23 اسفند 1389, 0:0
جايگاه زن و خانواده در تمدن غرب
میلاد ولیان
بخش اول: برخلاف اسلام، غرب جایگاه پست و حقیری برای زن و خانواده قائل است. غربیها برخلاف ادعاهایشان مبنی بر حمایت از حقوق زنان، بزرگترین ضربهها را به شخصیت زن و بر پیکره خانواده زدند. پس از گذشت سه دهه از انقلاب اسلامی، متاسفانه هنوز هم عده ای غرب زده و غرب گرا در داخل جامعه اسلامی ما وجود دارد؛ کسانی که فرهنگ و تمدن اروپایی و آمریکایی را بر فرهنگ و تمدن اسلامی ترجیح میدهند؛ کسانی که خود را روشنفکر میپندارند و انتقاد کردن و ایراد گرفتن از احکام اسلام را افتخار خود میدانند. کسانی که چشم بسته، متعصّبانه و کورکورانه، افسار فکر خود را به غرب سپردهاند و تصورشان این است که حق را یافتهاند.
این گونه افراد اگرچه منکر تاثیرپذیری افکارشان از ماهواره ها، فیلمها و سریالهای غرب هستند، اما در عین حال، بخش قابل توجهی از سبک و سیاق زندگی آنها، الهام گرفته و متاثر از همین منابع میباشد.
دستگاههای تبلیغاتی و رسانههای غربی، تصویری زیبا و دلربا از کشورهای غربی نشان میدهند، به گونهای که برخی در جامعه اسلامی، تصور میکنند که غرب، به اصطلاح، بهشت و گل و بلبل است. تصور میکنند در غرب، زن در جایگاه واقعی خود قرار گرفته و در آزادی به معنای حقیقی کلمه به سر میبرد. آیا واقعاً اینچنین است!؟ آیا واقعاً جایگاه زن در غرب، جایگاه والایی است!؟ بهتر است کمی واقع بینانه تر و منصفانه تر، این مسئله را بررسی کنیم.
در غرب، زن مورد استفاده ابزاری، بی حرمتی و بی حریمی قرار میگیرد، برای آنکه منافع عده ای سودجو و منفعت طلب تامین شود. آن عده نیز برای اینکه زنان، به سوء استفاده از خود و ضایع شدن حق خود پی نبرند، با به کار بردن شعارهای رنگین و زیبا مثل «آزادی زن» آنها را فریب میدهند. زنان بیچاره نیز به خیال خود، در آزادی به سر میبرند. «دنیای استکباری سرشار از جاهلیت، در اشتباه است که خیال میکند ارزش و اعتبار زن به این است که خود را در چشم مردان آرایش کند تا چشمهای هرزه به او نگاه کنند و از او تمتّع گیرند و او را تحسین نمایند. بساط آنچیزی که امروز بهعنوان »آزادی زن« در دنیا و از سوی فرهنگ منحطّ غربی پهنشدهاست، برپایه این است که زن را در معرض دید مرد قرار دهند تا از او تمتّعات جنسی ببرند. مردان از آنها لذّت ببرند و زنها وسیله التذاذ مردان شوند. این، آزادی زن است؟ کسانی که در دنیای جاهل و غافل و گمراه تمدّن غربی ادّعا میکنند طرفدار حقوق بشرند، در حقیقت ستمگران به زن هستند. زن را به چشم یک انسان والانگاه کنید، تا معلوم شود که تکامل و حق او و آزادی او چیست. زن را بهعنوان موجودی که میتواند مایهای برای صلاح جامعه با پرورش انسانهای والاشود نگاهکنید، تا معلوم شود که حقّ زن چیست و آزادی او چگونه است. زن را به چشم آن عنصر اصلی تشکیل خانواده در نظر بگیرید؛ که خانواده اگرچه از مرد و زن تشکیل میشود و هر دو در تشکیل خانواده و موجودیت آن موثّرند، اما آسایش فضای خانواده، آرامش و سکونتی که در فضای خانه است، به برکت زن و طبیعت زنانه است. با این چشم به زن نگاهکنند تا معلوم شود که او چگونه کمال پیدامیکند و حقوقش در چیست. از روزی که اروپاییها، صنایع جدید را بهوجود آوردند- در اوایل قرن نوزدهم که سرمایهداران غربی کارخانههای بزرگ را اختراع کرده بودند و احتیاج به نیروی کار ارزان و بیتوقّع و کم دردسر داشتند، زمزمه «آزادی زن» را بلند کردند؛ برای اینکه زن را از داخل خانوادهها به درون کارخانهها بکشانند؛ به عنوان یک کارگزار ارزان از او استفادهکنند، جیبهای خودشان را پرکنند و زن را از کرامت و منزلت خود بیندازند. امروز آنچه که به عنوان »آزادی زن« در غرب مطرح است، دنباله همان داستان و همان ماجراست. لذا ظلمی که در فرهنگ غربی به زن شدهاست و برداشت غلطی که از زن در آثار فرهنگ و ادبیات غرب وجود دارد، در تمام دوران تاریخ بیسابقه است. در گذشته هم در همه جا به زن ظلم شده است، اما این ظلم عمومی و فراگیر و همه جانبه، مخصوص دوران اخیر و ناشی از تمدّن غرب است. زن را به عنوان وسیله التذاذ مردان معرفی کردند و اسمش را «آزادی زن» گذاشتند! درحالی که به واقع آزادی مردان هرزه برای تمتّع از زن و نه آزادی زن بود. نه فقط در عرصه کار و فعالیت صنعتی و امثال آن، بلکه در عرصه هنر و ادبیات هم به زن ظلم کردند. شما امروز، در داستانها، در رمانها، در نقّاشیها، در انواع کارهای هنری نگاه کنید، ببینید با چه دیدی به زن نگریسته میشود؟ آیا جنبههای مثبت و ارزشهای والایی که در زن هست، مورد توجّه قرار میگیرد؟ آیا آن عواطف رقیق، آن مهربانی و خوی مهرآمیزی که خدای متعال در زن به ودیعه گذاشتهاست، خوی مادری، روحیه نگهداری از فرزند و تربیت فرزند مورد توجّه است یا جنبههای شهوانی و به تعبیر آنها عشقی؟ (که این تعبیر غلط و نادرستی است. این شهوت است نه عشق!) زن را این گونه خواستند پرورش و عادت دهند: به عنوان یک موجود مصرفکننده. مصرف کننده دست و دل باز و کارگر کم توقّع و کم طلب و ارزان.»
ملاحظه میکنیم که غرب در قالب تکریم و شعارهای فریبنده و جذّاب، به زن اهانت میکند؛ یعنی یک برخورد منافقانه با زن دارد. از یک سو با تبلیغات گسترده و متنوّع، خود را طرفدار حقوق زن نشان میدهند و از گرایشهای فمینیستی حمایت میکنند و در کنار اینها احکام اسلام را درباره زنان به چالش میکشند و یا به سخره میگیرند و اقدام به شبهه پراکنی و ایجاد سئوال و ابهام در اذهان عمومی بخصوص نسل جوان مینمایند تا اسلام را مخالف حقوق زن و حبس کننده زن در خانه نشان دهند! از سوی دیگر، خودشان به گونهای شخصیت زن را لِه میکنند و مورد بی حرمتی قرار میدهند که در تاریخ، کم نظیر است. آنها اسلام را متّهم به زورگویی نسبت به زنان در باب مسئله حجاب میکنند و خواستار این هستند که زنان، خودشان حجابشان را انتخاب کنند؛ اما این در حالی است که خودشان، با مَنشی زورگویانه و بیمنطق و خصمانه در دانشگاههای اروپا، حجاب را از سر دختران و زنان مسلمان بر میدارند و حتی قانون منع حجاب و پوشش در دانشگاهها و اماکن دیگر را تصویب میکنند!! اینها که خودشان را طرفدار حقوق زنان معرفی میکنند و ادعای آزادی زنان را دارند، پس چرا به حقوق زنان و دختران مسلمان احترام نمیگذارند!؟ دائماً دم از آزادی زن میزنند، اما ذرهای به آن عمل نمیکنند. اینها اصلاً معنا و مفهوم آزادی زن را هنوز درک نکردهاند.
«آنچه در غرب با عنوان شعار وجود دارد، در درجه اوّل آزادی زن است. آزادی، معنای وسیعی را شامل میشود؛ هم شامل آزادی از اسارت است، هم شامل آزادی از اخلاق است - چون اخلاق هم یک قید و بند است - هم آزادی از نفوذ مبنی بر سوء استفاده کارفرمایی است که زن را با مزد کمتری به کارگاه میکشد و هم شامل آزادی از قوانینی است که زن را در مقابل شوهر، متعهّد میکند. آزادی، به همه این معانی میتواند باشد. کما اینکه در همین شعارهایی که نسبت به زن وجود دارد، طیف وسیعی از این مطالبات و درخواستها هست، که بعضی با یکدیگر بهکلّی متناقضند. این آزادی معنایش چیست؟
متاسفانه در دنیای غرب، بیشتر متفاهم از این آزادی، آزادی به معنای نادرست و مضرّ آن است - یعنی آزادی از قید و بندهای خانوادگی، آزادی از نفوذ مطلق مرد، آزادی از حتّی قید ازدواج و تشکیل خانواده و پرورش فرزندان در آنجایی که هدف شهوانی زودگذری در مقابل قرار گیرد - نه آزادی به معنای صحیح آن. لذا شما میبینید جزء حرف هایی که در دنیای غرب زده میشود، مسئله آزادی سقط جنین است، که این نکته بسیار مهمّی است و با اینکه ظاهرساده و کوچکی دارد، اما باطن بسیار خطرناک و سهمگینی در این سخن مضمر و مندرج است. این، وسیله و شعار و مطالبهای است که در غرب غالباً مطرح میشود؛ لذا میگویند نهضت آزادی زنان. در نظام صحیح، در یک مطالبه و مبارزه صحیح، هدف نمیتواند این معنای وسیعی باشد که یک بخش آن قطعاً مضرّ است؛ اگر چه ممکن است بخشهای مفیدی هم در آن باشد. باید به دنبال شعارهایی بهتر، مناسب تر، صحیح تر و گره گشاتر گشت.»
یکی از مظاهر ضایع کردن حقوق زن در غرب، ارتباط آزاد بین زن و مرد میباشد که در قالب شعارهای زیبا و فریبنده از جمله، تساوی حقوق زن ومرد، آزادی زن و مرد و... مطرح میشود. متاسفانه برخی از جوانان، خام این شعارهای رنگین و باظاهر زیبا میشوند و دل به این افکار و منطق غلط میبندند و حتی از آن دفاع میکنند و وانمود میکنند که هیچ وسوسهای در این روابط آزاد وجود نخواهد داشت و هیچ اتفاق بدی رخ نخواهد داد. باید به آنها فهماند که همین روابط آزاد بین دو جنس مخالف، باب فساد و فحشا را میگشاید و هیچ کس نمیتواند ادعا کند که میتواند در خلوت و یا روابط آزاد با جنس مخالف، عفت خود را حفظ کند. خدای متعال بین دو جنس زن و مرد، جاذبه ای قرار داده، به گونهای که مرد حتی از صدای کفش زن هم لذت میبرد، از صدای مکالمات تلفنی با جنس مخالف نیز خوشش میآید و... . حکمت الهی از ایجاد چنین جاذبهای، ایجاد وصلت و ازدواج و تشکیل خانواده بوده، نه ایجاد روابط آزاد بین زنان و مردان.
«یک چیزی در غرب هست که این چشمها را پر میکند و آن اینکه در جامعه، زن و مرد از لحاظ رفتارهای اجتماعی، با هم تفاوتی ندارند؛ یعنی همچنان که در یک جلسه مردی وارد میشود، سلام علیکم و احوالپرسی میکند و جزء جمعیت میشود، زن هم با همان راحتی وارد میشود و جزء جمعیت میشود. یعنی هیچ گونه تبعیضی در رفتارها از این جهت، بین زن و مرد وجود ندارد. توجه کردید! این، چشم همه را میگیرد. انسان میبیند یک وضع خوبی است؛ همه هم از این وضع خوششان میآید. یعنی حتی آن کسانی که به دلایل منطقی با این مخالفند، میبینند چیز بدی نیست! در یک مجموعه، مثل دو بیگانه به هم نگاه نمی کنند، مثل خواهر و برادر که در خانه وارد میشوند، با هم سلام علیک دارند و زندگی میکنند! زن و مرد در غرب، اینگونه با هم برخورد میکنند. این، یک نقطه مثبت، ولی سطحی و ظاهری است؛ در کنار این، نقاط منفی فراوانی وجود دارد... کسی که قطعاً به او ظلم میشود، زن است؛ زیرا مردی که همسر این زن است، با زنهای متعدد دیگری ارتباطات عاطفی و جنسی دارد. ارتباطات کاملاً خودمانی و صمیمی دارد که کمتر از آن را با عیال خودش ندارد! این برای زن، بزرگ ترین ضربه است.»3
یکی از دلایلی که شعار نفاق آمیز «آزادی زن» در غرب مطرح میشود، خودخواهی و لذتجویی و هوسرانی مردان است. مردان برای اینکه لذت و استفاده کافی را از وجود زنان ببرند، این شعارها را مطرح میکنند تا زنها را نیز به دنبال خود بکشانند. همین فیلمهای سینمایی و سریالی، معرّف فرهنگ مردسالاری حاکم بر غرب میباشد و لذا میبینیم که در تولیدات رسانه ای غرب، با زن چگونه رفتار میشود. زن را به عنوان ابزاری برای تامین منافع خود به حساب میآورند. با تکرار شعارهای فریبنده فمینیستی، خود را مدافع حقوق و جایگاه زن معرفی میکنند؛ اما در واقع به جنس زن خیانت مینمایند. همانگونه که انسان از دستمال برای پاک کردن آب بینی خود استفاده میکند، اینها هم زن را وسیلهای برای ارضای شهوت خود، میدانند. برای افزایش جذّابیت در فیلم هایشان، زن را موجودی صرفاً جهت لذّت بردن و هوسرانی نشان میدهند. حتی پوشش ظاهری بازیگران زن را به گونهای طراحی میکنند که ذهن مخاطب را نیز در این جهات، به تکاپو وادار کنند. برای جلب نظر مخاطبان، جلد مجلّات را با تصاویر مستهجن از زنان، طراحی میکنند. ارزش زن را این گونه پایین میکشند. اما باز هم با شعارهای زیبا و فریبنده به زن القا میکنند که این همان آزادیای است که درخور شماست. «یکی از نشانههای مردسالاری غربیها همین است که زن را برای مرد میخواهند؛ لذا میگویند زن آرایش کند، تا مرد التذاذ ببرد! این مردسالاری است، این آزادی زن نیست؛ این در حقیقت آزادی مرد است. میخواهند مرد آزاد باشد، حتّی برای التذاذ بصری؛ لذا زن را به کشف حجاب و آرایش و تبرّج در مقابل مرد تشویق میکنند! البته این خودخواهی را بسیاری از مردان در جوامعی که از دین خدا بهرهمند نبودند، از دورانهای قدیم هم داشتند، امروز هم دارند؛ غربیها هم مظهر اعلای این بودند. پس، این مسئله که زن به سمت معرفت، علم، مطالعه، آگاهی، کسب معلومات و معارف حرکت کند، باید در میان خودِ بانوان خیلی جدّی گرفته شود و به آن اهمیت بدهند. «امروز هم وقتی زنی با مردی ازدواج میکند و به خانه شوهرمی رود، حتی نام خانوادگی او عوض میشود و نام خانوادگی مرد را بر خود میگذارد. زن تا وقتی نام خانوادگی خود را دارد که شوهر نکرده است؛ وقتی شوهر کرد، نام خانوادگی زن به نام خانوادگی مرد تبدیل میشود. این رسم غربی هاست؛ در کشور ما این طور نبوده، هنوز هم نیست. زن هویت خانوادگی خودش را با خودش حفظ میکند؛ ولو بعد از ازدواج. آن، نشانه همان فرهنگ قدیمی غربی است که مرد سرور زن است.»5 «دنیای غرب، زن را به ابتذال کشاند. تا شصت،هفتاد سال قبل از این، در تمام اروپا و کشورهای غربی، زن فقط در سیطره مرد - یا مردِ خود و یا یک مرد دیگر مثل صاحب کارخانه و مزرعه - میتوانست باشد و هیچ حقی از حقوق اصلی یک انسان در یک جامعه متمدن را نداشت. حق رای و حق مالکیت و حق معامله نداشت. بعد آمدند زن را به میدان کار و زندگی و فعالیت اجتماعی کشاندند؛ اما در همان حال، تمام وسایل را برای لغزش زن فراهم کردند و او را در متن جامعه، رها و بیپناه گذاشتند. سرمایهداران بزرگ، سیاستمداران خبیث و پلید و گردانندگان دستگاههای مخفی، فکر کردند که میتوانند برای کارهای سیاسی و اقتصادی، از این وضعیت بهتر استفاده کنند و زن را به ابتذال بکشانند.»6 دکتر علی شریعتی که در اروپا زشتیهای فرهنگ غرب را بیشتر احساس کرد، به همسرش نوشت: «اینجا شهر قشنگ، ولی وحشی و سرد و بی مزه است. بیشتر زنها در اینجا به صورت یک غاز درآمده اند، زیباتر از برژیت باردو و اما ارزان تر از یک قوطی سیگار. همه شهوت و همه رنگ و همه بی وفایی... و بی حقیقتی و بیچارگی... که نه تنها مرا سرگرم نمی توانند بکنند، بلکه بیشتر از زندگی در اینجا بیزارم میکنند.»7 بنابراین جایگاه زن در غرب، جایگاه یک وسیله ای برای ارضای شهوات، ابزاری برای تبلیغات رسانههای گوناگون، یک موجود مصرف گرای غرق در زر و زیور و به طور کلی یک موجود حقیر و ذلیل است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان