31 خرداد 1390, 0:0
جامعه شناسي، جامعه، علوم اجتماعي
بعد از انقلاب اسلامی، پروژه غربی زدایی از همه عرصه های زندگی شروع شد که تلاش برای بازتعریف علوم اجتماعی نیز بخشی از این پروژه غربی زدایی بود. «جامعه شناسان انقلابی» با هدف ساختن «جامعه شناسی دیگر» به بازخوانی اندیشه اجتماعی متفکران مسلمان پرداختند که از میان این متفکران، ابن خلدون بیشتر از همه مورد توجه قرار گرفت.
این جامعه شناسان، علوم اجتماعی را به عنوان مکتب درک کردند و چون دیدند که علوم انسانی غربی ما را به کمال نمی رساند به این نتیجه رسیدند که علوم انسانی را ایجاد کنند که میتواند ما را به کمال برساند. جامعه شناسی بومی باید جامعه محور باشد نه متن محور و جامعه شناسی اسلامی به متن توجه دارد و به جای آنکه سراغ تئوری سازی برود سراغ جامعه شناسی سازی رفته است. از سوی دیگر باید توجه داشت که جامعه شناسی بومی ذیل جامعه شناسی به معنای متعارف است در حالی که جامعه شناسی اسلامی ادعایی متفاوت از جامعه شناسی به معنای متعارف دارد.
پس از انقلاب فرهنگی نهضت متن خوانی شروع شد و جامعه شناسان انقلابی کوشیدند از هر یک از متفکران گذشته «خوانش جامعه شناختی» به دست دهند.
حال آنکه بومی شدن جامعه شناسی با فضای آزاد بحث و گفت وگوی جامعه شناسانه ایرانی و ایجاد برنامه های پژوهشی متعدد و شکل گیری سنت های جامعه شناسی ممکن میشود. این در حالی است که ما سال ها در جهت خلاف این روند حرکت کردیم.
در دورهای ما با پدیده ابن خلدونی شدن جامعه شناسی در ایران مواجه شدیم که به جای تلاش برای دستیابی به جامعه شناسی بومی، در ابن خلدون متوقف ماندیم که در واقع این گفتمان در برابر گفتمان علوم اجتماعی غربی، گفتمانی تدافعی و پوزش طلبانه بود.
البته باید توجه داشت که بعد از انقلاب فرهنگی رویداد مهمی نیز رخ داده است و آن اینکه برای اولین بار علوم انسانی مستقل از علوم تجربی دیده شد که میتوان آن را چرخش علوم انسانی نامید.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان