20 فروردین 1397, 11:31
تقویم رسمی کشور را که همه با آن سروکار داریم ملاحظه کنید؛ تعداد بسیار کمی از مناسبتهای کشور چند هزار ساله ایران به دوره پیش از اسلام بازمی گردد. مناسبتهای عید نوروز، روز طبیعت، روز قلم و شب یلدا تنها مناسبتهایی هستند که از این دوره تاریخی بسیار طولانی در تقویم سال 1389 دیده میشوند. تقسیم بندی مورد نظر این نوشتار درباره مناسبتهای تقویمی کشور دارای چند بخش است: اول، مناسبت میجهانی و بین المللی مانند روز جهانی کارگر و روز جهانی قدس. دوم، مناسبتهای مذهبی مانند عید غدیر خم و روز مباهله. سوم، مناسبتهای ملی در دوره میپیش از اسلام یا پس از اسلام و بویژه انقلاب اسلامی مانند عید نوروز و روز قلم یا جشن تیرگان و روز ملی خلیج فارس. چهارم، مناسبتهای حقوقی مانند معرفی عراق به عنوان مسئول و آغازگر جنگ از سوی سازمان ملل و تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و پنجم، مناسبت میصنفی مانند روز پزشک و روز معلم. ناگفته پیداست بسیاری از مناسبتها از جمله مناسبتهای صنفی از پارهای از ویژگیهای مناسبتهای دیگر برخوردار هستند. سئوال این است که چرا مناسبتهای ایرانی در دوره پیش از اسلام به نسبت کل مناسبتهای تقویم رسمی تا این اندازه کم است؟ نامگذاری روزها در هر کشوری برای پاسداشت مناسبتها و رویدادهایی است که باید در حافظه تاریخی ملت بمانند. اگر رابطهای درست و منطقی بین هر مناسبت و خواسته میملت پدید نیاید، مطمئناً نامگذاری از اهمیتی که باید داشته باشد برخوردار نخواهد شد. در کشور ما برای پاسداشت مناسبتهای ملی و دینی و بزرگداشت مقام و منزلت شخصیتهای بزرگ تاریخی و اقشار مختلف جامعه و مناسبتهای خاص روزهای متعددی نامگذاری شده اند که شاید در مقایسه با سایر جوامع از نظر عدد کم سابقه و فراتر از استانداردهای رایج نیز باشند.
ماده 3 آیین نامه نحوه نامگذاری روزها و مناسبتهای خاص مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی، ویژگی روزها و مناسبتهای مندرج در متن تقویم را چنین برمی شمارد: الف، برای قشرهای مختلف ملت مهم و تاثیرگذار بوده و از دیدگاه همه ملت ارزشمند و معتبر باشد. ب، همه مناطق کشور آن مناسبت را مرتبط با خود بدانند و اهمیت آن منحصر به یک منطقه جغرافیایی خاص نباشد.ج، تقویت کننده حداقل یکی از مولفه میهویت ملی ایرانیان باشد. روزها و مناسبتهایی که دارای این ویژگی ها نباشند، در ضمیمه تقویم آورده میشوند.«به نقل از پایگاه اطلاع رسانی شورای فرهنگ عمومی» پیشنهاد روزها و مناسبتهای خاص از سوی اشخاص مختلف اعم از حقیقی و حقوقی و نحوه بررسی آن به طور مستقیم به تعریف ما از هویت ایرانی بستگی دارد. عدم رعایت تناسب و محاسبه دقیق در مولفه میهویت ملی باعث میشود که تصویری تک مولفهای و کاریکاتوریزه از ایران و ایرانی ارائه شود. نسبت چهار مناسبت ملی از دوره پیش از اسلام به کل مناسبتهای تقویمی کشور که بیش از دویست و پنجاه مناسبت است این مطلب را تائید میکند. شاید بر تعریف ارائه شده ما از مناسبتهای ملی در تقویم رسمی این نقد را وارد کنند که بسیاری از مناسبتهای موجود در تقویم کشور رویکرد ملی و سراسری دارند اما با تقسیم بندی این نوشتار ناسازگار هستند.
نویسنده معتقد است هر مناسبت در وهله اول، دارای یک یا چند ویژگی اصلی است و در تقسیم بندی یادشده یک جایگاه خاص و نقطه ثقل دارد اما از سایر ویژگیهای دیگر نیز میتواند برخوردار باشد. برای مثال روز 31 شهریور و آغاز هفته دفاع مقدس، یک مناسبت ملی است اما در عین حال از برخی جهات دارای ویژگیهای یک مناسبت حقوقی نیز هست که جهانیان را متوجه تجاوز دشمن خارجی به کشورمان میکند و اینکه ملت ما، اصل حقوقی دفاع از خود را به خوبی به کار بسته و در صورت تکرار دوباره آن را به کار میبندد.
به نظر نویسنده، هویت ایرانی از سه بخش مکمل یکدیگر تشکیل شده است:
1- تاریخ و تمدن ایران، کشوری که قدمت چند هزار ساله دارد با آمیزه ای از اسطوره ها، افسانه ها، شخصیتها و سنتهای اخلاقی و پسندیده در ایران باستان و پس از اسلام که بسیاری از آنها همچون زبان پارسی، آیین نوروز، جشنهای ایرانی، شاهنامه و دهها اثر ملی و نام آشنای دیگر برای جهانیان همچنان وحدت آفرین، هویت بخش و در راه کمال جویی ملت ما نقش سازنده ای دارند و اگر مانند این سرمایه ها، برخی بخشهای مغفول و یا نادیده گرفته شده فرهنگ ایرانی نیز بازآفرینی و ترویج شوند به مهندسی فرهنگی جامعه بر پایه تمامی ظرفیتهای فرهنگی کشور و رسیدن به یک استراتژی جامع فرهنگی بر اساس آن کمک شایان توجهی میکند. مفروض اساسی در این بازآفرینی باید این باشد که پارسیان همواره موحد بودهاند.
2- مسلمان بودن است که همزمان با پذیرش اسلام از سوی ایرانیان به افتخار ایرانی بودن ما، وجهی متعالی تر داده است. ایرانی بودن و فرهنگ دینی ما از پیش از اسلام همراه یکدیگر بودهاند. در مهندسی فرهنگی جامعه ایرانی یک دیدگاه مبتنی بر این است که در یک رابطه همنشینی، فرهنگ اسلامی به صورت ایرانی درآمده و فرهنگ شیعه نمود بارز آن است. اسلام یک دین اجتماعی است و هر جامعه به اندازه ظرفیت خود از آن بهره میبرد و ایرانیان در این راه، به گواه تاریخ موفقتر بوده اند و خدمات فراوانی به اسلام ارائه کرده اند. پارسیان همواره از دو وجه دنیوی و اخروی دین همزمان کمال استفاده را برده اند. توسعه بی بدیل دانش و فرهنگ بشری ازسوی ایرانیان در قبل و بعد از اسلام از افتخارات جامعه ایرانی است.
3- انقلاب سال 57 بخش سوم فرهنگ ایرانی است که بیش از سه دهه از حیات پربار آن میگذرد و اینک در دهه چهارم بیش از گذشته نیازمند توجه بیشتر به عناصر هویت ساز ایرانی درچارچوب یک استراتژی جامع فرهنگی است تا بتواند با سایر فرهنگها همکاری و ارتباط درون زا داشته باشد.
به نظر نویسنده که رزمنده و جانباز دوره دفاع مقدس است تعداد کم مناسبتهای ملی با رویکرد پیش از اسلام در ایران بیشتر ناشی از تفاوت دیدگاههای نخبگان درباره هویت ملی است. آنچه به این اختلاف دامن میزند برداشتهای سیاسی متفاوت و عدم اجماع نخبگان پیرامون مفاهیم کلان ملی است. از این رو، در شرایط موجود، سخن از هویت ترکیبی ایرانیان با دو مولفه فرهنگ ایرانی و فرهنگ دینی و رابطه هرکدام با هویت ملی به محاسبات دقیق و بازمهندسی نیاز دارد. اگر این مهم انجام پذیرد اهمیت تاریخ پیش از اسلام و موفقیتهای تمدن ایرانی که بر نیمی از جهان حکمفرما بوده بیشتر مورد توجه قرار خواهد گرفت و به سهم شایسته ای در هویت ملی ایرانیان دست خواهد یافت و تاثیر آن بر تقویم رسمی کشور نیز تعیین کننده خواهد بود. به نحوی که بر تعداد مناسبتهای ملی ایرانیان در دوره پیش از اسلام نسبت به کل مناسبتهای تقویمی افزوده خواهد شد. مفروض نویسنده همواره این بوده است که نه آرمان گرایی افراطی و نه باستان گرایی و شوونیسم ایرانی، راه حل معادله هویت ملی نیست.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان