10 اسفند 1389, 0:0
انقلابي وراي انقلاب هاي جهان
میثم بشیری لحاقی
رویداد کم نظیر انقلاب اسلامی ایران در دنیایی که دین گریزی و دین ستیزی در آن غوغا میکرد، نشان از دگرگونی عظیم در جریان غالب سکولاریزه کردن عرصههای مختلف زندگی انسانی به شمار میرود. از آن زمان تحلیلگران و پژوهشگران بسیاری درباره این واقعه منحصر به فرد به بحث و بررسی پرداختند و علل و عوامل وقوع را مورد موشکافی قرار دادند، به طوری که بعد از گذشت تنها سه دهه با حجم گستردهای از نوشتهها و مکتوبات در این زمینه روبه رو هستیم. هدف اصلی این نوشتهها پر کردن خلاهای تحلیلی و باز کردن راهی برای شناخت دقیق تر و علمیتر پدیده انقلاب اسلامی بود. اما هر کدام از نظریه پردازان و تحلیلگرانی که سعی میکردند در این حوزه به نظریهپردازی و تحقیق بپردازند، از منظر و ساختار فکری خود دست به این کار میزدند و توجه به این نکته نداشتند که ممکن است علل و ریشه هایی ورای آنچه که میاندیشند در وقوع انقلاب اسلامی ایران موثر بوده باشد.
هدف از پرداختن به تئوری در حوزه علوم اجتماعی، کوشش برای فهم و تبیین پدیدههای اجتماعی است. انقلاب به عنوان یکی از مهم ترین موضوعات علوم اجتماعی، بخش قابل توجهی از تئوریها را به خود اختصاص داده است. در واقع نظریه پردازان انقلاب تلاش میکنند تا رخدادها و وقایع مختلفی را که تاریخ انقلاب را شکل میدهند، تفسیر و تبیین کنند و تحلیلی از علت یا علل وقوع انقلاب در جوامع مختلف ارائه دهند. نظریه پردازان انقلاب در پیپاسخ به این پرسش اساسی بوده و هستند که یک جامعه به چه علت به سمت وضعیت انقلابی سوق داده میشود؟ چرا مردم در انقلاب مشارکت میکنند؟ آیا میتوان انقلاب را پیش بینی کرد؟ آیا انقلاب پدید میآید و یا با طرح قبلی به اجرا گذاشته میشود؟ هدف اولیه تئوریهای انقلاب این بوده است که توضیح دهند که چه علل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و یا فرهنگی جوامع را در وضعیت انقلابی قرار میدهند. با در نظر گرفتن این مسئله باید تصریح کنیم به طور کلی در مبحث بررسی نظریات انقلاب این گونه مطالعات و تئوریها را از نظر بازه زمانی به دو دسته کلی تقسیم میکنند که عبارت است از نظریات کلاسیک و نظریات مدرن.
در نظریات کلاسیک که افلاطون و ارسطو جزء چهرههای شاخص آن محسوب میشود، وقوع انقلاب بر مبنای منطق درونی که هر یک از اندیشمندان ذکر شده بر اساس آن به نظریه پردازی پرداختهاند صورت میگیرد. به طور مثال ارسطو علت اصلی انقلاب را در جستجو و دستیابی انسانها به عدالت میداند و نابرابری را علت اصلی وقوع انقلاب میداند. البته علل فرعی برای وقوع یک انقلاب نیز دیدگاه او وجود دارد که نفع طلبی و سودجویی، ترس، محروم شدن مردم از حرمت و آبرو، سهل انگاری و بی توجهی به قانون اساسی، جملات خارجی و.. از این جملهاند. از جمله افراد دیگری که نظریات شان در این دسته مورد بررسی و واکاوی قرار میگیرد مارکس و الکسی دوتوکویل میباشند که هر کدام بحث مفصلی در مورد علل و عوامل شکل گیری و چگونگی وقوع انقلاب دارند.
