نویسنده: حسن رحیم پورازغدی
بحث از رسانهها و تامین محتوای آنها با جهت گیریهای خاص ارزشی بحثی است که امروزه به خصوص در موضوع رسانه ملی از اهمیت خاصی برخوردار است. تامین محتوایی صداوسیما با این جهت گیری طبعا نیازمند سیاستگذاری دقیق دراین حوزه است لکن به نظر میرسد این موضوع تا به حال مورد توجه عملی مسئولان صداوسیمای جمهوری اسلامی قرار نگرفته است. بحث حاضر حاصل سخنرانی استاد رحیم پور در همین حوزه است که متن آن برگرفته از سایت خبری مشرق تقدیم حضور خوانندگان محترم میگردد.
اهمیت و جایگاه رسانه صداوسیما
صداوسیما با داشتن ایستگاهها و کانالهای رادیویی و تلویزیونی کارسختی را در تامین برنامههای این ایستگاهها و کانالها برعهده دارد. بستن دهان همیشه باز و معده فراخ این همه فرستنده، مطلبی است که واقعا مولدان بسیار پرکاری میطلبد؛ به خصوص که شما به دلایل اخلاقی و به اقتضای آنچه شرافت و فضیلت این ملت ایجاب میکند، از بسیاری جاذبههای اصلی رسانهها در دنیای معاصر به الزام و التزام اخلاقی دستتان کوتاه است؛ یعنی به سراغ خشونت، سکس، مالیخولیا، لهو و لعبهای افراطی، هتک حرمت افراد برای مضحکه، دمیدن در شعله ابتذال و تجمل، نباید بروید و این معنی اش آن است که در بازار رسانهها که بازار کمیت است، شما باید با دستی خالی، دست به ریسکهای بالازنید و وارد یک رقابت نابرابر با رسانههای دنیا بشوید و افکار عمومی را از همه آن جاذبههای صوری منصرف کنید و توجه کنید به جمال حقیقت که کار سخت و البته انبیایی است.
آن وقت شدت تولید دوکلمه حرف حساب و قابل شنیدن به نحوی که گوشهای مردم را زخمی نکند، کار بسیار کمرشکنی است. بنابراین بنده با قدردانی و تشکر شروع میکنم.
اهمیت افکار عمومی و اعتمادسازی
دلیل دیگر که شاید به نفع اهمیت کار شما عزیزان بشود اقامه کرد، اهمیت «افکار عمومی» است و اعتمادی که افکار عمومی به کسی یا نهادی میکنند که به دیگران نمیکنند و هر آن ممکن است جای آن دو نفر با هم عوض بشود.
چون درست است که مردم گوش دارند، اما مردم گوش نیستند و ما هم میدانیم که خودمان نمیتوانیم این طور تصور کنیم که بالاخره گوشهای مردم بخواهیم یا نخواهیم باز است و کافی است که فضای خالی گوش اینها را پر کنیم، چون ممکن است مردم خیلی چیزها را بشنوند، اما گوش نکنند. اگر شنیدن غیرارادی است، گوش دادن و گوش کردن ارادی است.
اگر واقعا شما فکر میکنید ذهن، زبان و دل میلیونها انسان در اختیار شماست، آیا میشود چنین ادعایی کرد که مستمعان منفعلند و متکلمان فاعل، یا اینکه قضیه این قدرها هم مکانیکی و قابل تحلیل نیست.
مخاطبان شما هرآینه ممکن است که رویشان را از شما برگردانند؛ یعنی گوششان را روی حرف بنده و شما ببندند. هرچند حرف حساب بشنوند و گاهی به روی زید و عمرو این گوش را باز کنند. ولو حرف ناحساب بشنوند. اگر به گوش و چشم مردم و فرصتی که به ما (رسانه) میدهند احترام نگذاریم، ممکن است پس بگیرند و آن کسانی که قدر این اعتماد را بیشتر بدانند و با این اعتماد عمومی بازیگوشی نکنند، آنها موفقاند.
بنابراین باید این شیوههای حرف زدن با مردم- به خصوص مردمی که چند میلیون نفر آنها را میتوان جزو نخبگان شمرد و تحت تاثیر تربیتهای امام(ره) و ارتقای سطح فرهنگ پس از انقلاب اسلامی قرار دارند- دائما ترمیم و جراحی بشود و دائم معماری بشود و ببینیم که کجای کار ما احیانا نشتی دارد که گاهی برخی حرفها در فاصله دهان ما تا گوش مردم، مثل اینکه بخار میشود و به هوا میرود یا اینکه یخ میزند و وارد فاهمه آنها نمیشود.
بازی کردن با اعتماد شنیداری و دیداری مردم از بازی کردن با دم شیر خطرناک تر است و این نکته ای است که مولدان در یک رسانه باید به آن توجه داشته باشند. جامعه اگر ببیند رسانه ای چند بار آژیر بی خودی میکشد، یا نسبت به یک خطر و یک فساد واقعی کم لطفی و کم اعتنایی میکند، یا فلان واقعیت را با ابعاد کاریکاتوری و غیرواقعی ارائه میدهد، آن جامعه ممکن است سامعه و باصره خودش را از رسانه و صاحبان رسانه پس بگیرد.
ما با مردمی بسیار هوشیار مواجهیم. من فکر میکنم، حتی همین عوام ما، دارای یک قوه پنهانی غیرقابل پیش بینی هستند. یک شعور و هوش دسته جمعی، یک حس ششمی که از آن پنج حس دیگر بیشتر و دقیق تر کار میکند، ولو اینکه خیلیها جدی اش نمی گیرند، درست سر وقت درک میکند و وارد عمل میشود و تصمیم میگیرد و غافلگیر میکند و اقبال و ادبارش، به نظر من، حساب شده است، ولو اینکه ما به آن بی توجه باشیم و گاهی چه بسا مستمع از متکلم داناتر است و گوینده که فکر میکند دارد حرفهای خیلی مهمی پشت تریبون میزند، شنونده زیر لب به آن میخندد؛ اگر این اتفاق خدای ناکرده برای رسانههای ما بیفتد که بیننده و شنونده زیرلب به گوینده بخندد و او متوجه نشود و فکر کند که جدی به او گوش میکنند، بسیار خطرناک تر از جاهای دیگر و کشورها و رسانههای دیگر است. چون رسانه دینی با رسانه منتسب به دین، تمام سرمایه اش اعتماد و ایمان مردم است.
لزوم باز مهندسی صدا و سیما براساس قوه عاقله مردم
از میان قوای بشری، بیشترین تمرکز یک رسانه دینی در جامعه به جای قوه غضبیه و قوه شهویه، باید بر قوه عاقله و درک مردم و احساس آنها باشد. صدا و سیما باید نسبت به حقوق مردم با دقت و توجه به اقتضائات دهه سوم انقلاب وارد عمل بشود و اگر این صدا و سیما براین اساس دوباره مهندسی نشود، دهه سوم انقلاب را از دست خواهیم دادو از دست دادن این دهه، از دست دادن خود انقلاب است.
تفکیک مشکلات معیشتی و حقوق مردم، حقوق مادی مردم و حقوقی که شریعت برای مردم در جامعه لحاظ کرده، تفکیک اینها از دین و دغدغه دینی برادران و خواهران، این خودش عین سکولاریزم است. متاسفانه، این سکولاریزم عملی را ما خودمان با حسن ظن و حسن نیت ترویج میکنیم. از یک طرف با سکولاریزم نظری مبارزه میکنیم و از طرف دیگر به سکولاریزم عملی در جامعه و در خود رسانه صدا و سیما میدان میدهیم؛ یعنی خودمان به خودمان پشت پا میزنیم، با دست خودمان میزنیم پشت سر خودمان و بعد برمی گردیم خیلی جدی میپرسیم کی بود؟ خب، خودمان بودیم؛ یعنی بسیاری از این مشکلات ریشهاش، ریشهای است که خودمان نشاء کرده ایم و ما باید حساسیت دینی را نسبت به مشکلات اجتناب ناپذیر مردم نشان بدهیم، و الا تفکیک دین از زندگی را خودمان دامن میزنیم، بعد هم میگوییم اسمش را نیاورید، خودش را بیاورید.
ما اگر با تفکیک نظری بین دین و دنیا مبارزه میکنیم، برای این است که میترسیم این نظر به عمل تبدیل بشود. اگر زیر لوای دین تبدیل شد، آن وقت بزرگ ترین اقدام برای ریشه کنی نظام دینی و دین لااقل در درازمدت برداشته شده است. اگر رسانههای ما و صدا و سیما نسبت به وقوع خارجی این تفکیک حساس نباشند، نسبت به روال معیشت و اقتصاد و حقوق مردم و سیاست خارجی و قضاوت، دستگاه قضایی، دستگاههای اجرایی و وزارتخانهها در این کشور حساس نباشند، معنای آن این است که تن به این تفکیک دادهاند.
لزوم تبیین حقوق شرعی و عدالت دینی برای مردم
نظام ما نظامی صالح است و بحمدالله انسانهای صالحی در بسیاری از مسندهایش تکیه زدهاند. باید در همین رسانه روشن شود که شارع مقدس برای مردم حقوقی شرعی در نظر گرفته است، بدون تامین این حقوقشان در عالم طبیعت و جامعه، اکثراً مردم دستشان از همان کمالات معنوی کوتاه خواهد شد. بخش اندکی از مردم اند که شما حقوق شان را بدهید یا ندهید، به تکلیفشان عمل میکنند. در فقر و غنا آنها صادقانه میتوانند بگویند و جهت وجهی للذی فطرالسموات والارض. صدا و سیمای دینی اگر نسبت به حقوق شرعی مردم در جامعه حساس نباشد، نمیتواند فرهنگ را در جامعه منتشر بکند.
اصلیترین راه حفظ دین و حکومت دینی تاکید بر عدالت دینی است. ما فکر نکنیم میشود نشست، دائم به شبهه جواب داد و کاری به عدالت نداشت و به نظامهای حکومتی کاری نداشت، چون بسیاری از این سوالات و شبههها، ریشه نظری ندارند. نمیشود با زبان علی(ع) حرف بزنیم و به زندگیهای عبدالرحمان بن عوفی در این جامعه دامن بزنیم و تن بدهیم و بعد بگوییم دین را هم حفظ بکنیم و معنویت را هم ابقا بکنیم. معنویت اسلام معنویت مسیحی و بودایی نیست. عرفان اسلام عرفان کارلوس کاستاندا نیست، عرفان سرخپوستی نیست، عرفان اشرافی و روشنفکری و قهوه خانهای نیست که نسبت به فقر و اشرافیت علی السویه باشد، و به حقوق و تکالیف مردم از نوع سیاسی، اقتصادی و حقوقی جامعه بی تفاوت باشد.
اسلام برخلاف بودیسم و مسیحیت،با سکولاریزم قابل جمع نیست. اقتصاد اسلام با اقتصاد لیبرال سرمایه داری تفاوت دارد. قضاوت اسلامی با قضاوت غیرشرعی باید تفاوت داشته باشد. نظام ما هر جا از دین فاصله گرفته به همان میزان آسیب زده و آسیب پذیر شده است و رسانهها باید این نقاط را پیدا کنند.
دین را اوراق نکنیم، به خصوص در صدا و سیما، هر تکه را دست یک جمع، یک جریان بدهیم و بدوند حلوا حلوا کنند و یک مغازه برایش باز بکنند. اگر مثله کردن انسان حرام است، مثله کردن اسلام به مراتب حرام تر است. صداوسیمای دینی، باید دین را به همان میزان اولویت بندی کند که خود دین به احکام و معارف و ارزش هایش کرده. با همان تناسب، دین را در جامعه مطرح کند و حساسیت نشان دهد.
حق الناس از مقدسترین حوزههای فقهی در شریعت است و فقهای ما بیشترین حساسیت را به حق الناس یعنی حقوق بشر داشته اند؛ چه حقوق معنوی بشر که پیامبر(ص) فرمود: «شهید متعالی ترین انسان است که همه چیز خود را در یک لحظه به خاطر حقیقت معامله میکند، اما اگر حق الناس بر ذمهاش باشد، همه معاصی او بخشیده میشود، اما حق الناس بخشیده نمی شود». آن قدر فقه سنتی و شریعت ما روی آن حساس است. رسانه دینی ما نمی تواند روی آنها حساس نباشد.
نظام دینی بدون عدالت دینی یک نظام لائیک است با نام دین. این خطری است که در دهه سوم و چهارم این انقلاب را تهدید میکند و این یک خطر بالفعل است. صداوسیما باید برای مقابله با تلاش هایی که برای پایان بخشیدن به انقلاب و فراموشاندن شیوه عدل علی(ع) در این جامعه و ارتجاع اجتماعی به پارادایمهای قبل از انقلاب دارد صورت میگیرد و توجیه روشنفکران نیز میشود، اقدام کند.
این مسئله در راس وظایف صداوسیماست که حاکمان و تصمیم گیران جامعه اقتصادی، سیاسی، فرهنگ قضایی، و همه اینها را باید در معرض نقد و سوال مردم بیاورد، منتها براساس موازین شرعی و دینی نه با ادبیات لائیک. با ادبیات دینی باید بیایند به مسئولیت شرعی شان جواب دهند. صداوسیما مسئول ماست. اصلاشما هیچ مسئولیت نه شرعی و نه قانونی در این مورد ندارید که توجیه کنید خطای زید و عمرو را.
شما مسئول دین مردم هستید و دین مردم را فدای زید و عمرو نکنید. توجیه هر اتفاق که در این جامعه میافتد به نام دین و به نام حکومت دینی و از زبان یک رسانه دینی، به نظر من، بهترین راه برای دین زدایی است؛ یعنی سریع ترین راه برای سکولاریزه کردن حکومت. این راه است که کم کم افکار عمومی به این نتیجه برسند که ظاهرا باید بین اصلاحات یا دین یا حکومت دینی، یکی را انتخاب بکنند.
صداوسیما باید به جامعه تفهیم کند که مردم حقوق و وظایف شرعی و دینی دارند و همین طور مسئولان و این رابطه متقابلی بین مردم و مسئولان است و باید رعایت شود و هر کس از این موازین شریعت تخلف کرد، باید نهی از منکر بشود؛ هر کس میخواهد باشد. هیچ دلیل و هیچ انگیزه شرعی برای محافظه کاری نداریم. صداوسیمای ما برای محافظه کاری در این قبیل قلمروها هیچ حجت شرعی ندارد. نظام هم با آن مخالف است؛ یعنی رهبری فرزانه انقلاب، هر کس از راه دور و نزدیک با ایشان و با افکار ایشان آشنا باشد، میداند که اصلاطرز فکر ایشان این جوری نیست که سیم خارداری کشیده شود و مفاسدی اگر وجود دارد اینها توجیه شود. اینها باید به طور شفاف در صداوسیما عرضه و اصلاح شود.