19 تیر 1390, 0:0
جامعه، عدالت
دكتر حسن سبحانی
جامعهای که در آن مردم از انواع «حق» و حقوق بهرهمندند و این بهرهمندی هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ عملی به رسمیت شناخته میشود، جامعهای است که «تکلیف» در قبال «حق» عملیاتی گردیده و به اصطلاح صاحب حق، از طریق خودش یا از طریق دیگران، اعم از سایر افراد یا دولت، حق خود را به اندازه ظرفیت و استعدادش دریافت کرده و این دستاورد بسیار بزرگی است که در جامعه الگو، به طور قهری باید اتفاق بیفتد.
به عبارت دیگر، وقتی افراد صاحب حق، همان طور و به همان اندازه که صاحب حق هستند، موفق میشوند حق خود را دریافت کنند و خودشان را هم مکلف میبینند که حقوقی را که دیگران به عهده آنان دارند، رعایت کنند؛ در واقع پدیده «دادن حق هر موجودی به خودش» اتفاق افتاده است و این همان است که «عدالت» نامیده میشود. عدالت به این مفهوم، به تعادل رساننده همه عدم تعادلهایی است که به دلیل در جای خویش قرار نگرفتن موجودات، در نظام هستی واقع شده و موجبات انواع و اقسام عدم تعادلهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... را فراهم آورده است. در این نگرش، انجام ضروری تکالیف تعریف شده برای اشخاص حقیقی و حقوقی و از جمله دولت، سبب ساز شکوفایی استعدادها و قابلیتهای موجودات، در مقیاسی که قابلیت آن را دارند، میشود و در عین حال هیچ موجودی نمیتواند در معرض برخورداری از امکاناتی قرار گیرد که قوای ذهنی و جسمی وی، قابلیت لازم برای آن برخورداری را ندارند. لذا حقوق مختلف انسانها و سایر موجودات، متناسب با همان ضوابطی که آنها را محق کرده است، رعایت میشود و کسی احساس نمیکند که حقی از او ضایع شده یا واجد توانمندیهایی بوده که به دلیل فقر یا گرفتاریهای دیگر، امکان نضج و نمود بالندگی آن، از وی سلب شده است.
در این جامعه مبتنی بر اصل اعطای حق هر کسی به خودش، در واقع فرصتهای یکسان برای انسانها تدارک دیده میشود و آنها در صورتی که به دلایلی نتوانسته باشند به پرورش استعدادهای خودشان اهتمام نمایند، میتوانند با استفاده از زمینههای برابری فرصت ها، در تراز کسانی قرار گیرند که با امکانات و بهره مندیهای خودشان، فرصت برابر با دیگران را برای خویش کتاب کردهاند. این فرصتها بخصوص در زمینههای آموزش، بهداشت، درمان، تغذیه، اشتغال و مسکن بیشتر از موارد دیگر به چشم میخورد. بدیهی است؛ انسانهای بهرهمند از فرصتهای یکسان، مطابق استعداد و تلاش و کوششهایشان (پس از بهره مندی) لزوما با هم یکسان و مشابه به لحاظ برخورداریهای مکسبه نیستند، یعنی در جامعه ای که فرصت یکسان وضع میگردد، در عین حال تفاوت هم لحاظ میشود و این تفاوت ها، چنانچه مستظهر به تلاش و قابلیتهای موجودات باشد؛ به طور قطع میتواند حاکی از عدالت هم باشد. جامعه ای که در آن افراد حق خود را به شیوههای متناسب با فنون و سازوکارهای مبتنی بر دانش و عقل بشری دریافت میکنند و این حق میتواند حتی ریشه در نیاز کسانی هم داشته باشد، جامعه ای عدالت محور است، یعنی یا مردم خودشان حق خودشان را کسب میکنند یا اگر نیازمندند، نیازشان هم حقی است که اعطای آن به عهده مکلفان به ادای آن است. در چنین جامعه ای عدالت، قاعده ای برای دینی بودن امور هم به شمار میرود، یعنی چنین نیست که هرچه دین گفت، عدالت باشد؛ بلکه هر آنچه را که عدالت است، دین بیان میکند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان