14 تیر 1397, 0:0
باید هرکس که در مقام ایفای وظیفه خود در اقامه امربه معروف و نهی از منکر بر میآید، پیش از هرچیز، زمینههای پذیرش آن از سوی طرف مقابل را فراهم کند تا تاثیر خود را برجای گذارد. برای نمونه، چنانچه امر و نهی شونده، به این باور رسیده باشد که آمر یا ناهی دلسوز اوست و خیر او را می خواهد، سریع تر سخن او را می پذیرد. از این روی رفتار آمر یا ناهی باید به گونهای باشد که طرف مقابل باور کند که با این امر یا نهی، واقعاً درصدد خدمت به اوست، و در واقع، او خودش را برای ایشان می خواهد نه آنکه ایشان را برای خود. اگر او به این باور رسید، آن زمان است که از دل و جان به سخن آمر یا ناهی گوش فرا می دهد؛ سخنان او را باور می کند؛ و می کوشد آن را رعایت کند؛ زیرا پیش از این، زمینه لازم روانی برای او فراهم شده و به این باور رسیده است که آمر یا ناهی خیر او را می خواهد.
بزرگترین عامل پیشرفت پیامبراکرم(ص)، این بود که پیش از هرچیز، و در زمان جاهلیت و قبل از اسلام، ایشان را به نام «امین» می شناختند؛ یعنی مردم باورشان بر این بود که ایشان اهل خیانت نیست و بد کسی را نمی خواهد. پیامبر اکرم(ص) از همین نقطه قوت در خویش برای جلب توجه افراد به سوی دین استفاده کردند. پس می توان به خوبی این نکته را دریافت که در آن زمان که مردم به این آسانی سخن کسی همچون پیامبر(ص) را گوش نمیدادند، ایشان از کجا آغاز، و چگونه توجهات را به سوی خود جلب کرد. یکی از نکات مهم، روان شناسی اجتماعی است؛ همین است که اگر کسی بخواهد در دیگران، البته از راه ارتباط مستقیم و ارتباط شخصی و تن به تن، اثر بگذارد، باید ابتدا برای آنان ثابت کند که خیر آنها را می خواهد.
راه حل دیگر برای تاثیر بیشتر امر به معروف و نهی از منکر این است که، آمر و ناهی در گفتار خود از منطق قوی برخوردار باشند و حرف سست و بی دلیل نزنند. چنین کسانی باید بکوشند تا بتوانند مطلبی را که درصدد اثبات آن هستند، با دلیل محکم اثبات کنند و اگر چیزی را نمیدانند، پس از تامل و اطمینان پاسخ دهند. این امر زمینه را فراهم می سازد تا طرف مقابل مطمئن شود که آن آمر یا ناهی حرف بی حساب و بی دلیل نمی زند، و اگر پاسخ پرسشی را نمیداند، در پی پاسخ آن می رود و آن گاه سخن می گوید.
حاصل آنکه، برای فراهم شدن زمینههای تاثیر امر به معروف و نهی از منکر لازم است که اولاً از نظر رفتار، طرف مقابل احساس کند که از سر دلسوزی و خیرخواهی امر و نهی شده است؛ و ثانیاً از نظر گفتار نیز طرف مقابل به سخن آمر یا ناهی اطمینان یابد و این امر مستلزم داشتن منطق محکم و قوی و سخنان همراه با ادله قانع کننده در شخص آمر و ناهی است. اینها شرطهای لازم برای موفقیت در این زمینه است. البته فوق تمام اینها و در سطح عالی، توکل به خدا و اخلاص در عمل است که تاثیر شگرفی از خود بر جای میگذارد.
ناگفته نماند که ایجاد فرهنگ متناسب با امر به معروف و نهی از منکر نیز میتواند یکی از زمینههای لازم برای پذیرش امر و نهی از سوی طرف مقابل باشد. اصولاً عمل به این فریضه، مستلزم این است که پیش از آن، زمینه فرهنگی در جامعه برای این امر فراهم گردد؛ والانه افراد آماده انجام چنین تکلیفی خواهند شد و نه دیگران حاضر به پذیرش آن می شوند. اگر در جامعه ای امر به معروف و نهی از منکر، دخالت در امور دیگران به شمار آید، دیگر کسی جرئت انجام این فریضه را نخواهد داشت. مشکل اساسی ما، این است که فرهنگی غیراسلامی، به نام فرهنگ غربی، بر سطوحی از جامعه ما سایه انداخته است. این فرهنگ، بدون آنکه حساسیتی در ما ایجاد کند، به گونه ای خزنده، و آرام آرام، در جامعه نفوذ کرده است. به جرئت می توان گفت که فرهنگ جامعه ما در اثر چنین حرکتی، دست کم، نیمه غربی شده است. در این حالت، چنین چیزی نه تنها در سطوح پایین جامعه و در میان افراد ناآگاه، بلکه در سطح نخبگان جامعه نیز قابل مشاهده است؛ به گونه ای که حتی اساتید دانشگاه یا شخصیتهای روحانی نیز ممکن است ناخودآگاه، تحت تاثیر این فرهنگ قرار گرفته باشند.
مسئله ای که ممکن است به ذهن خطور کند این است که اگر بنا باشد هر فردی در برابر همه مردم مسئولیت امر به معروف و نهی از منکر را عهده دار شود و در پی انجام آن باشد، دیگر هیچ گاه به کار خود نخواهد رسید. اگر کسی موظف شود که هم، نیازهای مادی همسایگان، خویشاوندان، اهل محله و دیگر افراد جامعه را تامین کند، و هم نیازهای اخلاقی را پاسخ گو باشد، کارهای فردی او، در نتیجه، کارهای اجتماعی نیز مختل می ماند، و نقض غرض خواهد شد. اما اگر کسانی در جامعه، که هم بلاغت نسبی دارند، هم احساس مسئولیت بیشتری می کنند، و هم حاضرند داوطلبانه، در این زمینه فداکاری کنند، عهده دار مسئولیت این امر گردند، این مسئولیت از دیگران ساقط می شود. در آیه ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکرو اولئک هم المفلحون؛1 «و باید از میان شما گروهی باشند دعوتگر به خیر که به نیکی فرمان دهند و از ناشایستی باز دارند و اینان رستگارند»، اگر «من» را تبعیضیه بگیریم، این احتمال وجود دارد که آیه اشاره به همین مطلب باشد که باید همیشه در جامعه گروهی برای رسیدگی به نیازمندیهای مادی و معنوی دیگران آماده باشند.
طبعاً چنین کسانی نه یک هیئت حاکمه محدود، متشکل از اعضای کابینه یا تعدادی کارمند دولت هستند، و نه عموم مردم؛ بلکه قشر متوسطی بین عموم مردم و بین آن هیئت حاکمه اند که بیش از دیگران به مسئولیتهای اجتماعی اهمیت می دهند. برای نمونه، موقعیت بسیج در جامعه، چنین است؛ کسانی که وظایف فردی خود را درست انجام می دهند، در تامین نیازهای مادی و معنوی دیگران داوطلب می شوند؛ چنین کسانی در هنگام شیوع یک بیماری، برای یاری رساندن به بیماران پیش قدم می گردند، در هنگام بروز جنگ، داوطلبانه وارد میدان جنگ می شوند و در هنگام بروز مشکل اخلاقی در جامعه نیز، در عمل، خواهند کوشید. پس بسیجی در جامعه ما بار جامعه را به دوش می کشد و برای سالم ماندن و تامین نیاز دیگران فداکاری می کند تا دیگران به فساد مبتلا نشوند.
در چنین صورتی، جامعه در مسیر سعادت قرار خواهد گرفت؛ چرا که هم صاحبان مشاغل مختلف می توانند کارهای خود را با جدیت انجام دهند و دیگر نگران مسئولیتهای اجتماعی نباشند و هم خاطر دولت آسوده است که به قدر کافی نیرو برای تامین نیازمندیهای جامعه وجود دارد و همه بارها به دوش کارمندان رسمی دولت نیست. در آن زمان که بسیجیان جان برکف، دست از کار و زندگی خود می کشند و حاضر می شوند به کمک هموطنان و هم دینانشان بشتابند، و برای تامین نیازمندیهای جامعه سر از پا نمی شناسند، دیگر، نهادهای مسئول نگرانی نخواهند داشت و کارشان به سامان خواهد رسید.
امروزه برای کسانی همچون بسیجیان، نوبت حضور در جبهه فرهنگی است؛ این همان جبههای است که سالیانی پیش گشوده شد و مقام معظم رهبری نیز بارها هشدار داده اند که ما مورد هجوم و شبیخون فرهنگی قرار گرفته ایم، و دشمنان ما از این طریق درصددند فرهنگ ما را غارت کنند. در این موقعیت نمیتوان منتظر ماند تا دولت با نیروهای محدود خود، با آفت فساد در جامعه مبارزه کند. همان گونه که دولت در زمان جنگ قادر نبود، به تنهایی جنگ را اداره کند، در این جنگ فرهنگی هم قادر نخواهد بود به تنهایی از پس مقابله با آن برآید. از سوی دیگر هم اگر منتظر باشیم تا همه مردم در این زمینه وارد عمل شوند و یکسان مشارکت کنند، کارهای دیگر مختل می شود. در اینجا هم بار دیگر نوبت کسانی همچون بسیجیان فداکار است که به مقابله با این تهاجم فرهنگی برخیزند. در دوران دفاع مقدس، بسیجیان تعلیمات زیاد نظامی ندیده بودند، اما دورههای کوتاه مدت و فشرده چهل و پنج روزه را می گذراندند و عازم میدان رزم می شدند. در این جبهه فرهنگی نیز همین بسیجیان اند که باید پیشگام باشند و ضمن مجهز کردن خود به مبانی اعتقادی و دینی، با بیماری خانمان برانداز فساد اخلاقی در جامعه مبارزه کنند. پس بسیجی باید در این مسیر، شناخت خود را درباره حقایق اسلام افزایش دهد، راه پاسخ گویی به شبهات ایمان سوز را بهتر بیاموزد و با احساس مسئولیت، به مداوای مبتلایان به شک در اعتقادات و نیز مبتلایان به فسادهای اخلاقی بشتابد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان