نویسنده: حمید غلامرضایی
رفتار اجتماعی، بیانگر شخصیت افراد است. هر کسی چنان رفتار میکند که شخصیت او اقتضا میکند. از این رو، گفتهاند «از کوزه هر آن برون تراود که در اوست». انسانهای نامتعادل، رفتارهای نامتعادلی را از خود بروز میدهند، و انسانهای متعادل، در همه چیز از جمله رفتارهایشان، اعتدال را نشان میدهند.
بنابراین، کنشها و واکنشهای رفتاری انسان، بازتابی از منش و شخصیت هر فردی است. بسیاری از مردم در گفتار و سخن، مدعی فضایلی هستند که در هنگام عمل برخلاف آن را نشان میدهند. پس برای این که درباره شخصیت اشخاص، قضاوت و داوری درستی داشته باشیم، میبایست به رفتارهایشان توجه کنیم نه به گفتارها و سخنانشان. ما به عنوان شیعیان مکتب اهل بیت عصمت و طهارت(ع) مدعی آنیم که سبک زندگیمان همان سبک زندگی اهلبیت(ع) در درجات و سطحی پایینتر است؛ زیرا تلاش داریم تا پا جای پای آنان بگذاریم و خود را در همه چیز از تن تا جان، همانند ایشان نماییم. پرسش این مطلب این است که ما تا چه اندازه توانستهایم، الگوهای رفتاری خویش را در زندگی و سبک آن از امامان معصوم(ع) برگیریم و با شناخت از زندگی آنان، خود را بر آن الگوهای کامل وقف دهیم و با هدایت ایشان گام برداشته و از آنان پیروی نماییم؟ به سخن دیگر، تا چه اندازه رفتارهای ما بازتاب شخصیت شیعه بودن ماست؟
نویسنده در این مطلب، با ارایه برخی از دیدگاههای امام رضا(ع) بر آن است تا روابط میان شیعیان را تبیین کرده و الگوی رفتاری میان آنان را براساس آموزههای رضوی توصیه نماید. با هم این مطلب را از نظر میگذرانیم.
تشیع، سبک زندگی
اسلام، تنها آیین و دین تبیین گر نوع روابط انسان با خدا نیست، بلکه از چنان دامنهای برخوردار است که همه ابعاد زندگی انسان در دنیا و آخرت را در بر میگیرد. از این رو آموزههای آن از هر نظر تمام و کامل است. هیچ چیزی را نمیتوان تصور کرد که اسلام درباره آن نظر و حکم و فرمانی نداشته باشد.
هر کسی میکوشد تا برای خود سبک زندگی ای داشته باشد. اسلام همان سبک زندگی انسان را نیز مشخص کرده است. بنابراین، کسی نمیتواند سبک زندگی خود را بیرون از آموزههای اسلامی تعیین کند. تشیع به عنوان حقیقت اسلام در مقام عینیت، همه آموزههای نظری را به شکل آموزههای تجسمی عینیت بخشیده است. بنابراین تشیع را تفسیر تجسمی اسلام دانستهاند و بر همین اساس است که برای هر موقعیت و هر شخص و هر زمان و مکانی، الگوهای عینی را معرفی نموده است.
از آن جایی که پیامبر گرامی(ص) از چنان سطحی برخوردار بود که تودههای مردم به سادگی نمیتوانستند همه آن چه هست را بشناسند و بر اساس آن عمل نمایند، جامعه نتوانست از آن حضرت به تمام و کمال الگوبرداری کند. هر چند که از نظر قرآن، آن حضرت(ص) الگوی کامل و برتری برای همه انسان هاست؛ ولی سطوح گوناگون و متفاوت ادراکی و عملی انسانهای مسلمان، اجازه بهره برداری از این الگوی کامل و برتر را نداد.
این جاست که اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و در راس آنها امیرمومنان(ع) به عنوان تجسم عینی و نفس آن حضرت(ص)، از سوی خداوند معرفی میشوند تا در یک فرآیندی، همه آن چه پیامبر(ص) آورده عرضه شود.
بنابراین تشیع، به معنای تجسم عملی قرآن و وحی در زندگی افرادی است که خود، شیعه تمام و کامل پیامبر(ص) بودند. این افراد به عنوان الگوهای کامل و اسوههای برتر، سبک زندگی اسلامی را به نمایش میگذارند؛ زیرا بسیاری از مردم، نیازمند الگوهای عینی و مشهودی هستند تا با نگاهی به گفتار و رفتار آنان، زندگی را بیاموزند و تجربه کنند. هر کسی که میخواهد سبک اسلامی زندگی را بیاموزد میبایست به این الگوهای عینی توجه نماید و با پیروی از آنان خود را همانند ایشان کند.
به هر حال، آن چه را که به عنوان تشیع میشناسیم همان سبک درست و کامل زندگی اسلامی است که از طریق اسوههای برتر به ما آموخته شده است.
دوستداران و پیروان
تفاوت سطح ادراکی و عملی انسان ها، موجب میشود تا دسته بندیهای چندی داشته باشیم. بطوری که در حوزه اعتقادی با دسته بندیهایی چون مسلمان، مومن، مشرک، منافق و کافر مواجه هستیم و در حوزه عمل نیز با اشخاصی چون اهل تقوا، اهل احسان، صالحان، فاسقان، مجرمان و مانند آن رو به رو میشویم.
در آیات قرآنی به ما یاد داده شده که شهادتین تنها موجب ورود شخص به دایره اسلام میشود (حجرات، آیه 14) و با اقرار زبانی و اذعان قلبی و رفتار عملی به دایره ایمان وارد میشویم؛ چنان که از حضرت رضا(ع) نقل کردهاند که فرمود: «ان الایمان هو التصدیق بالقلب و الاقرار باللسان و العمل بالارکان؛ ایمان، تصدیق به قلب، اقرار با زبان و عمل با ارکان است.» هم چنین آموختهایم که ایمان خود دارای مراتب بسیاری است. از این رو خداوند به مومنان فرمان میدهد که ایمان خویش را افزایش دهند و به مراتب عالی تر آن دست یابند. (نساء، آیه 136)
از آیات ولایت از جمله آیه 3 سوره مائده میتوان این معنا را استنباط کرد که کمال و تمام دین و ایمان، به پذیرش ولایت اهل بیت(ع) است. بنابراین، اگر ولایت اهل بیت(ع) در اسلام مطرح نمی شد، اسلام دین ناقصی بود که جزیی از آن بیان نشده است. پس هر کسی که بخواهد به تمام ایمان دست یابد، باید ولایت اهل بیت(ع) را بپذیرد. از این رو در روایات شیعی، مومن واقعی تنها شیعیان اهل بیت(ع) معرفی شدهاند.
البته ناگفته نماند که مراد از شیعیان تنها شماری اندک از مردمانی هستند که در دایره پذیرندگان ولایت اهل بیت(ع) قرار میگیرند؛ زیرا بسیاری از مسلمانان چه از اهل تسنن و چه کسانی که نام تشیع دارند، در دایره محبان اهل بیت(ع) قرار دارند؛ زیرا بسیاری از مسلمانان، ولایت به معنای محبت اهل بیت(ع) را پذیرفتهاند؛ ولی این را در همه ابعاد آن نپذیرفتهاند. اگر کسی واقعا ولایت اهل بیت (ع) را پذیرفته است، باید فراتر از محبت قلبی و اقرار زبانی، در مقام عمل نیز شیعه بودن خویش را نشان دهد؛ زیرا کلمه طیب ایمان را تنها، عمل صالح و اطاعت محض است که بالامی برد و به تمام و کمال میرساند. از این رو در روایات بسیاری میان دوستداران و پیروان تمایز قائل شده و مسلمانان مومن را نیز به دو دسته محبان و شیعیان دسته بندی کردهاند. شیعیان واقعی دارای ویژگیهای خاصی هستند و به وسیله همان صفات و نشانهها نیز شناخته میشوند. صرف داشتن محبت اهل بیت (ع) برای شیعه بودن کافی نیست؛ زیرا بسیارند کسانی که ادعای محبت اهل بیت (ع) دارند، اما شیعه واقعی نیستند. برای شیعه واقعی بودن باید دقیقا با پیروی از ائمه اطهار (ع)، آنان را در گفتار، رفتار، عبادت و... الگو و سرمشق خود قرار دهیم و متمسک به سیره عملی آنان باشیم. بنابر این محبت اهل بیت (ع) غیر از شیعه واقعی بودن است و باید این دو مقوله را از یکدیگر تفکیک کرد.
آوردهاند پس از این که مساله ولایت عهدی امام رضا (ع)، مطرح شد و آن حضرت به مرو تشریف فرما شدند، مردم دسته دسته برای عرض تبریک خدمت ایشان شرفیاب میشدند؛ زیرا در نظر مردم این پیش آمد پیروزی بزرگی برای اهل بیت (ع) به حساب میآمد. مدتی پس از استقرار امام (ع) در مرو، دستهای از شیعیان برای زیارت آن حضرت به محضر ایشان شرفیاب شدند. دربان و خدمت کار حضرت از آنان سوال کرد: شما کیستید و چه میخواهید؟ گفتند: ما جمعی از شیعیان امام هستیم و تقاضای شرفیابی حضور امام را داریم. دربان گفت: منتظر باشید تا من اجازه بگیرم، سپس خدمت حضرت آمد و عرض کرد: جمعی آمدهاند و میگویند ما از شیعیان شما هستیم و میخواهیم شما را زیارت کنیم. حضرت اجازه نفرمودند. دربان، پاسخ حضرت را به آنان گفت. آنان رفتند و روز دوم آمدند و همان درخواست را مطرح کردند. باز هم حضرت اجازه ملاقات به آنان ندادند. برای روز سوم آمدند و مجدداً همان تقاضا را تکرار کردند. این بار نیز حضرت اجازه نفرمودند. آنان بسیار متاثر شدند و فهمیدند تعمدی در کار است که حضرت اجازه نمیفرمایند. بعضی از آنان با گریه و زاری از دربان خواستند تا از حضرت سوال کند گناهشان چیست که اجازه ملاقات نمیدهند. دربان مطلب را خدمت امام عرض کرد. حضرت فرمودند: چه گناهی بالاتر از این که آنان دروغ میگویند، آنان میگویند ما شیعه هستیم در حالی که صفات شیعه در آنان نیست؛ شیعیان واقعی امثال سلمان و ابوذر هستند. دربان برگشت و فرمایش حضرت را به آنان گفت. آنان گفتند: ما واقعاً شیعه هستیم و امام را دوست داریم، ما دروغ نمی گوییم. حضرت به دربان فرمودند: به آنان بگو شما از دوست داران و محبان ما هستید، اما از شیعیان ما نیستید. آنان گفتند: آری، ما اهل بیت (ع) را دوست داریم و از دوست داران امام (ع) هستیم. حضرت فرمودند: حالا راست گفتند، میتوانند وارد شوند.
درتفسیر امام حسن عسکری(ع) داستانی درباره یکی از اصحاب امام(ع) آمده است که متهم و بازداشت میشود. والی چون خواست او را تادیب کند، او خود را از شیعیان معرفی میکند. والی برای تفحص حال به نزد امام (ع) میآید ولی امام(ع) متهم را از شیعیان خود نمیشمارد. والی چون برای تادیب وی میرود، معجزاتی میبیند و به نزد امام باز میگردد و میگوید از او معجزاتی دیدهام که جز از پیامبران برنمیآید و امام تصحیح میکند که جز از پیامبران و اوصیای ایشان بر نمیآید. سپس امام(ع) بیان میکند که متهم هر چند در ادعای شیعه بودن به گزاف رفته است ولی او از محبان و دوستداران ماست. آنگاه تفاوت میان شیعه و محب را این گونه بیان میکند:
الفرق ان شیعتنا هم الذین یتبعون آثارنا، و یطیعونا فی جمیع اوامرنا و نواهینا، فاولئک شیعتنا، فاما من خالفنا فی کثیر مما فرضه الله علیه فلیسوا من شیعتنا؛
شیعه ما کسانی هستند که از آثار و گامهای ما پیروی میکنند و در همه اوامر و نواهی از ما اطاعت میکنند. اینان شیعیان ما هستند و اما کسانی که با بسیاری از واجبات الهی مخالفت میورزند، ایشان از شیعیان ما نیستند.(بحارالانوار، ج65، ص162 و نیز تفسیر امام حسن عسگری، ص 318)
امام رضا(ع) مدعیان تشیع را در برخی از موارد خطرناکتر از دجال میشمارد، زیرا همواره دفاع بد، بدتر از دفاع نکردن است. کسانی که با اعمال خویش شیعیان را بدنام میکنند و پیروان اهل بیت(ع) را متهم میسازند، از دشمنان ایشان بدتر میباشند. امام رضا(ع) درسخنی میفرماید: از جمله کسانی که دم از محبت ما میزنند و مودت ما را با خود یدک میکشند، کسی است که ادعای شیعه گری و تبعیت از ما دارد، اما فساد و ضرر او نسبت به شیعیان واقعی ما از ضرر «دجال» بیشتر است. پرسیده شد: چرا این چنین است؟ فرمود: به سبب آنکه دشمنان و مخالفان ما و نیز پیروان آنها را دوست دارد و با دوستان و شیعیان واقعی ما که حقایق را بیان میکنند دشمن است. پس به واسطه ظاهر فریبنده ایشان حق به باطل در آمیزد و امر ولایت ما برای هدایت جویان مشتبه گردد و مومن از منافق امتیاز پیدانکند. (وسایل الشیعه، ج16، باب17)
نشانههای برادری ایمانی در سخن امام رضا(ع)
شیعه واقعی، کسی است که میکوشد تا بر اساس آموزههای اهل بیت(ع) که همان سبک درست و راستین زندگی اسلامی است عمل کند. بنابراین، تلاش خویش را بر این مبذول میدارد که همه زندگی خویش را مطابق آموزههای گفتاری و رفتاری اهل بیت(ع) انجام دهد و قول و فعل و تقریر امامان(ع) را به عنوان سنت و سیره زندگی میپذیرد و براساس آن عمل میکند.
در روایتی امام رضا(ع) روابط اجتماعی میان مومنان را این گونه ترسیم میکند که باید طابق النعل بالنعل، همان گونه که ایشان فرمودند، باید عمل شود. آن حضرت(ع) فرمودند: تزاوروا تحابوا و تصافحوا و لاتحاشموا؛ به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید و دست یکدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید. (بحارالانوار، ج78، ص347)
اگر در جامعه ایمانی این گونه عمل شود، دیگر جایی برای ترس و خشونت و فقر و بدبختی نیست و همگان خوشبختی را در ظرف دنیا در حد مقدور درک میکنند. اما مشکل این است که ارتباط میان برادران ایمانی و شیعیان این گونه نیست و ارتباطات میان شیعیان چنان سرد و خشونت آمیز و یا کم عاطفه است که آدمی گاه از خود شرم میکند. این دوری از آموزههای وحیانی حتی بعضا از سوی جامعه عالمان اسلامی دیده میشود، چه رسد به تودههای مردم که الگوهای رفتاری خویش را بزرگان و رهبران دینی و اجتماعی خود قرار میدهند.
ایمان، مقتضی آن است که روابط اجتماعی میان افراد جامعه ایمانی، از شکل عقلانی آن فراتر رفته و عواطف و احساسات را نیز به نمایش گذارد. این گونه است که تحمل سختیها و مصیبتهای زندگی برای همگان آسان تر خواهد شد. اگر هرکسی مشکل دیگری را مشکل خود بداند، میتوان امیدوار بود که آرامش و آسایش در سطحی فراگیرتر، خود را بر جامعه به نمایش گذارد. همدردی که طبیعت انسانی است، میبایست در میان جامعه ایمانی به اوج خود نزدیک شود تا شخص مومن از برکات دنیوی و اخروی و نیز مادی و معنوی آن بهره مند گردد.
امام رضا(ع) فرمودند: من فرج عن مومن فرج الله عن قلبه یوم القیمه ؛ هرکس اندوه و مشکلی را از مومنی برطرف نماید، خداوند در روز قیامت اندوه را از قلبش برطرف سازد. (اصول کافی، ج 3، ص 268) هرچند که یکی از آموزههای اسلامی تحمل مصیبت هاست، امام رضا(ع) از نشانههای کمال ایمان، صبر بر بلایا را مطرح میکند و میفرماید:
لایستکمل عبد حقیقه الایمان حتی تکون فیه خصال ثلاث: التفقه فی الدین و حسن التقدیر فی المعیشه ، والصبر علی الرزایا؛
هیچ بنده ای حقیقت ایمانش را کامل نمی کند مگر این که در او سه خصلت باشد: دین شناسی، تدبر نیکو در زندگی، و شیکبایی در مصیبتها و بلاها. (بحارالانوار، ج 87، ص 933، ج 1)
ولی باید توجه داشت که همدردی و همدلی عملی میان افراد جامعه میتواند زمینه بهتری را برای دست یابی به کمالات بیشتر فراهم آورد و درد و رنج را کاهش داده و فرصتهای برابر برای رشد و تعالی افراد جامعه فراهم آورد.
از نظر آموزههای رضوی، ایمان را تنها نباید در عبادت اشخاص و مانند آن جست، بلکه میبایست در رفتارهای همدلانه ایشان ردگیری کرد. به سخن دیگر، رفتار آدمی و خوی خوش اوست که بیانگر سطح عالی شخصیت فردی و اجتماعی میباشد.
امام رضا(ع) فرمودند:
لاتنظروا الی کثره صلاتهم و صومهم و کثره الحج و المعروف و طنطنتهم باللیل و لکن انظروا الی صدق الحدیث و اداء الامانه؛
به بسیاری نماز و روزه و زیادی حج و احسان و زمزمه شان در شب منگرید بلکه به راستی سخن و امانت داریشان بنگرید. (عیون اخبار الرضا 2، ص 15)
ضرورت راستی در گفتار و کردار
این راستی و صداقت را میتوان در مطابقت قول و عمل جست وجو کرد.
اصولا انسان صادق و صدیق کسی است که قول و فعل و سخن و رفتارش مطابق هم باشد و یک دیگر را تصدیق کنند. امانت داری نیز تنها به حوزه حفظ اشیا و چیزهایی که به شخص سپرده میشود محدود نمیشود، بلکه امانت واقعی، حفظ عهد و پیمان با خداوند چون عهد ولایت و نیز حفظ ارزشها و رازهای یکدیگر است. برادران ایمانی از آن جایی که صدیق و دوست یکدیگر هستند، رازهای یکدیگر را به عنوان امین نگه میدارند و میکوشند تا شرایط به گونهای فراهم آید که حق امانت به درستی در همه حوزهها حتی حوزه امانت ولایت ادا شود. این مسئله تنها زمانی ممکن است که افراد جامعه در مشکلات یک دیگر، حضور داشته باشند و اجازه ندهند که شرایط به گونهای رقم بخورد که شخص نتواند حق ایمان به ولایت را چنان که بایسته و شایسته است ادا نماید.
ارتباط میان برادران ایمانی، ارتباطی روح افزا و ایمان زاست. از این رو مجالس مومنین باید سرشار از آموزههای علمی و عملی باشد و هر کسی که به دیگری مینگرد از گفتار و رفتار و خلق و خوی او چیزی بیاموزد و کمال را در خود ایجاد نماید.
به فرموده امام رضا(ع) مجلس مومنان باید مجلس احیای دلها باشد. آن حضرت(ع) فرمودند:
من جلس مجلسا یحیی فیه امرنا، لم یمت قلبه یوم تموت القلوب
هر که در مجلسی بنشیند که در آن معارف ما [اهل بیت] زنده شود، قلب او در روزی که قلبها میمیرد، نخواهد مرد. (بحارالانوار، ج94، ص09)
بنابراین، هر کسی پس از حضور در مجالس ایمانی و برادران شیعی خود وقتی به محاسبه و ارزیابی مینشیند باید به این باور رسیده باشد که بهرهای از کمالات برده است نه آن که از این مجلس، زیانکار بیرون آمده و سرمایه هستی خود یعنی عمرش را به تباهی گذرانده و زیان از سرمایه وجود کرده است. اگر امام رضا(ع) فرمودند: من حاسب نفسه ربح و من غفل عنها خسر؛ آن کسی که نفسش را محاسبه کند، سود برده و آن کسی که از محاسبه نفس غافل بماند، زیان دیده است. (بحارالانوار، ج 78، ص 253، باب 62، ح9) به این معناست که هر برنامهای از جمله نشست و برخاست با برادران ایمانی میبایست سودآور باشد نه این که زیانی به ایمانش وارد آورد.
هرچه ارتباط میان افراد قوی تر و نزدیکتر باشد، آثار آن نیز باید بهتر و برتر خود را نشان دهد. این رابطه در حوزه عمل خانوادگی بسیار احساسیتر، پاکتر و روشنتر و لطیفتر از افراد مومن ظاهر میشود؛ زیرا امام رضا(ع) فرمودند:
احسن الناس ایمانا احسنهم خلقا و الطفهم باهله، و انا الطفکم باهلی
نیکوترین مردم از نظر ایمان، خوش خلق ترین و با لطفترین آنها نسبت به خانواده خویش است. (من با لطف ترین شما به خانواده ام هستم). (عیون اخبار الرضا2، 83)
این گونه رفتارهاست که اهل بیت و مکتب و سبک زندگی ایشان را زنده میکند و ما را در میان شیعیان یا دست کم محبان و دوستداران ایشان جا میدهد. امام رضا(ع) زنده نگه داشتن امر اهل بیت(ع) را به علم و عمل به آموزههای اهل بیت(ع) معرفی کرده و میفرماید: «رحم الله عبدا احیی امرنا، قیل: کیف یحیی امرکم؟ و قال (علیه السلام): یتعلم علومنا و یعلمها الناس»؛ حضرت رضا(ع) فرمودند: «رحمت خدا بر کسی باید که امر ما را زنده نماید، سوال شد: چگونه؟ حضرت پاسخ داد: علوم ما را فرا گیرد و به دیگران بیاموزد.» (بحارالانوار: ج 2، ص 03، ح31)
باشد با شناخت آموزه هایی که از راه اهل بیت(ع) به دست ما رسیده و الگوبرداری از سبک زندگی ایشان، خود را در گروه محبان و در نهایت شیعیان قرار دهیم و از برکات آن در دنیا و آخرت بهره مند شویم.
روزنامه کیهان، شماره 19769، 27/7/89، صفحه 6 (معارف)