2 تیر 1397, 12:49
اومانیسم (humanism) را به معانی گوناگون گرفتهاند و گاه به غلط آن را «انسان دوستی» ترجمه کرده اند اما بهترین معنی برای این کلمه «اصالت انسان» است. طرفداران اومانیسم بر این عقیدهاند که سعادت آدمی تنها با اصالت دادن به انسان و طرفداری از ارزشهای والای انسانی میسر است.
آگوست کنت از نخستین طرفداران اومانیسم است. وی انسان کلی را که شامل همه افراد در همه زمانها میشود، به عنوان موجودی قابل پرستش میپذیرد. به گمان وی باید به انسان کمک کرد تا به کمال برسد. کمالی که جز به طریق خدمت به نوع و خدمتگزاری به انسان میسر نیست. انسان پرستی مقدس ترین تکلیف و وظیفه برای انسان به شمار میرود. پس از آگوست کنت، مارکس و سارتر و بسیاری از متفکران غربی به طرفداری از اومانیسم برخاستند.
اریک فروم از جمله متفکران روزگار ماست که معتقد به اومانیسم است. به نظر وی انسان تنها موجودی است که به هستی خویش میاندیشد و میکوشد تا هستی خود را حل کند و همه مکتبها و مذهبها نیز کوشش میکنند تا پاسخی برای هستی انسان بیابند. به اعتقاد فروم باید به جای خدا، عشق به انسانیت و عدالت را انتخاب کرد، چرا که بشر جز به این طریق به سعادت و نیکبختی نخواهد رسید. او پیشنهاد میکند که باید بحث پیرامون خدا را موقوف کرد و همه نیروها را متحد ساخت تا نقاب از چهره بت پرستی دنیای کنونی برداشته شود.
از نظر اومانیستها جهانی جز جهان بشری وجود ندارد. هرچه هست در همین جهان است که در پیش روی ماست. عالمی به نام ماوراء طبیعت غیر قابل پذیرش است. انسان موجودی است اصیل. وی آن چیزهایی را در ذات خویش دارد که دیگر موجودات جهان هستی فاقد آنها هستند. مسئول بدبختیها و گرفتاریهای بشر خودش است. نمیتوان مسئولیت و مشکلات را بر عهده خدا و دیگران انداخت. سرنوشت انسان به دست خودش است و باید بکوشد تا هم خود و هم طبیعت را با اتکا به خویشتن خویش دگرگون سازد.
اشتباه بزرگ اومانیستها این است که گمان میکنند میان اعتقاد به خدا و اصالت انسان تضاد وجود دارد. یعنی اگر خدا را بپذیریم، دیگر نمی توانیم برای انسان ارزش و اصالت قائل باشیم، چرا که در آن صورت انسان تمام استعدادها و نیروهای فعال خود را از دست خواهد داد. انسان در عدم ارتباط با خدا نه تنها موجودی بی ارزش خواهد بود که همه استعدادها و ابعاد اصیل خود را نیز از دست خواهد داد.
اساساً در مورد انسان مسئله تنها این نیست که با پرستش انسان نیازهای مادی و معنوی خود را اقناع کند، چرا که انسان نیازی دارد که با انسان پرستی ارضا نخواهد شد. انسان نیاز به جهان بینی دارد یا به عبارت دقیق تر انسان، جهان بین است و میکوشد تا انسان و جهان را به گونه ای تفسیر کند. انسانی که دیدگاه و جهان بینی دارد بهتر میتواند جهان هستی را درک و تبیین نماید. کسی که به خدا ایمان و اعتقاد دارد جهان بینی کاملتری نسبت به انسانی که چنین ایمانی ندارد، خواهد داشت. هرگز کسی که خداپرستی را تجربه نکرده نمی تواند انسان و جهان را شناخته و برای آن ارزش قائل باشد.
جهان ماوراء طبیعت و زندگی جاودان انسانی مسئله ای است که اکثر مکاتب فلسفی به آن اعتقاد داشته و آن را باور کرده اند. دلایل عقلی و منطقی در این باب به اندازه کافی موجود است. اینکه اومانیسم اعتقاد دارد انسان موجودی اصیل است فقط با در نظر گیری زندگی ابدی و جهان ماوراء امکان پذیر است. پرستش انسان و ارزش نهادن برای آن، باید از باب معنویات و اخلاقیات باشد، شایسته است که هدف مکتبی خدا پرستی باشد تا انسان پرستی.
عشق و ایمان به خداوند به عنوان خالق جهان میتواند زمینه ای برای عشق به انسان به عنوان مخلوق و جانشین او باشد وگرنه این عشق و اصالت مورد نظر اومانیسم توخالی و پوچ خواهد بود.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان