از مهمترین مباحث خداشناسی در کلام بحث تحلیل صفات نسبت به خداوند است. انحراف در این بحث موجب انحراف از اصل خداشناسی و معرفت به خداوند است. صفاتیه به عنوان مهمترین معتقدین به صفت غیر ذات به انحرافی عمیق از معرفت حقیقی گرفتار شدند. در این نوشتار به بررسی عقاید این فرقه میپردازیم.
ماهیت صفاتیه
به تعبیر شهرستانی بسیاری از علماء گذشته را که به اثبات صفات ازلی و صفات خبریه برای خداوند میپرداختند صفاتیه گویند. [1]صفات ازلیه مثل علم و قدرت و حیات و اراده و سمع و بصر و کلام و جلال و اکرام وجود و انعام و عزت و عظمت اثبات مىکردند و نیز صفاتى نیز به عنوان صفات خبریه مثل دست و صورت براى خداوند تعالى اثبات نمودند. چون قدماى اهل حدیث و سنت در اثبات این دو نوع صفات سعى داشتند به صفاتیه معروف شدند. صفاتیه در برابر معتزله بودند که از خداوند نفى صفات مىکردند؛ به همین دلیل به معتزله معطله میگویند. [2]در نتیجه ماهیت صفاتیه فرقهای در برابر فرق اهل سنت نیست بلکه نشأت گرفته از اعتقادی است که عموم اهل سنت به آن معتقد هستند و به همین دلیل تاریخچه این اعتقاد به تاریخ حدیث و کلام اهل سنت باز میگردد.
بزرگان صفاتیه
اهل سنت و قدماء اهل حدیث به اینگونه صفات معتقد بودند و به همین دلیل موسس خاصی برای این معتقدات وجود ندارد. عموم عالمان اهل حدیث مانند مالک بن أنس و احمد حنبل و سفیان الثوری و داود بن علی الأصفهانی عبد الله بن سعید الکلابی و أبی العباس القلانسی و الحارث بن أسعد المحاسبی و ابوالحسن اشعری از سران صفاتیه هستند. زیرا تمام این افراد مثبت صفات مذکور میباشند. به این ترتیب عموم اهل سنت و اهل حدیث، مالکیها و حنابله و اشاعره و فرق مشبهه و کرامیه همگی جزو صفاتیه میباشند. [3]
تطور فکری صفاتیه
اعتقاد به صفات ازلی و خبری برای خداوند در همه دوران به یک شکل نبوده است. به تعبیری دیگر از اثبات صفات بدون تأویل شروع میشود و به تشبیه صرف ختم میشود و به نقل شهرستانی، شکلگیری عقیده صفاتیه به سه صورت در جامعه اهل سنت پدید میآید.[4]ادلهای که معمولا صفاتیه برای اثبات صفات خداوند -چه در صفات ازلی و فعلی و چه برای صفات خبری- بکار میبرد عبارتست از ظاهر آیات و روایات (اعم از محکمات و متشابهات قرآن) که میتوان صفاتیه را به سه گروه تقسیم کرد:
1. در مرحله اول، صفاتیه بین صفات ذات و صفات فعل فرقى نمىگذاشتند بلکه در هر دو باب به یک شکل سخن مىراندند؛ یعنی فقط به اثبات صفت اعم از ازلی و خبری و ذاتی و فعلی پرداختهاند. صفات خبریه مثل دست و صورت را براى خداوند اثبات نمودند ولی آنهارا تأویل نمىکردند و مىگفتند چون این صفات در شرع (آیات و روایات) وارد شده ما آنها را به اسم صفات خبریه مىخوانیم.
2. جماعتى آن صفات را از معنی آنها تأویل مىنمودند و جماعتى دیگر مىگفتند که مقتضاى عقل به ما چنین مىفهماند که هیچ چیز به خداى تعالى همانند نیست و هیچیک از مخلوقات به او شباهت ندارد و از این رو یقین حاصل مىشود که ما از ادراک معنى برخی صفات عاجزیم و نباید در تأویل آنها بکوشیم؛ زیرا ما مکلف نیستیم که تفسیر این آیات را بدانیم و آنها را تأویل کنیم. مثلاً در باب قول خداوند (الرحمن على العرش استوى) و (خلقت بیدى) و (جاء ربک) و... {قرار یافتن، داشتن دست و آمدن} را که از صفات مخلوق است حقیقتا برای خدا ثابت میکنند ولی تشبیه و تاویل را قبول نمیکنند. بر خلاف فرقه قبل که دست به تأویل میزدند و معتقد به معنایی غیراز معنای ظاهری میشوند.
3. جمعى دیگر از متأخرین صفاتیه گفتند: باید آیات را همانطور که ظاهر آنها حکایت میکند، گرفت و بدون تأویل آنها را به شکلى که وارد شده تفسیر کرد و به ماندن در حد ظاهر این معانی اکتفا نمود. این طایفه بر خلاف عقیده اسلاف گرفتار تشبیه صرف شدند. این خطرناکترین مرحله صفاتیه است. گرچه تمام مراحل صفاتیه از حقیقت تشبیه برخوردار است اما لااقل دو گروه اول منکر تشبیه بوده اما گروه سوم از صفاتیه به تشبیه خدا به اشیاء اعتراف دارند.
