دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

انسان باحیا «فکر گناه» هم نمی‌کند!

بحث ما در مورد «حیا» بود. حیاء آن ودیعه الهی و غریزه انسانیّه است که انسان را از اعمال زشت باز می‌دارد؛
انسان باحیا «فکر گناه» هم نمی‌کند!
انسان باحیا «فکر گناه» هم نمی‌کند!
نویسنده: آیت الله العظمی مجتبی تهرانی

رُویَ عن الصادق(علیه‌السلام) قال: «لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا حَیَاءَ لَهُ».

مروری بر مباحث گذشته

بحث ما در مورد «حیا» بود. حیاء آن ودیعه الهی و غریزه انسانیّه است که انسان را از اعمال زشت باز می‌دارد؛ یعنی چه قبل از عمل که انسان عمل را تصویر می‌کند و چه بعد از عمل، حیاء نقش بازدارندگی دارد. به این معنا که روح وقتی با یک عمل زشت روبرو می‌شود و وقتی که عمل زشت را تصویر می‌کند، منفعل و منکسر می‌شود و همین حالت موجب بازدارندگی او است و بعد از عمل هم، این حالت بازدارندگی نسبت به تکرار آن عمل زشت پیدا می‌شود.

در جلسات گذشته ما یک تقسیم بندی راجع به حیاء در ربط با ناظر کردیم و گفتیم که حیایی که انسان نسبت به ناظر دارد، گاهی «حیاء من الخلق» است، گاهی «حیاء من النفس» بوده و گاهی «حیاء من الملائکه» می‌باشد؛ یعنی فرشتگانی که مأمور ضبط اعمال انسان هستند. گاهی «حیاء من اولیاء الله» است که جلسه گذشته آن را بحث کردم. پنجمین نوع آن «حیاء من الله» است، یعنی از خدا خجالت کشیدن و شرم کردن.

در باب «حیاء من الله» ما یک بحث معرفتی داریم که من وارد آن نمی‌شوم، چون من قبلاً این را بحث کردم و الآن بحث ما تربیتی است. در مورد بحث تربیتی، ما روایات متعدّدی داریم که «حیاء من الله» را در روابط گوناگون مطرح می‌فرمایند. یعنی این که انسان باید با توجه به این روابط حیاء داشته باشد.

1. خدا می‌بیند!

یک دسته از روایات هست که «اصل ناظر بودن خداوند» را مطرح می‌کنند. انسان در «حیاء من الخلق» از این شرمش می‌آید که عمل زشت را در دیدگاه غیر انجام دهد. حالا اگر یک ذرّه معرفتش بالاتر باشد، در دیدگاه فرشتگانی که او را می‌بینند و اعمالش را ثبت و ضبط می‌کنند، نیز حیاء می‌کند. دسته اوّل روایات، «حیاء من الله» را در همین رابطه مطرح می‌کنند که خداوند به اعمال تو ناظر است، تو در دیدگاه خدا هستی، این کار را که می‌کنی باید از خدا شرمت بیاید!

از خدا خجالت بکش و معصیت نکن!

حالا من به عنوان نمونه چند روایت می‌خوانم که بعضی‌هایشان هم اشاره به آیات قرآن دارد. روایت اوّل از حضرت زین‌العابدین(صلوات‌الله‌علیه) است که می‌فرماید: «خف الله عز و جل لقدرته علیک» از خدا بیم داشته باش، چون او بر تو توانا است! این‌طور نیست که بتوانی از چنگ خدا فرار کنی، خجالت بکش و معصیت نکن! خیال نکن می‌توانی از عذابی که وعده‌ کرده است فرار کنی. بعد دارد «و استح منه لقربه منک» از خدا خجالت بکش، چون به تو نزدیک است. این روایت اشاره به همین معنا است که خدا ناظر است.

تو مرا نمی‌بینی ولی من ...!

در آیه شریفه هم می‌فرماید «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى‌» در آیات دیگری هم اشاره به قُرب و نزدیکی دارد، مثلاً می‌فرماید: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَری» یا «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ» شماها نمی‌بینید ولی ما به او نزدیک‌تر از شما هستیم. تو کور هستی و چشم باطنت کور است و مرا نمی‌بینی ولی من که می‌بینم که چه کار داری می‌کنی.

گریه شدید محبوب‌ترین بنده خدا

در سوره یونس در آیه‌ای هست «وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً» هیچ‌کاری نیست که شما انجام دهید مگر این که ما آن را می‌بینیم. کارهایتان در مرئَی و منظر ما است و ما داریم می‌بینیم. من نمی‌خواهم بحث تفسیری کنم، ولی این را بگویم که «عمل» در اینجا اطلاق دارد، یعنی هم اعمال درونی‌ات را می‌گیرد و هم اعمال بیرونی‌ات را می‌گیرد. من بعد می‌رسم که شهود خدا هم سرّ انسان را در بر می‌گیرد و هم علن او را می‌گیرد. هرچه را که او انجام دهد، خدا می‌بیند. «ما من عملٍ» استثنا ندارد. همه را می‌گیرد.

در ذیل این آیه روایتی آمد که است که «کان رسول‌الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) اذا قرأ هذه الآیه بکی بکاءً شدیدا» پیغمبر اکرم وقتی به قرائت این آیه می‌رسید، به شدّت گریه می‌کرد. این آیه خودش خیلی روشن است. اینها یک دسته از روایت در باب «حیاء من الله» است که عرض کردم به آیات هم اشاره دارد و جنبه‌های اعتقادی دارد و هم ریشه‌های ایمانی و درونی دارد.

2. خدا سِرّ و عَلَنت را می‌بیند!

یک دسته دیگر روایاتی هستند که به چگونگی قُرب خداوند اشاره می‌کند که من هم الآن به آن اشاره کردم و از اطلاق آیه آن را گرفتم. قُرب خداوند سرّ و علن ندارد. حیاء از مردم در جایی است که در منظر مردم باشد، ولی در خفا چه؟ آنجا کسی نیست. اما در باب خدا، اشتباه نکنید! حیای از او مثل «حیاء من الخلق» نیست. اشتباه نکنید! روایت از امام هفتم(علیه‌السلام) است «فَاسْتَحْیُوا مِنَ اللَّهِ فِی سَرَائِرِکُمْ کَمَا تَسْتَحْیُونَ مِنَ النَّاسِ فِی عَلَانِیَتِکُم‌» خیلی روشن است. از خدا در سرّتان خجالت بکشید، همان‌طور که در علن از مردم خجالت می کشید! همه کار را جلوی مردم نمی‌کنید، در برابر خدا هم همین‌طور باشید.

«بزرگی ناظر» و «همراهی او» دلیل حیاء

یک دسته‌ای از روایات هم در باب «حیاء من الله تعالی» اینها هستند که من دسته‌بندی‌ کردم. اینها خودشان دو جهت دارند که بحثش مفصّل است؛ یک، در ارتباط با جایگاه خدا نزد انسان است و دو، در ارتباط با نحوه برخورد خدا با انسان است. ما در باب اعمال میان انسان‌ها فرق می‌گذاریم «حیاء من الخلق» متناسب با افراد مختلف است. من تعبیر ساده می‌کنم و سطح مطلب را پایین می‌آورم؛ مثلاً ما از بعضی‌ها به خاطر جایگاهشان، خیلی شرم نمی‌کنیم. چون جایگاه زیاد مهمّی برایشان نمی‌بینیم.

مثلاً می‌گوییم فلانی خودمانی است. حالا چون جلوی او رو در بایستی نداریم، ـ‌نعوذ بالله‌ـ چه بسا کارهایی انجام دهیم که درست نبوده و حاضر نیستیم جلوی همه آن کارها را انجام دهیم و اگر شخص بزرگی حاضر باشد که ما با او رو در بایستی داشته باشیم این کار را نمی‌کنم. اینها همه‌اش مربوط به حیاء بوده و نسبت به ناظر است.

امّا در مورد دیگر حیاء به خاطر جایگاه نیست بلکه به خاطر برخورد با او است. مثلاً کسی که تنها گاهی اوقات چشممان به هم می‌افتد و او را می‌بینیم، با کسی که هر روز و هر شب با او برخورد می‌کنیم، چشم‌مان در چشمش می‌افتد، فرق دارد. آدم از این فرد خجالت می‌کشد. در مورد اوّلی شاید بگوییم: فلانی رفت دنبال کارش! شاید کلاه‌مان هم پیش او نیافتد و دیگر همدیگر را نبینیم و ... امّا کسی که همیشه همراه آدم است، فرق می‌کند و انسان از او شرم می‌کند. ما میان این دو نفر فرق می‌گذاریم.

نحوه حیاء از خداوند

در بخشی از روایاتِ ما این مسأله مطرح است که حیای بندگان از خداوند، هم از نظر جایگاه و هم از نظر برخورد، از این سنخ باشد. یعنی مانند جایگاه کسانی که پیش شما شایستگی دارند، نه کسانی که ـ‌نعوذ بالله‌ـ سطحشان خیلی پایین است. نگاهتان به جایگاه خدا، مانند نگاه به جایگاه افراد شایسته باشد. خود ما هم این‌گونه هستیم که وقتی با افراد بزرگی رو به رو می‌شویم، خودمان را جمع و جور می‌کنیم، که نکند یک وقت حتی اشتباهاً خلافی از ما سر بزند!

حال اگر فرد شایسته بود و بعد هم هر روز آدم با او سر و کار داشته باشد، خیلی مراقبت بیشتر می‌شود. آدم از او شرم می‌کند که عمل بدی در مرئَی و منظر او کند. در یک روایتی داریم از پیغمبر اکرم که دارد؛ «قال رسول‌الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) : اسْتَحْیِ مِنَ اللَّهِ اسْتِحْیَاءَکَ مِنْ صَالِحِی جِیرَانِک‌» حضرت دو کلمه را کنار هم گذاشته است که اوّلی به یک مطلب اشاره داشته و دومی هم مطلب دیگری را بیان می‌کند. ایشان می‌فرماید: از خدا خجالت بکش، همانطور که از همسایه‌ای که جایگاه رفیعی نزد تو دارد و از شایستگان است خجالت می‌کشی!

گاهی انسان همسایه‌ای دارد که ‌ـ‌نعوذ بالله‌ـ بدتر از خودش است؛ لذا جایگاهی ندارد و حیاء از او معنا ندارد. نه! گاهی اوقات همسایه، آدم بزرگ و شایسته‌ای است، از صلحا و نیکان است. یک انسان صالح که همسایه است و هر روز و هر شب، چشمم به چشمش می‌افتد، انسان چگونه از او حیاء می‌کند!؟

حضرت چه قدر سطح مطلب را پایین آورده است تا شاید ما از خدا خجالت بکشیم. همان‌طور که از همسایه شایسته‌ات خجالت می‌کشی و جلوی روی او هر کاری را انجام نمی‌دهی، از خدا هم خجالت بکش! البته این‌طور نیست که حضرت فقط بفرمایند از خدا خجالت بکشید! نه مطلب ادامه دارد و من همین‌طور گام به گام پیش می‌روم.

بالاترین نوع حیاء

دسته‌ای از روایات نقش ارزشیِ «حیاء من الله» را بیان می‌کنند که آنها را بعداً می‌گویم، چون یک بحث مستقل در این رابطه ـ‌ان‌شاءالله‌ـ خواهم داشت. یک تقسیم‌بندی راجع به همین مسأله ارزشی است که مثلاً از علی(علیه‌السلام) هست که «أفضل الحیاء استحیاؤک من الله‌» با فضیلت‌ترین حیاها حیای از خداوند است. چرایش را بعداً می‌گویم.

اثر حیای از خداوند

یک دسته‌ از روایات هست که اثر مترتّب بر «حیاء من الله» را بیان می‌کند. روایت از علی(علیه‌السلام) است که فرمودند: «الحیاء من الله یمحو کثیراً من الخطایا» این هم توضیح می‌خواهد که من بعداً توضیح می‌دهم. من الآن خواستم فقط دسته‌بندی روایات را بگویم.

حق حیاء از خداوند

اینها مقدمه بود برای مطلبی که در آخر جلسه گذشته مطرح کردم. حالا سراغ بحث خودم می‌آیم که ما در روایات متعدّده داریم که «استحیوا من الله حق الحیاء» این روایت از پیغمبر اکرم است که از خداوند آنگونه که حق حیاء است، حیاء کنید! حق حیاء از خدا یعنی چه؟

در روایت دیگری آمده است: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اسْتَحْیَا مِنْ رَبِّهِ حَقَّ الْحَیَاء» یا روایت دیگری از پیغمبر اکرم است که به ابی‌ذر فرمود: «یَا أَبَاذَرٍّ أَ تُحِبُّ أَنْ تَدْخُلَ الْجَنَّةَ؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ! » بعد حضرت: پس سه کار کن که آخرین آن، این بود که «وَ اسْتَحْیِ مِنَ اللَّهِ حَقَّ الْحَیَاءِ» همچنین روایت دیگری بود که شخص دیگری همین مطلب را داشت که حضرت پرسیدند: «أ کلکم یحب أن یدخل الجنة؟ قالوا: نعم یا رسول الله!» حضرت هم همان مطالبی را که در روایت ابی‌ذر بود فرمودند و سومین مطلب این بود که «و استحیوا من الله حق الحیاء» در همه این روایت‌ها یک حقی آمده است. منظور از این چیست؟

من این مقدّمات را گفتم تا بفهمید که حق حیاء یعنی چه. حالا دقت کنید که حق حیا، آن‌طور که سزاوار است، با آن مقدّماتی که گفتم یعنی چه. ما الآن مورد به مورد پیش می‌رویم.

خداوند، ناظری که هیچ چیز از او پوشیده نیست!

یک؛ خداوند ناظری است که جدا نشدنی است؛ یعنی هیچ‌گاه از من جدا نمی‌شود. او نزدیکی به من است که نزدیکتر از او نیست. بزرگی است که بزرگ‌تر از او نیست. مطّلعی بر من است که مطّلع‌تر از او نیست. به تمام شراشر وجود من احاطه دارد؛ از درون و بیرون. مطلعی است که سرّ و علن برای او معنا ندارد.

بعداً ان‌شاءالله می‌رسم که در یک تقسیم‌بندی نسبت به خود اعمال، ما یک قبائح عقلیّه داریم، یک قبائح شرعیّه داریم و یک قبائح عرفیّه متشرعه داریم. اینها سه چیز جدا است. قبایح عقلیّه مربوط به عقل عملی است، شرعیّه مربوط به احکام شرعی است و عرفیّة متشرعه مربوط به افراد متدیّن است که آنها این کار را زشت می‌دانند.

حق حیاء یعنی حیاء از تمام زشتی‌ها

حق حیاء این است که انسان در هر سه رابطه از خدا خجالت بکشد. چه عملت قُبح عقلی داشته باشد، چه قُبح شرعی داشته باشد، چه قُبح عرفی در محیط متشرعه داشته باشد و بالأخره حق حیاء این‌طور است که اگر بخواهیم به طور مطلق بگوییم نسبت به «جمیع قبائح» است.

خود ما همین‌طوری هستیم که با این مقدّماتی که من گفتم باید این‌طور از خداوند حیاء داشته باشیم. نتیجه این مقدّمات همین می‌شود. من مطلبی را از خودم تحمیل نکردم. عمده این است که باید ببینی ناظر بودن خدا چه وسعتی دارد، تا بفهمی حق حیاء چیست؟ هر حرکت قبیحی نسبت به این سه محیط، چه درونی و چه بیرونی از انسان سر بزند، بر خلاف حیاء است.

انسان باحیاء حتی «فکر گناه» هم نمی‌کند!

از خدا حیاء کن! شرم کن! انجام نده! حتی فکر معصیت هم نکن! چون عمل، برای خداوند دیگر بیرونی و درونی ندارد. آیه‌اش را خواندم. یادت نرود که هیچ عملی نیست که ما آن را شهود می‌کنیم. اینها همه مقدّمه «حق حیاء» بود و چون من در جلسه گذشته گفتم که بعداً درباره حق حیاء صحبت می‌کنم اینها را گفتم.

تو باید چنین خدایی را قبول داشته باشی! این حرف من نیست، کلام الله است. من از خودم نگفتم، آیات قرآن این چنین می‌گوید و قابل انکار هم نیست. تازه من گفتم که بحث معرفتی نکردم. آن خودش بحث دیگری است که در جای خودش می‌گوییم درجاتی دارد و... بحث ما خیلی عرفی بود. یک بحث تربیتی و عرفی کردم که همه متوجّه شوند.

این که روایات متعدّده می‌فرماید: از خدا خجالت بکشید آن‌طور که سزاوار است! یعنی این مطلب که گفتم. هرکس سزاوار یک نوع شرم کردن و یک‌طور خجالت کشیدن است. آن‌طور که سزاوار است انسان از خدا خجالت بکشد این است که در روابط گوناگون هر نوع عمل قبیحی را انجام ندهد.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS