درباره أخذ و إعطاء
نویسنده :عبد الرزاق گیلانى
زبان نامه اخلاقی: فارسی
قال الصّادق علیه السّلام: من کان الاخذ احبّ إلیه من العطاء فهو مغبون، لانّه یرى العاجل بغفلته افضل من الاجل.
حضرت امام صادق علیه السّلام مىفرماید که: هر که گرفتن چیزى از مردم، به پیش او دوست داشتنی تر باشد از چیزى دادن و بخشش کردن، پس او مغبون است، چه او نفع دنیا[1]را که گرفتن است، فاضلتر دانسته است از بخشش کردن، که نفع آخرت است.
و ینبغی للمؤمن إذا أخذ ان یأخذ بحقّ، و إذا اعطى ففی حقّ و بحقّ و من حقّ.
مىفرماید که: لازم است مؤمن را که هر گاه أخذ کند از کسى و چیزى ستاند از کسى، به حق ستاند. یعنى بى طلب باشد و موافق شرع باشد، و هر گاه إحسان کند به کسى، از براى خدا باشد و منّت به او نگذارد، و از روى عزّت باشد، نه از روى خفّت.
فکم من أخذ معط دینه و هو لا یعلم، و کم من معط مورث نفسه سخط الله.
یعنى: چه بسیار هستند کسانى که مىگیرند از مردم چیزى و به آن گرفتن دین و آخرت خود را تباه مىکنند، مثل آن که با عدم استحقاق، اظهار فقر و فاقه مىکنند و حقوق الله را که مال فقراء است قبول مىکنند. و چه بسیار هستند جمعى که چیزى به فقرا مىدهند و به آن دادن، غضب خدا را متوجّه خود مىکنند. یعنى:مىدهند از روى خفّت و منّت، نه از روى قربت و عزّت.
و لیس الشّان فی الاخذ و الاعطاء، و لکن فی النّاجى، و النّاجى من اتّقى الله فی الاخذ و الاعطاء، و اعتصم بحبل الورع.
مىفرماید که: نیست کار ما و شغل ما در اصل دادن و گرفتن ، بلکه حرف ما در بیان ناجى از اینها است، که اهل نجات از اینها کدام است؟ مىفرماید که: ناجى در أخذ، کسى است که آن چه أخذ کند تفحّص کند که حرام و غصب نباشد و اگر حقوق واجبى باشد، بدون استحقاق نگیرد و در همه حال متشبّث و متمسّک به حبل ورع و تقوى باشد و از دایره تقوى قدم بیرون نگذارد. و ناجى در عطا کسى است که آن چه مىدهد، حرام و مغشوش نباشد، و منّت نگذارد، و به حضور کسى[2]نباشد.
و النّاس فی هاتین الخصلتین خاصّ و عامّ، فالخاصّ ینطر فی دقیق الورع، فلا یتناول حتّى یتیقّن انّه حلال، و إذا أشکل علیه تناول عند الضّرورة.
مىفرماید که: مراتب آدمى در تقوى، منقسم مىشود به دو قسم، یکى خاصّ و یکى عامّ. امّا خواصّ، جماعتى هستند که هر چه از کسى مىگیرند، تا نهایت دقّت بجا نیارند و علم به حلّیّت او بهم نرسانند نمىگیرند، و هر چه مشتبه باشد و علم به حلّیّت او حاصل نباشد، تا خوف هلاکت نباشد، دست به او نمىگذارند. و در وقت ضرورت هم از قدر سدّ رمق، تجاوز نمىکنند.
و العامّ ینظر فی الظّاهر، فما لم یجده و لا یعلمه غضبا و لا سرقة تناول، و قال: لا بأس هو لی حلال.
و عوام جماعتى هستند که نظر به ظاهر مىکنند و تفحّص بجا نمىآرند و همین که به حسب ظاهر، علم به غصبیّت و سرقت او ندارند، مىگیرند و مىگویند: «نحن نحکم بالظّاهر»، به حسب شرع، عیبى و باکى ندارد و او به ما حلال است.
و الامین فی ذلک من یأخذ بحکم الله، و ینفق فی رضاه.
و امین در أخذ و اعطا، کسى است که بگیرد موافق حکم خدا، و بدهد در راه خدا.[3]
منبع : شرح(ترجمه) مصباح الشریعة، عبد الرزاق گیلانى، انتشارات پیام حق، تهران، 1377 هجرى شمسى
پی نوشت:
-
[1] - ترجمه مصباح الشریعة، ص: 339
-
[2] - ترجمه مصباح الشریعة، ص: 340
-
[3] - ترجمه مصباح الشریعة، ص: 341