خلاصهای از ادله صفاتیه
1. صفات ازلی
ایشان معتقدند که صفتی مانند: علم و قدرت و حیات و درک واراده و سمع و بصر و... غیر از ذات باری تعالی است اما ازلی و قدیم هستند. در نتیجه خداوند عالم به صفت علم و قادر به صفت قدرت و... است؛ زیرا اگر این صفات عین ذات باشند دیگر ماهیت صفت بودن را ندارند در حالیکه بالوجدان مییابیم خداوند عالم است و علم غیر از خداست. اگر این صفات غیر ذاتی، حادث باشند و ازلی نباشند لازم میآید که خداوند قبل از حدوث و ایجاد این صفات، متصف و موصوف به این صفات نباشد؛ یعنی خدا عالم نباشد و بعد از ایجاد علم، عالم شود و همینطور در صفات دیگر. در نتیجه این صفات از سوئی غیر از ذات خدا و خارج از ذات ولی ازلی و قدیم میباشند. [5]
2. صفات خبری
صفات مخلوقات مانند صورت و دست و چشم و آمدن و استقرار و صحبت کردن و... در مورد خداوند اثبات میشود؛ زیرا ظاهر آیات و روایات (متشابه ) بر ثبوت این صفات دلالت میکند اما همانطورکه بیان شد عدهای از صفاتیه بعد از اثبات این صفات به تأویل نمیپردازند و معتقدند که ما کیفیت این صفات را برای خدا نمیدانیم ولی معتقدیم که خداوند این صفات را داراست. این عده با این روش خود را معتقد به تشبیه نمیدانستند. یکی از قدماء که به تأویل نپرداخت و به گمان خویش دستخوش تشبیه نشد مالک بن انس است که در باب آیه (الرحمن على العرش استوى) مىگفت: معنى استوى معلوم است ولى کیفیت آن معلوم نیست و ایمان به آن واجب و سؤال از آن بدعت است. احمد حنبل نیز همین روش را ادامه داد.
عدهای دیگر تأویل را پذیرفتهاند و با ادله عقلی به تأویل این صفات پرداختهاند و عده دیگری ظاهر را حجت میدانستند و به تشبیه در این موارد اقرار میکردند.[6]
جایگاه فرقه نزد اهل بیت علیهم السلام و تشیع
شیعیان در گرداب مسائل کلامی گمراه نشدند بلکه با بیانات روشنگر معصومین هدایت شدند. واضح است که مکتب تشیع هیچگاه به تشبیه در مورد خدا قائل نیست. رد تشبیه از مهمترین مسأئل توحیدی است که در این مکتب با بهترین بیان و محکمترین ادله بیان شده است. به همین جهت مکتب اهل بیت علیهم السلام در رد صفاتیه و عقاید اشتباه و غیر توحیدی عموم اهل سنت میباشد. اثبات بدون تشبیه در مکتب اهل بیت علیهم السلام ردی بر تمام مکاتب مشبهه و مجسمه و صفاتیه است. صفات ازلی و نیز صفات خبری هرگز با توحید سازگاری ندارد و به همین دلیل مکتب اهل بیت علیهم السلام با رد تشبیه و صفات ازلی و خبری به تبیین صحیح توحید پرداخته است. با برخی روایات توحیدی در ردّ نظریات صفاتیه آشنا میشویم:
1. امام موسی بن جعفر(ع) فرمودند: تنها او ازلی است و غیر او همه حادث و مخلوقند؛ فراتر از داشتن صفات مخلوقات و همانندی با آنها است. [7]
2. امام صادق(ع) فرمودند: هیچ چیزی مانند او نیست و او نیز مانند هیچ چیزی نمیباشد.[8]
3. امام صادق(ع) فرمودند: خداوند موجودی بر خلاف همه اشیاست.[9]
با این مفاهیم صحیح و حقیقی توحیدی که از مکتب اهل بیت علیهم السلام بدست میآید، میتوانیم به رد عقاید صفاتیه بپردازیم؛ زیرا اولا صفات خبری علاوه بر اینکه ظاهرش با توحید منافات دارد باید به معنای صحیحی که با توحید منافات ندارد تأویل شود. اما بطلان صفات ازلی نیز مغایرت داشتن با توحید است؛ زیرا این صفات ازلی نه مخلوقند نه خالق و همین مقدار برای بطلان این اعتقاد کفایت میکند. اما در مکتب اهل بیت علیهم السلام موضوع صفت بودن علم و قدرت و حیات و... برای خداوند منتفی است و نوبت به این سوال باطل نمیرسد که این صفات زائد بر ذات خداوند هستند یا عین ذات خدا میباشند بلکه ذات خدا علم و قدرت و حیات و... است و این به معنی صفت ذاتی نیست. عالم و قادر و حی و... اسماء خدا میباشند نه صفت و حالت او.
برای آشنائی بیشتر با معارف اهل بیت علیهم السلام به کتاب توحید صدوق رحمه الله علیه مراجعه شود.