نویسنده: احسان رضازاده
هر یک از امامان(ع) نقشی خاص در هدایت و معرفی سبک زندگی اسلامی ایفا کردند. نقشهای آنان مکمل نقشهای یکدیگر است. آنان اسوههای کاملی هستند که میتوان با توجه به شرایط متغیر زندگی هر شخص و جامعه، دستور و راهکارهای در میان زندگی آنان جست.
مجموعه متراکم بیش از شش هزار آیه و صدهزار حدیث و روایت در بیش از یک صدمجلد، چیزی را کم نگذاشته است و هر کس و هر جامعه ای با هر روحیه و شرایط زندگی میتواند سبک مناسب زندگی و راه راست خدایی و ربانی شدن را بیابد و به سعادت لقاء الله برسد و زندگی دنیوی و اخروی او سرشار از آرامش و آسایش شود.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا نقش امام باقر(ع) در تبیین راه راست و بازگرداندن مرجعیت دینی به اهل بیت(ع) و اسوه قرار گرفتن ایشان در این حوزه وعرصه را براساس آموزههای وحیانی قرآن و اسلام روشن سازد.
مقامات اهل بیت(ع) براساس آموزههای قرآنی
اهل بیت(ع) به معنای اهل بیت رسول الله(ص) کسانی هستند که ما از آنان به عنوان معصوم(ع) براساس آیه 33 سوره احزاب یاد میکنیم. براساس آموزههای قرآنی و روایی، چهارده معصوم(ص) از امت آخر الزمان کسانی هستند که مسئولیتهای خاصی را به عهده دارند.
مطابق آیات و روایات، در مقام نفسی، تفاوتی میان هر یک از آنان با دیگری نیست و چهارده معصوم(ع) یک نفس به شمار میروند. از این رو خداوند به صراحت در آیه 61 سوره آل عمران از امیرمومنان علی(ع) به عنوان نفس پیامبر(ص) یاد میکند.
پیامبر(ص) نیز بارها به اشکال گوناگون و ادبیات و تعابیر مختلف از مقام یگانگی و یکتایی خود با اهل بیت(ع) سخن گفته است. از جمله اینکه در مقام قدسی، نور ایشان و نور علی(ع) یکتا و یگانه است؛ و یا اینکه «فاطمه (س) بضعه منی» و جگرگوشه من است؛ و یا «حسین منی و انا من حسین» و مانند آن از مواردی است که بر این یکتایی و یگانگی وجودات مطهر آنان در مراتب قدسی تاکید میکند.
پیامبر(ص) در روایت دیگری که متواتر از اهل اسلام است، بر امامت دوازده نفر از فرزندان خویش تاکید میکند و آنان را جانشینان به حق خود در میان مردم پس از خود معرفی میکند. از نظر حضرت، این دوازده تن همانند اوصیای پیامبران دیگر هستند و ولایت و اطاعت از آنان واجب است.
خداوند در قرآن به صراحت در آیه 95 سوره نساء از وجوب اطاعت از ایشان همانند اطاعت از خود و پیامبر(ص) سخن میگوید و فرمان میدهد: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم؛ خدا و رسول و صاحبان امری را که از میان خود شماست اطاعت کنید.»
در روایات متواتری این معنا به اثبات رسیده است که مصداق اتم و اکمل این اولی الامر همان امامان(ع) از اهل بیت پیامبر(ص) میباشند.
در آیات دیگری نیز مقاماتی برای رسول الله (ص) و امامان معصوم(ع) بیان شده که از مهمترین این مقامات، مرجعین دینی، مرجعیت سیاسی و قضایی است. به این معنا که همه مقاماتی که خداوند برای پیامبر(ص) بیان کرده برای اوصیاء و خلفای به حق ایشان یعنی امامان معصوم(ع) اثبات میشود.
از نظر آموزههای قرآنی، خلافت و جانشینی امامان معصوم(ع) همانند خلافت و جانشینی انسان کامل از خداوند است. براساس این آموزه ها، هر آن چیزی را که خداوند به طور ذاتی دارا میباشد، به حکم عرضی و مظهریت، انسان کامل داراست و انسان کامل، مظهر اکمل و اتم همه اسماء و صفات الهی است که به انسان تعلیم داده شده است. (بقره، آیه 13) از این رو متاله (یعنی انسانی که خدایی شده) مظهر ربوبیت الهی نیز میباشد و در مقام خلافت الهی قرار میگیرد و همه موجودات هستی از فرشتگان مقرب و کروبی گرفته تا پست ترین موجودات میبایست تحت تسخیر تکوینی و ولایت الهی انسان کامل باشند و بر او سجده اطاعت برند و هرگونه تمرد و طغیانی از این حکم به معنای کفر به خدا و ولایت اوست که مجازات سقوط و لعن دارد. (بقره، آیات 30 تا 34)
خداوند در توبیخ و سرزنش ابلیس به سبب تمرد و طغیان از سجده بر آدم(ع) به او یادآور میشود که تنها انوار امامان معصوم(ع) هستند که بر حضرت آدم(ع) سجده نمی برند؛ زیرا آنان در مقام علیین و از عالیین هستند (ص، آیه 57) و از اطاعت و سجده بر حضرت آدم(ع) معاف میباشند؛ زیرا این انوار قدسی کلمات تامات وجودی هستند که بر همه موجودات هستی شرافت دارند و اشرف آفریدههای الهی میباشند و آنان در مقامی قرار گرفته اند که گویی هیچ فاصله ای میان ایشان و خدا نیست و در تدنی و تدلی تا آنجا رفته اند که «قاب قوسین او ادنی» است. خداوند خود در این باره گزارش میکند: ثم دنی فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی (نجم، آیات 8 و 9)
ابوسعید خدری میگوید: با عدهای از اصحاب در حضور رسول خدا(ص) نشسته بودیم که مردی از راه رسید و گفت: ای رسول خدا توضیح بده که منظور از عالین در این آیه چه کسانی هستند: «استکبرت ام کنت من العالین؛ خداوند به ابلیس فرمود: چرا بر آدم سجده نکردی؟ تکبر کردی یا از عالین (برترینها) بودی؟
رسول خدا فرمود: «دو هزار سال پیش از آن که خداوند آدم را بیافریند، من و علی و فاطمه و حسن و حسین در سراپرده عرش، او را تسبیح میکردیم و فرشتگان نیز به دلیل تسبیح ما خداوند را تسبیح میکردند.
زمانی که خداوند آدم را آفرید، فرشتگان را امر کرد که برای او سجده کنند ولی به ما فرمان سجده نداد. همه فرشتگان سجده کردند جز ابلیس که خودداری کرد و سجده نکرد. در این هنگام خداوند متعال به او فرمود: «استکبرت ام کنت من العالین؛ تکبر کردی یا از عالین (برترین ها) بودی؟ یعنی از پنج نفری که نام هایشان در سراپرده عرش نوشته شده است.»
آن گاه رسول خدا افزود: «ما در خدا هستیم که تنها از آن میتوان به خدا رسید. هدایت شدگان با ما هدایت مییابند؛ هر کس ما را دوست بدارد، خداوند او را دوست میدارد و در بهشت جایش میدهد و هر کس ما را دشمن بدارد خداوند او را دشمن میدارد و در دوزخ میافکند؛ و فقط کسانی که نسل شان پاک است، دوستدار مایند.» (بحارالانوار، ج 93، ص 306، حدیث 120)
حقوق امامان(ع) و وظایف ما
براساس آموزههای قرآنی این کلمات تامات الهی که شافع حضرت آدم(ع) نیز شدند (بقره، آیه 73) دارای همان مقامات و حقوقی هستند که برای پیامبر(ص) است. تنها تفاوتی که میان ایشان(ع) و پیامبر(ص) است آن که بر ایشان وحی تشریعی نمی رسد؛ زیرا با وفات حضرت محمد(ص) ختم رسالت تشریعی شده است. (احزاب، آیه 40) هرچند که حضرت امیرمومنان علی(ع) در هنگام نزول وحی همه چیز را میدید و میشنید. خود آن حضرت(ع) در نهج البلاغه این مطلب را نقل میکند و تایید پیامبر(ص) را نیز میآورد: پیامبر(ص) چند ماه از سال را در غار حرا میگذراند، تنها من او را مشاهده میکردم و کسی جز من او را نمی دید، در آن روزها، در هیچ خانه اسلام راه نیافت جز خانه رسول خدا که خدیجه هم در آن بود و من سومین آنان بودم.
من نور وحی و رسالت را میدیدم و بوی نبوت را میبوییدم. من هنگامی که وحی بر پیامبر فرود میآمد، ناله شیطان را شنیدم، گفتم ای رسول خدا، این ناله کیست؟ گفت: شیطان است که از پرستش خویش مایوس گردید. تو آنچه را من میشنوم، میشنوی و آنچه را که من میبینم، میبینی، جز این که تو پیامبر نیستی، بلکه وزیر من بوده و به راه خیر میروی». (نهج البلاغه، ترجمه دشتی، ص 399؛ و نیز شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 31، ص 208)
بر این اساس حضرت علی(ع) به عنوان خلیفه و وزیر پیامبر(ص) همه ویژگیها و نیز مقامات و مناصب پیامبری جز رسالت تشریعی را به عهده دارد و هنگامی که خلافت وی غصب میشود، همانند حضرت هارون(ع) خطاب به قبر پیامبر(ص) کلام هارون(ع) را میخواند و میفرماید: ان القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی فلاتشمت بی الاعداء و لاتجعلنی مع القوم الظالمین (اعراف، آیه 150؛ و نیز الاختصاص، ص 186)
براساس آموزههای قرآنی از حقوق اهل بیت(ع) و وظیفه ما در برابر ایشان امور چندی است که مهم ترین آنها، شناخت و معرفت نسبت به مقام و منزلت ایشان، دلسپردگی و مودت و محبت آنان (شوری، آیه 32)، سرسپردگی و اطاعت از آنان (نساء، آیه 95) و شیعه و پیرو واقعی بودن چون حضرت ابراهیم(ع) است (صافات، آیه 38)به گونهای که آنان را اسوه تمام و کمال دانسته و همه زندگی خود را برساس آنان تنظیم کنیم و طابق النعل بالنعل گام در گام آنان بنهیم و در شادی آنان شاد و در عزای آنان عزادار باشیم. (خصال شیخ صدوق ج 2 ص 635، بحارالانوار ج 10 ص 411؛ غررالحکم، ج 1، ص 235 و روایات دیگر)
بنابراین، از حقوق آنان و وظایف ما، مراجعه به ایشان در همه امور زندگی دنیایی و اخروی است. پس دین و دنیا را میبایست از ایشان بگیریم و مسایل خود رابا آنان در میان گذاریم؛ چرا که ایشان اسوه کامل و نیک برای همه بشریت هستند. (احزاب، آیه 12) ولذا در مسایل دنیوی و اخروی باید به ایشان مراجعه کرده و از ایشان بپرسیم که اینان اهل الذکر هستند (نحل، آیه 34)؛ چه ذکر را پیامبر(ص) بدانیم که آنها اهل بیت همان پیامبر(ص) هستند یا ذکر را قرآن بدانیم که ایشان همان اهل ذکر و راسخون در علم میباشند. (آل عمران، آیه 7)
امام باقر (ع) و بازگشت به مرجعیت دینی
پس از غصب خلافت ظاهری از سوی منافقان قدیم و جدید و مظلوم واقع شدن حضرت امیرمومنان علی(ع) همانند هارون(ع)، دولت غاصب تلاش کرد تا در یک فرآیندی مرجعیت علمی را همانند مرجعیت سیاسی و قضایی از اهل بیت سلب کند.
از این رو تلاش جدی صورت گرفت که روایات ثبت و ضبط نشود و قرآن بی زبان و صامت بماند؛ زیرا قرآن صامت به سبب داشتن متشابهات (آل عمران، آیه 7) و بطون از این قابلیت برخوردار بود که هرگونه تفسیر و تبیین شود؛ در حالی که براساس آموزههای قرآنی، قرآن تنها بخشی از حقیقت اسلام است؛ و آن مقومی دارد که پیامبر(ص) و اولوالامر است؛ زیرا به تفسیر و تبیین آنان است که معنای واقعی را مییابد و آیات متشابه به محکم تبدیل میشود.لذا اطاعت خدا همان اطاعت از پیامبر(ص) و اولوالامر (نساء، آیه 95) دانسته شده است.
قرآن صامت بی قرآن ناطق یعنی اولوالامر(ع)، ساکت است و میتوان آن را به شکلی درآورد.
اصولا فهم قرآن نیازمند آن است که به مخاطب اصلی آن مراجعه شود؛ زیرا در قرآن کلیات آمده است و اینکه چگونه نماز بخوانیم و روزه بگیریم و حج بگزاریم و کشور را مدیریت کنیم و قضاوت و عدالت را بر پا داریم، نیازمند مفسر و مبین است.
از سوی دیگر، در قرآن آیاتی است که تنها مخاطب آن، مطالب آن را میفهمد. مثلادر آیه 282 سوره بقره آمده است: واتقوا الله و یعلمکم الله؛ تقوای الهی پیشه گیرد و خداوند به شما تعلیم میدهد. در این آیه با واو تعلیم الهی بیان میشود؛ این بیانگر آن است که امور دیگر نیز در تقوای الهی انسان پدید میآید که بیان نشده و تنها تعلیم الهی بیان میشود که یکی از آثار تقوای الهی است آنچه در اینجا نهان و مخفی شده را تنها مخاطبان اصلی قرآن یعنی پیامبر(ص) و اولوالامر(ع) میفهمند.
جلوگیری از ثبت و ضبط احادیث این امکان را به غاصبان و طاغوتیان میداد تا سنت و عترت را از دایره مدیریت جامعه اسلامی بیرون رانند؛ زیرا سنت، تفسیر کننده آیات و تبیین گرمقامات عترت بود. از این رو پیامبر(ص) هشدار میدهد که عترت را رها نکنید؛ زیرا قرآن بیعترت، ناطق نیست و نمیتواند شما را در مسیر راست نگه دارد؛ چرا که قرآن نیز مقومی چون اولوالامر دارد که آن را به استنطاق و نطق درآورد و مسایل را چنان که هست براساس آموزههای قرآنی تبیین کند و مردم را در راه راست نگه دارد و از گمراهی حفظ کند. (صحیح البخاری، ج 4، ص 13- باب دعاء النبی الی الاسلام و النبوه ؛ صحیح البخاری، ج 1، ص 63- 73- کتاب العلم؛ ج 3، ص 1155، باب اخراج الیهود من جزیره العرب؛ صحیح البخاری، ج 5، ص 731، باب مرض النبی و وفاته؛ صحیح مسلم- ج 5- ص57- باب ترک الوصیه ... (... لاتضلوا بعدی)؛ صحیح البخاری، ج 8، ص 061، باب قول النبی لاتسالوا اهل الکتاب عن شیء؛ مسند احمد- الامام احمدبن حنبل- ج 1- ص 423- مسند عبدالله بن العباس؛ السنن الکبری- النسائی- ج 4- ص 063- قول المریض قوموا عنی؛ صحیح البخاری، ج 7، ص 9؛ صحیح مسلم- ج 5- ص 67- باب ترک الوصیه ...؛ سنن ترمذی، ج 4، ص 803، ابواب تفسیر القرآن، باب و من سوره النساء)
ممنوع کنندگان ثبت و ضبط احادیث، گام بلندی برای حذف عترت حتی از مرجعیت دینی برداشتند. این گونه است که به جای مراجعه به اهل الذکر و راسخون فی العلم (آل عمران، آیه 7) به کسانی مراجعه میکنند که خود چیزی ندارند چه رسد که بتوانند از باطن قرآن استنطاق کنند. بر طبق سخن امیرمومنان(ع) عام و خاص، مطلق و مقید، ناسخ و منسوخ، مجمل و مبهم قرآن را نمیشناسند ولی مفسر قرآن و مبین احکام و معارف آن میشوند.
دراین دوره است که مرجعیت دینی به دست گروهی از اهل کتاب به ویژه یهودیان به ظاهر مسلمان میافتد و افکار غیراسلامی و التقاطی یعنی اسرائیلیات، تمام فکر و فرهنگ اسلامی را تغییر میدهد و تهاجم گسترده ای از سوی یهودیان و مسیحیان علیه فرهنگ اسلامی صورت میگیرد و مفاهیم و احکام و معارف اسلامی دستخوش دگرگونی بزرگی میشوند و جبرگرایی و مانند آن بر اذهان و افکار مردم حاکم میگردد.
امیرمومنان علی(ع) میداند که مشکل اساسی در از دست رفتن حاکمیت سیاسی است؛ زیرا قدرت سیاسی، افکار مردم را به دست میگیرد و آنان را به هر سمتی میراند که میخواهد؛ زیرا الناس علی دین ملوکهم؛ مردمان بردین حاکمان خویش هستند.
شاید مهمترین مبارزه برای بازگرداندن حاکمیت سیاسی از سوی امیرمومنان علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) انجام شد؛ ولی از آن جایی که مردم اصولااهل بیت (ع) را کنار گذاشته بودند، هیچ فایدهای نداشت.
امام حسین(ع) شاید بزرگ جانفشانی را برای به دست آوردن حاکمیت سیاسی انجام داد؛ زیرا بازگرداندن حاکمیت سیاسی زمینه ساز بازگشت حاکمیتهای دیگر به اهل بیت(ع) بود. برای اینکه مردم از حق طبیعی و الهی اهل بیت (ع) درحوزه حاکمیت سیاسی آگاه شوند و از خواب خوش و طولانی بیدار گردند، با عاشورا طومار حاکمیت طاغوتی را زد و گروهی از مردم دانستند که حاکمیت از آن اهل بیت(ع) است.
تلاش امام حسین (ع) موجب شد که دشمن به شدت ضربه سهمگین بخورد به گونه ای که دیگر نتوانست حاکمیت شرعی خود را اثبات کند و حتی اهل سنت، حاکمیت را به دو دسته راشدین و غیر راشدین تقسیم کردند تا ضمن توجیه حکومت سه نفر نخست، از وضعیت بغرنج سیاسی بیرون آیند.
امام حسین(ع) این اندیشه را زنده کرد که حاکمیت سیاسی از آن اهل بیت(ع) است و هر کسی دیگر غاصب این مقام و منزلت الهی است. از این رو قیامها علیه دولتهای دیگر همواره شکل گرفت و هرگز دولتهای پس از امام حسین(ع) رنگ آسایش سیاسی و امنیت را ندیدند، زیرا مشروعیت سیاسی آنان مخدوش شده بود.
پس از این دوره است که فشار سختی بر امام سجاد(ع) اعمال میشود؛ زیرا ایشان میکوشد تا نوع دیگری از مرجعیت را به اهل بیت(ع) بازگرداند. ایشان تلاش میکرد که به عنوان مرجع روحی و معنوی مردمان درآید. این گونه است که دعاهای عرفانی آن حضرت (ع) و جنبه عطوفت و مهربانی وی موجب میشود که ملجا و ماوای همه دل شکسته گان شود.
اقدام دیگری که میبایست صورت گیرد، بازگرداندن مرجعیت علمی و دینی به اهل بیت (ع) بود. این مهم را امام باقر(ع) و فرزند بزرگوارش امام جعفر صادق (ع) انجام دادند.
با تشکیکی که درمشروعیت الهی و قانونی دولتها با شهادت امام حسین (ع) و قیام ایشان و احیا و اصلاح امت انجام گرفت، امت دریافته بود که مرجعیت سیاسی از آن اهل بیت است.
از این رو همه قیامها حتی در دوره امام سجاد به یکی از اعضای اهل بیت (ع) باز میگشت و بر محور آنان بود، هرچند که در انتخاب شخص باز به بیراهه میرفتند و به خانه زیدبن علی(ع) یا یحیی بن زید بن علی(ع) و مانند آن مراجعه میکردند.
کمبود یاوران راستین
در زمان امام صادق(ع) بزرگترین قیامها برای بازگشت حاکمیت سیاسی به اهل بیت(ع) انجام گرفت و حتی ابومسلم خراسانی پیشنهاد میدهد که امام صادق(ع) عهده دار خلافت شود؛ هرچند که آن حضرت(ع)، به عللی آن را نپـذیرفت، زیرا هنوز شرایط برای پذیرش مقامات اهل بیت(ع) فراهم نشده بود و مردم میبایست اهل بیت(ع) را در همه چیز چون پیامبر(ص) اطاعت کنند و اطاعت نصف و نیمه درحوزه عمل سیاسی کفایت نمیکند. مردم میبایست بپذیرند که اهل بیت(ع)همانند پیامبر(ص) اولی از جان خودشان است (احزاب، آیه 6) و از اهل بیت(ع) به طور مطلق و بی چون و چرا اطاعت کنند؛ چنان که یکی از یاران حضرت(ع) این گونه بی چون و چرا به درون آتش تنور میرود.
شخصی به نام سهل به امام صادق(ع) عرض کرد: چرا نشسته ای با این که صدهزار شمشیر زن یار و یاور داری. امام صادق دستور داد در تنور خانه آتش افروختند آن گاه به سهل فرمود: به درون آتش تنور برو و در آتش بنشین.
سهل عرض کرد: ای آقای من مرا در آتش نسوزان مرا رها کن تا من نیز حرفم را پس بگیرم.
امام فرمود: تو را رها ساختم. در همین هنگام هارون مکی که یکی از یاران راستین امام صادق(ع) بود وارد شد. امام به او فرمود: برو در درون آتش تنور بنشین.
او بی درنگ رفت و در درون آتش نشست.
امام صادق درباره اوضاع خراسان با سهل به گفت وگو پرداخت به گونه ای که گویا در خراسان بوده و همه اوضاع آنجا را از نزدیک دیده است.
سپس به سهل خراسانی فرمود: برخیز و ببین چه کسی در میان تنور آتش است.
او برخاست و کنار تنور آمد دید هارون مکی چهار زانو در میان آتش نشسته است.
امام به سهل فرمود: در خراسان چند نفر مانند این شخص هست.
سهل گفت: سوگند به خدا حتی یک نفر مثل این شخص نیست.
امام صادق(ع) فرمود من خروج و قیام نمیکنم در زمانی که (حتی) پنج نفر یار راستین برای ما پیدا نشود ما به وقت قیام آگاه تر هستیم. (سفینه البحار، ج2، ص417).
به هر حال، با تلاشهای امامان پیشین مرجعیت سیاسی اهل بیت(ع) به گونه ای برای مردم حل شده بود، ولی این مرجعیت سیاسی به تنهایی کفایت نمی کند، زیرا میبایست اهل بیت(ع) به عنوان مرجع کل و اسوه تمام و کامل شناخته میشدند و به آنان مراجعه میشد، چنان که به پیامبر(ص) به این عنوان مراجعه میشد.
براین اساس امام باقر(ع) گام بزرگ دیگری را برمی دارد تا این مهم تحقق یابد. آن حضرت(ع) با طرح مسایل و معارف علمی و قرآنی، مرجعیت علمی و دینی را به اهل بیت(ع) باز میگرداند به گونهای که همگان حتی منابع علمی اهل سنت و رهبران آنان نیازمند اهل بیت(ع) میشوند و برای شاگردی به در خانه ایشان میآیند. این گونه است که همه امامان چهارگانه اهل سنت به گونه ای شاگردان اهل بیت(ع) میشوند هر چند که خودسریهایی نیز دارند. ابوحنیفه امام مذهب حنفی میگوید که اگر دو سال تحصیل در نزد امام صادق(ع) نبود من هلاک شده بودم.
امام باقر(ع) را به باقرالعلوم بعدالنبیین میشناسند، زیرا او علم را همانند شکافنده زمین شکافت و بذر علم را برای مردم بیرون آورد و نشان داد. او این گونه مرجعیت علمی را به اهل بیت(ع) بازگرداند.
فرزندش در ادامه تلاش کرد تا بخشهای دیگر ناگفته از مرجعیت اهل بیت(ع) را در حوزه اعتقادی، عرفانی و مانند آن بیان کند. به طوری که اهل عرفان و تصوف خود را جیره خوار خرمن ایشان میدانند و همه مذاهب و نحلههای عرفانی و صوفی خود را به ایشان متصل میکنند. با نگاهی به کتاب تذکره الاولیای عطار نیشابوری میتوان این مرجعیت را دریافت.
امام صادق(ع) چنان حقیقت مقامات اهل بیت(ع) را آشکار ساخت که دیگر کسی نتواند در هیچ علمی خود را برتر از ایشان و اهل بیت(ع) معرفی کند. همه علوم از ایشان سرچشمه میگیرد و این گونه است که شاگردان مکتب ایشان و پدرشان، همواره به عنوان بنیانگذاران علوم مختلف چون اصول فقه، جبر و ریاضیات، فلسفه اسلامی، کلام اسلامی، فقه استدلالی، مفسران عقل گرا و تحلیلی، جامعه شناسی و روان شناسی و مانند آن شناخته میشوند.
پس از ایشان امامان دیگر از اهل بیت(ع) تلاش کردند تا وجوه دیگر و مقامات و منازل اهل بیت(ع) را به مردم بشناسانند و بدین ترتیب فرصت برای بازگشت به سوی اهل بیت(ع) در جهان امروز فراهم آمده است و مردم تشنه معارف اهل بیت(ع) و بازگشت آنان برای مدیریت جهانی هستند و در انتظار منجی عدالت پرور روز شماری میکنند.