نویسنده: رضا شریفی
بررسی نشانههای خدایی شدن انسان
بی گمان مهمترین هدف آفرینش انسان، قرارگرفتن در مظاهر الوهیت و ربوبیت است که از آن در آیات قرآنی و روایی به متاله و ربانی شدن انسان تعبیر میشود؛ چرا که خداوند به صراحت در آیات قرآنی از جمله آیه30 سوره بقره فلسفه و هدف آفرینش انسان را خلافت او از خود در قرارگاه زمین دانسته است.
عقل و وحی به عنوان پیامبران درونی و بیرونی این مسئولیت و ماموریت را به عهده دارند تا این هدف تحقق یابد. آموزههای عقلانی و وحیانی را میبایست در چارچوب این هدف اصلی انسان و پیامبران تعریف کرد. هر کسی نیز به طور فطری تلاش میکند که این هدف را به عنوان یک کمال مطلق به دست آورد و غایت سیر و سلوک جوهری خویش قرار دهد؛ اما همواره در برابر انسان، موانع درونی چون هواهای نفسانی و بیرونی چون وسوسههای شیطانی وجود دارد که اجازه نمی دهد این سیر فطری و طبیعی به گونهای مثبت یا کمال انجام گیرد.
از سوی دیگر انسان همواره از خود میپرسد که تا این غایت نهایی، چه مقدار راه دارد و تا چه اندازه توانسته کمالات را در خود تحقق بخشیده و رنگ خدایی گرفته یا متاله شده و در مقام ربوبیت ظهور یابد؟ اگر خدایی و ربانی شدهایم چگونه میتوانیم آن را دریابیم؟ نشانههای خدایی شدن انسان چیست؟
نویسنده در این مطلب بر آن است تا بر اساس آموزههای وحیانی قرآن به این پرسشها پاسخ دهد.
نشانه شناسی در حوزه خدایی شدن
انسان، خدایی را به عنوان یک کمال مدنظر دارد؛ زیرا به عقل و برهان دریافته که خدا که در فلسفه از آن به واجب الوجود یادمی شود، کمال مطلقی است که منشا وجود همه کمالات هستی است. از این رو، بطور فطری و ذاتی گرایش به کمال یعنی خدایی شدن داشته و از هر گونه نقص یعنی ضدکمالی و ضدخدایی بودن میگریزد.
حرکت جوهری در ذات انسان به او این امکان را میبخشد تا به سوی خدایی شدن و کمال مطلق یافتن حرکت کند و در این راه از ظرفیتهای خدادادی خویش بهره گیرد؛ زیرا در هر انسانی، این استعداد و ظرفیت خدایی شدن به شکل جعل اسمای الهی وجود دارد (بقره، آیه31) که انسان با حرکت جوهری تکوینی و تشریعی که از آن به راه مستقیم عبودیت یاد میشود، میتواند آن اسمای کمالی الهی را در خود فعلیت بخشد. (ذاریات، آیه56 و آیات دیگر)
اما این حرکت جوهری تکوینی به این سادگی نمیتواند به غایت کمالی خود به شکل مطلوب برسد؛ زیرا هر چند که هر موجودی از جمله انسان با تلاش ذاتی که دارد (انشقاق، آیه6) به خدا میرسد و در دایره «انالله و اناالیه راجعون» (بقره، آیه156) در مقام بازگشت و رجعت (علق، آیه8) منتهای سیر آدمی خداست چه بخواهد و چه نخواهد (نجم، آیه 42)؛ اما باید توجه داشت که این بازگشت میتواند به اسمای جمال الهی یا به اسمای جلال خداوندی باشد که در دو صورت بهشت و دوزخ خودنمایی میکند زیرا انسان در مسیر بازگشت خود به سبب دارا بودن اراده و اختیار، آزاد است که دو راه متضاد بازگشت را برگزیند و خود را به وجهی از وجود الهی در آورد که کمال جلالی یا جمالی باشد.
نکتهای که قابل توجه است آن که کسانی که جلال الهی را در مییابند آن کسانی هستند که ظرفیتها و استعدادهای فطری و طبیعی خود را که در شکل تعلیم اسمایی (بقره، آیه31) به آنها داده شده، از دست داده و با خسران سرمایههای وجودی مواجه میشوند و در یک فرایندی به جای ظهور بخشی و فعلیت دهی آن اسمای کمالی الهی، آنها را دفن میکنند (شمس، آیه10) به گونه ای که در ترازوی خودشناسی، پر از هیچ میشوند که از آن به باطل یاد میشود. این گونه است که در میزان و ترازوی آخرت، سبک وزن هستند و هیچ سنگینی برگرفته از فعلیت اسمای کمالی الهی ندارند تا در فراز بهشت جایی گیرند و در نهایت در درک اسفل از دوزخ و آتش فرو میافتند. (قارعه، آیه 8)
مشکل انسان در این انتخاب حق و باطل آن است که نفس انسانی به سبب قرار گرفتن در کالبد خاکی به امور پست گرایش دارد و میخواهد خود را به امور مادی که از آن به نفسانیات یاد میشود، سرگرم سازد و گرفتار شهوت میشود. این گونه است که فطرت تقوایی نمیتواند او را به سوی عصمت از این امور بکشاند و یا نگه دارد.
دراین راه دشمن بیرونی نیز به کمک هواهای نفسانی انسان میآید و او را وسوسه میکند. بدین ترتیب دو دشمن خطرناک درونی و بیرونی او را به سوی هلاکت و سقوط میکشاند و اجازه نمیدهد انسان سیر طبیعی و مناسب و درست خود را بپیماید. (ص، آیات 82)
انسان همواره باید از خود بپرسد که آیا در مسیر خدایی شدن و فعلیت بخشی به اسمای الهی قرار دارد یا این که گرفتار هواهای نفسانی و تزیین و اغوا و فریب نفس و شیاطین است؟ و تا چه اندازه توانسته است در مسیری که عقل و وحی میگوید حرکت کند؟ تا چه مقدار پیشرفت کرده و در کجا سقوط یا هبوط کرده است؟
مشکل جدی در پاسخ گویی به این پرسشهای اساسی این است که حق و باطل در هم آمیخته میشود و امور مشابه و متشابه در بیرون و درون اجازه نمیدهد تا به سادگی به پاسخ گویی مناسب بپردازد و در هنگام خودشناسی و ارزیابی از خود، چنان که حق میطلبد پاسخ دهد.
اما خداوند برای اینکه انسان بتواند در قضاوت خویش به حق و حقیقت نزدیک شود، راهکارهایی را در قرآن ارایه داده که از آن به نشانههای حق شناسی میتوان تعبیر کرد. به این معنا که انسان با بهره گیری از این روش میتواند دریابد که تا چه اندازه در مسیر حق قرار گرفته و از باطل دور شده و توانسته است کمالات اسمایی را در خود فعلیت و ظهور بخشد.
اخلاق، مهمترین و اساسیترین نشانه
بی گمان، اخلاق به معنای خلق و خوی و منش هر انسان، مهمترین و اساسی ترین، نشانه و معیار سنجش حق از باطل و کمال از ضدکمال است، زیرا آنچه ما از حق در جهان میشناسیم، کمالاتی است که نشانههای آن را میتوان در ذات و رفتار آدمی ردگیری کرد. به این معنا که هر کمالی در ذات انسان، به شکل منش، کنش و واکنش خود را نشان میدهد. از این رو پیامبر(ص) ماموریت خویش را اتمام مکارم و محاسن اخلاقی دانسته است. (بحارالانوار، ج84، ص325، حدیث14) زیرا تمامیت مکارم و محاسن اخلاقی به معنای تحقق اسمای کمالی خداوند در شخص و فعلیت و ظهوریابی آن است.
بنابراین، برای اینکه درک کنیم تا چه اندازه خدایی و ربانی شدهایم، باید ببینیم تا چه اندازه مکارم و محاسن اخلاقی در ما تحقق و ظهور یافته و تا چه اندازه فضیلتهای اخلاقی در شخصیت، منش و کنش ما دیده میشود؟
اصولا خداوند کمال شخص را در منش، کنش و واکنشهای او مورد شناسایی قرار میدهد. از این رو توجه بسیار دقیقی نسبت به منشها و رفتارهای انسانی دارد.
اگر نگاهی به آموزههای عقلانی و وحیانی بیندازیم به سادگی میتوان دریافت که چرا خداوند به حوزه اعمال و رفتار آدمی آن اندازه توجه و تاکید دارد و همه آموزههای دستوری قرآن و اسلام در کنار عقل بر این حوزه متمرکز شده است.
آنچه که ما از احکام در قالب عبودیت میشناسیم، احکامی است که ناظر به منش و کنش و واکنشهای ماست. اینکه خداوند میفرماید ما انسان را برای بندگی و عبودیت خود آفریدیم (ذاریات، آیه 56) به معنای رفتارهایی است که در قالب اعمال صالح، حسنات، معروف، فضیلت و مانند آن تعریف شده است.
در مقابل، هرگونه اعمال بد، سیئات، منکر و رذیلت و مانند آن از نظر خداوند به عنوان رفتارهای ضدکمالی معرفی و به شدت از آنها نهی شده است. خداوند به صراحت در آیات قرآنی به حسنات و نیکوییها دعوت کرده و از سیئات و زشتیها و بدیها پرهیز میدهد. از این رو اتهام دعوت به سیئات و یا اراده الهی به انجام سیئات از سوی بندگان را به شدت رد کرده و آن را تهمت و افترایی ناروا در حق خدا میشمارد؛ (اعراف، آیه 28) چرا که خداوند به خوبیها و نیکوییها و پسندیدهها امر میکند و از بدیها و زشتیها نهی مینماید. (نحل، آیه 90؛ و نیز اسراء، آیه 16)
اصولا فرمان خداوند به تقوا به معنای پرهیز از زشتیها و بدیهاست. براین اساس از نظر قرآن هرگونه منش و کنش و واکنشی که بیرون از دایره خوبی ها، پسندیدهها، نیکیها و زیباییهای عقلانی و وحیانی باشد، رفتاری نادرست و ناروا و ضدکمالی و ضدخدایی است و تنها رفتارهایی خدایی و مورد خشنودی و رضایت اوست که از نظر عقل و وحی خوب، نیک و زیبا و پسندیده باشد.
پس برای سنجش اینکه تا چه اندازه خدایی و متاله شده ایم و یا دیگران دراین مسیر حرکت میکنند، میبایست به سنجش رفتاری خود و دیگران بپردازیم و تنها در دایره رفتار است که میتوان به درستی، شخصیتی را که کسب کردهایم تحلیل و توصیف کنیم؛ از این رو خداوند برای شناخت باطن و حقیقت هر انسانی، توجه به رفتار و اعمال او را مورد توجه قرار میدهد و ملاک سنجش شخصیت هرکسی را اخلاق او میداند و میفرماید: کل یعمل علی شاکلته؛ هرکسی بر پایه شخصیت خود عمل میکند. (اسراء، آیه 84) به این معنا که رفتار آدمی مبتنی بر شخصیت و شاکله وجودی اوست. پس اگر میخواهیم بدانیم که علت این رفتار و عمل آدمی چیست، میبایست به شخصیت و شاکله وجودی او توجه کنیم؛ زیرا عمل و رفتار آدمی بیانگر شخصیت اوست.
راه شناختن انسانهای خدایی
به سخن دیگر، شخصیت هرکسی را بینشها و نگرشهای او نسبت به خود و هستی میسازد. هر انسانی که خداشناس باشد و در مسیر متاله و ربانی شدن گام بردارد، آثار این حرکت وجودی و تغییر و تحولات جوهری در رفتارها و اعمال آن شخص خودنمایی میکند. بنابراین، با نگاهی به منشها و کنش ها، و واکنشهای آن شخص که از آن به عمل و رفتار یاد میشود میتوان دریافت که تا چه اندازه خدایی شده و در مسیر الوهیت و ربوبیت گام بر میدارد.
خداوند اگر از هر انسانی خواسته که ربانی شود و ماموریت پیامبران در کنار عقل این بوده که انسانها را دعوت به ربانی شدن بکنند. (آل عمران، آیه 79) باید توجه کرد که خداوند در مقام ربوبیت چگونه است تا ما نیز این گونه خدایی و ربانی شویم.
براساس این آیه و آیات دیگر قرآن، همه پیامبران در کنار حکم عقل، دعوت به عبودیت خداوند کردند تا از این طریق که بدان شریعت گفتهاند، انسان بتواند اسمای الهی سرشته در ذات خویش را آشکار کرده و به فعلیت و ظهور برساند و پس از رنگ خدایی گرفتن (بقره، آیه 138) خدایی شده و در مقام ربوبیت ظهور یابد و ربانی شود. (آل عمران، آیه 79)
از نظر قرآن، هیچ پیامبری دعوت به عبودیت و بندگی خود نکرده (همان) بلکه دعوت به بندگی خدا کرده است که در حقیقت تحقق اسمای الهی در ذات شخص و بروز آن به شکل خلق عظیم است. (قلم، آیه 4)
خداوند پیامبر(ص) را با عنوان خلق عظیم میستاید تا ایشان را برای انسانها سرمشق قرار دهد تا در مسیری که ایشان پیموده و مظهر ربوبیت الهی شده گام بردارند و مراحل و فرآیند بازگشت و رجعت خویش را آن حضرت قرار دهند (علق، آیه8) و بتوانند در همین مسیر که صراط مستقیم الهی و خدایی و ربانی شدن است به منتهای سیر خود برسند و خدایی و ربانی شدن را چنان که پیامبر(ص) تجربه کرده، تجربه کنند. (نجم، آیه42) این منتهای سیر چنان که خداوند در همین سوره اشاره میکند، دنو به مقام تدلی است که میتوان آن را به شکل «قاب قوسین، او ادنی (نجم، آیات 8 و9) تعبیر کرد.
از نظر خداوند پیامبر(ص) این ربانی شدن خود را در اخلاق خویش چنان به نمایش گذاشته که نمی تواند هیچ اشکال و نقصی در آن دید، از این رو از وی به اسوه حسنه یاد میکند. (احزاب، آیه21)
این بدان معناست که پیامبر(ص) شاکله وجودی خویش را چنان ساخته بود که در تمامیت مظهریت کمالات اسمای الهی بوده است و نمیتواند تصور هیچ گونه نقص و عیبی در ذات پیامبر(ص) و رفتارهای اخلاقی او یافت، از این رو آن حضرت(ص) درمقام عبده، در مظهریت سبحانه قرار گرفته است و از هرگونه عیب و نقصی منزه و پاک است و اگر بخواهیم نقص و عیبی برای او بیان کنیم همان حدود وجودی اوست که ما از آن به عبودیت در اصطلاح قرآنی تعبیر میکنیم. وجودک ذنب لایقاس معه ذنب (وجود تو به معنای دوئیت، خود نقصی است که هیچ نقصی با آن قابل مقایسه نیست) و خداوند آن نقص وجودی را بر آن حضرت پوشیده داشته (فتح، آیه2) و در مقام فنای اسمائی و صفاتی قرار داده و به عنوان عبده ستوده است. (اسراء، آیه1) و این گونه ایشان را همانند خود منزه از هرگونه نقص نموده است. بر این اساس در بیان تفاوت معصومان(ع) از خدا به همین مقدار بسنده شده که ایشان عبید و خدا معبود است. حضرت علی(ع) میفرماید:
«ایاکم و الغلو فینا، قولوا انا عبید مربوبون و قولوا فی فضلنا ماشئتم»
بپرهیزید از غلو درباره ما. بگویید ما بنده و دارای پروردگار هستیم و (آنگاه) در فضل ما هرچه خواستید بگویید. (بحارالانوار، ج25، ص270، حدیث 15)
باز حضرت علی(ع) میفرماید:
«لاتتجاوزا بنا لعبودیه ثم قولوا ماشئتم و لن تبلغوا، و ایاکم الغلو کغلو النصاری فانی بریء من الغالین»
ما را از حد عبودیت بالاتر نبرید، سپس هر آنچه خواستید (درباره ما) بگویید و بدانید که (به آنچه ما استحقاق آن را داریم) نخواهید رسید. و از غلو همانند غلو مسیحیان بپرهیزید که من از غالیان بیزارم (همان، ص274، حدیث 20)
بنابراین، اخلاق خدایی را میبایست در شکل تمامیت آن در حضرات معصومان(ع) دید که نفس پیامبران (آل عمران، آیه61) هستند و همه صفات و اسمای کمالی الهی را در خود فعلیت و ظهور تمام بخشیده اند و هیچ کم و کسر و نقصی درآن راه ندارد.
بنابراین، اگر بخواهیم وضعیت خود و دیگران را درباره هدف آفرینش یعنی خدایی و ربانی شدن بدانیم باید دقت کنیم تا چه اندازه اخلاق خدایی را در منش و کنش و واکنش خود و دیگران میتوانیم شناسایی کنیم.
پس انسانهای متاله و ربانی، انسانهایی به تمام معنای اخلاقی با فضیلتهای کامل اخلاقی هستند، از این رو مردم همواره در پیرامون چنین افرادی چون پروانه میگردند و از شمع وجود و اخلاق ایشان بهره میبرند. (آل عمران، آیه 159)
انسانهای متاله و ربانی همانند پیامبران براساس عقل و وحی عمل میکنند و دیگران را به عقل و وحی میخوانند و در رفتار خویش نیز دیگران را بدان توصیه و سفارش میکنند. (آل عمران، آیه79) و از هرگونه زشتی و بدی و ناپسند عقلانی و عقلایی و شرعی باز میدارند. (مائده، آیه 44 و 63)
انسانهای متاله و ربانی همانند پیامبران هستند و خداوند آنان را جزو اولیا و اوصیای خود میداند و پذیرش سخنان ایشان را واجب شمرده است.
انسانهای عادی که متاله و ربانی میشوند، هرچند که از مقام پیامبری تشریعی برخوردار نیستند، ولی از وحی و نبوت عمومی و غیرتشریعی برخوردارند و درمقام احسان الهی از آن بهره مند میشوند (آل عمران، آیات 146 و 148 و آیات دیگر قرآن)
این گونه از ربانیون، انسانهای برتر از عالمان دینی (مائده، آیه44) همانند پیامبران اهل ثبات قدم و صبر و استقامت (آل عمران، آیات 146 و 147) و نیز اهل جهاد (همان) هستند. از این جهت مسئولیتهای پیامبری به ایشان نیز داده میشود تا درمقام قضاوت شرعی از منصب الهی قضاوت برخوردار گردند و برجامعه حکومت و حکم کنند.(مائده، آیه44)
این دسته از ربانیون که ربانی غیرپیامبر هستنند، همانند پیامبران از محبوبیت برخوردارند و خداوند از ایشان خشنود است و خداوند ایشان را به عنوان محسنان، محبوب خویش میداند. (آل عمران، آیات146تا148)
به هرحال، متاله و ربانی شدن انسان آثار و نشانههایی دارد که میتوان آن را در اخلاق هر کسی یافت. منش و کنش و واکنش هر شخصی نشان دهنده میزان خدایی شدن اوست و بهترین داور در شناخت شاکله و شخصیت وجودی هرکس آن است که به اعمال و اخلاق او توجه شود. پس اگر درفضیلت اخلاقی و آداب و رفتار نیک انسانی به کمال نزدیک تر باشد، خدایی تر و ربانی تر میباشد.