دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

مراحل شکل‌گیرى حکومت اسلامى در بیان و بنان امام خمینى«ره» (قسمت اول)

حکومت اسلامى در شمار حکومت‌هایى نیست که رنگ و بـوى ایدئولوژى اسلامى را به خود گرفته‌اند. ایـن حکومت در اساس و بنیاد اسلامى است و مى خواهد همه رابطه‌هاى موجود در آن برآیند تعالیم دینى باشد و درکل جامعه مـورد نظر اسلام را به نمایش بگذارد...
No image
مراحل شکل‌گیرى حکومت اسلامى در بیان و بنان امام خمینى«ره» (قسمت اول)
پیـش از امام خمینى درباره حکومت اسلامى بحثهاى نظرى صـورت گرفته و بـرخـى از جنبشهاى شیعى براى تحقق آن انجام یافته بـود ولى در عـمـل از آن خـبـرى نبـود. امام خمینى با تلاش بى مانند خود ضمـن روشنگرى مشروعیت حکومت اسلامى و ثابت کردن این که حقیقت دیـن جـز با اجـراى حکـومت دینـى غیـر قابل نمـود و ظهور است حکومت دینى را از جهـان آرمانـى بـه عینیت جامعه آورد و بار دیگر مـدینه آرمـانـى اسلام در برگیرنـده شهر عقل و شهر عدل و شهر عشق امکان ظهور و نمود یافت. و تـوجه مسلمانان از الگوهاى مهلک غرب و شرق و زندگیهاى ماشینى و مصرفـى به سمت اسلام و نظام اسلامى مصروف شد.ایـنـک همت بلند همتان باید دیگر ما وجهاتـى از صـورتهاى ذهنى و انـدیـشـه ها صرف نیستیـم انقلاب اسلامى همه را دگرگون کرده است. اکنون در پهنه هاى بى کرانه عمل قرار داریم و فاصله علـم و عیـن در مـا از مـیان رفته است و ایـن نخستیـن گام گـاه شمار واقع بینى و واقع نگرى است. ما در واقع در حکـومت اسلامى خـود را به تماشا نـشسته ایم. دیگران هـم ایـن طور بهتر مى توانند ما را ببینند. کاستى و کمال ما براى همه ملتها درخـور فهم شده است و همگان متوجه کنش اجتماعى ما هستند و ایـن از آثار حیات و حضـور ما در صـحـنـه هاى سیاسى است. خیلى از متفکران در سراسر جهان چشم به ایـن نـظام دوخته اند و آن را به عنوان یک تجربه بزرگ و بى مانـنـد انسان شیعى و ایرانى تلقى مى کنند. حرکتى هـوشمندانه و هـمـراه حسابگریهاى خیره کننده و حیرت آور در آمیختگى دیانت و سیاست و ملیت و اسلامیت. آنها به خـوبـى متـوجه ایـن نکته هستنـد که حکومت اسلامى در شمار حکـومتهایـى نیست که رنگ و بـوى ایدئولوژى اسلامى را به خـود گرفته‌اند. ایـن حکومت در اساس و بنیاد اسلامى است و مى خواهد همه رابطه‌هاى موجود در آن برآیند تعالیم دینى باشد و درکل جـامعه مـورد نظر اسلام را به نمایش بگذارد. پیشینه‌هاى تاریخى حکومت اسلامى حکومت اسلامـى امر نـوظهورى نیست و در زمان پیامبر اسلام(ص) و عـلى(ع) تجربه شده است. شیعه که خاطره نظام عدل را هرگز از یـاد نـبـرده بـود بـا اعتقـاد راسخ به غیبت ولـى الله الاعظم در طول بـیـش از ده قرن این خاطره را دنبال کرد و براى تبییـن مبانـى آن در عـصـر غـیـبـت سختیها کشید و در قالب گزاره ها و مقـوله هـاى کـلامـى چـون: مـسـاله ولایت خلافت و غیبت امـــــام ومقـوله هـاى فقهى چـون: دولـت سـتـم پذیـرش ولایت از ســــوى ستمکـار دولت عدل و ولایت فـقـیه به بحث و مـداقه در آن زمینه نشست فقیهان بـرجسته اى از جـمـلـه مقـدس اردبیلــــــى و شیخ جعفرکاشف الغطاء و ملااحمـد نراقـى در سـده هـاى اخـیر آن را در آثـار خـود مطـرح کـردنـد و امام خمینـى آن را به کمال رسانـد. اهـمیت بحث حکـومت اسلامـى بـراى اهل سنت نیز کـم تــر از شیعه نبـود. در طـلـیـعـه قـرن حاضـر هر چند انـدیشه ورزانـى چـون: رفاعه رافع الـطهطاوى یعقـوب صنـوع شبلى شمیل و طه حسیـن لب به ستایـش تمدن غـرب و دمـوکراسى حاکـم بر آن گشـودند ولى سخت تاثیر اندیشه هاو آمـوزه هـاى سـیـد جمال الدیـن اسدآبادى فکر دینـى درجهان عرب و مـیـان روشـنـفـکـران اهل سنت احیـا شـد و شیخ محمد عبده شاگرد نـامـدار سـیـد فکر دینـى را در چارچـوب گـرایـش به اصلاح اجتمـاعى مـجـسـم سـاخت و به دنبــــــال او عبدالرحمـن کـواکبـى دو کتاب: طبایع الاسـتـبـداد و ام الـقـرى را نـوشـت. او با کتاب اولـى استبداد عـثـمانـى را رسـوا کرد مساله اى که براى روشنفکران و نویسندگان قـرن 19 فـورى تـریـن مساله سیاسى بود و با نوشتـن ام القرى به ریـشـه یابى ناتوانى و درمـانـدگـى مسلمـانـان و راههاى از بیـن بـردن آن پــرداخت. بر آیند ایـن حرکتهاى فکرى شخصیتى چـون محمد رشید رضا بـود که در جـهان اسلام سنى آراى خـود را درباره حکـومت اسلامى با نظم روشـن و بـا شـجـاعت بیان کرد محمد رشید رضا با نوشتـن کتاب: الخلافه والامـه الـعـظمى تفسیر بـى طرفانه اى از فروپاشـى خلافت عثمانى و تـاسـیـس آراى نـویـن حـکـومت اسلامـى ارائه داد و بعد از او نهضت اخـوان الـمـسـلـمـیـن که در ســــال 1928 میلادى در مصر به دست حسـن الـبـنـاء تاسیـس شـد جهان اسلام را به صـورت گسترده اى به حکومت اسـلامى دعوت کرد ولى سرکـوبـى آنها به دست رژیمهاى عرب و خط مشـى مـحـافـظه کـارانه رهبـران آن در قبــال قـدرت سیـاسـى حـاکـم از کشـش و جـاذبه آن کاست. پیـدایـش انقلاب مشـروطیت در ایـران بـار دیگـر تـوجه انـدیشه ورزان ایـرانـى بـویژه علماى برجسته را به مساله حکومت و نظام حکـومتـى اسـلام جـلـب کـرد. از آن میـان میـرزا محمـد حسیــن نائینـى شاگـرد مـیرزاى شیـرازى کتاب ارزشمنـد: تنبیه الامه و تنزیه المله را به منظور تـوجیه شـرعى حکـومت مشـروطه به رشته تحریر درآورد. حکـومت اسلامـى از دیـدگـاه میـرزاى نـائینى نـائینـى کتـاب تنبیه الامه و تنزیه المله را نه بـراى بیــــان چگـونگـى حـکـومـت اسلامـى بلکه به منظور تـوجیه شـرعى حکــومت مشـروطه نـوشت. وى ایـن رساله را در ربیع الاول سـال 1327ه.ق. به پـایـان رسـانـد و همـان سـال در بغداد منتشـر کرد. نوشته نائینى هر چند به طـور مستقیـم به حکـومت اسلامى مربـوط نمى شـود ولى در تـوجیه مشروطه وجـوهى از حکومت اسلامى که خـود از آن بـه (سلطنت اسلامیه)1 تعبیـر مـى کنـد بیـان شـده است. از فحـواى کلام نـائینى به خـوبـى روشـن مى شـود که نائینى شرایط را بـراى طـرح تمام نـماى حکـومت اسلامى مناسب نمـى دیـده است. او تنها برخـى از اصـول و قـواعد حکـومت اسلامـى را مطرح کرده است. بـراسـاس نـوشته نائینـى حکـومت دراسلام عبـادت است: از امانت دارى نـوع و ولایت بـر نظم و حفظ و اقـامه سـایـر وظیفه هـــا و سیاستها و به مـنـزلـه شـبـانـى گله است.2 بنـابـرایـن حکـومت اسلامـى (شـورایـى) و (عـمـومـى) اسـت نه استبـدادى و نیزماهیت حکـومت اسلامـى نه تنها (ولایـت بـر سیاست امـور امت) است بلکه بنیاد آن به مشارکت تمام مـلـت در نـوعـیات مملکت و بـر مشـورت بـا عقلایـى است3 که عبـارت از شـوراى عـمـومـى4 مـلــــى است و آزادى5 و مساوات همه آحاد امت6 از اصول دیگر آن شمرده مى شـوند. میرزاى نائینى حکـومت مشروطه را صددرصد اسلامى نمى داند; اما آن را در مـقـایسه با حکومت استبـدادى به حکـومت اسلامـى نزدیک تر مـى دانـد و بـه همیـن دلیل انتقـال از حکـومت استبـــدادى به مشـروطه را مـورد حمـایت قـرار مـى دهد.7 بـه نـظـر او حـکـومت استبـدادى هـم به معنــــــى غصب (رداى کبریایـى) خـداونـد و هـم غـصب (مقام ولایت) همراه با (ظلـم به عبـاد) است ولـى مـشـروطـه فـقـط ظلـم به مقـام امـامت و ولایت است و بـس که با اجـازه کسى که داراى (ولایت اذن) است مى تـواند لباس مشروعیت به تـن کنـد.8 نائینـى در تاییـد ایـن نکته آورده است: (پـس الـبـته لازم است نحـوه سلطنت اسلامیه را اگر چه متصدى مغتصب بـاشـد بـه قـدر قـوه تحفظ کنیم و اگر محض تعلیـم امت و از بـراى سـرمـشـق ولات و قـضات و عمال و به غرض التزام آنان به رفتار بر ایـن نهج و عدم تخلف از ایـن دستورالعمل بوده پس لازم است تعلیم کنیم.)9 علامه نائینـى تاسف مـى خـورد از ایـن که بـا تـوجه به نیازهاى زمان از سـیـاسـات اسلامـى بهره نجستیـم و به اسیـرى و بنـدگـى طاغوتها در آمـدیم و گرفتار شـدیـم و گرفتاریها و دشـواریها را به کلى بى علاج پـنـداشتیم و در ایـن وادى داخل نشدیـم و دیگران براى پى بردن به نـیـازها خود را از ایـن اسارت پلید رهاندند و گوى پیشتازى از ما ربودند.10 کژى که در انـدک زمـانـى به مشـروطه راه یـافت و گـامهاى غیــر مسـوولانه اى کـه روشـنـفکـران غرب زده بـراى از هـم گسستـــن و فـروپـاشانـدن ایـن انـقـلاب بزرگ مـردمـى و آثار دستاوردهاى آن بـرداشتنـد نسل نائینـى و بـلکه نسل بعداز او را از اعتماد به ایـن قبیل حـرکتها نا امیـد کـرد و در نـهاد جامعه شیعى ایران انتظار فـرصت دیگـرى را بـارور ســاخت. ایـن انـتـظـار پـس از سقـوط رضاخان طى چندیـن مرحله ارزیابى و تـوانـا شـد. ظهور فـدائیـان اسلام به رهبـرى شهیــــد همیشه جاوید نواب صـفـوى از ایـن مـراحل شمرده مى شـود تا ایـن بزرگ تـریـن گام را امام خمینـى پـس از نهضت 15 خرداد 1342 بـرداشت. امام خمینى و حکومت اسلامى پـس از میـرزاى نائینـى امام خمینـى بحث از حکـومت اسلامـى را دنبـال کـرد بـا ایـن تفـاوت که امـام ولایت فقیه را از مبـاحث فقیهى بیرون آورد و آن را در جـایـگـاه اصـلـى خـود; یعنى علـم کــلام قـرار داد. امـام روشـن کـرد کــه ولایت فقــیه در تفکــر کلامـى شیعه دنبـاله امامت اسـت و بـحث امـامت و ولایت از اصـول عقایـد امامیه شمرده مـى شـود; از ایـن روى نـمـى تـوانـد داخـل مباحث فـرعى فقهى باشـد هر چنـد تـکـلـیـفـى بـودن پذیرش ولایت فقیه بـراى همه مـومنـان آن را از احـکـام تـکلیفــى و داخل مباحث فقهى نیز قرار مى دهـد و مـى تـوانـد در فقه نیز به ایـن اعتبار مورد گفت وگو قرار گیرد. بـه دیـگـر سخـن ولایت فقیه به لحـاظ جنبه فعل الهى بـودن یک بحث کـلامـى است و به لحـاظ جنبه فعل تکلیفـى بـودن یک بحث فقهى شمـرده مـى شـود.امـام مستقیـم به سـراغ دیـدگـاه کلامـى و فقهى شیعه در زمینه حکـومت رفـت و از تـوجیه شرعى نظامهاى مـوجـود پرهیز کرد. امام خمینـى در تاریخ پرفراز و نشیب اسلام تنها کسـى است که با واقع گرایـى حیرت انـگـیزو حلـم و حکمت بـى ماننـدش تـوانست هزاران بازدارنده را با استمداد از امدادهاى غیبـى از جلـوى راه حرکت بردارد و پایه هاى حـرکت و حکـومت و حکـم اسلامى را براساس آنچه در کتاب و سنت تبییـن شـده اسـت و نـیـازهاى تاریخى و اجتماعى ایجاب مى کند بریزد. امـام تـنـها عالـم دینى بـود که تـوانست حق بـودن اصول پایه نظام را اثبات کرده و در عرصه ظهور مدینه ها آرمـان شهر اسلام را بـا بـنـیانگذاردن دولت اسلامى عینیت بخشـد و حکمت عملـى اسلام را در عمل مجسـم کند. امـام خـمـیـنـى در سه مـرحله آرمان حـاکمیت دیـن را از ذهنیت به عـیـنیت دگـر کـرد. او در مرحله نخست با نـوشتـن کتاب ولایت فقیه و بـخـشهایى از کتابهاى: البیع و المکاسب المحرمه مبانـى استدلالى یـکـى از اسـاسـى تـریـن مباحث کلام و فقه سیاسـى شیعه; یعنى ولایت فـقـیـه در عـصر غیبت و چگـونگى ستیز و در افتادن با ولایت ستـم و قـلـمـرو اختیار ولـى فقیه در نظام سیاسـى اسلام را پیـش کشید و با ایـن عمل خود مشروعیت حکومت اسلامى را ثابت کرد. در مـرحـلـه دوم که از سـال 1357 تـا آخـر حیـات ایشــان ادامه یافت مـعـمـارى ایـن بناى سترگ و بـى مانند را در عینیت جامعه به عهده گـرفـت و امـکـان عـینـى و عملـى آن را در گستـره حیات اجتمـاعى به نـمـایـش گـذاشـت و بـه پـاسخ شبهه ها و نکته هـاى پیچیـده اهتمام ورزیـد که در طـول مسیر پر پیچ و خـم انقلاب تک تک مـردم جـامعه بـا آن رو در رو مـى شـوند. در مـرحـلـه سـوم بـا نـوشتـن وصیت نـامه سیـاسـى ــ الهى به عنـوان آخـریـن پـیـام مـانـدگار چگـونگـى ادامه راه و به پیـش بردن حکـومت اسلامى و چگـونگى نگهبانى و پاسدارى از آن را روشـن کرد. الـف. دور نـماى حکـومت اسلامـى در اندیشه امام: ما پـس از نهضت 15 خـرداد 1342 با مفهوم حکـومت اسلامى به گونه روشـن (که البته امام پـیـش از آن در کـتـابـ‌ها و آثار دیگرشان به طـور فشـرده به ایـن مـساله پرداخته بوده) و چگونگى آن در بنان و بیان امام آشنا مى شویم. امـام پـس از آزدى از زنـدان در 25 اردیبهشت 1343 در سخنانـى از قـدرت شـگـفت آور اسلام سخـن به میان آورد و حکومتهاى اسلامى روى کـارآمـده در تـاریخ به جز یکـى ـ دو تـاى آنها را غیــر عامل به احـکـام اسـلام دانست11 و یادآور شـد: اسلام مـى خـواهـد مسلمـانـان بـر همه مقـدرات عالـم حکـومت کنند.12 امـام اسلام را بـراى هـدایت جامعه هاى بشـرى و به دست گـرفتـن زمـام امـور تـوانـا خـوانـد و در 18 شهریـور همـان سـال گفت: (اگـر بـنـا شـد حکـومت اسلامـى باشـد اگـر بناشـد دیانت اسلام حکـومت کنـد تمـام ثغور حفظ مـى شـود.)13 از ایـن اشـارات که بگذریـم گستـرده تـریـن بحث امـام دربـاره حکـومت اسـلامـى بـه سـال 1348 بر مى گردد که در سیزده جلسه از تـاریخ 1/11/1348 تـا 20/11هـمـان سـال در ایـام اقــــامت در نجف اشرف دربـاره مـبـانـى کلامى و فقهى حکومت اسلامى سخـن گفت و مجمـوعه و یـرایـش یـافـتـه ایـن گفتارها در پائیز 1349 با عنوان: ولایت فـقـیـه در بـیـروت چـاپ و به کشـورهاى گوناگـون از جمله ایران فرستاده شد. امـام در ایـن کتاب تـوجه همه مبارزان مسلمان را به کج اندیشى و تبلیغات خـائنانه استعمارگـران که مـى گفتنـد: (اسلام حکـومتـى نـدارد تشکیلات حکـومتـى نـدارد)14 فـراخـواند و گفت : (از بـزرگ تریـن تاسیسهاى سیاسـى و حقـوقـى اسلام حکـومت است و باید ضـرورت تـشـکـیل آن را باور داشته باشیم و کوشـش کنیـم که دستگـاه اجـراى احکـام و اداره امـور بـرقـرار شـود.)15 امـام مبـارزه در راه تشکیل حکـومت اسلامـى را لازمه اعتقــاد به ولایت دانـسـت بـویژه ولایت در امر حکـومت و جنبه هاى سیاسـى آن را مـورد بـررسـى قـرار داد و به علمـاى آن عصـر یـادآور شــد: (شما وظیفه دارید حکومت اسلامى تاسیس کنید. اعتماد به نفـس داشته بـاشیـد و بـدانیـد که از عهده ایـن کـار بـر مـى آیید.)16 بـه یـاران خـود سفارش کرد: تا از صفـر شـروع کننـد و از جنجال چنـد نـفـر غـرب زده و سـرسـپـرده نـوکـرهاى استعمار هـراس به خود راه ندهند.17 امام جدایى دیانت از سیاست را ساخته و پرداخته استعمارگران شمـرد و هشیـارانه مـى گفت: (آنـها این تفکر را ترویج مى کنند تا دیـن را از تصرف امور دنیا و از تـنظیـم جـامعه مسلمانان بـرکنار سازنـد و در ضمـن علماى اسلام را از مـردم و مبارزان راه آزادى و استقلال جـدا کننـد.)18 بـه نـظـر امـام ایـن القاء ها تلقینها و به ذهـن خـوانـدنها در ایـجـاد زمـیـنه لازم براى جدایى دیـن از سیاست حتى در حوزه هاى عـلـمـیـه نـیـز اثر کرده بـود به گـونه اى که اگر کسى مى خـواست دربـاره حـکـومت اسلامى سخـن بگـوید بایـد تقیه مـى کرد. منظور اصلـى اسـتـعمارگران از جـدایـى دیـن و سیاست چیرگـى بر منـابع اقتصـادى و به دست گـرفتـن امـور مـالـى آنها بود. مـشـروعیت حکـومت اسلامـى: امـام خمینـى در کتــــاب ولایت فقیه دلیلهایى را بـراى ثابت کردن مشروعیت و بایستگـى عقلانـى حکـومت اسلامـى آورده و بـه ایـن مـنظور از شـواهد تاریخـى و نشانه هاى عقلـى زیادى کمک گـرفته که مهم تـریـن آنها عبارتنـداز ایـن سه دلیل: 1. عمل پیامبر در تشکیل حکومت. 2. بـایـستگـى استمـرار اجـراى احکام الهى و ویژه نبـودن آن به عصر پیامبر اکرم. 3. بـررسى ماهیت و کیفیت قانـونهاى اسلام به خـوبـى نشان مى دهد که ایـن قانـونها براى تکـویـن یک دولت و بـراى اداره سیاسـى و اقتصـادى و فـرهنگـى جـامعه تشـریع شـده اند.19 امـام از احـکـام مـالـى احکام دفاع ملـى و احکام احقاق حقـوق و احـکـام جزایى اسلام سخـن به میان مى آورد و نمونه هایى ارائه مـى دهـد که همگـى از جـامع بـودن و حکـومت گـرایـى اسلام حکایت مى کنند و خـاطر نشان مى سازد: وجـود مجمـوعه قانونها براى اصلاح جامعه کافى نیست و به قـوه اجرائى احتیاج دارد. به همیـن دلیل. (خـداونـد مـتعال در کنار فـرستـادن یک مجمـوعه قـانـون یعنـى احکـام شـرع یک حکـومت و دستگـاه اجـرا و اداره مستقـر کــرده است.)20 غـیـر از دلیلهاى یاد شـده در کتـاب البیع به دو دلیل دیگر بر مى خـوریـم که براى بیان ضروت و مشروعیت حکـومت اسلامـى عرضه شده اند: 4. هـیـچ یـک از مـجمـوعه احکام اسلامى: سیاسـى مالى و حقـوقـى نسخ نـشـده انـد و تـا روز قیامت پایدار و پابرجا خواهند بـود. همیـن مـانـدگـارى احکام ناگزیـر خـواهان و خـواستار حکـومت و ولایتـى است کـه اجـرا و نگهدارى و پاسـدارى از آنها را به عهده بگیرد. اجـراى احـکـام بـدون حکـومت امکان نـدارد; چرا که سبب هرج ومرج مى شـود. جـداى از ایـن دلـیـل حـفظ نظام اسلامى و حفظ مرزها از تهاجـم و تـجـاوز تـجاوزگران نیز از امـور لازمـى است که بـدون تشکیل حکـومت امکـان ندارد.21 5. امـام از روایـاتـى که پـاره اى از آنها را دلیل بـر نفــوذ فتـوا یـا قـضـاوت فـقها مـى دانـد مشـروعیت حکـومت اسلامـى را استنباط مـى کـنـد و بـر ایـن بـاور است: مفاهیـم بیـش تر ایـن روایـات بیـانگـر نیـابت ولایـى در قلمـرو گستـرده اند. امـام بـا بهره گیـرى از تعبیـراتـى چـون: (الفقهاء امنــــاء الـرسل)22 (الـلهم ارحـم خلفـائى)23 (الفقهاء حصـون الاسلام)24 (انـى قـد جعلته عـلـیـکـم حـکمـا)25 و (ان العلمـاء ورثه الانبیـا)26 که در روایـات آمـده انـد بـایـستگـى ولایت فقیه در سطح اداره جـامعه و سـرپـرستـى حـکـومت را روا مـى شمارد و ایـن درحالى است که از فقهاى پیشین کـم تر کسى به چنیـن استنباطهایى دست یافته است. امام در کتاب البیع مى نویسد:(اسـلام هـمـان حـکـومت است در همه شـوون آن و احکـام شــــرعى قـوانیـن اسـلام هستند و احکام جلوه اى از جلوه هاى حکومت و حتى مطلـوبهاى بـالـفرض هستند و از وسائلـى هستنـد که در جهت اجراى حکومت و بسط عـدالـت بـه کـار گـرفته مى شوند. پـس ایـن که فقیه دژ اسلام است مـعـنایـى نـدارد جز ایـن که او سرپرست اسلام است همچنان که پیامر و ائمه(ع) سرپرست اسلام بـوده اند در همه امـور حکـومتـى.)27 امـام در ولایـت فـقـیه پـس از بیان مستدل درباره بایستگـى حکـومت اسـلامـى بـه پـیـشینه تاریخـى انحراف از ایـن اصل که به عصـر بنى امـیـه بـاز مـى گـردد و در دوران بنـى عباس ادامه مى یابـد اشاره مـى کـند و یادآور مـى شـود: روش آنها در حکومت روشى ضد اسلامى و بـه صـورت نظامهاى حاکـم بر ایران روم و مصر بـود و در دورانهاى بـعـد نـیـز هـمان اشکال غیر اسلامـى ادامه یافت. امام تاکیـد مـى کـنـد: عقل و شـرع بـر قیام بـراى دگرگـون کردن چنیـن حکـومتـى حکـم مى کـنند. در انقلاب سیاسى مى بایـد تا افزون بر پیـش گیرى از حکـومت طاغوت زمینه را بـراى حکـومت اسلامى پدید آورد. امـام در بـخشى از کتاب ولایت فقیه فرق بیـن حکومت اسلامـى با دیگر حـکـومـتها را برشمرده است و حکـومت اسلامـى را مشـروط به قـانـونهاى اسـلام مـى دانـد و وظـیفه قـوه مقننه و مجالـس قانـونگذارى برنامه ریـزى بـراى وزارتـخانه هاى گوناگون و تشکیلات حکومت در چهارچـوب احـکـام اسـلامـى اسـت و در ویـژگیهاى زمامـدار و رهبـرى افزون بـر ویـژگـیهاى عامه: عدل و تـدبیـر علـم به قـانـون و عدالت را نیز از ویژگیهاى بــایسته مى شمارد. قـلمرو کارى و حـوزه اختیار ولى فقیه: مهم تریـن بخـش دیـدگـاه امـام خـمـینـى درمـوضـوع حکـومت آن بخشـى است که به روشنگرى حـوزه اختیار ولـى فقیه مى پردازد و احکام حکـومتـى بر اسـاس مصلحت را بـر احکـام اولـیـه و ثـانـویـه در هـنگــــام بـرخـوردهـا و نـاسـازگـاریها پیـش مى دارد. امـام حـوزه اختیار ولـى فقیه را بسان حـوزه اختیار پیامبر(ص) و ائمه گستـرده مى دانـد و مى نویسند: (بـراى فـقیه همه آنچه بـراى معصـوم ثابت بـوده ثابت است مگر آن کـه دلـیل قـائم شـود که اختیارات آنها از جهت ولایت و سلطنت آنها نـیست بلکه مـربـوط به جهات شخصـى آنـان و به جهت شـرافت آنـان بـوده اسـت و یا آن که اگـر چه دلیل دلالت مـى کنـد که فلان اختیار از جهت شـوون حـکـومتـى بـراى معصـوم ثابت است اما بـا ایـن حال اختصاص به امـام مـعصـوم دارد و از آن نقدى نمـى شـود همان طـور که ایـن مطلب درجـهـاد غیر دفاعى مشهور است گرچه در آن نیز بحث و تـامل راه دارد و امکان تسـرى آن به غیـر معصـوم هست.)28 بـارى امـام فـرق نـهـادن بیـن حکومتى رسول الله و ولى فقیه را نـاخـردمـندانه مـى داند;29 زیرا ولایت فقیه بـى گمان شعبه اى از ولایت رسول خداست. الگویابى از مسائل مهمى که در این مرحله وجود داشت یافتـن و ارائه نمونه تـاریخـى حکـومت اسلامـى بـود. مطالعه آثار نـوشتارى و گفتارهاى امام خـمینى نشان مى دهد که از نظر ایشان حکومت اسلامى در طـول تاریخ تـمـدن اسـلامـى از عـمر کوتاهى برخوردار بـوده است.30 به جز چنـد سـالـى در زمـان پـیـغـمـبـر اسـلام(ص) و در حـکــــومت بسیار کـوتاه امـیـرالـمـومـنـین(ع) جریان نداشته است.31 ایـن بـود که استناد حـکـومـت اسـلامـى را مشى حکومتى رسول اکرم(ص) و حکومت امام على معرفى مى کرد.32 امام خمینـى عامل بیگـانگـى مسلمـانـان را از حکـومت اسلامـى و مهجـورى ایـن نـظـام مقدس ناآگاهى مسلمانان از مصالح خود و در سده هاى واپـسـیـن دسیسه هاى استعمارگران مـى دانست. ایشان در پژوهشهاى ژرف و طـولانى خود به این نتیجه رسیده بود: ایـن پدیده شـوم از آن روزهـایـى در جـهـان اسلام آغاز شد که به گوناگونى زوایاى اسلام توجه نشد.33 ایـن بـود که در 22 مهرمـاه 1357 همزمـان بـا اوج گیـرى انقلاب الهى ایـران در سخنـرانـى خـود به ایـن نکته اشـاره کـــــرد: (در قـرنـهـاى سـابق یک دسته متکلمیـن بـوده انـد که اینها روى فهم تـکـلـم خـودشان روى فهم ادراک خـودشـان اسلام را آن طـور تـوجیه مـى کـردنـد کـه خـودشان فهمیده بـودنـد. یک دسته فلاسفه بـودند که روى فـلسفه اى که آنها مى دانستند اسلام را به صـورت یک فلسفه ادراک مـى کـردنـد خیال مى کردند که مکتب فلسفـى است. یک دسته عرفا و ایـن طـایـفه بـودند که اسلام را به فهم عرفانـى تـوجیه مـى کـردنـد و اسـلام را کـانـه یـک مـکـتـب عرفـانـى مـى دانستد تا ایـن زمانهاى آخر... که اسلام را یک مکتب مادى تصـور کردند.)34 زنده کردن همه زوایاى اسلام وقتى ممکـن مى شـود که در عرصه جامعه حـضـور یابد و در همه زوایاى زندگـى فردى و اجتماعى به کـار بیفتـد و احکـام آن یک به یک اجـرا شود. امـام با تـوجه به این حقیقت بـود که در طول چندیـن دهه مبارزه به کـم تر از پـویایى حکـومت اسلامى بسنده نکرد. با تلاش بسیار و شبـان و روزان حـقـایق را روشـن سـاخت که دور نماى حکـومت الهى اسلام در عـروق مـلـت ریـشـه دوانـد و زنگـار دلها پـاک شــد و خردها تـوانایى درنـگ یـافتند و این نظام مقدس براى مبارزیـن و خـرد ورزان درخـور فهم و عامل فخـر شـد. حـکـومـت اسـلامـى براى امام حکـومت قانـون35 مظهر عدالت حقیقى و بـرخـوردارى از نـعـمتهاى الهـى 36 مـــانعى بـراى خیــانت غارتگـرى و هـرج و مـرج37 بـود و دولـتـهـاى اسـتـبــــدادى در باور امام در ناسازگارى آشکار بـا حکـومت اسلامـى بـودنـد.38. ب. حـکـومت اسلامى در عینیت جامعه: پـس از پیـروزى انقلاب اسلامـى در پـرتو آمـوزه هاى اسلام تـوجهات حضرت حق و پشتیبانى بى دریغ مردم و رهـبرى خردمندانه امام خمینى در 22 بهمـن 1357 زمان آن رسیده بـود کـه اندیشه حکومت اسلامى جامه عمل بپـوشد و باورها و انـدیشه هـاى مـربـوط به حکـومت اسلامـى و ولایت فقیه که در طـول قرنهاى گذشته مـورد گـفـت وگـو قـرار گـرفته بـود در قالب یک نظام سیاسى تبلور یابد. امام خمینـى بر اساس خـواست عمـومـى ملت ایران و برابـر اصـول قانـون اسـاسـى نظام اسلامـى در نقـش رهبر انقلاب ولایت و هدایت جامعه را بـر عهده گرفت. او مشـى سیاسـى را دنبال کرد تا چشـم از جهان فـرو بـسـت. در طـول ایـن مـدت زوایاى نـاپیـدایـى از سیستم حکومت اسلامى روشـن شد که خود به پژوهش مستقلى نیاز دارد. بـى گـمـان یـکـى از مـواردى که در طـول انقلاب امـام به گـونه روشـن نـظـرخـود را دربـاره مشروعیت و حوزه اختیار حکومت اسلامى اظهار داشـت مـربـوط مى شـود به پاسخ نامه رئیـس جمهور در 16 دى ماه سال 1364. امـام در ایـن نـامـه دربـاره حـوزه اختیـار و قلمـرو کـــارى حکومت اسلامى اظهار داشت: (حـکـومت که شعبه اى از ولایت مطلقه رسـول الله صلــــى الله و علیه وآلـه وسلـم است یکى از احکام اولیه اسلام است و مقدم بر تمـامـى احـکـام فـرعیه حتـى نمـاز و روزه و حج است. حـاکـــم مى تـواند مسجد یـا مـنـزلى را که در مسیر خیابان است خراب کند و پـول منزل را بـه صـاحبـش رد کند. حاکـم مى تواند مساجد را در موقع لزوم تعطیل کـنـد و مسجدى که ضرار باشد در صـورتى که رفع بدون تخریب نشـود خـراب کـند. حکومت مى تـواند قراردادهاى شرعى را که خـود بـا مـردم بـسـته است هـر مـوقع آن قـرارداد مخالف مصالح کشـور و اسلام باشد یـک جـانـبـه لـغو کند و مى تـواند هر امرى را چه عبادى و یاغیر عـبادى است که جـریان آن مخالف مصالح اسلام است از آن مادامـى که چـنـیـن اسـت جلـوگیرى کند. حکـومت مى تـواند از حج که از فرایض مـهـم الـهـى اسـت در مـواقعى که مخـالف صلاح کشـور اسلامـى دانست مـوقتـا جلـوگیـرى کنــــد.)39 بـیان و بنان امام و سیره عملـى ایشان در بـرخـورد با قـدرتهاى شرق و غرب و اهتمام به استقلال و آزادى و احیاى ارزشهاى اسلامـى مسیر حـکـومـت را نشان مـى داد و راههاى نارفته آینده را پرتـو افشانى مى کرد. امـام در عمل نشـان داد که جهت گیـرى اقتصاد اسلامـى در راستـاى حفظ منابع محـرومان و گستـرش مشارکت عمـومـى آنان است و مبارزه اسلام با زرانـدوزان بـزرگ تریـن هـدیه و بشارت آزادى انسان از اسـارت فقـر و تهیـدستـى به شمـار مـى رود: (صاحبان مال و منال در حکـومت اسلام هیچ امتیاز و بـرتـریـى از ایـن جـهت بـر فقـرا نـدارنـد و ابـدا اولـویتـى به آنـان تعلق نمى گیرد.)40 یادآور شد: (ثـروتـمـنـدان هـرگـز به خاطر تمکـن مالى خـود نباید در حکومت و حـکمرانان و اداره کنندگان کشـور اسلامـى نفـوذ کنند و مال و ثـروت خـود را بـهـانـه فـخـرفـروشـى و مباهات قرار دهنـد و به فقـرا و مـسـتـمـنـدان و زحـمـتـکشان افکار و خواسته هاى خـود را تحمیل کنند.)41 امـام بـهاى بیـش تر را در حکـومت اسلامـى از آن کسانى دانست که از تـقواى فزون ترى برخوردار باشند.42 اجرا و برنامه ریزى ایـن مهم را از وظـیفه ها و کارهاى مهم همه مـدیـران و کـارگزاران و رهبـران و روحـانیـان به شمارى آورد: (بـا فـقرا و مستمنـدان و پابرهنه ها بیـش تر حشر و نشر و جلسه و مـراوده و معارفه و رفـاقت داشته بـاشنـد تـا متمکنیـــن و مرفهین.) در کـنـار مـسـتـمنـدان و پـابـرهنه ها بـودن و خـود را در عرض آنان دانـسـتـن را افـتـخار بزرگـى مـى دانست که بهره دوستـان خدا شده است.43 امـام در آمیختگـى رفت و آمـد و حشـر و نشـر بـا اغنیـــــا و ثروتمندان را نـاسازگار با سیره و روش انبیا و امیرالمومنیـن و معصـومـان(ع) مـى دانست44 و سـاده زیستـى را به همگـان بخصـوص روحانیت سفارش مى کرد.45 امام کم کـم همه انگیزه هاى وحشت جامعه اسلامـى را از میان برد و نـشـسـتـهـاى طاغوتـى را سرکوب کرد و حکـومتها را خدمتگزاران ملت خـوانـد46 و سـلامت یک کشـور را در ایـن دید که میان دستگاه حاکمه بـا مـلت تفاهـم وجـوده داشته باشـد.47 سرانجام فلاکت بار حکـام جـور و غیـر مـردمـى را درس عبـرت خـواند.48 او به همه هشدار دارد: (در حـکـومت اسلامـى همه مـردم از ایـن به بعد از خـودشــــان بترسند نـه ازحـکـومت ازخـودشان بترسند که مبادا خلاف بکنند . حکومت عدل از خلافها جـلـوگـیرى مى کنـد جزا مـى دهد. ما از خودمان باید بترسیم که خلاف بکنیـم و الا حکومت اسلام خلاف نخـواهد کرد.)49 امـام احـکـام قـضایى حکـومتـى و سیاسـى اسلام را احیا کـرد. شنـاخت درسـت حـکـومت و جـامعه را مهم دانست تـــا نظام بتـوانـد بـراسـاس آن بـه سـود مـسلمـانان بـرنامه ریزى کنـد و اجتهاد مصطلح در حـوزه هـا را کـافـى نــــدانست و اظهار داشت: (یـک فـرد اگـر اعـلـم در علـوم معهود حـوزه هـا بـاشـد ولــى نتواند مـصـلـحت جامعه را تشخیص دهد و یا نتـواند افراد صالح و مفید را از افـراد نـاصـالح تشخیص دهد و به طـور کلـى در زمینه اجتماعى و سـیـاسـى فـاقـد بینش صحیح و قدرت تصمیـم گیرى باشد ایـن فرد در مـسائل اجتماعى و حکـومتـى مجتهد نیست و نمى تـواند زمام جامعه را به دست گیرد.)50 و یادآور شد: (در حـکـومـت اسـلامـى همیشه بـایـد بـاب اجتهاد بـاز بـاشـد و طبیعت انـقلاب و نظام همـواره اقتضا مـى کنـد که نظرات اجتماعى ـ فقهى در زمـینه هاى مختلف ولـو مخالف با یکـدیگر آزادانه عرضه شـود و کسـى تـوان و حق جلـوگیـرى از آن را ندارد.)51 ج. حکـومت اسلامـى در وصیت سیـاسـى الهى امـــام: وصیت در مفهوم حقـوقـى از حـق دسـت یـازى حـکـایـت مـى کنـد که شخص به طـــور مستقیـم یا با واسـطـه پـس از مـرگ در میراث مادى خود مى تواند داشته باشد و مـوصـى از ایـن راه دست یازیها و حق استفاده زمان حیـات خـود را به حـق اسـتفـاده و دست یـازى بعد از مـرگ مـــى پیـونـدانـد و دامنه آن به داراییهایـى که فـرد از خـود به جاى گذارده محدود مى شـود. ولى در مـفـهـوم الهى و سیاسى آن موضوع وصیت فـراتر از پیـونـدهاى اشخاص اسـت و از قـلـمـرو گستـرده و اجتماعى ترى برخـوردار است و سرمایه هـاى مـعـنـوى مـوصى را در بر مى گیرد و از درنگ و درایت بیش ترى حـکـایـت مى کند. به همیـن دلیل بیش تر ایـن گونه وصیتها از سوى چهره هاى برجسته معنوى و زمـامـداران بـرجسته صـورت گـرفته است. در اسـلام وصیت الهى ــ سیاسـى از زمـان پیـامبـر رواج داشته است و مـنـابـع خـبـرى و روایى سرشار ازایـن گونه وصیتهایند. بخش مهم عـهـدنامه ها نیز در ردیف وصایاى سیاسـى قراردارنـد. عهدنامه هاى حـضـرت علـى(ع) به مالک اشتر نخعى و محمد بـن ابـى بکر از بخشهاى عمده وصایاى سیاسـى امـام(ع) شمـرده مـى شـونـد. ایـن سـنـت بـعدها در میان متفکـران و زمامـداران مسلمان ادامه یـافـت و تـا عـصـر حاضـر دوام آورد. وصیت نامه عطار نیشابـورى52 وصـیـت نـامـه مـلاعلـى بـن ملامحمـد طـالقـانـى وصیت نامه علاء الـدوله سمنانـى و علامه مجلسى53 همه از ایـن مقـوله اند. وصیت در هر دو معنى خـود از صبغه دینـى بـرخـوردار است و در هزاره هـاى گذشته جزو احکــام شنـاخته شـده ادیـان ابـراهیمـى شمـرده مـى شده است. جـایگاه ویژه وصیت در نظام ارزشـى اسلام سبب شـد در فقه و کلام و عـرفان مـورد تـوجه و تامل قـرار گیرد و امام خمینـى بـدون تـردیـد در میـان فقها متکلمان و عرفـا از انگشت شمـارتـریـن افرادى است که وصـیـت نـامـه سیاسـى از خـود به یادگار گذاشت و با این عمل خـود چـنـیـن سنت دیریـن و سازنده را میان متفکران و چهره هاى سیاسى زنده ساخت. امـام خـمـیـنـى با وصیت نامه سیاسـى الهى خـود به حضـور میان امت ادامـه مـى دهـد و اجـراى آن در هـمه حـوزه هـاى انقلاب به دوران امـام خمینـى دوام مـى بخشـد دورانـى که دشمنـان بــا ارتحـال امـام آن را خـاتمه یـافته مـى پنـداشتند. امـام در وصـیـت الـهـى خـود چنانکه رسـم رهبـران سیاسـى است به آرزوهـاى انـجـام نـشـدنـى نـپـرداخته است. او به عنـوان یک رهبر فـرهـیـخـتـه و فرزانه روى نکته هایـى انگشت گذاشته و از مقـوله هـایـى سـخـن رانـده که امکان پیاده شـدن آنها مـى رود. آن عزیز سـخنـى فراتـر از حـدومرز تـوانائیهاى یک ملت به میان نیـاورده است. بـراى او وضـع خـوشـایـنـد رفـع نـاهنجـاریهاى معنـوى فـرهنگـى اقـتـصـادى و سـیـاسـى جـامعه به انـــدازه توانائیها و کششهاى مردم اسـت و هـمـیـن رمز مهر و علاقه باطنى مـردم به اوست. او از بـاطـن مـردم و از تـوانـایـیـهـاى آنـان سخـن مـى رانـد. وصیت امام در یک کـلـمه زبان معنـوى و فـرهنگ بـرومنـد تـوده هاست و بـا منظومه فکـرى مـردم همنـوایـى دارد. وصـیـت سـیـاسـى الـهى امـام آخـریـن نگـارش و یکـى از پـرتیراژتریـن کـتـابهاى تاریخ مطبـوعات ایران است که نزدیک به دو میلیـون نسخه از آن چـاپ و به زبانهاى بیـن الملـى تـرجمه و نشر یافته است. اگـر حـجـم ایـن وصـیـت و وصیت نامه شـرعى امام را باهـم مقایسه کنیـم خـواهـیـم دیـد کـه امام چقـدر به وصیت شـرعى خـود در برابـر وصیت سـیـاسـى کـه به مصالح امت اسلامـى مربـوط مى شـود کـم اهمیت داده اسـت. وصـیـت سـیاسى الهى امام در واقع بخـش پایانـى کتاب (ولایت فـقـیـه) و کامل کننـده نظریه با ارزش حکـومت اسلامى است که قرنها مورد تـوجه ارباب نظر بـوده است. وصـیـت نـامه سیاسى الهى امام در حقیقت آخریـن سفارشهاى ایشان بـراى کـامل کردن و پاسدارى از حکـومت اسلامـى به عنـوان یک امانت الـهـى است که آثار حیات بخـش و معنـوى آن به مـرزهاى ایران محـدود نـمـى شـود. اندیشه جهانى امام خمینـى همه ملتهاى محـروم جهان را در بـر مـى گـیـرد. او اسطـوره مبارزانـى چـون: گاندى نهرو لنین مـائـو و هوشى میـن را شکست و الگوى مبارزى را به تصـویر کشید که در جهان مقاومت ملتها هرگز سابقه نداشته است. امـام خمینى در وصیت سیاسى ـ الهى خـود در دو مقام بحث مى کند: الـف. انـقـلاب اسـلامـى ایـران یک رویـداد الهى و غیـرقابل قیاس بـا انـقـلابـهاى دیگـر است. ایـن انقلاب بزرگ و شکـوهمنـــد در (پیدایـش) (چـگـونـگـى مـبارزه) و (انگیزه) از نهضتهاى برجسته دیگر جهان مـتـمایز است و به ایـن دید بـراى مطالعه آن نبایـد از همان عینکـى اسـتفاده کـرد که در مطـالعه انقلابهاى دیگـر به کار گرفته مى شود. خود به خـود انقلاب اسلامى ایران درجست وجـوى تاسیـس نظامـى است که از نـظـر مـاهـوى بـا نـظامهاى دیگـر به طور کامل و بنیادى فرق دارد. ب. آسـیـب شـنـاسـى حـکـومت اسلامى. فرقهاى ماهـوى انقلاب اسلامـى با انـقـلابـهـاى دیگـر: حکومت اسلامـى بسان هیچ یک از حکـومتهاى موجود نـیـسـت در مثل (استبدادى) نیست تا رئیـس دولت مستبد و خـودراى بـاشـد مال و جان مـردم را به بازى بگیـرد و در آن به دلخـواه دخل و تـصـرف کـنـد و هـر کـس را اراده اش تعلق گــرفت بکشـد و هـر کـس را خـواسـت انعام کنـد.54 فـرقـش با حکـومتهاى مشروطه سلطنتـى و جمهورى در ایـن اسـت کـه: در حـکـومـت اسلامى اختیار قانـونگذارى از آن خـداونـد مـتـعـال است.55 خـدا مقـام حکـومت و ولایت بـر مردم را به امـام مـعـصـوم اعطا کرده و امام هـم فقیه واجـد شـرایط را گمارده اسـت و پـیـروى از او در واقع پیروى از امام معصـوم است و مخالفت بـا او مخالفت با امام و به منزله انکـار ولایت تشـریعى الهى است. پـس حکومت اسلام چیزى جز حکـومت قانـون نیست56 و زمامـدار باید علم به قوانین داشته باشد.57 در انـدیـشـه امـام خـمـیـنـى مـاهیت انقلاب اسلامـى ایـران بـا همه انـقـلابـهـا در پـیـدایـش چگـونگـى مبارزه و انگیزه فـرق دارد.58 پـیـدایـش انـقلاب اسلامـى را بـایـد (در تاییـدات غیبـى الهى)59 جست. اگـر دسـت تـواناى خـداوند نبـود امکان نداشت بر خلاف کمـى جمعیت تـفـرقـه افکنیهاى قلـم و زبـــــان بمزدان در مطبـوعات و سخنـرانیها و مـجالـس ضد اسلامـى و ضـد ملـى مـراکز عیاشـى فحشا قمار و مسکرات و مـواد مـخـدر وضـع دانشگاهها و مـراکز آمـوزشـى انزواى روحـانیت ملت به صـورت یکپـارچه قیام کننـد.60 (... رمـز بـقـاى انـقـلاب اسلامـى همان رمز پیروزى آن است و رمز پـیـروزى را ملت مـى دانـد و نسلهاى آینـده در تاریخ خواهند خـواند کـه دو رکـن اصلـى آن عبارتند از: داشتـن انگیزه الهى و مقصد عالـى حـکـومت اسلامى و اجتماع ملت در سراسر کشـور بـا وحـدت کلمه61 و بـا همـان انگیزه و مقصـد.) بـه ایـن گـونـه است که امـام پیـدایـش انقلاب را بـا دو عنصـر; یعنـى کیفیت مبـارزه و انگیزه آن مـرتبط مـى داند: کـیفیت مبـارزه را ملت از مکتب اسلام آمـوخته انـد و به همیـــن دلیل دشـمـنـان اسلام را هدف قرار داده اند و مى کـوشند ملتها بخصـوص مـلـت ایـران را از اسـلام مایوس کنند.62 چـون دشمنان به خـوبـى مى دانـنـد کـه توحید کلمه امت اسلامـى از کلمه تـوحیـد سربرمى آورد بـنابرایـن کسـى نمـى تـواند مقربه شعار لا اله الا الله; یعنـى کلمه تـوحـیـد بـاشـد و نـسبت به مسلمـانان دیگـر بـى تفاوت و با آنان تـوحید کلمه نداشته باشد. اساس تشکل امت و حدت است و اساس وحـدت یـک انـگـیـزه الـهى; یعنـى بـدون داشتـن انگیزه الهى نمـى تـوان به وحـدت دسـت یـافت و زیـر ســایه درخت تناور تـوحید نشست و از ثمرات حـیـات بـخـش آن بـرخـوردار شـد. با یاد خدا به سـوى خودشناسـى و خـودکفایـى در همه ابعادش باید پیش رفت.63 عـنـاصـر مـهـم حکومت اسلامى: عناصر مهمى که استخـوان بندى حکومت اسـلامـى را بـه وجـود مـى آورنـد و مـورد تـوجه امام بـویژه در وصیت سـیـاسـى ـ الهى ایشان قـرارگرفته اند عبارتنـد از: ملت رهبـر و شـوراى رهبـرى و قـواى سه گـانه. بـا ایـن حـال امـام سفـارشهاى مهم و سـازنـده اى بـه هـمه مسلمـانـان و مستضعفــان جهان و حتـى گروهها و اشـخـاص مـخـالـف نظام دارد و ایـن خـود از سعه صـدر و چشـم انـداز گستـرده ایشـان حکـایت مـى کند. 1. مـلـت: امـام سعادت واقعى جــــامعه را در تکـامل روحـــى و تـواناساز مـعنـوى ملت مـى بیند و در ایـن راستا اراده مردم را بیـش تر از هر عـامـل دیگر دخیل مى داند. او نفـى نمى کند که با رهبرى درست مى تـوان مـردم را هـوشیار و خردمند کرد ولـى تنها اراده رهبـرى را کـافـى نـمـى دانـد امام بـا ایـن که همه تلاش خـود را بـراى رشـد و تـرقـى مـادى و معنـوى ملت ایـران به کار بست ولـى هرگز اثرگذارى تـلاش و اراده مـردم را در پـیـدایـش و تـکـامـل انـقلاب نادیده نـانـگـاشت. او پیروزى انقلاب اسلامـى و استوارى و پابرجایى حکومت الـهى اسلام را نتیجه جهاد عظیـم مردم مـى دانـد.64 بها و ارزشـى که امـام بـه مـلـت مـى داد سـبــب شـد مردم در سایه رهبرى ایشان اسـتعدادهاى نهان خـود را بروز دهنـد اعتمـاد به نفـس پیـدا کننـد و بـا دیـدن خـلــوص عمل و شجـاعت و حکمت رهبـر خـود به کنـش اجتمـاعى روى آورنــد ارزش مـکتب اسلام را در جریان عمل پى ببرند و با آن پیـوندى ناگسستنى داشته باشند و در پرتـو تعالیـم الهى ایـن مکتب و رهـبـرى امام امت در همه عرصه هاى داد وستـد اجتماعى به ایثار و فـداکـارى بـپـردازنـد تا جایـى که امام به شاگـردان مکتب خـود و تـربیت شدگان مدرسه انقلاب فخر مى فروخت و به وجـود آنان مباهات مـى و رزیـد. ایـن است که در بخشـى از وصیت خـود مـى نـویسـد: (اسـلام باید افتخار کند که چنیـن فرزنـدانـى تربیت نمـوده و ما همه مفتخـریـم که در چنیـن عصـرى و در پیشگـاه چنیـن ملتـى مـى باشیـم.)65 امـام خمینـى معتقد بـود اسلام در میان ضعیفان پیدا شـده است: (از مـیان گـدایـان مـدینه و مکه) انبیـا هـم اشـراف نبـودنـد آنـان نیز از مـیـان ضـعفـا و طـرفـدار همــانها نیز بودند.66 ایـن است که امام در مـیـان اقـشـار مـختلف ملت بیـش از همه به محـرومان و تـوده هاى زحـمـت کـش ارزش قـایل بـود و آنان را (نور چشـم) و (ولى نعمت) همه مـى خـوانـد67 و جـمـهورى اسلامى را ره آورد فـداکاریهاى آنان مـى دانـسـت.68 دوسـت داشـت هـمـه افـراد مـلـت را در رفـاه و آسـایـش بـبینـد.69 سفـــارش مـى کرد:هیچ گاه سلاح مبارزه با ظلـم و استکبار و اسـتـضـعـاف را بـر زمـیـن نـگـذاریـد.70 به مجلـس و دولت و دست انـدرکـــاران سفارش مـى کند: (قـدر ملت را بـداننـد و در خـدمتگزارى به آنان بـویژه مستضعفان و مـحـرومـان و ستمـدیدگان فروگذارى نکنند... ما براى احقاق حقـوق فقرا در جـوامع بشرى تا آخریـن قطره خـون دفاع خواهیـم کرد.)71 او بـه خـوبـى دریـافته بود: مرفهیـن بى درد نه تنها به دنبال دگـرگـونـى در جـامعه نیستنـد بلکه بـا تمـام وجـود بـا هـر حـرکت حق گـرایـانه و عدالت طلبـانه اى که بخـواهد بنیانهاى تفکر طاغوتى را سـسـت و پـایـه هاى حکومت عدل اسلامـى را استـوار سـازد مخـالفت مـى کنند. امـام واژه مـستکبریـن را بـر حکـومتها پادشاهان و قـدرتهایـى اطلاق مـى کـنـد که براى اعمال سلطه بـر مردم ضعیف و محـروم تلاش مـى کنند و از نـظر ایشان مستکبران قطب مخالف مستضعفان هستند و مکتبهاى الـهـى در طـول تـاریـخ بـه حـمـایت از مستضعفــــان و براى سـرکـوبـى مـسـتکبران برخاسته انـد. مستکبران بـرخلاف دارا بـودن قدرت و ابهت ظاهرى از درون به شدت پوسیده و پـوشالى اند و مستضعفان باید با ادامـه جـهـاد و مـبارزه زمیـن را از لـوث وجـود ایـن دشمـان خـدا و انسـان پـاک کنند. نقـش اثرگذار و انسان ساز اسلام در تعالـى ملت براى امام بیـش از هـر کـس دیـگـر شـناخته شده بـود. از ایـن روى از مردم مـى خواهد نـعمت حکومت اسلامى را همچـون عزیزتریـن امور قدر بدانند و از آن پـاسـدارى کـنـنـد و در راه آن که امانت بزرگ خـداوندى است کـوشـش کـنـنـد و از مـشـکـلاتـى کـه در ایـن صـراط مستقیـم پیش مى آید نهراسند.72 بـه آنـان تـوصـیه مى کند نسبت به مسوولیتهاى خـود حساس باشند و کـارهـایـى که بر عهده دارند برابر قاعده ها و ترازهاى اسلامـى و قانون اساسى انجام دهند: (در تـعییـن رئیـس جمهورى اسلامـى مشـورت کـرده و بـا علمـــا و روحانیون بـا تـقـوا و متعهد جمهورى اسلامى نیز مشـورت نموده و توجه داشته بـاشند رئیـس جمهور و وکلاى مجلـس از طبقه اى باشند که محرومیت و مـظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمـس نموده و در فکر آنان بـاشـنـد نه از سرمایه داران و زمیـن خـواران و صـدرنشینـان مـرفه و غـرق در لـذات و شـهـوات کـه تـلـخــــــى مـحرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمـى تـوانند بفهمند.)73 و از همه ملت مى خـواهد که هر کـس به مقدار تـوان و حیطه نفوذش در خدمت اسلام و میهن باشد.74 او در همان حال که در طـول وصیت خـود روزگار سیاه و پـرادبـار پیـش از انـقلاب را در اذهان مجسـم مـى کند دورنمایـى از آینـده مطمئن و نـویـد بخـش را در پیـش روى ملت مـى نمـایـاند. 2. رهـبـر و شـوراى رهبـرى: ولایت فقیه به عنـــــوان تنها وجه مشروعیت حکومت در عصر غیبت از اصول بنیادیـن حکومت اسلامى است. در سیستـم حکـومت اسلامى رهبر نسبت به دیگران هیچ امتیاز شخصى ندارد[) .رهبر و شـوراى رهبرى باید] خـود را وقف خدمت به اسلام و جمهورى اسـلامـى و محـرومـان و مستضعفـان بنمـاینـد و گمـــان ننماینـد که رهبرى فـى نفسه بـراى آنان تحفه است و مقام والائى بلکه وظیفه سنگیـن و خطـرنـاکـى است که لغزش در آن اگـر خــداى نخواسته با هواى نفـس باشد نـنگ ابدى در ایـن دنیا و آتـش غضب خـداى قهار را در جهان دیگـر در پـى دارد.)75 3. قـواى سه گانه: در حکومت اسلامى تقسیـم کار نهادها و جدا بودن قـوا در حـکـومـت اسـلامـى: به مقننه قضـائیه و اجـــرائیه یک اصل پـذیـرفـته شـده است و امـام دربـاره هـر یک از ایـن قـوا سفارشهایى دارد: الف. قوه مقننه: در اندیشه امام قـوه مقننه که قانـونهایى کلى و بـایـسـتـه اجراى نظام اسلامى را وضع مـى کنـد از جایگاه ویژه اى بـرخـوردار اسـت و با ر اصلـى بر دوش نمایندگانـى است که با تـوجه بـه مـیـزان تـعـهـدشـان باید برگزیده شـونـد امام ضمـن اشاره به آسـیب‌هاى غم انگیزى که اسلام و ایران از مجلـس شـوراى غیـرصـالح پـس از مـشـروطه تـا عصـررژیـم ننگیـن پهلــوى و نیز نماینـدگان ناشایسته و نـوکـرماب دیده است یکـى از برجستگیها و امتیازهـاى ایـن قـوه را در نـظـام اسـلامـى انتخـابـى بـودن نمایندگان مجلـس شـوراى اسلامى مـى دانـد که بدون دخالت دولت و خانهاى ولایات به مجلـس شـوراى اسلامـى راه مـى یـابـند. امام از همه مردم مـى خـواهد تا با اراده قـوى و خـلـل نـاپـذیر در هر دوره انتخابات شرکت کنند و به کانـدیـدهاى مـتـعـهـد به اسلام و جمهورى اسلامى راى دهند.76 از نمایندگان مى خـواهد با کمال حسـن نیت و بـرادرى با هـم مجلسان خـود رفتار کننـد و هـمـه کـوشـا بـاشند که قانـونها: اسلامـى و از مسیر اسلام منحرف نـبـاشد و از (قـوانیـن مخالف با شرع مطهر) و (قانـون اساسى) بدون هیچ ملاحظه اى جلوگیرى کنند.77 (بـه ضروریات کشـور که گاهى با احکام ثانوى و گـاهـى به ولایت فقیه بـایـد اجـرا شـود تـوجه نمـاینـــد.)78 و از نـفـوذ (عناصـر منحـرف) که با (دسیسه و بازى سیاسـى وکالت خـود را به مـردم تحمیل)79 مـى کننـد جلـو بگیـرند. ادامه دارد/
سایت شارح

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

پر بازدیدترین ها

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
Powered by TayaCMS