دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تربیت فرزند و غیرت انسانی!

No image
تربیت فرزند و غیرت انسانی!

کلمات کلیدی: تربيت فرزند و غيرت انساني و الهي بااينها همنشيني مكن!

نویسنده : آيت الله شيخ مجتبي تهراني

بحث ما راجع به تربیت، یعنی روش رفتاری و گفتاری دادن بود و بیان شد که انسان به طور معمول در چهار محیط خانوادگی، آموزشی، رفاقتی، و شغلی روش می گیرد و در این چهار محیط ساخته می شود. گفته شد فضای پنجمی بر این چهارمحیط حاکم است که آن را در آینده مطرح می کنیم. بحث ما در مورد محیط سوم، یعنی محیط رفاقتی یعنی پیوند درونی بر محور مودت و محبت بود که گفتیم این پیوند، نقش اساسی دارد و اثرگذاری آن، به قدری قوی است که گاهی ممکن است محیط آموزشی و خانوادگی را هم، چه در ساختن و چه در تخریب کردن، تحت تاثیر خود قرار دهد.
در مورد محیط رفاقتی، مطلبی مطرح شد که به نوعی یک قانون کلی در انتخاب رفیق و دوست است. در آیه شریفه هم خطاب به پیغمبر اکرم، همین قانون بیان شده بود. در ذیل آن، دو بحث مطرح شده که یکی درباره انتخاب دوست بود یعنی چه کسانی را باید به عنوان رفیق انتخاب کرد؛ یکی هم بحث جنبه های نفی بود که چه کسانی را نباید به عنوان دوست و رفیق انتخاب کرد. «چه کسانی را برای رفاقت انتخاب کنم و چه کسانی را انتخاب نکنم.» در آیه شریفه می فرماید: «واصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم بالغداه و العشی یریدون وجهه و لاتعد عیناک عنهم» تا این جا می فرماید که چه کسی را انتخاب کنید وروی خود را از اینها برنگردانید. بعد می آید سراغ این که چه کسی را انتخاب نکنید. «ترید زینه الحیاه الدنیا و لاتطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتبع هواه و کان امره فرطا». (کهف/ 82) لذا انسان نباید با برخی اشخاص، پیوند دوستی برقرار کند.
در سوره مائده می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا لاتتخدو الیهود و النصاری اولیاء بعضهم اولیاء بعض و من یتولهم منکم فانه منهم ان الله لایهدی القوم الظالمین» (مائده/15) در آیه قبل، ابتدای آیه، جنبه اثباتی داشت که ای پیغمبر! با چه کسانی پیوند برقرار کن و مجالست کن؛ اما مفاد این آیه «نهی» است، خیلی هم صریح است. «ای کسانی که ایمان آورده اید، یهود و نصاری را به عنوان دوستان خود نگیرید! «اولیاء» این جا به معنای «دوستان» است. آنها خودشان، باهمدیگر پیوند دارند.
دلیلش چیست: «و من یتولهم منکم فانه منهم» این عبارت دلیلی است برای این مطلب و این نهی می آورد. کسانی که از نظر اعتقادی با تو همسو نیستند، یعنی از نظر اعتقادی با شما مختلف هستند، نمی توانند دوستان خوبی باشند. چرا که شما با هم از نظر پیوند درونی و در ارتباط با امور اعتقادی با هم سر ناسازگاری دارید. چون پیوند، درونی است و اعتقاد هم همین طور است. شما در باب نبوت از نظر درونی، با پیغمبر اکرم پیوند دارید و آن ها این پیوند را ندارند و اصلاً قبول ندارند. یعنی بین شما مقابله است.
اگر ما بخواهیم دقیق تر پیش برویم و برطبق قرآن بحث کنیم، به این نکته می رسیم که ما با آنها حتی در مسئله توحید هم مقابله داریم. در اختلاف با نصاری شکی نیست، چون ما خدا را یکی می دانیم و آن ها طبق فرمایش قرآن، خدا را سه تا می دانند. عقاید با هم جور درنمی آید.
«یا ایها الذین آمنوا» خطاب به چه کسانی است؟ اهل ایمان، یعنی دلبستگان به خداوند. گفتیم که ایمان عبارت از دلستگی به خداوند است، «یا ایها الذین آمنوا» یعنی ای کسانی که پیوند و دلبستگی به خدا دارید، شما با اینها پیوند دوستی نبندید! دلیلش چیست؟ در خود آیه اشاره دارد که «ومن یتولهم منکم فانه منهم» هر که از شما، با آنها دوستی کند، جزو آنها شده است. رابطه دوستی این طور است که جاذبه دارد و همین جاذبه، موجب می شود که تو به سوی او کشیده شوی. پیوند درونی تو با خدا از بین برود و پیوندی نظیر آنها پیدا کنی. این رابطه بر روی اعتقاد شما، اثر سوء می گذارد.
یعنی ابتدا آن پیوند ایمانی را تضعیف می کند و بعد هم آن را قطع می کند. در آخر هم وصل شدن به آن پیوند سوء و اعتقاد غلط رابه دنبال دارد. حالاما در این جا به مرحله وصل، کاری نداریم و حرفمان این است که یک سنخ دوستی ها و رفاقت ها است که روی اعتقاد انسان اثر سوء می گذارد و از نظر درونی، پیوند اعتقادی انسان را متزلزل می کند و بالاخره هم سر از قطع پیوند درمی آورد.
لذا در گذشته این روایت را از پیغمبر اکرم خواندم که فرمودند: «المرء علی دین خلیله» اگر بخواهیم ببینی که شخص چه دینی دارد، رفیقش را ببین که چه دینی دارد. از رفیق می توانی بفهمی که او چه دینی دارد. «فلینظر احدکم من یخالل» (بحار 71/291) دقت کنید با چه کسی پیوند دوستی می بندید! چرا که پیوند دوستی، روی دین تو و در بعد اعتقادی ات اثر می گذارد. در بین همه پیوندها قوی ترین پیوند، همین رابطه و پیوند رفاقتی است، چون بر محور محبت است؛ لذا ما می بینیم که علاوه بر جنبه اثباتی و بیان خصوصیات دوست خوب، جنبه نفی هم وجود دارد. به این معنا که قرآن می گوید: مواظب باش و با کسانی که اثر سوء در بعد اعتقادی و دینی تو دارند رفاقت نکن و آنها را برای دوستی انتخاب منما.
فرق رابطه ظاهری و رابطه هدایتی!
ما یک دسته روابط ظاهری اجتماعی داریم که این آیه ناظر به آن روابط نیست. اشتباه نکنید! مثلاً معامله و خرید و فروش از سنخ مسائلی است که در محیط زندگی وجود دارد ولی ظاهری است و به درون افراد ربطی ندارد. در آیه فوق بحث «رفاقت» مطرح است و بحث ما، پیرامون رابطه درونی رفاقتی است، نه رابطه ظاهری اجتماعی. این ها با هم فرق می کند.
کمی بیشتر توضیح می دهم تا مطلب روشن شود. یک رابطه محبتی درونی داریم که به آن رفاقت می گوییم، یک رابطه ظاهری اجتماعی هم داریم که از قبیل معاملات و داد و ستدها است. یک رابطه سومی هم وجود دارد که، رابطه هدایتی است. این رابطه عبارت از این است که یک نفر به قصد هدایت، با شخصی که از نظر اعتقادی با او مخالف است، مثلاً نصرانی یا یهودی است، رابطه برقرار کند. این رابطه ظاهری اجتماعی نیست، بلکه رابطه هدایتی است. آنچه که در این جا مورد بحث ما است رابطه ظاهری اجتماعی است چون خود قرآن هم دارد که این ها را هدایت کنید و از آن رابطه نهی نکرده است. البته در مورد رابطه هدایتی، یک شرط وجود دارد و این رابطه که وظیفه هم هست، کار هر کسی نیست. این کار مخصوصی کسی است که به مبانی اعتقادی دینی و مسائل برهانی و امثال اینها، مسلط باشد. کار نیکان را قیاس از خود مگیر!
موسی به دین خود؛ عیسی به دین خود؟!
من می خواهم در این جا مطلبی را که در میان مردم مشهور است، مطرح کنم. می گویند: موسی به دین خود، عیسی به دین خود! می فهمید که چه جمله بسیار غلطی است؟! برو دنبال کارت! گفتن این جمله، معنایش این است که تو معارف را نفهمیده ای. شعور تو که بیشتر از شعور خدا نیست. خدا بیشتر از من و تو می فهمد. او می گوید چنینی باش!
چنین کسی می گوید: من چه کار دارم به این که او چه اعتقادی دارد! ما با همدیگر رفیق هستیم. اتفاقاً بحث در همین جا است. اگر مراد و منظور تو از رفاقت، پیوند درونی محبتی است، همین رفاقت برای تو مضر است. اگر هم منظورت روابط ظاهری اجتماعی است نه.
صحبت عیسی و موسی و دیگر پیامبران الهی (علیهم السلام) نیست. مثل اینکه در مغازه ای می روی، می خواهی از آن جنس بخری، رابطه تجاری داری، این جا رابطه دوستی و رفاقتی مطرح نیست و ضرری هم برای تو ندارد. اگر مراد از این جمله و عبارت این است که می خواهی بگویی: ما با هم رفیق هستیم و به نوعی پیوند محبتی و درونی داریم، این را قرآن و خدا قبول ندارد. ولی اگر مراد تو این است که رابطه ما با هم صرفا یک رابطه ظاهری اجتماعی است، اشکالی ندارد. در باب رابطه هدایتی هم، یک شرط وجود دارد که باید حواست را جمع کنی و ببینی کار تو هست، یا نه.
تا این جا این مسئله مربوط به یهود و نصاری بود. در همین سوره مائده، بعد از پنج یا شش آیه می فرماید: «یا ایهاالذین آمنوا لاتتخذوا الذین اتخذوا دینکم هزوا و لعبا من الذین اوتوالکتاب من قبلکم و الکفار اولیاء» آنجا دو مورد از ادیان الهی را که نسخ شده اند، مطرح می کند؛ این جا به طور کلی اول اهل کتاب، بعد مدار را باز می کند و بعد از چند آیه، می گوید: «والکفار» مطلب را توسعه می دهد. یعنی خیال نکن که نصرانیت و یهودیت در موضوع نهی، مدخلیت دارند! آنچه مدخلیت دارد مسئله تقابل بین پیوندهای درونی اعتقادی شما است. مثلاکسی هم که کمونیست است، شامل این نهی از رفاقت می شود چون او نصرانی یا یهودی نیست ولی کافر که هست!
این که خداوند مطلب را گسترش می دهد، منظور چیست؟ معلوم است، چون این رابطه درونی که بر محور محبت است، روی پیوند درونی اعتقادی، انسان را تخریب می کند. این رابطه اثر سوء دارد. لذا مدار بحث را باز می کند و می گوید خیال نکنی فقط نصرانیت و یهودیت این طور هستند! آنها موضوعیت ندارند. عمده این است که در رابطه محبتی، پیوند درونی اعتقادی انسان نباید خراب شود. لذا ما را نهی می کند.


همنشینی ها ممنوع

1- طعن زنندگان به قرآن
تا اینجا بحث نسبت به پیوند درونی و «رفاقت» بود، اما سراغ «مجالست و همنشینی» هم می رود. در سوره انعام درباره همنشینی می فرماید: «و اذا رایت الذین یخوضون فی آیاتنا فاعرض عنهم حتی یخوضوا فی حدیث غیره» (انعام/ 86) اگر دیدید گروهی نشسته اند و دارند به آیات قرآنی ما «طعن» می زنند، از اینها اعراض کن! حالابحث در این جا نسبت به مجالستی است که در آنها برخلاف معتقدات دینی تو حرف می زنند. اگر در جایی، به طور کلی بر خلاف معتقدات دینی تو حرف می زدند، باید مجلس را ترک کنی.
مثلاتو به قرآن اعتقاد داری که این کتاب الهی است، کلام الهی است و از مبدا وحی نازل شده است، کسانی دارند به آن طعنه می زنند، این جا هم چون ممکن است ضربه اعتقادی ببینی، نباید با اینها مجالست کنی! این جا هم چون دارند بر تو ضربه اعتقادی می زنند و این مجالست موجب می شود که به پیوند اعتقادی درونی تو ضربه وارد شود، لذا خدا از شرکت در آن نیز نهی می کند.

2- دوری از دوستی با «مسلمان های لاابالی»
بعد از آن، دایره را بازتر می کند. به این حرف ها خوب گوش کنید! گاهی من کسی را می بینم که هم دین من است، ولی لاابالی است؛ یعنی از نظر عملی، رفتارهایش با اعتقاداتش تطبیق نمی کند؛ انگار دین خودش را به بازی گرفته است. آیا با او می توانم دوستی کنم؟ او نه نصرانی و یهودی است و نه کافر و بی دین! اما خداوند می فرماید: «و ذر الذین اتخذوا دینهم لعبا و لهوا و غرتهم الحیاه الدنیا»، (انعام، 07) کسی را که دین خود را به بازی و بیهوده گرفته است رها کن! نه کسی که دین تو را به بازی گرفته. بلکه کسی که دین خودش را بازیچه گرفته هم به درد رفاقت نمی خورد و دوستی با او ضرر دارد. بازیچه گرفتن دین یعنی عمل نکردن به آن! می گوید مسلمانم، مومنم، اما عمل نمی کند.یکی از بزرگان گاهی می فرمود: لفظا منکر خدا نیستی، ولی عملامنکر خدایی! این تعبیر را من از او دارم. لفظا منکر خدا نیست، خیلی- یا الله یا الله- هم می کند؛ یا رب یا رب هم زیاد می گوید ولی عملامنکر خدا است. از این آدم ها در جامعه مان، زیاد داریم که فقط لفظا می گویند: ما مسلمانیم؛ مومنیم؛ ولی عمل را که نگاه می کنیم، می بینیم با اسلام تطبیق نمی کند. یک مومن این گونه عمل نمی کند. یک مسلمان این طور عمل نمی کند. این ها همان هایی هستند که دین خودشان را به بازیچه گرفته اند. «و ذر الذین اتخذوا دینهم لعبا و لهوا و غرتهم الحیاه الدنیا» با اینها هم نشینی و مجالست نکن. این هم از راه صحیح بیرون رفته است.
بعد خداوند منشاش را بیان می فرماید که چرا اینها دین را به بازی و مسخره گرفته اند. «و غرتهم الحیاه الدنیا» زندگی دنیا اینها را مغرور کرده است. پول و ریاست برای او بت شده است. لازم نیست که بگوید پول و مقام، بت من است، بلکه عملش نمایانگر این مطلب است . لاابالی گران در جامعه مسلمین و در میان مومنین، اینها هستند که عملشان با اعتقادات اسلامی خودشان، تطبیق نمی کند.


عاقبت دوستی با اهل گناه

علی(ع) فرمودند: «ایاک و مصاحبه الفساق فان الشر بالشر ملحق» (بحار/ 33/805) از رفاقت و مصاحبت با فاسقان بپرهیز! چرا؟ چون تو هم آن طور خواهی شد، باید از او بپرهیزی. «فان» در مقام تعلیل است، «فان الشر بالشر ملحق» بدان که تو هم همان طوری خواهی شد. پیوند دوستی و رفاقتی با اشرار نتیجه اش این است که تو را هم به شرارت می کشاند. بالاخره در یک جا به خاطر پیوند محبتی مجبور خواهی شد که از رابطه درونی و پیوند اعتقادی خود و خدا، دست برداری! این دوستی، دلبستگی تو را نسبت به خدا در خطر قرار می دهد؛ پس از آن بپرهیز!
روایت دیگری از علی(ع) است که فرمودند: «ایاک و مصاحبه اهل الفسوق! فان الراضی بفعل قوم کالداخل معهم» (غررالحکم/ 334) از دوستی با اهل گناه و بی بندوباران بپرهیز که اگر از فسق آنها خوشت بیاید و کار آنها را بپسندی، اثرش این است که تو هم مثل آنها می شوی. چون روش آنها، روش اسلامی و ایمانی نیست، اگر روششان را بپسندی، تو هم مثل آن هستی.
غرضم این است که در آیات مربوط به بحث رفاقت، هم در بعد اعتقادی و هم در بعد عملی نهی داریم که مشخص می کند با چه کسانی نباید دوستی کرد. یک جا «اولیاء» را آورد و مسئله محبت و رفاقت را پیش کشید، یک جا هم بحث مجالست را مطرح کرد. درنهایت فرمود که با کسانی که بر روی اعتقادات تو اثر سوء دارند، رفاقت نکن! با کسانی هم که روی بعد عملی تو اثر سوء دارند، رفاقت نکن!

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS