تبرک از برک می آید که در لغت به معنای زیادی و نما است.[1] و در اصطلاح یعنی طلب برکت کردن از خدا، بواسطه چیزی.[2] حال این شئی می تواند خاک، یا قسمتی از وسائل مربوط به آن شخص صالح باشد و مساله تبرک در بین مسلمانان چه شیعه و چه سنی از واضحات و مبرهنات بوده و نیازی به توضیح هم نداشته است. اما می بینیم که و هابیت در این وسط حرفهای جدیدی زده است و می گویند تبرک شرک می باشد و هر کسی که به آثار صالحین متبرک شود مشرک است و با این حرف فعل و عمل مسلمانان را از صدر اسلام تا کنون زیر سوال می برند. وهابیت در این نظریه به دو دسته کلی تقسیم شده اند. عده ای می گویند تبرک مطلقا حرام می باشد و هرکسی که به یکی از آثار صالحین متبرک شود مشرک و از دایره اسلام و ایمان خارج است ولی چون نتوانستند از تبعات منفی این نظریه خلاصی پیدا کنند عده ای از این دسته جدا شده اند و می گویند که، تبرک مطلقا حرام نیست بلکه دو نوع از تبرک داریم یکی تبرک به ذات پیامبر و یک نوع به وسائل شخص او و چیزهای متصل به او مثل مو و آب دهن و آب وضو و ...و یک نوع تبرک هم به آثار بعد از پیامبر، مثل خاک قبر و ضریح و... و آثار دیگر صالحین که مورد اول جایز و مورد دوم حرام می باشد و چون الان پیامبر زنده نیست نمی توان از آثار متصله به او تبرک جست، پس هم اکنون مساله تبرک کلا منتفی می باشد و تبرک حتی به قبر پیامبر نیز صحیح نمی باشد. آنها می گویند «ان ما یفعله من یعتقد فی الأشجار والقبور والأحجار من التبرک بها العکوف عندها والذبح لها هو الشرک ولا یغتر بالعوام.[3]»این که کسی کاری انجام دهد در رابطه با درختان و قبرها و سنگها که بخواهد از آنها تبرک بجوید و ماندن نزد قبرهای صالحین و قربانی کردن برای صالحین اینها همه شرک می باشد. آنها برای این حکم و فتوایی که داده اند به ادله ای متمسک شده اند و آن عبارت است از:
1.بخاطر این که تبرک در واقع اثبات تاثیر کسی غیر از خدا در اشیا می باشد و غیر از خداوند هیچ کس در اشیا تاثیر گذار نیست[4].
2.این که قدمای مسلمین همچنین عملی را انجام نمی دادند و به قبور و آثار صالحین متبرک نمی شدند و چون تبرک به قبور در سیره صحابه نبوده است پس این عمل بدعت بوده و حرام می باشد.
3.این که منع از عمل بخاطر آن است که ممکن است این عمل منجر به شرک گردد و بخاطر این که از این شرک جلو گیری شود ما کل این عمل را منع می کنیم[5].
حال به بررسی این نظریات و ادله می پردازیم تا ببینیم که کدام صحیح بوده و کدام قابل نقد می باشد. در مورد اول باید گفت که وهابیت نتوانستند. بین پرستش و تعظیم فرق بگذارند و به همین دلیل در این اشتباه بزرگ افتاده و ادعا کرده اند که این کار شرک می باشد و هیچ مسلمانی از تبرک قصد پرستش و یا این که آن شخص را سبب تاثیر در اشیا بداند، نمی کند بلکه آن مومن را بلحاظ اعمال و جایگاهی که نزد خدا دارد واسطه قرار داده است پس دلیل اول به خودی خود باطل می باشد. اما دلیل دوم که گفته اند صحابه عظیم الشان پیامبر هیچ کدام دست به تبرک نمی زدند ادله بسیاری بر این مطلب هست که فقط توجه شما را به دو روایت در این زمینه جلب می کنیم. در کتب شیعه و سنی روایت شده است که :
«وَ رُوِیَ أَنَّهَا صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهَا أَخَذَتْ قَبْضَةً مِنْ تُرَابِ قَبْرِهِ ص فَوَضَعَتْهَا عَلَى عَیْنَیْهَا وَ أَنْشَدَتْ.»
مَا ذَا عَلَى الْمُشْتَمِّ تُرْبَةَ أَحْمَدَأَنْ لَا یَشَمَّ مَدَى الزَّمَانِ غَوَالِیَا
صُبَّتْ عَلَیَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَاصُبَّتْ عَلَى الْأَیَّامِ صِرْنَ لَیَالِیَا.[6]
روایت شده است که حضرت فاطمه زهرا (س) بر سر قبر پدر رفته و قبضه ای از خاک قبر پدر را بر داشتند و بر روی چشمان خود گذاشتند و این اشعار را سرودند :
چه می شود بر آن کسی که خاک قبر احمد را ببوید دیگر تا زنده است مشکهای گران قیمت را نبوید. مصیبتهایی بر من وارد شد که اگر به روزهای روشن وارد می شد به شب تار تبدیل می شدند.
آیا شما معنایی جز تبرک از این روایت برداشت می کنید .
و دیگر این که یک روز مروان بن حکم وارد مسجد شد و دید مردی صورت بر قبر پیامبر(ص) نهاده است. مروان گردن او را گرفت و گفت می دانی چه می کنی او سر برداشت و معلوم شد که ابو ایوب انصاری است. گفت من نزد سنگ نیامده ام و نزد پیامبر آمده ام .[7] و روایات دیگر مثل روایت بلال حبشی که ابن اثیر در اسد الغابه و ابن عساکر در تاریخ شام و دیگران نیز نقل کرده اند و علاقمندان می توانند مراجعه نمایند. و اما در مورد سوم که گفته بود ممکن است این عمل منجر به شرک گردد و به همین جهت ممنوع می باشد باید گفت به مجرد این احتمال نمی توان حکم به حرمت آن نمود. زیرا ممکن است که اعمال دیگر هم منجر به شرک شود پس باید همه اعمال را حرام دانست . یک فقیه آگاه هیچ وقت این چنین حکم نمی کند. تازه از تمام این مسائل و روایات نیز بگذریم ما در آیات قرآن در رابطه با تبرک آیه داریم و آن هم نه تبرک شخص پیامبر اسلام بلکه شخص دیگر. مثل:
«اذْهَبُواْ بِقَمِیصىِ هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلىَ وَجْهِ أَبىِ یَأْتِ بَصِیرًا وَ أْتُونىِ بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعِین.[8]
«که حضرت یوسف می فرماید، پیراهن مرا ببرید و بر دیدگان پدرم بیفکنید تا او دیدگان خود را باز یابد.»
یعقوب هم پیراهن یوسف را بر دیدگان خود می گذارد و دردم بینایی خود را باز می یابد .
«فَلَمَّا أَن جَاءَ الْبَشِیرُ أَلْقَئهُ عَلىَ وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیرًا.[9]»
«اما هنگامی که بشارت دهنده آمد،آن پیراهن را بر صورت او افکند.ناگهان بینا شد.»
این هم یک نوع تبرک که یک طرف آن نیز شخص نبی مکرم اسلام نیست. حال واقعا اگر وهابیها این جا را با دقت و تامل بنگرید خواهند گفت که، حضرت یعقوب در اینجا مشرک شده است چون تبرک به غیر اموال پیامبر کرده است یا واقعا مطلب چیز دیگری است . پس در نتیجه به جرات می توان گفت تبرک معنایی جز طلب خیر و برکت نداشته و از نظر شرع مقدس اسلام تبرک به آثار صالحین نه نتها ممنوع نمی باشد بلکه شیوه و سیره صحابه بزرگ رسول خدا نیز بوده و هیچ مشکلی از نظر شرعی بر آن مترتب نیست. واین دو آیه بر آن(تبرک) دلالت دارد.