24 آبان 1393, 14:6
كلمات كليدي : موضوع حركت، ماده، صورت، قوه، فعل، حركت
نویسنده : سيد وحيد حسيني
بحث حرکت از مسائلی است که از اوایل پیدایش فلسفه ذهن حکما را به خود مشغول داشته است. شیخ الرئیس بوعلی در کتاب شفا بحث حرکت را به تفصیل مطرح فرموده و آن را به کون و فساد صور تعریف کرده است.[1] صدرالمتألهین در جلد سوم اسفار[2] این بحث را تبیین فرموده و موضوع حرکت را وجود جسم و نه ماهیت آن دانسته است. و حاجی سبزواری[3] نیز به بحث حرکت پرداخته و موضوع را ماده تحصل یافته با صورت میداند و در این باب میگوید:
«موضوع حرکت جوهر، همان هیولای تحصل یافته با یک صورتی است. فلذا صورتهای خاص میتوانند بر آن موضوع تبدل یابند».
علامه طباطبایی نیز در کتاب نهایه الحکمه مرحله نهم فصل نهم، موضوع حرکت را تبیین کرده است.[4]
ماده: همان ماهیت است که به تنهایی لحاظ شود؛ یعنی به گونهای که هر چه مقارن و همراه شود؛ زاید و بیرون از آن باشد. بدین معنی که ماهیت مورد نظر تام و کامل لحاظ شود و برای تتمیم ذاتش به امر دیگری نیاز نداشته باشد.
صورت: همان جزء مختص به نوع است که به تنهایی و مستقل از نوع لحاظ شود؛ یعنی به عنوان یک جزء که در برابر کل و در برابر جزء دیگر قرار میگیرد و بر هیچ کدام قابل حمل نمیباشد.
قوه: وجودی که امکان و استعداد آن را دارد که آثاری که از آن انتظار میرود را داشته باشد.
فعل: تحقق یک شیء است در خارج به طوری که آن آثاری که از آن انتظار میرود را هم اکنون داراست.
حرکت: رسیدن تدریجی شیء از قوه به فعل را حرکت گویند.
در هر شی موضوع حرکت همان چیزی است که حرکت بر آن عارض میشود یعنی خود متحرک.
حرکت، گاهی طولی است و گاه عرضی. به این معنا که اگر حرکت تبدیل از یک نوع به نوعی باشد که هر دو تحت یک جنس قریب یعنی یک حد مشترک قریبی هستند، مثل اینکه آب تبدیل به بخار شود، در این صورت حرکت عرضی است ولی اگر حرکت در انواع مترتب یعنی از نوع عالی به سمت نوع متوسط و سپس به نوع اخیر باشد حرکت طولی خواهد بود. مثل اینکه حرکت از جماد به سمت نبات و از نبات به سمت حیوان و سپس به سمت انسان شدن باشد. موضوع حرکت در هر یک از این دو نوع حرکت متفاوت است. بدین شرح که در حرکت عرضی موضوع بسیط است؛ یعنی در انواع عرضی صورتهای متعدد یکی پس از دیگری بر ماده اولی عارض میشود. مانند اینکه اگر ماده صورت آتش را بر خود داشته باشد دیگر نمیتواند در همان حال صورت آب را نیز داشته باشد. در تمام این رفت و آمدهای صور مختلف موضوع حرکت بسیط است. یعنی یک چیز بیش نیست و آن ماده است. چه آن ماده، ماده اولی باشد وچه ماده ثانیه و به اصطلاح فلاسفه حرکت در انواع عرضی لُبس بعد از خلع است یعنی ماده صورتی را میپوشد و صورت دیگر را میکند و همینطور این جریان مادامی که حرکت ادامه داشته باشد ادامه دارد.
در انواع طولی ابتدا ماده اولی با صورت اولی که همان صورت جسمیه است تحصل و تحقق مییابد، یعنی به فعلیت میرسد. سپس ماده اولی با صورت جسمیه ماده (موضوع) میشود. برای صورت دوم که صورت جمادیه باشد و سپس ماده با صورت جمادیه موضوع میشوند برای صورت نباتیه و این سیر ادامه دارد تا صورتهای بعدی، یعنی صورت حیوانیه و صورت انسانیه تحقق یابد. به این نکته باید توجه کرد که ماده با هر صورتی که ترکیباً موضوع میشوند برای صورت بعدی، با تحقق صورت جدید، صور قبلی نیز حضور دارند و از بین نمیروند به همین خاطر حرکت در انواع طولی لبس بعد از لبس و اشتدادی است. به این معنا که ماده با وجود اینکه صورت قبلی را پوشیده صورت بعدی را نیز میپذیرد. لازمه این تعریف از موضوع حرکت دو نکته ذیل است:
1- موضوع حرکت باید شیء ثابتی باشد تا بتوان گفت فلان شیء حرکت کرده و از قوه به فعل رسیده است.
2- موضوع حرکت نباید بالفعل من جمیع الجهات باشد، همانگونه که نباید بالقوه من جمیع الجهات باشد بلکه از جهتی بالقوه و از جهتی بالفعل باشد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان