نویسنده: آیت الله روح الله قرهی
در مطلب حاضر آیت الله قرهی پیرامون شاخصه علم حقیقی و اهمیت اخلاص در کسب این نوع علم از زبان امام حسن(ع)، سخن گفته است.
حضرت ذوالجلال والاکرام، عمل از روی جهل را از انسان نمیپذیرد. چون خود ذوالجلال والاکرام عالم مطلق و علیم و حکیم است؛ میخواهد انسان هم که به عنوان اشرف مخلوقات خلق کرده، عالم باشد.
در قرآن کریم و در روایات شریفه به عناوین مختلف راجع به علم و دوری از جهل سخن گفته شده است. خود حضرت حق در قرآن میفرماید:
«هل یستوی الذین یعلمون والذین لایعلمون» (زمر/ 9) یا «والذین اوتوا العلم درجات» (مجادله/11)
در روایات شریفه هم طلب علم را بر هر انسانی فرض میدانند:
«طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه »
یا در جای دیگری نیز امر شده که:
«اطلبوا العلم من المهد الی اللحد»
و یا در روایت دیگری آمده است که طالبان علم عندالله تبارک و تعالی به قدری قرب و عزت دارند که ملائکه پروردگار عالم، بال هایشان را زیر پای آنها میگشایند.
اما علم آن موقعی معنا پیدا میکند که با عمل و آن هم عمل خالص عجین گردد و الا اصلا علم نخواهد بود و تنها صورت ظاهر علم و سواد است. و ای بسا این علم که به عنوان سواد است؛ خود هلاکت آور و حجابی شود که طبعا نهایتش هلاک بشری است. چون چنین کسی احساس میکند مثلا به واسطه دانستن دو مطلب، کسی شده است که خود این، عامل هلاکت بشر است.
اما علم با عمل یکی از شاخصههای بارز مخلصین عالم است. مخلصین عالم، علمشان با عمل است و غیر از این مطلبی را ندارند.
آنجا هم که در روایات بیان شده وجود هر شری را به واسطه علم بر طرف کنید، معنایش همین است والا اگر علم بما هو علم نباشد؛ خود، شرآور است.
علم حقیقی؛ دفع کننده شر
وجود مقدس حضرت باقرالعلوم، امام محمدباقر(ع) در یک روایت بسیار عالی، نکاتی را بیان میفرمایند که خود دلالت بر این است که علم حقیقی نزد مخلصین عالم است. ایشان میفرمایند:
«ادفع عن نفسک حاضر الشر بحاضر العلم»
از وجود خودت آن شری را که حاضر میشود، با حضور علم دفع کن.
یعنی اگر انسان عالم نبود، طبعا خیر و شر را تشخیص نمیدهد. ای بسا تصور کند مسئلهای برای او خیر است، در حالی که برای او شر مطلق است و ای بسا تصور کند فلان مسئله برایش شر است و نسبت به آن عمل کراهت داشته باشد، درحالی که برای او خیر است.
همان گونه که قرآن کریم تبیین فرموده است:
«عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیرلکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شرلکم» (بقره/216)
مثلا به مسئلهای علاقهمند میشوید، احساس میکنید خیر شما در آن است و میگویی الا و لابد باید این را پیگیری کنم، گاهی حتی استدلالهای علمی نیز برای آن میآورید، اما در واقع برای شما شر خواهد بود.
یعنی آن استدلالهایی هم که میآورید، به ظاهر استدلال علمی است و الا علم نیست؛ چون مگر میشود علم باشد اما درنهایت شر باشد؟! توجه کنید، این نکته بسیار مهم است.
پس معلوم میشود آن توجیه علمی که شما میکنید، علم نیست. چون حضرت میفرمایند:
«ادفع عن نفسک حاضر الشر بحاضر العلم»
این شری را که در تو حاضر است، به حضور علم از وجود خودت دفع کن.
پس طبق فرمایش حضرت باقرالعلوم(ع) معلوم میشود اگر علم، علم باشد؛ شر را دفع میکند.
اما چطور میشود که گاهی انسان برای مطلبی حتی مبانی علمی هم مدنظر میگیرد و به تعبیر امروزیها جورچینهایی را هم برای آن درست میکند و تصور میکند خیر است؛ اما نهایتا برای او جز شر چیز دیگری نیست؟
اولاً طبق فرمایش حضرت، اگر بخواهیم دقیق شویم، معلوم میشود آن علم نیست، چون علم بما هو علم دفع کننده شر است. یعنی نمیشود علمی، علم باشد و در آن شر باشد.
بر اساس همین فرمایش حضرت باقرالعلوم(ع) است که ما بارها در مباحث خود عرض کردهایم که آنچه بشر امروز به آن رسیده است؛ علم بما هو علم نیست. چون اگر علم باشد، ولو به ذره ای در آن شر نخواهد بود.
مثلاً بشر برای راحتی خود به صورت ظاهر به مبانی علمی روی آورد و وسایل نقلیه را برای خود درست کرد که راحتتر بوده و زندگی بهتر و با آسایش بیشتری را داشته باشد؛ اما سوال این است: اگر اینها علم بود، آیا دیگر ضرر داشت؟!
مگر حضرت نمیفرمایند: در علم شر نیست؟ اما در وضعیت اکنون ما، تا چند روز باد و بارانی نباشد، میگویند: کودکان و خصوصاً کسانی که مریضیهای چنین و چنان دارند، بیرون نیایند؛ چون هوا آلوده است که این هم به واسطه اکتشاف و آن چیزی است که خود بشر برای آسایش خودش درست کرده و اسم آن را هم مبانی علمی گذشته ولی الآن آن برای بشر شر شده، چون مونواکسیدکربن و... دارد بشر را از بین میبرد.
بشر میخواست برای آسایش و رفاه خودش از مبانی علمی استفاده کند؛ اما اینها علم نیست؛ چون وجود مقدس باقر العلوم(ع)، شکافنده علوم بیان میفرمایند: اگر علم، علم باشد؛ در آن شر نیست. لذا این کارهای بشر که امروز فسادآور شده «ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس» (روم/14)، علم نامیده نمیشود.
اما در زمان وجود مقدس حضرت حجت بن الحسن المهدی(عج) دیگر علم به معنای حقیقی علم است.
لذا با توجه به فرمایش حضرت باقرالعلوم(ع) که میفرمایند:
«ادفع عن نفسک حاضر الشر بحاضر العلم»
حضور شر را با وجود علم از وجودت دفع کن،
چه چیزی علم است؟ آنچه که در آن شر نباشد، علم است «بحاضر العلم».
بهرهمندان علم حقیقی
چه کسانی از این علم بماهو علم بهره مندند و میتوانند از آن استفاده کنند؟
از آن جایی که معلوم شد علم اگر علم باشد، نه تنها نباید در آن شر باشد، بلکه بر عکس انسان باید شر را هم به واسطه علم دفع کند؛ متوجه میشویم که آنچه ما داریم، سواد است، نه علم به معنای حقیقی علم و فقط کسانی میتوانند از این علم بهره مند باشند و به تعبیری از آن استفاده کنند که جزء مخلصین عالم باشند.
لذا حضرت در ادامه میفرمایند:
«و استعمل حاضر العلم بخالص العمل»
عمل خالص، باعث حضور علم در وجود انسان میشود.
آیت الله العظمی شاه آبادی(ره) نکاتی را در کتاب شذرات و نکاتی را هم به خصیصین و شاگردان خودشان بیان فرمودند. از جمله اینکه اگر کسی عملش را خلاص کرد، سینه او پر از علم حقیقی میشود که آن علم هر شر و بدی را از او دفع میکند؛ یعنی علم ناب میشود و «علم ناب» آن علمی است که در آن مفسده نیست و باعث مفسده نمیشود.
علم فسادآور!!!
این در حالی است که امروزه بشر مجبور میشود هر از گاهی به واسطه آلودگیهایی که صنایع به وجود میآورند، اعلام کند که شهرها در معرض فساد و آلودگی هوا است و لذا کارخانهها را که نزدیک شهر است، بیرون میبرند تا برای شهر امنیت درست کنند. یا مثلاً به افرادی که در کارخانههای شیمیایی کار میکنند، اجباراً روزانه شیر داده میشود تا ریههای آنها تخریب نشود.
سوال: آیا اینها علم نیست؟
جواب: صورت ظاهر بله، علم است. اما طبق فرمایش باقرالعلوم(ع)- اگر کسی غیر از آن امام همام، این حرفها را میزد، او را به بی سوادی و جهل و نادانی متهم میکردند- در علم حقیقی، شر نیست، بلکه خیر است. علم خالص و مطلق برای بشر سودآور است و ضرر و زیان ندارد.
برای اینکه بشر بتواند امرار معاش کند، به ظاهر به دلیل کثرت جمعیت، مجبور میشود با تزریقات هورمونی حیوانات بیچاره را هم اذیت کند تا رشد بیجا داشته باشند و بعد همان تزریقات هورمونی در پوست، گوشت و وجود آن حیوان رفته و وقتی انسان آن را ذبح کرده و میخورد؛ در اعصاب او اثرگذار خواهد بود و دیگر آن طعم حقیقی را هم ندارد. میوهها به ظاهر درشت است اما چون کودشیمیایی در پای درختان ریخته شده، خاصیت و طعم اصلی خود را از دست میدهند.
لذا بشر آمده به ظاهر از مبانی علمی استفاده کرده که اصلاح کند اما اصلاح نشد، بلکه فساد آور بود؛ یعنی مفسدهای برایش به وجود آمد و مضرات آن، بیشتر از منافعی که برای آن تصور میکرد، نشان داده شد؛ از جمله کاهش عمر بشر، آلودگیها، مرگهای ناگهانی، سکته، انسداد رگها به واسطه آلودگی و...
علم؛ ثمره اخلاص
چرا این گونه شد؟! مگر بشر به دنبال علم نبود؟ مگر علم را برای پیشرفت و آسایش خودش نمیخواست؟ پس چه شد؟
حضرت میفرمایند: علم حقیقی در دست مخلصین عالم است و یکی از ثمرات اخلاص این است. اگر مخلص شدید، به معنای حقیقی عالم هم میشوید.
اصلا حضرت حق میخواهد بندگانش عالم شوند، چون ما خلیفه الله و به عنوان اشرف مخلوقات هستیم.
«انی جاعل فی الارض خلیفه » (بقره/ 30)
لذا در مورد همه بشر فرمود:
«لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم» (تین/4)
یک معنای «فی احسن تقویم» این است: نازله آنچه که از صفات و اسماء حضرت حق است (نه حقیقت الاسماء و الصفات) در بشر قرار داده شده است، منتها بشر با توجه به وسع وجودی خود و اینکه تا چه حدی بر روی خود کار کرده است:
«و یزکیهم و یعلمهم الکتاب» (آل عمران/ 461)
میتواند از این اسماء و صفات بهره ببرد. یکی از اسماء و صفات حضرت حق هم همین علیم و حکیم بودن است: «الله علیم حکیم» (همان).
منتها به نظر میرسد هنوز که هنوز است جز عده معدودی از مخصلین عالم؛ عالم به معنای حقیقی آن گونه که حضرات معصومین(ع) بیان میفرمایند، نداریم. سایر موارد شبه علم و سواد است که خواندن همان سیاهی هاست و علمی نیست که ضرر نداشته باشد؛ چون اصلاخاصیت علم باید همین باشد که دفع کننده شر است:
«ادفع عن نفسک حاضر الشر بحاضر العلم»
پس دفع کننده شر بودن، خاصیت علم بما هو علم است و علم این گونه نیست که یک شر دیگری را به همراه خود بیاورد. پس نمیتوان گفت: اگر مطلبی شر یا شرهایی را دفع کرد، ولی با خودش یک شر جدیدی آورد که ناشناخته است و بشر بعدها متوجه آن میشود، علم است. مثلا مگر بشر از اول میدانست که صنعت، آلودگی به همراه دارد؟! پس علم حقیقی همان است که حضرت میفرمایند.
پیشگویی آیت الله شاه آبادی درباره امام خمینی(ره)
واسطه آن شر را دفع کنی، چگونه به وجود میآید؟ «بخالص العمل» عمل خالص؛ یعنی اگر تو برای خدا کار کردی، علم حقیقی هم میآید.
بحث شذرات المعارف آیت الله العظمی شاه آبادی(ره) غوغایی است- که این مطلب را یکی از عرفای عظیم الشان و اولیاء خدا تصریح کردند- آقازاده ایشان، آیت الله آشیخ نصرالله شاه آبادی که در قید حیات هستند، بیان فرمودند: در زمانی که نجف بودم، خوابی دیدم، رفتم به امام(ره) که آن موقع در نجف بودند، گفتم: آقا!خوابی دیدم میخواهم تعبیر کنید، آقا وقتی خواب را شنیدند، فرمودند: به شرطی تعبیر آن را میگویم که تا من زنده هستم، در جایی نگویی، من هم قبول کردم. امام(ره) به ایشان فرموده بودند: پدر شما به من گفتند که تو انقلاب میکنی و پیروز و چنین و چنان میشوی.
یعنی آن مرد عظیم الشان، آن عارف بالله همه اینها را جلوتر برای امام راحل(ره) بیان کرده بودند. لذا امام(ره) بین همه اساتیدی که داشتند، برای ایشان احترام عجیبی قائل بودند و وقتی به اسم ایشان میرسیدند؛ احترام کرده و میگفتند: آیت الله شاه آبادی «روحی فداه».
ایشان یک مرد الهی با علم بودند، چون مخلص بودند. اگر بر روی مطالبی که ایشان دارند، مانند همین شذرات کار شده بود، غوغا میشد. ایشان بسیار زیبا مسائل را تبیین کردهاند، برای این که علم حقیقی داشتند و به علم الله متصل بودند.
ما قائل به این هستیم که تنها مخلصین عالم، علم دارند و برای همین، همیشه فقط و فقط خدا را مدنظر میگیرند و این خصوصیت مخلصین عالم است.
عالم حقیقی و منیت!!!
وجود مقدس باقرالعلوم(ع) میفرمایند:
«ادفع عن نفسک حاضر الشر بحاضر العلم و استعمل حاضر العلم بخالص العمل»
اگر میخواهی علم را که دفع کننده شر است، نه علمی که خودش شر میآورد؛ داشته باشی، باید عملت خالص باشد؛ یعنی بندگان خالص پروردگار عالم، عالم میشوند.
پس بیهوده نیست که طبق روایت شریفی حضرت حق اخلاص را به عنوان سر قرار داده و به همه کس نداده است. چون آن کسی که جدی خالص خالص باشد، عالم میشود و این عالم چون خالص است، منیتی ندارد.
لذا معلوم است که در علم حقیقی منیتی نیست و علمای حقیقی هیچ گاه انانیت ندارند، چون عالم حقیقی خالص و مخلص است و طبیعی است میداند هرچه که هست از ناحیه الله تبارک و تعالی است. پس عالم حقیقی ولو به لحظهای خود را نمیگیرد؛ چون اگر آن گونه شود، معلوم است که اصلا عالم نیست، چون خالص نیست. وقتی خالص نبود، به او علم نمیدهند و این قاعدهای است که حضرت باقرالعلوم(ع) میفرمایند.
اتصال علم مخلصین عالم
اصلا اینها به علم الهی متصل هستند و به همین دلیل هیچ گاه ولو به لحظهای خود را به عنوان عالم نمیبینند و دیگر انقطاع علمی هم ندارند.
بعضی از چیزهاست که انسان نمیتواند بیان کند، اما والله قسم من به چشم خود دیدهام کسانی را که همین گونه بودند؛ همین که لب میگشودند و «بسم الله الرحمن الرحیم» میگفتند، میدیدی غوغایی میشود و کان اینها سالهای سال در این باب از علم، استخوان شکستند و بالجد من الفحول بودند. چرا این گونه بودند؟
دلیل این است: اخلاص. به خصوص شما جوانهای عزیز! اگر مخلص شدید، عالم میشوید.
مگر میشود این مطالبی که در شذرات المعارف، رشحات المعارف و یا کتب دیگر آیت الله شاه آبادی بیان شده که اصلا بعضی هنوز در شرح آن ماندند، متعلق به خود آیت الله العظمی شاه آبادی باشد؟! هیهات! یعنی چه؟! یعنی آیا آنها را خودش ننوشته؟! چرا، اما اینها مال خودش نیست. اینها اتصال به علم خدا و اتصال به علم معصومین است که خود این اولیاء هم قائل به این هستند.
بندگان خالص خدا، عالم میشوند و آن وقت علم بما هو علم را بیان میکنند که در آن مفسده نیست.
چقدر بشر به دنبال این است که بیماری مهلک ایدز را درمان کند؟ راهش فقط و فقط آب است که بعضی تازه امروز متوجه شدند اما ما از زبان آن بزرگواری که خیلی سالها پیش فرموده بودند، عرض کرده بودیم که امروز تازه فهمیدند.
مثلا آیت الله العظمی ادیب(ره) وقتی بی سیمهایی را که مال کلانتریها بود، دیده بودند، گفته بودند: اینها چیزی نیست، وسیلهای کوچکتر از این میآید که دیگر همه دارند. یکی از اطرافیان ایشان نفهمیده بود منظور ایشان موبایل است و گفته بود: آقا اجازه نمیدهند. آن بنده خدا پیش خودش تصور کرده بود که آقا چقدر ساده است، فکر کرده به همه از اینها میدهند، اینها مال پلیس است. اما این علما از کجا میدانند؟!
عالم بزرگوار ما، علامه حسن زاده آملی در زمان طاغوت و اوایل انقلاب- ایشان بعد از آن دیگر این کار را تعطیل کردند- در مورد پایان نامههای بعضی از دانشجوها که در مورد هندسه یا پزشکی و... بود، کمکشان میکرد. اینها از کجا این علم را داشتند؟ از خلوص خود. برای همین هم هست که مخلصین عالم، بصیر هم هستند.
اینها از کجا این علمها را دارند؟ از اخلاص و الا هر کدام از علمهایی که این بزرگواران دارند، سالهای سال تلمذ میطلبد. البته نمیخواهم بگویم تلمذ نکردند، آنها تلمذ کردهاند و نکته مهمی که باید به شما بگویم این است که هیچ چیزی به وجود نمیآید الا به شاگردی، منتها از لسان چه کسی و این که چه کسی استادت باشد، خیلی مهم است.
مخلصین؛ بیداران عالم
حضرت در ادامه روایت میفرمایند:
«و تحرز فی خالص العمل من عظیم الغفله بشده التیقظ»
دوری کن از غفلت به واسطه خلوص عمل. چرا؟ برای اینکه بیدار و هشیار باشی. مخلصین غافل نیستند. مدام میترسند و دایم در اضطراب هستند.
اتفاقا آن که عملش خالصتر است، هم وحشت و اضطرابش و هم بیداری و هشیاریاش بیشتر است- اصلا این شرط اخلاص است، این شروط را به ذهن خود بسپارید- اما آن که خلوص عمل ندارد، با یک عمل پیش پا افتاده فکر میکند چه خبر است؟! خیلی هم به خودش غره میرود که ما دیگر چنین و چنان شدیم اما مخلصین، دائم هشیار و بیدار هستند که نکند یک لحظه این ابلیس ملعون، شیاطین جن و انس و مهمتر از همه اعدی عدو، آن نفس اماره، بیچاره شان کند.
لذا اینها با این خلوص عمل در یک مطلب بسیار دقیق هستند و آن این است که شدیدا هشیار هستند «بشده التیقظ».
من گریههای نیمه شب بعضی از این اعاظم مثل آیت الله مولوی قندهاری را شنیدهام و توفیقی هم داشتم که درمحضر آن ابوالعرفا، آیت الله العظمی ادیب باشم و شدت رعشه در بدنشان را دیدم. شاید ما بگوییم: ایشان با آن محاسن سفید که بالای صد سال سن داشتند، دیگر چه میخواستند؟! آنها که دیگر راه را رفته بودند! آنها که دیگر پاکها درست کرده بودند اما خودشان این طور فکر نمیکنند که بگویند: کار ما دیگر تمام شد، بلکه وحشت، ناله، گریه و مراقبهشان بیشتر است. چون آنها حقیقتا بیدارتر از عالم و آدم هستند.
من غافل تا یک عمل انجام میدهم، تازه از خدا هم طلبکار هستم و میگویم: مگر تو بهتر از من هم در عالم داری؟! تازه اگر رویم بشود میگویم: بیا جایمان را عوض کنیم، من خدا بشوم، تو بندهام شو!!! تا دو تا عمل انجام میدهم که آن پر از نقص و به قول ما طلبهها پر از ان قلت است؛ ادعا میکنم و فکر میکنم خبری شده است.
اما آنها یک عمر تلاش، یک عمر اتصال به علم الهی، یک عمر اخلاص و... داشتند اما بیشتر از ما در ترس و اضطراب هستند. من دیدهام، هرچه بیشتر از عمرشان میگذرد، هرچه بیشتر نزدیک میشوند به زمانی که میدانند دارند میروند، بیشتر مضطرب، نالان، گریان، مراقب، بیدار و هشیارند. مدام مواظب هستند که این شیطان ملعون یا این نفس، از کدام سمت میخواهد به من حمله کند.
آیت الله مولوی قندهاری (ره) به ضعف جسمانی مبتلا بودند، یکی از آقایان، از سرداران بزرگ سپاه ایشان را دعوت کرده بودند و در دو وعده غذای گوشتی برای ایشان آورده بودند، بار دوم ایشان گفته بودند: مگر من حیوان درندهام که دائم گوشت بخورم، میخواهی من را قسی القلب کنی؟!
لذا اینها حتی در خوراک هم مواظبت دارند. چنان اشک میریزند و ناله میکنند و یک طوری به هق هق میافتند و فغان میکنند که انگار تمام عمرشان را به گناه سپری کردند. چون مخلصین عالم میترسند، مراقبه میکنند و شدیداً بیدارند.
راه جلب هوشیاری
خوف آنها هم به خاطر همین است که دائم بیدار باشند و چون بیشتر متوجه میشوند، هوشیاری و خوفشان بیشتر است. حالا سوال این است که من جلب هوشیاری شدید را به چه وسیله ای به دست بیاورم؟- توجه کنید، حضرت باقر العلوم (ع) دارند میفرمایند، این فرمایش فلان عارف و فلان عالم نیست.
حضرت میفرماید:
«واستجلب شده التیقظ بصدق الخوف»
وقتی انسان میتواند این هوشیاری شدید و این بیداری همیشگی را جلب کند که خوف حقیقی در درون داشته باشد.
ما در باغی با بعضی از این آقایان همراه آ یت الله العظمی ادیب بودیم، یک مطلبی پیش میآمد که ایشان یک لبخندی زدند، یک لحظه بعد دیدم. چون من به رفتار آقا خیلی دقیق میشدم -از گوشه چشم مبارکشان اشک میآمد و معلوم بود که از درون دارند میسوزند اما خودشان را کنترل میکردند.
زمان فرح و شادی حقیقی عرفا
گویی اینها دراین دنیا شادی و فرح ندارند. چه موقعی فرح و شادی برای اینهاست آن موقع که بدانند با دین کامل رفتند.
آن موقعی که پیامبر اکرم (ص) دارند خطبه شعبانیه را میخوانند و میفرمایند:
«یا ایها الناس انه قد اقبل الیکم شهر الله بالبرکه و الرحمه و المغفره »
مولی الموالی (ع) میفرمایند:
بهترین مطلب در این ماه چیست؟ حضرت میفرمایند: دوری از گناه. بعد پیامبر (ص) میفرمایند: اما تو در این ماه ضربت میخوری و به شهادت میرسی.
به نظر شما مولی الموالی (ع) چه واکنشی نشان میدهند و چه میفرمایند؟
مولی الموالی (ع) میفرمایند: آن موقعی که دارم میروم، دینم سالم است یا خیر؟ گرچه امیرالمومنین است اما باز هم نگران است. ما نمیفهیم و درک نمیکنیم آن نگرانی حضرت یعنی چه. ما نمیفهمیم یعنی چه که عرفا، فرح حقیقی را آن موقعی میدانند که دیگر از اینجا بروند.
هر که از پل بگذرد خندان بود زیر پل جایگه رندان بود
اینها وقتی بدانند از پل گذشتند، آن موقع تازه خندههای آنها شروع میشود و خنده آنها موقعی است که از این پل بگذرند و بدانند دینشان را سالم از این دنیا برده اند.
برای همین اگر غیر از حضرت بیان میکردند، بعضیها متهم میکردند که شما مدام میگویید انسان باید خوف داشته باشد ولی این فرمایش معصوم است که میفرمایند: اگر کسی خوف راستین و حقیقی «بصدق الخوف» داشت، آن وقت است که هوشیاری دائم و بیداری همیشگی خواهد داشت.
کار برای خدا و علم
لذا اگر خواستی مخلصین عالم را بشناسی، بدان که خصوصیت مخلصین عالم این است که آنها عالم حقیقی هستند.
بروید در احوالات شیخ بزرگوار، شیخ العجائب، حضرت شیخ بهاء (ره) مطالعه کنید، ببینید ایشان چگونه علوم را به دست آوردند و حالات معنوی شان را هم ببینید. ایشان درآن زمان علم هندسه را به خوبی میدانستند و مسجد شیخ لطف الله و... را ساختند. البته آنها با این هدف که این علوم را به دست بیاورند، کاری نکردند، بلکه فقط برای خدا کار کردند و این علوم اصلا خود به خود برای آنها آمد.
پس اگر من بخواهم بگویم از فردا میخواهم این کار را انجام دهم که علم به دست بیاورم، معلوم است نفهمیدم اخلاص یعنی چه. اخلاص یعنی اینکه فقط برای خدا کار کنیم. مخلصین عالم میگویند: خدایا! من میخواهم بنده تو باشم، چه بدهی، چه ندهی، فقط من را به بندگی خودت بپذیر.
او هم که کریم و اکرم الاکرمین است، به آنها عنایت میکند. وقتی ما به حضرات معصومین (ع) میگوییم: « و سجییکم الکرم» مسلماً او که خالق اینها است خودش اکرم الاکرمین است. لذا خودش بلد است و به هر کسی به هر مناسبتی میدهد.
پس مقدمه اخلاص، همان تزکیه است که گفتیم مخلصین عالم در مقام تزکیه، برترین هستند.
این نسخهای را که خصیصین حضرت حق، مردان الهی دادند، یادتان نرود. هر شب با آقاجان حرف بزنید. حتی اگر یک دقیقه شده، منتها به مرور زیادتر کنید.
خلوت، موقع خواب، هرشب با آقاجان حرف بزن. ببین چه برکاتی دارد. مگر میشود انسان خودش را به سمت حصن حصین، به سمت مولا، به دست آقاجان ببردو آقاجان عنایت نکند؟!! آنها کریمند، کریم تر از آن چیزهایی هستند که من و تو تصور میکنیم. لذا تمسک و توسل به آن حضرت راه نجات است.