قرن بیستم چه از نظر تعداد انقلابهایی که در آن اتفاق افتاده است و چه از جهت تعدد تئوریهایی که از سوی اندیشمندان علوم اجتماعی درخصوص انقلاب مطرح شده است در مقایسه با قرون گذشته کاملا متمایز است. به همین دلیل است که در تقسیم بندی زمانی نظریات انقلاب این دوره به علت کثرت وسعت انقلابات در یک دسته جداگانهای مورد بررسی قرار میدهند. در ادبیات مدرن انقلابها که به طور عمده در اواسط قرن بیستم و به طور خاص در دهههای پنجاه و شصت این قرن شکل یافت و در دهه هفتاد به تکامل میرسد به تدریج با وارد شدن رشتههای مختلف علوم اجتماعی در بحث انقلاب ادبیات سیاسی معاصر در این زمینه بسیار غنی میگردد . نتیجه تطور و تکامل این ادبیات تولد رهیافتهای عمده ای است که برخی از آنها در دوران خود اندیشمندان گوناگونی با رویکردهای متفاوتی را نیز جای میدهند. این رهیافتها عبارتاند از:
1- رهیافت جامعه شناختی
2- رهیافت اقتصادی
3- رهیافت روانشناسانه
4- رهیافت سیاسی
5- رهیافت سیاسی- جامعه شناسانه
هریک از موارد ذکر شده چند چهره شاخص و متفکر سیاسی را در درون خود جای داده است و هر کدام بر مبنای مولفههای خاصی این موضوع را مطرح کردند که اشاره به هر کدام از آنها از حوصله بحث خارج است و نیازمند مجال گسترده تری است. اما اگر بخواهیم صرفاً به عنوان نمونه و به طور اجمالی به یکی از آنها بپردازیم به رهیافت فرهنگی اشاره میکنیم.
فارغ از مباحث بالا، موضوع اصلی که قصد داریم به آن اشاره کنیم این است که با وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 باعث شد تا رهیافت جدیدی از مطالعات انقلاب به رهیافتهای ذکر شده اضافه شود و نظریه پردازان در تحلیل و نظریات خود پیرامون انقلابها تجدیدنظر کنند. در واقع به صورت کلی تحولی را که انقلاب اسلامی ایران در عرصه نظریههای انقلاب ایجاد کرده است، میتوان زیر عنوان کلی برجستگی و اهمیت عناصری چون فرهنگ، دین، ایدئولوژی و رهبری توضیح داد که موجب تولد رهیافت جدیدی به نام رهیافت فرهنگی شد. انقلاب اسلامی موجب شد که مقوله فرهنگ و بویژه فرهنگ مذهبی که تا پیش از این در نظریه پردازیها چندان مورد توجه قرار نمی گرفت و یک عنصر حاشیه ای محسوب میشد، به طور فعال در عرصه نظریه پردازیهای انقلاب وارد شود، به همین دلیل است که بسیاری از رهیافتهای غیرفرهنگی که بیشتر نظریات انقلاب را تا زمان وقوع این رخداد شامل میشود، در تبیین و تفسیر جامع انقلاب اسلامی ایران موفق نبودند. در واقع همین ناتوانی هم موجب شد که عنصر فرهنگ در این حوضه اهمیت ویژه ای بیابد. رهبران انقلاب ایران بر نقش عناصر فرهنگی بویژه فرهنگ مذهبی، در پدید آمدن انقلاب اسلامی تاکید اساسی داشتهاند. به عنوان مثال حضرت امام خمینی(ره)، شهید مطهری و شهید بهشتی از اولین کسانی هستند که بر نقش عوامل فرهنگی در پیروزی انقلاب تاکید کرده اند. در میان تحلیلگران غربی نیز حامد الگار، جان فوان، میشل فوکو نیز جزء کسانی هستند که در باب این مقوله یعنی نقش فاکتورهای فرهنگی و مذهبی در انقلاب ایران مکتوبات شاخصی را به جای گذاشته اند. با توجه به این مسئله است که صاحب نظران رهیافت فرهنگی و برخی دیگر از تئوری پردازان عرصه مطالعات انقلابی برای تحلیل دقیق تر این واقعه به سراغ تاریخ شیعه ، چگونگی تولد این مذهب، دوران زندگی حضرت علی(ع) و جایگاه عدالت در نگاه ایشان، واقعه کربلا و سمبلها و پیامدهای آن در تاریخ اسلام، چگونگی زنده ماندن مراسم ماه محرم در خلل قرون گذشته و تاثیرات فرهنگی آن بر جامعه ایران، اصول اعتقادی شیعه نظیر امامت، مسئله غیبت، نقش و جایگاه روحانیت در تاریخ تشیع و ایران و...رفته اند.شکل و ساختار وقوع انقلاب اسلامی ایران به گونه ای است که تحلیلگران ناخودآگاه برای بررسی آن مجبورند به سراغ فرهنگ جامعه ایران خصوصاً فرهنگ مذهبی که نقش عمدهای در شکل گیری این انقلاب دارد، بروند. در واقع با توجه به این مولفه هاست که رهیافت فرهنگی در تبیین انقلابها متولد میشود.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان