دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

سلامتی

حضرت امام صادق علیه السّلام مى‌فرماید که: مؤمن باید در همه حال و در هر جا که باشد و به هر حال که باشد، در پى حفظ دین و اعتقاد خود باشد، که تا به اغواى شیاطین انس و جنّ، انحرافى در آنها راه نیابد و به دل که خزانه معارف الهى و اعتقادات است، فتورى بهم نرسد و وخامت عاقبت، که نتیجه شقاوت است، عیاذا باللّه، روى ندهد.
سلامتی
سلامتی

قال الصّادق علیه السّلام: اطلب السّلامة أینما کنت، و فی اىّ حال کنت، لدینک و قلبک و عواقب أمورک فی الله عزّ و جلّ.

حضرت امام صادق علیه السّلام مى‌فرماید که: مؤمن باید در همه حال و در هر جا که باشد و به هر حال که باشد، در پى حفظ دین و اعتقاد خود باشد، که تا به اغواى شیاطین انس و جنّ، انحرافى در آنها راه نیابد و به دل که خزانه معارف الهى و اعتقادات است، فتورى بهم نرسد و وخامت عاقبت، که نتیجه شقاوت است، عیاذا باللّه، روى ندهد.

فلیست من طلبها وجدها.

و نیست سلامتى دین و ستودگى عاقبت، چیزى که هر که او را طلب کند به آسانى به او تواند رسید، و به سهولت به دست تواند آورد. بلکه موقوف است به جهاد نفس و مقاومت و منازعت با شیاطین، و این در غایت عسرت و دشوارى است.

فکیف من تعرّض للبلاء، و سلک مسلک ضدّ السّلامة و خالف أصولها، بل راى السّلامة تلفا، و التّلف سلامة.

یعنى: چون توانند حفظ دین خود کرد، جمعى که در دنیا گرفتار بلا و فتنه باشند، از بابت ملازمت حکّام جور و مصاحبت ارباب فسق. و به راهى روند که ضدّ راه سلامت باشد و راه هلاکت را، راه نجات تصوّر کرده باشند و از راه هلاکت، خواهند به راه نجات رسند.

و السّلامة قد عزّت فی الخلق فی کلّ عصر، خاصّة فی هذا الزّمان.

مى‌فرماید که: دین را به سلامت داشتن، بسیار مشکل است و دین سالم بسیار کمیاب و عزیز الوجود است در هر زمان. خصوص در این زمان، یعنى: زمان خودش. و زمان مترجم، مى‌توان گفت که: سلامت دین، مفقود است و دین سالم، معدوم.

و سبیل وجودها فی احتمال جفاء الخلق و اذیّتهم، و الصّبر عند الرّزایا، و خفّة المؤن، و الفرار من أشیاء یلزمک رعایتها، و القناعة بالاقلّ و المیسور.

شروع کرده است به بیان کردن شرایط سلامت دین و اصول آن. مى‌فرماید که:

از جمله شروط دین، احتمال جفاى خلق است و گوارا کردن اذیّت و آزار ایشان به خود، که هر چند آزار از ایشان به تو رسد، نفس نکشى و به خوب و بد، متعرّض ایشان نشوى.

یکى دیگر- صبر کردن است در مصائب و بلایا. مثل امراض بدنى و تنگى معاش. و هر چه از دوست به تو رسد، راضى باشى و لب به شکوه نگشائى و منافى شکر گزارى به خاطر نگذرانى.

سوم- تخفیف دادن مؤنت است. یعنى: از مأکول[1] و مشروب[2] و منکوح[3] و مرکوب[4] و ملبوس[5] و غیر اینها، میانه‌رو باشى. و به هر چه رو دهد به او بسازى و زیادة، طلب نکنى.

چهارم- ترک تعارفات کردن، هر چند به حسب عرف، رعایتش لازم باشد. چرا که رعایت آنها موجب تضییع عمر است و تهاون در شرع. و این موجب خسران دین است، چنانکه به تجربه معلوم است.

پنجم- قناعت است و به هر چه میسّر شود، به او ساختن و به قدر ضرورت، اکتفا نمودن. و فرق تخفیف مئونه و قناعت، ظاهر است، چرا که قناعت، از لوازم تخفیف مؤنه است.

فان لم تکن فالعزلة.

پس اگر این مراتب میسّر نشود، عزلت اختیار باید کرد و ترک اختلاط مردم و آمد و شد ایشان نمود.

و ان لم تقدر فالصّمت و لیس کالعزلة.

و اگر قدرت بر عزلت و گوشه‌گیرى نباشد، پس ملازم صمت باید بود و کم‌گوئى را شعار خود باید ساخت، هر چند صمت به عزلت نمى‌رسد. چرا که در صمت، حرف کسى را نگفتن ممکن است، امّا نشنیدن ممکن نیست و عزلت هر دو را دارد.

و ان لم تستطع فالکلام بما ینفعک و لیس کالصّمت.

و اگر قدرت بر صمت نداشته باشى، پس متکلّم شو به قدر ضرورت، و به طریقى که به ضرر آخرت منجرّ نشود. هر چند با وجود این مراتب، باز به خاموشى نمى‌رسد، چرا که زبان، همین که راه حرف یافت، نمى‌شود که از لغو بالکلّیّه احتراز کند.

و ان لم تجد السّبیل إلیه فالانقلاب فی الاسفار من بلد إلى بلد، و طرح النّفس فی بوادى التّلف بسرّ صاف، و قلب خاشع، و بدن صابر.

و اگر قادر به این هم نباشى و راه به این هم نیابى، پس لا علاج، باید اختیار سفر کنى و از قریه‌اى به قریه‌اى و از شهرى به شهرى، منتقل شوى. و بیندازى نفس خود را در بادیه‌هاى زحمت و تلف، تا شاید که به حکم: «فی الحرکة برکة»، به شهرى یا به دهى یا به گوشه‌اى برسى، که توانى دین خود را در آن جا بسلامت داشت و از اغواى شیاطین محفوظ ماند. امّا به شرط آن که به تقریب زحمت سفر، نفس میل به کدورت و تیرگى نکند و از خوف الهى و خشوع منحرف نشود و در بناى صبر و شکیبایى، فتورى راه نیابد و تخیّلات فاسده به خاطر خطور نکند.

قال الله تعالى: إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ، قالُوا فِیمَ کُنْتُمْ؟ قالُوا: کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فی الْأَرْضِ، قالُوا: أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ الله واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیها؟![6] چنانکه جناب عزّت در مقام تعبیر و توبیخ جمیع که، ترک هجرت کردند و مرافقت کفّار نمودند، فرموده است که: به درستى که آنان که جان مى‌ستانند از ایشان فرشتگان، که اعوان[7] ملک الموتند، در حالتى که ستمکار بوده‌اند بر نفس خود به ترک هجرت و مرافقت کفّار، گفتند فرشتگان از روى سرزنش، مر ایشان را که: در چه چیز بودید شما در کار دین خود؟ و با کدام طایفه بودید از مشرکان و موحّدان؟ ایشان بر سبیل اعتذار گفتند: بودیم ما ضعیفان و عاجزان در زمین مکّه، و کفّار بر ما غالب بودند و نتوانستیم که هجرت کنیم. و یا آن که به اظهار کلمه اسلام عاجز بودیم؟ گفتند فرشتگان به ایشان بر سبیل تکذیب که: آیا نبود زمین خدا گشاده و بسیار، که هجرت کنید به طرف دیگر از آن. چنانکه مهاجران حبشه کردند، مى‌بایست شما هم هجرت کنید و از شهر خود به شهر دیگر روید و دین خود را سالم نگاه دارید.

و انتهز مغنم عباد الله الصّالحین، و لا تنافس الاشکال.

یعنى: خواه در حضر و خواه در سفر، غنیمت دان صحبت مردم خوب را و با مردم خوب و صالح و عالم، اوقات گذران. تا به حکم: «الصّحبة تؤثّر»، خو و طبیعت ایشان گیرى. و با کسانى که به صورت، انسانند و از معنى انسانیّت دورند، هم صحبت مباش، و یا آن که با اقران و امثال خود، مفاخره و گزندگى مکن، هر چند به از ایشان باشى.

و لا تنازع الاضداد.

و هر که با تو در مقام منازعه و مجادله باشد، مجادله مکن و از روى مماشات با او سر کن.

و من قال لک: انا، فقل أنت.

و هر که در قولى یا فعلى، با تو در مقام ردّ گوید: من، تو در مقام ردّ او مشو و مگو: من. و در صدد مخالفت او مشو و طرف نقیض مگیر.

و لا تدّع شیئا و ان أحاط به علمک، و تحقّقت به معرفتک.

و در هیچ چیز دعوى جزم و قطع مکن، هر چند به گمان خود عالم به او باشى.

چرا که علم به حقیقت أشیاء «کما هی»، مخصوص جناب احدیّت است.

و لا تکشف سرّک الاّ لمن هو اشرف منک فی الدّین، و انّى تجد الشّرف.

و ضمیر خود به هیچ کس مگو، مگر به کسى که دیندارى او از تو زیاد یا مساوى باشد، و خاطر تو از او جمع باشد. و کجا مى‌توان یافت کسى که خاطر از او جمع توان کرد؟! چرا که مؤمن کامل، بسیار کم است، بلکه نایاب است.

و إذا فعلت ذلک أصبت السّلامة، و بقیت مع الله بلا علاقة.

هر گاه به عمل آوردى صفات مذکوره را، مى‌توان گفت که: به دست آورده‌اى آن چه را که طلب مى‌کردى و رسیده‌اى به صفت سلامت. و فی الجملة موانع و حواجب وصول به بارى تعالى را از خود سلب کرده‌اى و به او رسیده‌اى و به حکم: «من کان للَّه کان للَّه له»، معلوم مى‌شود که او را نیز به تو التفاتى هست.[8]

    منبع : شرح(ترجمه) مصباح الشریعة، عبد الرزاق گیلانى، انتشارات پیام حق، تهران، 1377 هجرى شمسى‌
    پی نوشت:
  • [1] - خوردنی
  • [2] - نوشیدنی
  • [3] - نکاح کرده شده
  • [4] - سواری کرده شده
  • [5] - پوشیدنی
  • [6] - سوره نساءآیه 97
  • [7] -یاران
  • [8] - ترجمه مصباح الشریعة، ص 174 الی ص 178

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS