نویسنده: امیرحسین فروزنده
زندگی اجتماعی در چارچوب قوانین سامان مییابد. فقه اصغر در اسلام مدیریت این بخش را به عهده دارد؛ اما سبک زندگی در اسلام تنها در چارچوب فقه اصغر سامان نمییابد، بلکه این فقه اکبر است که به فقه اصغر معنا میبخشد و ضمانت اجرایی آن را به عهده میگیرد.
البته این بدان معنا نیست که نقش فقه اصغر را در کمال رسانی نادیده بگیریم؛ زیرا آن چه در فقه اصغر به عنوان احکام و قوانین بیان شده و به عنوان شریعت از آن یاد میشود، بستر و زمینه ساز دستیابی انسان به کمالاتی است که در فقه اکبر جست وجو میشود. از این رو فقه اصغر و شریعت را به عنوان طریقه دست یابی و رسیدن به حقیقتی دانستهاند که در فقه اکبر مطرح میشود.
نویسنده در این نوشتار بر آن است تا نقش ایثار و ایثارگری را در رسیدن انسان به کمالات مطلق و متاله و ربانی شدن براساس آموزههای قرآنی بیان کند.
ربانی شدن از طریق شریعت
فلسفه آفرینش انسان، متاله و ربانی شدن و قرار گرفتن در مقام خلافت الهی و پذیرش مسئولیت مظهریت در ربوبیت است؛ از این رو خداوند همه اسماء و صفات کمالی خود را در آدمی سرشته است تا انسان با فعلیت بخشی به این اسماء و صفات و خدایی شدن، بتواند مظهر ربوبیت الهی گردد و در مقام خلافت الهی هستی را مدیریت و پروردگاری کند. (بقره، آیات 30 و 31)
براساس آموزههای قرآنی، هر آنچه از خداوند و ذات او میدانیم، به سبب ظهوری است که در انسان پدیدار شده است؛ چرا که خداوند انسان را بر صورت صفات و اسمای خویش آفریده است و هر انسانی با مراجعه به ذات خویش بر این صفات و اسمای کمالی خداوند آگاهی مییابد و بر خداوندگاری و پروردگاری خداوند گواهی میدهد.
هر چند که انسان هرگز به کنه ذات الهی نمیرسد، ولی همه مراتب ظهوری خداوند را حتی در مقام هویت درمی یابد و میتواند بنده و عبد این مقام و ظهور هویت شود؛ چنان که خداوند در توصیف حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) میفرماید که او در مقام «عبده» بود که به اسراء و معراج رفت (اسراء، آیه 1) و در مقام «تدلی و تدنی در قاب قوسین او ادنی» نشست. (نجم، آیات 7 تا 9)
هر انسانی خداوند را چنان توصیف میکند که آن اسماء و صفات خداوندی را در خود ظهور داده باشد. از آن جایی که مخلصان (به فتح لام) همه اسما و صفات الهی را در خود ظهور بخشیدهاند، میتوانند به توصیف کامل خداوند بپردازند و صفاتی که ایشان بیان میکنند همان صفات لایق و شایسته خداوندی است. لذا خداوند خود را از همه صفاتی که غیر مخلصان بیان میکنند پاک و مبرا میداند و تنها خود را شایسته همان صفاتی میداند که مخلصان در مقام توصیف میگویند: سبحان الله عما یصفون ألا عبادالله المخلصین (صافات، آیات 159 و 160)
در میان مخلصان نیز کاملترین ایشان همان چهارده معصوم(ع) هستند که نه تنها تمام اسماء و صفات الهی را در خود ظهور بخشیده بلکه در مقام ظهور به تمامیت آن رسیده و تمامیت را در کمال احراز کردهاند. از این رو در مقام عبده و ظهور نخستین نشستهاند و از ظهور هویت سخن به میان میآورند به گونهای که هیچ موجودی در تقرب به خداوند به پای ایشان نمیرسد.
همین ظهور تمامیت در کمالیت است که چهارده معصوم(ع) را اسوه مطلق قرار داده و خداوند بی هیچ استثنا و اما و اگری ایشان را اسوه کمال معرفی میکند. (احزاب، آیه 21) اما نسبت به دیگران حتی حضرت ابراهیم(ع) از پیامبران اولوالعزم خویش قایل به استثنا و اما و اگر میشود. (ممتحنه، آیه4)
از آن جایی که چهارده معصوم(ع) نفس پیامبر(ص) هستند (آل عمران، آیه61) ایشان هر آنچه میگویند بیانگر مقام هویت الهی است؛ زیرا در شناخت خداوند به تمامیت کمال رسیدهاند و هر آنچه از مقام ظهوری خداوند هست، ایشان میدانند و در خود ظهور دادهاند.
براساس آموزههای قرآنی، برای رسیدن به این کمال در ظهور اسمای الهی میبایست راه این اسوههای کامل را پیمود که همان طریقت شریعت اسلام است. پس هر کسی بخواهد به مقام متاله و ربانی شدن برسد میبایست چهارده معصوم(ع) را اسوه زندگی خویش قرار دهد که در نام اسلام خلاصه شده است. ایمان به اسلام به معنای پذیرش سبک زندگی معصومان(ع) است که در قالب شریعت اسلام معنا و مفهوم یافته است. براین اساس میتوان گفت که تنها راه رسیدن به کمال مطلق و تقرب به خداوند و متاله و ربانی شدن، اطاعت از معصومان و اجرای سبک زندگی ایشان به عنوان اسوههای کاملی است که در کمال به تمامیت رسیده اند.
فقه اصغر و اکبر، راهنمای عام و خاص
عمل به محتوای توضیح المسایل به عنوان فقه زندگی اجتماعی، در حقیقت عمل به فقه اصغر است. فقه اصغر به ما کمک میکند در جامعه، به عنوان انسانی معتدل زندگی کنیم. بخش اعظم فقه اصغر قابل اجرا از سوی همگان است حتی اگر قایل به اسلام و مؤمن بدان نباشند؛ زیرا فقه زندگی است و آن را میتوان همانند قوانین عقلانی و یا انسانی دانست که در مقام ساماندهی به زندگی دنیوی و حدود و ثغور تعاملات اجتماعی مردم میباشد.
برخی از کسانی که به کشورهای غربی رفته و قوانین آنجا را میبینند بر این باورند که فقه اصغر یا آنچه در رسالههای توضیح المسایل آمده در آن جا به خوبی اجرا میشود و در حقیقت اسلام در آنجا بیشتر نمودو تجلی دارد هرچند که مسلمانی دیده نمی شود؛ زیرا فقه اصغر در حقیقت فقه زندگی براساس قوانین و حقوق است.
اما فقه اصغر جنبه دیگری دارد که مرتبط با فقه اکبر است. این جنبه از فقه اصغر است که به رفتارهای مسلمانان معنای عبادی میبخشد و آن را پله ای برای رسیدن به مقام تقرب الهی قرار میدهد. در فقه اصغر مسأله ای به نام نیت نیز وجود دارد که ماهیت عمل را تغییر میدهد.
در حقیقت در جایی که به فقه اصغر تنها به عنوان یک قانون مفید و سازنده اجتماعی نگریسته میشود، تنها حسن فعلی مراد و منظور است، ولی زمانی که به فقه اصغر به عنوان یک عمل عبادی نیز نگریسته میشود و نیت درآن لحاظ میشود، افزون بر حسن فعلی دارای حسن فاعلی نیز میشود و همین حسن فاعلی در کنارحسن فعلی است که آن را به عبادت تبدیل میکند و پاداش و آثار اخروی را بر آن مترتب میسازد.
فقه اصغر با فقه اکبر است که هویت تازهای چون عبادت مییابد و عامل تقرب و متاله و ربانی شدن انسان میشود. فقه اکبر در حقیقت به حوزه اندیشه و ایمان انسان توجه دارد و دنیای فکری و ذهنی انسان را شکل میبخشد؛ چنان که فقه اصغر مسئول رفتار مکلف در حوزه عمل است. ترکیب فقه اکبر یعنی جزم در اندیشه و باورهای دینی و فقه اصغر یعنی عزم بر انجام کارهای نیک براساس آموزههای دینی است که انسان کامل را میسازد و حسن فعلی را با حسن فاعلی تحقق میبخشد. فقه اکبر، رفتارسازی در مرتبه احسان اگر فقه اصغر به قوانین توجه دارد و احکام آن برای ساماندهی بر مدار عقلانیت است؛ فقه اکبر به مؤمنان یاد میدهد که فراتر از خود و حقوق خویش بنگرند و رفتار نمایند. فقه اکبر به جای آنکه تنها بر مدار عقلانیت زندگی را سامان دهد چنان که فقه اصغر انجام میدهد، بر آن است تا دل و قلب و عاطفه را در کار آورد. این گونه است که مدار و محور فقه اکبر افزون بر عقلانیت، بر مدار محبت است.
در فقه اکبر انسان میآموزد که فراتر از خود و حقوق خود، دیگران را بنگرد و با احسان و محبت و مودت از حقوق خویش نیز بگذرد و خدمتی به دیگران کند.
انسان در فقه اکبر با خداوند و صفات کمالی خداوند در یک مرتبه بسیار بالا آشنا میشود و با اسمای حسنای الهی پیوند میخورد. لذا به جای عدالت و حقوق، از ایثار و احسان و عفو و گذشت و مانند آن سخن به میان میآورد و از خود و جانش نیز میگذرد و در مقام احسان الهی خود را فدای دیگران میسازد.
ایثار در مقام احسان
ایثار در لغت به معنای برتری دادن است. (لسان العرب، ابن منظور، ذیل واژه اثر) در فرهنگ قرآنی، واژه ایثار به معنی تقدیم دیگری بر خود و بخشیدن چیزی که انسان خود به آن نیاز دارد، به کار میرود. (مجمع البیان، طبرسی، ج9-10، ص393)
کسی که اهل ایثار است در حالی که خود به آن چیز نیاز شدید دارد و حق اوست که از آن بهره گیرد، از خود میگذرد و دیگری را بر خود مقدم میدارد و آن چیز را به دیگری تقدیم میکند.
براساس گزارشهای قرآنی، کسانی که اهل ایثارگری هستند، فراتر از خود میاندیشند و آنان هستند که فلسفه حقیقی آفرینش را دریافتهاند.
از این رو کمال را در تقرب جویی به خدا و ظهور بخشی به صفات و اسمای الهی میدانند و لذا میخواهند رضایت الهی را کسب کنند و از آن جایی که ایثارگری را مصداقی کامل از مقام احسان میدانند، بدان اقدام میکنند تا صفت احسان را در خود به طور تمام و کمال تجلی بخشند.
برترین ایثارگران، کسانی هستند که برای رضایت و خشنودی خداوند از جان خویش میگذرند. خداوند در آیه207 سوره بقره از ایثارگری امیرمؤمنان علی(ع) سخن به میان میآورد و او را اسوه ایثارگران برمی شمارد؛ چراکه فداکاری و ایثارگری علی(ع) در خفتن به جای پیامبر(ص) برای حفظ جان وی، تنها برای خشنودی الهی انجام گرفته است و خداوند از این عمل آن حضرت(ع) که به قصد رضایت او انجام گرفته، خشنود و راضی شد و آن را در این آیه گزارش کرد.
در حقیقت همراه بودن ایثار جان با اخلاص، سبب جلب رأفت الهی و رضایت الهی شد و خداوند ایشان را به عنوان یک ایثارگر مطلوب معرفی میکند. (بقره، آیه207)
حضرت امیرمؤمنان(ع) در شب هجرت پیامبر(ص) جان خویش را در طبق اخلاص نهاد و به بستر پیامبر(ص) رفت درحالی که شمشیرهای آخته چهل مرد قبایل قریش برای کشتن وی آماده بود. ایشان بی هیچ ترس و خوفی در بستر میخوابد و جان خویش را برای حفاظت جان پیامبر(ص) فدا و ایثار میکند.
اهل بیت(ع) که اسوههای تمام در کمال اسماء و صفات الهی هستند، در مقام احسان، نه تنها از مال خویش ایثار میکنند، بلکه از جان خویش نیز ایثار میکنند تا رضایت الهی را به دست آورند.
خداوند در بیان احسان و ایثارگری اهل بیت، در سوره انسان حکایت بخشش ایشان به اسیر و مسکین و یتیم را بیان میکند و آن را ایثارگری بسیار قابل ستایش و پاداش بزرگ برمی شمارد. (انسان، آیات8 و 9 و آیات دیگر)
در عصر پیامبر(ص) گروهی از انصار نیز از جان و مال خویش در راه رضایت خدا ایثار کرده اند که خداوند آن را در آیاتی از جمله 120 سوره توبه و آیه 9 سوره حشر بیان کرده است.
امام حسین(ع) ایثارگری برای نجات امت محمد(ص)
خداوند در آیاتی از قرآن هدف از ایثار مطلوب را اموری چون امان از قیامت و خشم آتشین دوزخ (انسان، آیات 5 تا 10) و خشنودی و رضایت خداوند (بقره، آیه 207) دانسته است، ولی در آیات 5 تا 10 به نکته بسیار مهم دیگری اشاره شده که همان تقرب جویی به خداوند است. به این معنا که هدف ایثارگران از عمل خویش، دستیابی به مقام تقرب است. تقرب براساس آموزههای قرآنی تنها با تحقق بخشی به صفات و اسمای الهی در خود امکان پذیر است. براین اساس، کسانی که تقرب را هدف خویش قرار میدهند، در حقیقت میخواهند با این کار صفات و اسمای الهی را در خود تحقق بخشند و متأله و ربانی شوند.
امام حسین(ع) در مقام ایثارگری و احسان الهی اعلان قیام و نهضت میکند و برای اصلاح امت جد خویش و بازگشت به مسیر اسلام حقیقی، جان خود و اهل بیت خویش را در طبق اخلاص میگذارد و در کربلا شهید میشود. آن حضرت(ع) در تجلیل قیام خونین خود میفرماید: انی لم اخرج اشرا ولابطرا و لامفسدا و لاظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی صلی الله علیه و آله ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی علی بن ابی طالب(ع)؛ به درستی که من بیهوده، گردنکش، ستمگر و ظالم حرکت نکردم، بلکه برای اصلاح در امت جدم محمد(ص) حرکت کردم و میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به روش جدم محمد(ص) و پدرم علی بن ابیطالب(ع) رفتار کنم. (بحارالانوار، ج44، ص923)
ایشان در جایی دیگر میفرماید: خداوندا، توآگاهی به آنچه انجام دادیم، نه برای رقابت در کسب جاه و مقام بود و نه برای چیزهای پوچ و بیهوده دنیا، بلکه برای این بود که نشانههای راه دینت را ارائه دهیم و (مفاسد را) در شهرهای تو اصلاح کنیم تا بندگان مظلوم تو در امنیت و آسایش باشند و به احکام تو عمل کنند. (تحف العقول، ص932)
از نظر ایشان انسان کامل و رها از خسران و زیان ابدی تنها کسی است که برای رضایت خداوند کار میکند و نیتی جز خداوند ندارد و میخواهد خدایی شود. اما کسانی که در اندیشه رضایت مردم هستند و ایثار و احسان ایشان برای رضایت مردمان و نه خداوند است. هرچند که برخوردار از حسن فعلی هستند، ولی از حسن فاعلی هیچ بهره ای نبرده اند بدتر از ایشان کسانی هستند که رضایت خلق را بر غضب خالق میخرند. آن حضرت میفرمایند: لا افلح قوم اشتروا مرضاه المخلوق بسخط الخالق؛ کسانی که رضایت مخلوق را به بهای غضب خالق بخرند، رستگار نخواهندشد. (مقتل خوارزمی، ج1، ص932)
بنابراین، ایثارگری که میخواهد در مقام احسان قرارگیرد و صفات کمالی الهی را به شکل تمام در خود تحقق بخشد و مظهر خداوندی و پروردگاری الهی شود، میبایست همواره رضایت خداوند را از طریق تقرب به خدا و خدایی شدن پی گیرد؛ زیرا هدف از آفرینش انسان همان تقرب به خدا در شکل متأله و ربانی شدن است که رضایت کامل الهی در آن است.