كلمات كليدي : اسلام و سياست
نویسنده :سیده اعظم الشریعه موسوی بهرام آبادی
قصد داریم تا در این نوشتار پیرامون موضوع اسلام و سیاست به بحث بپردازیم و آیات قرآن و احادیث اهل بیت و سخنان بزرگان را پیرامون این موضوع بررسی کنیم و به این پرسش که «آیا اسلام جدای از سیاست است یا عین سیاست؟» پاسخ دهیم. دین مبین اسلام همان طور که دستوراتی فردی و اخلاقی برای به سعادت رسیدن بندگان دارد، دستوراتی نیز در مورد مسائل حکومتی دارد که ادوارد گیبون - Edward gibbon-در این باره مینویسد: « قرآن دستور عمومی وقانون اساسی مسلمین است که شامل مجموعه قوانین دینی، اجتماعی، مدنی، تجاری، نظامی، قضائی، جنایی، وجزایی است.
همین مجموعه قوانین از تکالیف زندگی روزانه گرفته تا تشریفات دینی، از تزکیه نفس تا حفظ بدن و بهداشت، از حقوق عمومی تا حقوق فردی، از منافع فردی تا منافع عمومی؛ از اخلاقیات تا جنایات و از عذاب و مکافات این جهان تا عذاب ومکافات آینده همه را در بر دارد.» حال اگر بخواهیم موضوع را از نظر قرآن کریم بررسی کنیم به وضوح مشخص میشود که تشکیل حکومت از ضروریات دین اسلام است وآیات فراوانی به زوایای مختلف به این مسئله پرداخته است ؛ از جمله:
1- آیات مربوط به امر به معروف ونهی از منکر
2- آیات لزوم اطاعت از اولی الامر
3- نپذیرفتن ولایت وسرپرستی بیگانگان، کافران، ظالمان، فاسقان، جاهلان
4- ولایت پیامبر (ص) بر امت وولایت مومنان بر یکدیگر
5- لزوم مشورت با مومنان ومشارکت دادن آنان در امور سیاسی واجتماعی
6- وجوب نجات مظلومان و مستضعفان و همه آیات مربوط به جهاد و دفاع
7- برپایی عدالت اجتماعی، وقوانین الهی به مثابه یکی از اهداف دین وبعثت پیامبران
8- آیات نهی کننده از حکمرانی به غیر از دستورات الهی
9- بیان خصوصیات جامعه اسلامی
10- بیان لزوم تهیه نیرو وتجهیزات لازم برای حکومت اسلامی وپاسداشت آن
11- بیان ویژگی های رهبر وکسی که مردم از او اطاعت وپیروی میکنند واصلح بودن او از همه
12- اعلام پیروزی دین خدا بر همه ادیان ومکاتب وقرار گرفتن حکومت در دست صالحان
13- ترسیم نمونه حکومت پیامبران در قرآن، مانند حکومت داوود وسلیمان (ع) البته در این مورد احادیث و روایات بسیاری نیز وجود دارد، « فضل بن شاذان از امام رضا (ع) پرسید: چرا خداوند دستور داد که از اولوالامر اطاعت کنید؟
حضرت فرمودند: اگر خداوند امامی که امین و حافظ دستورات الهی باشد، برای مردم قرار ندهد، دین از بین میرود و سنتها و دستورات الهی دگرگون میگردد.» نامه امیرالمومنین(ع) به مالک اشتر و دیگر نصوص روایی، نیز همه بر عدم تفکیک سیاست از دین مبین اسلام دلالت دارد. امام خمینی رحمه الله نیز در اینباره میفرماید: اسلام دین سیاست است، با تمام شئونی که سیاست دارد. این نکته برای هر کسی که کمترین تدبری در احکام حکومتی، سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی اسلام بکند، آشکار میگردد. پس هر که را گمان بر او برود که دین از سیاست جداست، نه دین را شناخته ونه سیاست را»
و اما نکته قابل توجه این است که حتی جامعه شناسان و اسلام شناسان غربی نیز به این موضوع اذعان دارند که در شریعت اسلام نه تنها دین از سیاست جدا نمیباشد بلکه دین و سیاست به هم آمیخته و عجین میباشند که در تائید این موضوع بهتر است به نمونههای زیر توجه کنیم:
1- ژیل کوپل استاد موسسه مطالعات سیاسی پاریس - در پاسخ خبر نگار روزنامه لوموند که درباره تفاوت اسلام با ادیان دیگر پرسیده بود - گفت: «در اصطلاحات وعبارات اصول عقاید در اسلام، معادل سخن مشهور، مسیحی(آنچه از قیصر است به قیصر و آنچه از خداست به خدا و اگذاریم ) وجود ندارد. اسلام در آن واحد این جهانی وآن جهانی است . داعیه سامان بخشیدن به امور و امور دنیوی واخروی را دارد . این آموزه اسلام است. به علاوه، پانزده قرن تاریخ اسلام، پانزده قرن سازگاری دائمی با این اصول است.»
2-«مارسل بوازار بر آن است که: از نظر جامعه شناسی، امت مسلمان از تلفیق و هم آمیختگی دین وسیاست تشکیل میگردد و این هماهنگی ضامن پیوند آگاهانه امت مسلمان و گرد امدن آنها زیر یک زیر یک پرچم ویک شعار است. اگر پیامبر اسلام سیاست را به معنای وسیع آن ( اداره حکومت، شرکت در جنگها، خدمات اجتماعی و کلیه امور مربوط به زندگی انسان در جامعه ) در دیانت دخالت نمیداد، پیروزی اسلام وتوسعه آن در جهان تا این پایه ممکن نبود .»
3- کلود کاهن میگوید : پیغمبر اسلام دین و دولت را با هم توام نموده است. پس قوانین اجتماعی اسلام هم جزئی از شرع مبین و قانون دینی است و احترام به حقوق اجتماعی، هم جزئی از اطاعت نسبت به خدا میباشد. پس وحی منزل به پیغمبر اسلام شامل دین وسیاست میباشد. به عبارت دیگر، جامعه اسلامی ترکیبی است از دولت و دین و هیچ کدام از دیگری جدا نیست.»
ولی با این وجود متاسفانه کسانی هستند که داعیه جدایی دین از سیاست را دارند که این موضوع در زمان امام خمینی(ره) نیز وجود داشته که بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی در این مورد فرمودهاند:
« آنچه گفته شده ومی شود که انبیا(ع) به معنویات کار دارند و حکومت و سر رشته داری دنیای مطرود است و انبیا و اولیا وبزرگان از آن احتراز میکنند و ما نیز باید چنین کنیم اشتباه تاسف آوری است که نتایج آن به تباهی کشاندن ملتهای اسلامی و باز کردن راه برای استعمار گران خونخوار است.»
و در پایان به عنوان نتیجه گیری سخنی از حضرت امام (ره)مطرح میکنیم که به وضوح مشخص کننده اهداف مدعیان جدایی دین از سیاست میباشد:
« این را که ( دیانت باید از سیاست جدا باشد وعلمای اسلام در امور اجتماعی وسیاسی دخالت نکنند) استعمار گران گفته و شایع کردهاند این را بیدینها میگویند. مگر زمان پیغمبر اکرم سیاست از دیانت جدا بود ؟ مگر در آن دوره عدهای روحانی بودند وعدهای دیگر سیاستمدار و زمامدار؟ ! مگر زمان حضرت امیر (ع) سیاست از دیانت جدا بود؟ دو دستگاه بود؟ این حرفها را استعمار گران وعمال سیاسی آنها درست کردهاند تا دین را از تصرف امور دنیا و از تنظیم جامعه مسلمانان برکنار سازند. و ضمنا علمای اسلام را از مردم ومبارزان راه آزادی و استقلال جدا کنند. در این صورت میتوانند بر مردم مسلط شده و ثروتهای ما را غارت کنند. منظور آنها همین است. اگر ما مسلمانان کاری جز نماز خواندن و دعا و ذکر گفتن نداشته باشیم استعمار گران و دولتهای جائر متحد آنها هیچ کاری به ما ندارند. شما برو هر قدر میخواهی اذان بگو، نماز بخوان، بیایند هرچه داریم ببرند، حواله شان باخدا،لاحول ولاقوه الابالله! وقتی که مردیم ان شاالله به ما اجر میدهند !»