ملت، منافع ملی، منافع فراملی، منفعت عمومی، اهداف ملی
«ملت» به مجموعه افرادی گفته میشود که دارای فرهنگ، نژاد و سوابق تاریخی مشترکی هستند و «منافع ملی» اشاره به هدفهای اولیه ای دارد که مردم و دولت در صدد حفظ و تحصیل آن در صحنه بینالملل هستند. تاریخ اولین کاربردهای منابع ملی را تحت عنوان منفعت عمومی، میتوان در میان اندیشمندان یونانی، مانند دیوتوس و توسیدید سراغ گرفت.
محدوده اطلاق منافع دولتها به تبع برخورداری آنها از قدرت و عناصر تشکیل دهنده آن، تعیین میشود. دولتهای کوچک و متوسط، حوزه منافع ملی خود را بر اساس مرزبندیهای جغرافیایی متعارف و در چارچوب حفظ تمامیت ارضی، و دولتهای بزرگ در راستای افزایش قدرت، به مرزهای ملی بسنده نکرده و منافع ملی خود را ورای مرزها جستجو میکنند.
منافع ملی با واژه منافع فراملی تفاوت دارد چرا که منافع فراملی اساساً به منافع خارج از مرزها اشاره دارد، در حالی که بیان شد منافع ملی در کشورهای کوچک محدود به مرزهای جغرافیایی میباشد و چه بسا منافع فراملی تقویت کننده منافع ملی نباشد؛ مثل سرمایه گذاری در شرکتهای چند ملیتی که علی رغم سودآوری اقتصادی ضربهای به منافع سیاسی قلمداد می شود.
در رشته روابط بینالملل راجع به منافع ملی دو نظریه عمده وجود دارد: واقع گرایان و ذهنی گرایان.
واقع گرایان:
در دید واقع گرایان، منافع ملی واقعیتی عینی است که بر حسب قدرت تعریف میشود و اصول اخلاقی حاکم بر رفتار کشورها، تابعی از وضعیت مکانی و زمانی آن کشور است که ضرورتاً با اصول اخلاقی حاکم بر جهان یکی نیست، همچنین اقدام دولتمردان به مقتضای منافع ملی است که به بهبود وضعیت قدرت کشور یاری میرساند؛ نهایتاً هم اینکه تعارض منافع لزوماً به معنای جنگ دائمی نیست.
ذهنی گرایان:
از دید اینان منافع ملی همان چیزی است که ملت یعنی تصمیم گیرندگان، آن را اتخاذ میکنند. اینان برخلاف واقع گرایان که منافع ملی را واقعیتی عینی میدانند، ماهیت منافع ملی را واقعیتی ذهنی و بخش پذیر قلمداد میکنند که به مقتضای شرایط و اعتقادات اعضای یک جامعه تغییر مییابند.
منافع ملی و جهانی شدن:
در عصر جهانی شدن و گسترش ارتباطات و پیوستگی واحدهای سیاسی، نوع تعامل با پدیده جهانی شدن به منظور تامین منافع ملی از سوی کشورها منجر به شکل گیری سه گونه استراتژی کلان شده است که عبارتند از:
1- استراتژی اتصال گزینی: اصول و پیش فرضهای این استراتژی عبارتند از:
أ) نوع نگرش به تحولات جهانی خوش بینانه است؛
ب) جهانی شدن فرایندی است که در آن فرصتها بر تهدیدها چیرگی دارند؛
ج) کسب منافع ملی جز از طریق پیوستگی به روند جهانی شدن تامین نمیشود.
2- استراتژی انفصال گزینی:
اصول این استراتژی عبارتند از:
آ) تحلیل این گروه با رویکردی بدبینانه به تحولات میباشد؛
ب) جهانی شدن مترادف جهان گرایی است؛
ج) تهدیدات بر فرصتها در فرایند جهانی شدن میچربد؛
د) حفظ مالکیت و منافع ملی در گرو پیوستن به این روند است.
3- استراتژی ترکیبی:
اصول این استراتژی عبارتند از:
أ) تهدیدها و فرصتها در بطن جهانی شدن قرار دارند و به کیفیت بازیگری دولتها بستگی دارد؛
ب) ضمن تهدید مبنی بر استیلای فرهنگی، در صورت اتخاذ استراتژی صحیح، ره آوردهای خوب اقتصادی بدنبال خواهد داشت.
اهداف ملی:
در عرصه جهانی، منافع ملی هر یک از کشورها بسته به اهداف ملی آن، به چند قسم تقسیم میشود:
الف) همگون: زمانی است که تحصیل آن موجب نقض منافع دیگران نشود. بازیگران مختلف هر کدام به اندازه تلاش خود بهره میبرند.
ب) متعارض: لازمه تحصیل منافع بازیگر، خسارت آوردن به منافع دیگران و بیتوجهی به خواستههای آنها میباشد. برد یک بازیگر به باخت دیگری پیوند خورده است.
ج) مختلط: میزانی از اشتراک و تعارض منافع ملی آمیخته شده است. در هر مبادله میزانی از برد با میزانی از هزینه و باخت عجین شده است.