الگو، اسلامي، عدالت، آرمان، توسعه
سروش صاحب فصول
یکی از ارکان اصلی الگوی اسلامی ـ ایرانی باید حتما مساله عدالت باشد
تدوین الگوهای جدید فکری و گفتمانهایی برخاسته از اصول فکری و مبانی اعتقادی اسلامی ـ شیعی همواره به عنوان یکی از اهداف، آرمانها و دغدغههای انقلاب اسلامی در سده اخیر عنوان شده است.
بیتردید در الگوی اسلامی ـ ایرانی هم مانند تمامی الگوهای موجود، مسائل اقتصادی و نگرش به خواستهها، اهداف و وسایل تحقق آنها از جمله مهمترین و اساسیترین مولفههایی است که در شکل گیری و جهت گیریهای الگوی مورد نظر نقش دارد.
از این رو هم در تحلیل الگوهای رایج توسعه در جهان و هم در تدوین الگوی اسلامی ـ ایرانی، بررسی دیدگاهها و اصول پایه اقتصادی و تدوین آنها از تعیین کنندهترین مسائلی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
اگرچه در تدوین و تعیین یک الگو بیش از هر چیز باید به مسائل ایجابی پرداخت و تشریح کرد که این الگو به دنبال تحقق چه اهدافی است اما به یک دلیل مهم شاید بیراه نباشد اگر در مسیر تدوین الگوی اسلامی ـ ایرانی پیش از پرداختن به آنچه باید و میخواهیم باشیم، به برشمردن آنچه نباید و نمیخواهیم باشیم، پرداخته شود؛ به علل گوناگون متاسفانه الگوهای رایج در جوامع بشری آنچنان در سپهر افکار نخبگان و عموم مردم سایه گسترانیدهاند که مجال و امکان ارائه مدلهای دیگری خاصه این که برخاسته از اندیشههای الهی و دینی باشند را نمیدهند، بنابراین تدوین کنندگان الگوی اسلامی ـ ایرانی به عنوان تدوین کنندگان الگویی دینی باید قبل از هر چیز وجوه تمایز خود را در 3 حوزه نگرش، روش و هدف با سایر الگوهای رایج و مقبول افکار عمومی بیان کنند.
رهبر معظم انقلاب در این باره فرمودهاند، الگوهای غربی با شرایط خودشان با مبانی ذهنی خودشان با اصول خودشان شکل پیدا کرده و به علاوه ناموفق بوده. بنده به طور قاطع این را میگویم. الگوی پیشرفت غربی یک الگوی ناموفق است. درست است که به قدرت و ثروت رسیدهاند، اما بشریت را دچار فاجعه کردهاند. پیشرفتهای غربی پیشرفتهایی است که امروز همه دنیا و همه بشریت دارند از آن رنج میبرند؛ کشورهای عقب مانده یک جور، کشورهای پیشرفته یک جور. این همان پیشرفت و توسعهای است که توانسته است گروههای معدود و انگشت شماری از خانوادههای ثروت را به ثروت برساند. اما ملتهای دیگر را دچار اسارت و تحقیر و استعمار کرده؛ جنگ به وجود آورده و حکومت تحمیل کرده است و در داخل خود آن کشورها هم اخلاق فاسد، دوری از معنویت، فحشا، فساد، سکس، ویرانی خانواده و این چیزها را رواج داده بنابراین موفق نیست.
پیشرفت تمدن غربی در طول قرنهای متمادی، این کشورها را از لحاظ اخلاقی دچار مشکل کرده آنها را از لحاظ اخلاقی به انحطاط کشانده از لحاظ وضع زندگی هم به آنها خدمتی نکرده، یعنی فقر در آنجاها بر نیفتاده است، در آنجا کار و تلاش زیاد است، اما دستاورد و محصول برای فرد و برای خانواده کم است، بنابراین پیشرفت غربی ناموفقی است.
ایشان مشخصا در مورد نکاتی که در تبیین الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت در حوزه اقتصاد باید در نظر گرفته شود هم فرموده اند. مساله عدالت، بسیار مهم است. یکی از ارکان اصلی این الگو باید حتما مساله عدالت باشد. اصلاعدالت معیار حق و باطل حکومت هاست. یعنی در اسلام اگر چنانچه شاخص عدالت وجود نداشت، حقانیت و مشروعیت زیر سوال است.
مساله دیگر، نگاه غیرمادی به اقتصاد است. بسیاری از این مشکلاتی که در دنیا پیش آمده، به خاطر نگاه مادی به مساله اقتصاد و مساله پول و ثروت است. همه این چیزهایی که دوستان از انحرافهای غرب و مشکلات فراوان و مساله استثمار و استعمار و اینها ذکر کردند، به خاطر این است که به پول و به ثروت نگاه ماده گرایانه وجود داشته. میتوان این نگاه را تصحیح کرد. اسلام برای ثروت اهمیت قائل است، اعتبار قائل است. تولید ثروت در اسلام مطلوب است؛ منتها با نگاه الهی و معنوی. نگاه الهی و معنوی این است که از این ثروت برای فساد، برای ایجاد سلطه، برای اسراف نباید استفاده کرد؛ از این ثروت بایستی برای سود جامعه بهره برد....
نگاه اقتصادی به انسان محصول اقتصاد مادی
آنچه رهبر انقلاب از آن تعبیر نگاه مادی به اقتصاد کردهاند در واقع نشات گرفته از نوع نگرش خاصی است که در الگوی توسعه ای غربی به انسان وجود دارد؛ در این نگرش از میان انگیزهها و محرکههای انسان، جستجوی نفع شخصی کسب سود و ثروت، عامل مهمی برای حرکت جامعه به سوی ثروتمندتر شدن و نیل به رفاه بالاتر تشخیص داده شده است.
در نظریه اقتصادی که محصول چنین نگرشی به انسان و خواستههای اوست، لزومی ندارد رفتارها براساس ارزشهای انسانی باشد، بلکه کافی است از رفتار عقلایی تبعیت کند.
رفتار عقلایی مطلوب انسان را به این سوق میدهد که تمام تلاش خود را به کار ببندد تا با صرف کمترین هزینه و زحمت به بیشترین سطح از بهره مندی دست یابد. تبلور و چکیده این نگرش و تاثیر آن را بر پایههای ارزشهای اخلاقی جامعه میتوان در سخنان جان مینارد کینز مشاهده کرد آنجا که تاکید میکند... زمانی که انباشت ثروت دیگر از اهمیت اجتماعی فوق العاده ای برخوردار نباشد، تغییرات بزرگی در قوانین اخلاقی به وجود خواهد آمد. آن وقت است که میتوانیم خود را از بسیاری از اصول کاذب اخلاقی که سالها است بختک وار بر ما سنگینی کرده، رها کنیم.
نکته: مساله دیگر، نگاه غیرمادی به اقتصاد است بسیاری از مشکلاتی که در دنیا پیش آمده به خاطر نگاه مادی به مساله اقتصاد و مساله پول و ثروت استمتاسفانه اقتصاد متعارف نگرشی تک بُعدی به پدیده چندبُعدی زندگی اقتصادی دارد؛ به این معنا که نظام اقتصادی را از نظام سیاسی و نظام فرهنگی جدا میکند و بدون توجه به تحولات تاریخی و رفتارهای اجتماعی سعی میکند با درک ویژگیهای رفتاری در آن نظام اقتصادی ساده شده، نظام اقتصادی را در عینیت مدیریت کند، غافل از این که نظام اقتصادی در عینیت یک پدیده چندبعدی است.
مساله دیگر تهدید پیامدهای کاربرد این الگوها در تنظیم امور اقتصادی مسلمین است، با توجه به غیر اسلامی بودن مبانی آنها. این مطالعه از اهم واجبات است، به خاطر این که اگر نظام اقتصادی ما جدا از احکام و موازین اسلامی توسعه پیدا کند، طبعاً با نظام سیاسی مبتنی بر حکومت اسلامی و با نظام فرهنگ و ارزشهای اسلامی در تعارض قرار خواهد گرفت.
عدالت، گمشده الگوهای غربی
رهبر معظم انقلاب در تبیین وجه دیگری از تفاوتهای موجود میان الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت با آنچه در الگوهای رایج دنیای غرب وجود دارد، به مساله بسیار اساسی عدالت اشاره کردهاند و این اصل مهم را از وجوه متمایز کننده الگوهای بشری و الهی میدانند.
آنتونی گیدنز، جامعه شناس شهیر غربی در مقدمه بحث خود در مورد عدالت در جوامع بشری بر اصل وجود قشربندی در جوامع انسانی انگشت میگذارد؛ وی معتقد است... جوامع مختلف بشری با نابرابری گروههای انسانی در برخورداری از ثروت و منابع آن عجین بوده اند و جامعه شناسان این نابرابریها را تحت عنوان قشربندی اجتماعی توصیف و تشریح میکنند...
این سخن جامعه شناس غربی طرفدار راه سوم در واقع به نوعی بازگوی همان اصل اسلامی است که مالکیت فردی و تفاوت در میزان بهره مندی افراد از نعمات الهی را بر اساس میزان تلاش آنان به رسمیت میشناسد.
آنچه با وجود این مشابهت ابتدایی، 2 الگوی اسلامی و غربی را از یکدیگر متمایز میسازد، مبنا و محک طبقه بندی یا همان قشربندی در جوامع است؛ در نگرش اسلامی تلاش افراد و میزان تکاپوی آنان در راه تولید ثروت به شرطی که منطبق بر اصول اسلامی باشد نه تنها قبیح نیست بلکه بسیار هم ممدوح است و در نتیجه بسیار طبیعی خواهد بود که افراد یک جامعه بر همین اساس در اقشار متفاوتی دسته بندی شوند. حال آن که در الگوی غربی، دسته بندیها بر اساس ملاکهای نادرستی صورت میگیرد و در نتیجه به نتایج غلط و غیرانسانی نیز میانجامد.
تحقیقات جامعه شناسان غربی خود نشان میدهد که اگرچه میزان درآمد طبقات پائین جامعه در کشورهای اروپایی و آمریکایی طی قرون اخیر از افزایش برخوردار بوده اما 2شاخص تناسب توزیع درآمد و توزیع ثروت در این شورها همچنان نابرابر و بشدت غیر عادلانه است چنانچه بنا بر تحقیقات پاتریک نولان و گرهارد لنسکی که در کتاب «جامعههای انسانی» آنها منتشر شده، کسانی که در این جوامع در بالاترین مراتب شغلی قرار دارند، درآمدهایی بیش از هزار برابر افراد مراتب پائین تر به دست میآورند.
چگونه به الگوی اسلامی ـ ایرانی برسیم؟
بدیهی است برای دستیابی به الگویی مبتنی بر اصول اسلامی ـ ایرانی پیش از هر چیز باید شاخصهای این الگو را احصا کرد.
رهبر فرزانه انقلاب هم در یکی از سخنان خود در این زمینه ضمن تایید برخی اهداف مد نظر در الگوهای رایج دنیا به ضرورت استخراج شاخصهای الگوی اسلامی ـ ایرانی اشاره کرده و آن را پیش شرط درنیفتادن به دام اهداف نادرست الگوهای غربی عنوان میکنند. ایشان وفور تولیدات، وفور صادرات، افزایش بهره وری، ارتقای سطح سواد، ارتقای سطح معلومات عمومی مردم، ارتقای خدمات شهروندی، خدمت دادن به شهروندان، رشد نرخ عمر را جزو نشانههای پیشرفت و درست میدانند و میگویند... امثال اینها شاخص هایی است که دردنیا برای یک کشور پیشرفت ذکر میکنند و ما این شاخصها را رد نمی کنیم و قبول داریم، منتها توجه داشته باشید این شاخصها را وقتی که به ما تحویل میدهند به ما که تشکیل دهنده این شاخصها نیستیم، در لابه لای آن چیزهایی است که دیگر آنها جز شاخصهای پیشرفت و توسعه نیست. چیزهایی را به میان میآورند که این صادر کردن فرهنگ مخالف با هویت و شخصیت ملی و میل برای وابسته کردن کشورهاست. بنابراین اساس تحول باید بر اساس شاخص هایی باشد و با ملاحظه عناصر اصلی هویت ملی قرار داده شود، که آرمانها اساسی و اصولی مهم ترین آنهاست.
دکتر حسین عیوضلو، استاد دانشگاه درباره لازمههای نیل به این شاخصها معتقد است... برای دستیابی به این هدف بزرگ، به پیش نیازهایی نیاز داریم؛ نخستین لازمه آزاداندیشی است. به نظر بنده آزاداندیشی در حوزه نظریه پردازی، دقتهای خاصی را میطلبد. آزاداندیشی در عرصه نظریه پردازی این است که بتوان فرضیههای خطاپذیر مطرح کرد؛ یعنی ما امکان طرح فرضیه هایی را داشته باشیم که توضیح دهندگی بیشتر و حتی احتمال خطا دارند. اگر این گونه نباشد فضای علمی به وجود نمی آید. توجه به مفاهیم اساسی، دومین مساله ای است که باید به آن پرداخت؛ مشکلی که در کشور ما درباره طرح مباحث راهبردی وجود دارد، تلاش برای خلاصه کردن موضوع است. این خلاصه کردن و توجه به نتیجه و نیز ورود سریع به بحث اجرایی شدن، میتواند آفت مباحث نظری و راهبردی باشد. طرح بحثهای آکادمیک و نظری باید خیلی دقیق و تخصصی و از سوی اهل نظر صورت پذیرد. بسیاری از مفاهیم دقیق علمی بدون فهم نظریه قابل درک نیستند. همچنین باید باور کنیم که الگوی توسعه بدون شناخت قانون مندیهای پیشرفت و تعالی میسر نیست. این قانونمندیها از جنس «اگر، آنگاه» هستند. این قواعد را بخوبی میتوانیم از قرآن و سنت استخراج کنیم. لذا منابع اسلامی از این نظر غنی هستند. این قوانین حاکم بر تصمیم گیری ما هستند و به سلیقه افراد بستگی ندارند. ما اگر به این قوانینی که از قرآن و سنت استخراج میکنیم مجهز شویم، بخوبی میتوانیم عرصه جدیدی را در علوم انسانی به دنیای علم معرفی کنیم.