نویسنده: عباسعلی کامرانیان
«کَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ قَوْماً کَفَرُوا بَعْدَ إیمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ،أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعینَ،خالِدینَ فیها لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ،إِلاَّ الَّذینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ»
«چگونه خداوند جمعیتی را هدایت میکند که پس از ایمان و گواهی به حقانیت رسول(ص) و آمدن نشانههای روشن برای آنها، کافر شدند؟! و (بدانید که) خداوند جمعیت ستمکاران را هدایت نخواهد کرد. مجازات آنها این است که لعنت (و طرد) خداوند و فرشتگان و مردم، همگی بر آنها است. همواره در این لعن (و طرد و نفرین دور از رحمت) میمانند؛ مجازاتشان تخفیف نمییابد و به آنها مهلت داده نمیشود. مگر کسانی که پس از آن، توبه کنند و اصلاح نمایند (و در مقام جبران گناهان گذشته برآیند که توبهی چنین کسانی پذیرفته خواهد شد) زیرا خداوند آمرزنده و بخشنده است».[1]
یکی دیگر از مهلکههای شیطانی، ارتداد است. قبول اسلام و رد کردن آن ارتداد است و کسی که چنین کاری را انجام دهد، «مرتد» مینامند. درباره شأن نزول این آیات، مطالب گوناگونی گفته شده است. مثلاً گفته شده است که یکی از انصار به نام "حارث بن سوید" فرد بی گناهی به نام "مخدربن زیاد" را کشت. او از ترس مجازات، از اسلام برگشت و به مکه فرار کرد. پس از رسیدن به مکه، از کار خویش (ارتداد) بسیار پشیمان شد و فردی را به مدینه فرستاد تا از پیامبر اسلام(ص) بپرسد که آیا برای او راه توبه و بازگشتی وجود دارد یا نه؟ پس از این جریان، آیات فوق نازل شد و قبولی توبهی او را با شرایط خاصی اعلام فرمود. حارث پس از نزول این آیات خدمت پیامبر اکرم(ص) رسید و مجدداً اسلام را پذیرفت و تا آخرین نفس به اسلام وفادار ماند. اما یازده نفر از پیروان او که از اسلام بازگشته بودند درحال ارتداد باقی ماندند.[2] "علامه طباطبایی" در تفسیر المیزان نوشته است:
پس از آنکه حارث به مدینه برگشت یارانش یعنی آن یازده نفر مرتد، در مکه باقی ماندند و گفتند: ما فعلاً به حالت کفر در مکه میمانیم و هر وقت هم که خواستیم به مدینه برمیگردیم و دوباره مسلمان میشویم! آنچه درباره «حارث» نازل شد، دربارهی ما هم نازل میشود. اینها تا فتح مکه در آنجا ماندند و پس از فتح مکه کسانی از آنها که زنده بودند اسلام آوردند و توبهشان هم قبول شد... .[3]
علاوه بر این، همانطور که گفتم مطالب دیگری هم دربارهی شأن نزول این آیات گفتهاند که به دلیل پرهیز از اطالهی کلام، از آنها صرفنظر میکنیم. اما برگردیم به مفهوم آیه که میفرماید: خداوند چگونه جمعیتی را هدایت میکند که پس از ایمان (آوردن) و گواهی(دادن) به حقانیت رسول(خدا) و آمدن نشانه های روشن برای آنها، کافر شدند؟! و (بدانید که) خداوند گروه ستمکاران را هدایت نخواهد کرد.
خوب بر اینها چه گذشته است؟ چرا چنین کسانی دچار این دوگانگی شده اند؟ آیا العیاذ بالله دین خدا عیب و نقصی دارد که صددرصد چنین نیست. پس باید علت این حالت را در:
تزلزل شخصیت آنها یا اغفال شدن توسط دیگران خصوصاً شیاطین جنی و انسی و دشمنان اسلام و مسلمین یا تمایل به کارهای خلاف و هوسبازی جستجو کرد. به عبارت دیگر هیچ دلیل منطقی برای اینکار نمی توان یافت.
اما از سوی دیگر چنین کاری موجب تضعیف مسلمانان و مؤمنان و افتادن شک و شبهه در بین اجتماع میشود. دشمنان اسلام از همین امر میتوانند سوءاستفاده کرده و نسبت به حقانیت دین در بین مردم ایجاد شک و شبهه نمایند. چنانکه در تاریخ آمده است که تعدادی از علمای مغرض یهود که دشمنان سرسخت پیامبر اسلام(ص) بودند با مکر و حیله گفتند: میرویم و ظاهراً مسلمان میشویم، اما پس از مدتی میگوییم: احکام و دستورات اسلام را بررسی کردیم و چون حقانیت آن را باور نکردیم، مرتد میشویم و دوباره به دین یهود برمی گردیم!! همین کار را هم کردند و خداوند متعال بوسیلهی جبرئیل پیامبر را از این توطئه با خبر کرد و این حیله خنثی شد. به همین جهت است که برخورد اسلام با افراد مرتد سخت است. یک سؤال در اینجا مطرح میشود که آیا توبهی مرتد پذیرفته میشود یا نه؟ مفسر تفسیر نمونه در این باره نوشته است:
از آیات فوق وهمچنین شأن نزولی که دربارهی آن ها نازل شده قبول توبهی مرتد یعنی کسی که اسلام را بپذیرد و سپس از آن بازگردد بر دو قسم است:
«مرتد فطری» و «مرتد ملی»؛
مرتد فطری به کسی گفته میشود که از پدر و یا مادر مسلمان تولد یافته و یا بهقول بعضی در حالی که نطفهی او منعقد شده پدر و یا مادرش مسلمان بودهاند، و سپس او اسلام را پذیرفته و بعداً از آن برگشته است.
توبهی مرتد ملی پذیرفته میشود، و در حقیقت مجازات او خفیف است؛ زیرا او مسلمان زاده نیست، ولی در مورد «مرتد فطری» حکم از این شدیدتر است گرچه توبهی او در واقع و در پیشگاه خداوند پذیرفته میشود؛ ولی اگر وضع او در دادگاه اسلام ثابت شود محکوم به اعدام خواهد شد، و اموال او بهعنوان ارث به ورثهی مسلمان او میرسد، و همسر او از او جدا خواهد شد و حتی توبه کردن نمی تواند جلوی این احکام شدید را بگیرد!
ولی همانطور که گفتیم این سخت گیری فقط در مورد مرتد فطری آن هم در صورتی است که مرد باشد.
ممکن است کسانی از این سخت گیری تعجب کنند و آن را یک نوع خشونت شدید و غیرقابل انعطاف بدانند که با روح اسلام سازگار نیست.
ولی در حقیقت این حکم یک فلسفهی اساسی دارد و آن حفظ جبههی داخلی کشور اسلام و جلوگیری از متلاشی شدن آن و نفوذ بیگانگان و منافقان است؛ زیرا ارتداد در واقع یک نوع قیام بر ضد رژیم کشور اسلامی است که در بسیاری از قوانین دنیای امروز نیز مجازات آن اعدام است. اگر به افراد اجازه داده شود هر روز مایل بودند خود را مسلمان معرفی کنند و هر روز مایل نبودند استعفا دهند بهزودی جبههی داخلی اسلام از هم متلاشی خواهد شد و راه نفوذ دشمنان و عوامل و ایادی آنها بازخواهد گردید و هرجومرج شدیدی در سراسر جامعهی اسلامی پدید خواهد آمد. بنابراین حکم مزبور در واقع حکم سیاسی است، که برای حفظ حکومت و جامعهی اسلامی و مبارزه با ایادی و عوامل بیگانه ضروری است.
از این گذشته کسی که آئینی همچون اسلام را بعد از تحقیق و پذیرش رها کند و بهسوی آیین های دیگری برود، معمولا انگیزهی صحیح و موجهی ندارد؛ بنابراین درخور مجازاتهای سنگین است.[4] خداوند متعال هم، برای چنین کسانی که توبه نکنند و جبران گذشته را ننمایند، لعنت خود و فرشتگان و همگی مردم را مقرر فرموده است. بهطوری که همواره در این لعنت و دوری از رحمت حق باقی میمانند و مجازاتشان هم به هیچ عنوان کم نمیشود و به آنها مهلت داده نمیشود. البته این در صورتی است که توبه نکنند و گذشتهی خویش را جبران ننمایند؛ اما اگر واقعاً از این کار توبه کنند و درصدد برآیند که به نحو مطلوب و مقتضی، گذشتهی خویش را جبران کنند، مورد عفو و گذشت حضرت حق قرار میگیرند.
حضرت علی(ع) دربارهی اینکه انسان باید از ارتداد و خارج شدن از دین خدا بترسد و از این کار شیطانی به خداوند متعال پناه ببرد فرمودهاند:
«خداوندا! ما به تو پناه میبریم از آنکه از (محدودهی) سخن تو خارج شویم یا هواهای نفسانی پیدرپی بر ما فرود آید (بهطوری) که از هدایت ارزانی شده از جانب تو سرباز زنیم (و مرتد و کافر شویم) ».[5]
پی نوشت:
-
[1] . سوره آل عمران، آیه 89- 86
-
[2] . تفسیر نمونه، جلد 2، ص495
-
[3] . تفسیرالمیزان، جلد 3، ص563
-
[4] . تفسیر نمونه، جلد 2، ص 497
-
[5] . نهج البلاغه، خطبهی 215
روزنامه ی کیهان، پنج شنبه، 29 اردیبهشت 1384، سال شصت وسوم، شماره ی 18234