميكنند. دراين حال است كه عاشق بيقرار تشخيص صحيح و مستقيم وجدانى خويش را به محضر حضرت معشوق اعلام ميكند:
ربّنا إِنّنا آمنّا «1»
و تاييد ميكند كه درهيچ معشوق ديگرى جمال و جلال وجود ندارد، بلكه همه معشوقها و ايدهآلها بياعتبار و مجازى و به سرعت فانىشدنى هستند و شايستگى اينكه انسان به آنان تكيه كند ندارند. از اين به بعد اگر اين عشق كه حاصل معرفت است با قدرت تقوا و پرهيز از گناه، و جنگ با هوى نفس حفظ شود و در راه خودش به راه افتد، درمسير رشد و ترقى مستمر و دائمى قرار ميگيرد و بطورى كه طبيعى و فطرى آن است هر روز غنىتر و پرمايهتر ميشود و به عالىترين درجه تكامل كه امكانپذير باشد منتهى ميگردد. آخرين مرحله تكامل فرد مقرون با حداكثر خوشحالى و خرسندى و رضايت خاطر و اعتماد به نفس و ضبط نفسى است كه مورد آرزوى هر انسان سعادتخواهى است. هرچه ايمان و معرفت و بصيرت شخص به معشوق حقيقى عالىتر و خداشناسياش كاملتر، عشقش به حضرت او زيادتر و خالصتر و تقوا و ضبط نفس و همچنين اعتماد بهنفسش بيشتر خواهد شد. در اين موقعيت است كه فعاليت ذهنى و عقلى عاشق يا به عبارت ديگر تامل و تعمقاتش در صفات معشوق به كمك آيات و علائم و نشانهها اوج ميگيرد و هماهنگى عملياش با خواستههاى معشوق و رعايت حلال و حرام او و تسليم بودن به فرامين حضرتش افزون ميشود و نهايتا تبديل به مومنى عارف و عاشقى تسليم و عملكنندهاى موفق و آراسته به اخلاق حسنه ميگردد و افقى براى طلوع همه خيرات و خوبيها ميشود و جهانى را به نور خود روشن مينمايد و كليدى ميشود كه قفل مشكلات بندگان خدا را باز ميكند و تكيهگاه بيچارگان ميشود و با معرفت و بصيرت و عمل و اخلاقش هادى سرگردانان وادى گمراهى ميگردد. دراين حال است كه عبوديتش از آگاهى به ربوبيت و خالقيت معشوقش همراه با پاكى و خلوص نيت نشأت و مايه ميگيرد و حس ميكند و ميفهمد كه عبادت جز براى او نبايد انجام گيرد و بندگى و عبوديت براى كسى جز او شايسته و سزاوار نيست و گناهى بزرگتر از شريك قرار دادن در ربوبيت و خالقيت او نيست.
إِنّ الشِّرْك لظُلْمٌ عظِيمٌ. «2»
نهايت اين عبادت خالصانه و پاكى اعتقاد از شرك و آراسته شدن باطن به توحيد ذاتى و صفاتى و اعمالى رسيدن به خشنودى حقتعالى و بهشت ابدى و سرمدى است و اين همه با توفيق و فضل حضرت حق كه سرزمين جان انسان را آماده ميكند و آسمان روحش را به نور لطفش ميآرايد و باران معرفت به توحيد را از اين آسمان ميباراند و به وسيله آن گُل تسليم را ميروياند و ثمراتى چون اعمال و طاعات را به دست ميدهد و اخلاق حسنه را روزى وى مينمايد. اميرالمومنين (ع) براى اينكه عاشقان معرفت به دوست به اندازه فهم خود به شناخت حضرتش نايل آيند و توحيد خالص را لمس كنند در خطبههاى متعددى كه نهجالبلاغه آنها را نقل كرده به توصيف حق برخاسته، از جمله ميفرمايد: ستايش خدایى را سزاست كه هيچ صفتى از صفاتش بر صفت ديگر او پيشى نگرفته است، پس پيش از آنكه آخر است اوّل است، و پيش از آنکه پنهان باشد آشكار است و هرعزيزى غيراو خوار و ذليل است و هر توانا و قدرتمندى جز او ناتوان است، منشأ و ريشه هر قوتى اوست، پس غيراو چگونه ضعيف و ناتوان نباشد كه چشم به هم زدنى هستياش را در اختيار ندارد، و هر مالك و متصرفى غيراو مملوك و مقهور اراده و مشيت اوست، و هر دانائى جزاو يادگيرنده و دانشآموز است و هر قادر و توانایى غيراو در پارهاى از امور آنهم امور جزئى تواناست و در پارهاى ديگر عاجز و ناتوان است، و هر شنوندهاى غيراو را آوازهاى بسيار بلند ناشنوا و كر ميكند، و آوازهاى آهسته و دور به گوشش نميرسد، و هر بينائى غيراو از ديدن رنگهاى پنهان و از ديدن اجسام لطيف نابيناست. و جزاو هر آشكارى پنهان نيست، و هر پنهانى آشكار نميباشد، مخلوقاتش را نه براى تقويت سلطنت و پادشاهى آفريده و نه براى ترس از پيشامدهاى روزگار و نه براى يارى خواستن بر دفع همتایى كه با او نزاع نمايد، و نه براى جلوگيرى از غلبه و فخر و مباهات شريك و ضد، بلكه آفريدهها مخلوقاتى هستند پرورده شده به نعمتهاى او، و بندگانى ذليل و خوار در برابر حكم و مشيت آن حضرت، آفريدن مخلوقات و تدبير و اصلاح حال آنها او را خسته و درمانده ننمود، و در آفريدن اشياء ناتوان نگرديد، و در آنچه حكم نموده و مقدر فرموده شبههاى بر او دست نداده، بلكه حكم او حكمى است استوار و دانش و علمش پايدار و امرش ثابت و برقرار و بندگانش با وجود كيفرها و خشماش به او اميدوار، و درعين نعمتها و بخششهايش از او دربيم و هراسند. «3»
(1) - آل عمران، آيه 16. ژ
(2) - لقمان، آيه 13.
(3) - نهج البلاغه، فيض خطبه 64.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان