دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

همگام با حضرت زینب(س) (بخش اول)

No image
همگام با حضرت زینب(س) (بخش اول)

حضرت زينب (س)، كربلا، عزت نفس

دكتر سيدجعفر شهيدي

شیخ مفید فرزندان علی علیه‌السلام را از فاطمه چنین می‌شمارد: حسن و حسین و زینب کبری و زینب صغری که کنیه او ام‌کلثوم است.4 به احتمال قوی تولد زینب(ع) در ششمین سال از هجرت پیغمبر(ص) بوده است. اگر این احتمال درست باشد، وی از آن روز که پیرامون خود را نگریسته و با محیط زندگانی آشنا شده، با مصیبت و فاجعه رو برو بوده است. مرگ پیغمبر(ص) در پنج سالگی او و حادثه‌های رقت‌انگیزی که در آن روز، درون و برون خانه وی رخ داد. سپس بیماری مادرش، ناله‌ها و اشکهای وی در مصیبت پدر و شکوفه‌هائی که از ستمها و رنجها داشت، و سرانجام مرگ وی و دلخراش‌تر از آن،هاله‌ای از ترس و پنهان‌کاری که گروه کوچک مصیبت‌زده را فرا گرفت.

گویا طفلان هم رخصت نداشتند بانگ شیون را بلند کنند، مبادا همسایگان بشنوند و خبر به گوش این و آن برسد و بر جنازه زهرا(ع) حاضر شوند و سفارش دختر پیغمبر عملی نگردد. تقدیر الهی تربیت مادر و دختر را همانند خواسته بود. او نیز باید دوره‌های سخت آزمایش را یکی پس از دیگری بگذراند و برای تحمل روزهای دشوارتر و مصیبت بارتر آماده شود.

چون به سن رشد رسید، عبدالله پسر جعفر بن ابی طالب وی را به زنی گرفت. عبدالله از تولد یافتگان حبشه است و کسی است که پیغمبر(ص) درباره او دعای خیر فرموده است. همه نویسندگان سیره او را به بزرگواری و عزت نفس و مخصوصا بخشش فراوان ستوده‌اند. زینب از عبدالله صاحب فرزندانی شد. مصعب زبیری فرزندان او را سه پسر و یک دختر نوشته است. پسران: جعفر و عون اکبر که فرزندانی از آنان نماند و علی که اعقاب عبد الله از این پسرند. و دختری به نام ام‌کلثوم که معاویه می‌خواست او را برای پسر خود بگیرد. عبدالله کار را به حسین(ع) واگذاشت و او وی را به قاسم بن محمد بن جعفر بن ابی طالب داد. نیز طبرسی در اعلام‌الوری فرزندان عبدالله را همین چهار تن نوشته است؛ اما مشهور است که پسران او علی، محمد، عون و عباس بودند.

زینب با آنکه زن عبدالله بود و در خانه او به سر می‌برد و از وی فرزندانی داشت، همچون مادر خویش پرستاری پدر را از یاد نمی‌برد. چون علی علیه‌السلام برای نشاندن فتنه طلحه و زبیر عازم عراق شد، زینب و شوهرش نیز به کوفه رفتند و در آن شهر اقامت کردند و زینب در عراق شاهد پیشامدهای شگفت بود. نبرد صفین و نیرنگ دنیاطلبانی که به ظاهر در اطاعت علی بودند و در نهان از معاویه فرمان می‌بردند، و سپس قیام خشک مقدسان و قاریان قرآن و سرانجام فاجعه روز نوزدهم رمضان و شهادت پدرش در محراب مسجد کوفه و پس از آن بیعت مردم کوفه با برادرش حسن(ع) و نافرمانی کردن او را و بر سر او ریختن و خیمه‌اش را به غارت بردن و ران او را با کلنگ شکافتن و ناچار شدن او از بستن پیمان آشتی با معاویه و زخم زبانها که از دشمنان دوست‌نما پس از این آشتی شنید.

زینب در این تاریخ سالیانی بیش از سی را پشت سر گذاشته بود. به گفته مادرش: «روزگار چه بلعجب‌ها در پس پرده دارد و چه بازیچه‌ها یکی از پس دیگری برون می‌آرد!» بازیچه‌ها یکی از پس دیگری پدید می‌شد. توانی چون فولاد و سنگینی چون کوه باید که این غمها را تحمل کند و او نمونه بردباری بود.

سرانجام خانواده علی از کوفه به مدینه بازگشتند. دیری نکشید که زینب برادر بزرگش را دید، در بستر مرگ از سوز زهر به خود می‌پیچید و روز دیگر شاهد منظره‌ای دلخراش‌تر بود. آنان که لبخند محبت آمیز محمد(ص) را بر روی دخترش تحمل نکردند، هنوز کینه زهرا را از دل نزدوده بودند. می‌خواستند انتقام مادر را از فرزند بگیرند، تا آنجا که نگذاشتند فرزندزاده در کنار جدش به خاک سپرده شود.

ده سال سخت دیگر سپری شد. سالهایی که دست نشاندگان حکومت دمشق شیعیان علی را در شهرهای عراق و حجاز دنبال می‌کردند. دشنام می‌دادند، می‌زدند، به زندان می‌افکندند می‌کشتند. تا آنکه روزی خبری رسید که برای عراق از دیگر ایالتها شادی بخش‌تر بود: معاویه مرد! در کوفه انجمن‌ها بر پا می‌شود. خطیبان بر پا می‌ایستند تا آنجا که می‌توانند رگهای گردن را پر می‌کنند تا سخنانشان بیشتر در دلها بنشیند: «باید نگذاریم یزید بر مسلمانان امارت کند. باید حق به خداوندش برگردد. تا نوه پیغمبر را داریم، به نوه ابوسفیان چه نیازی است؟»

نامه‌های پی در پی از کوفه به مدینه می‌رود: «فرزند پیغمبر، هر چه زودتر نزد ما بیا! اگر نیایی، نزد خدا مسئولی.» حسین(ع) از مکه روانه عراق می‌شود. روز برون شدن او عبدالله شوی زینب به تلاش می‌افتد. از یک سو می‌بیند پسرعمو و برادرزنش در این شهر امنیت ندارد و از سوی دیگر می‌ترسد عراقیان با او همان کنند که با پدر و برادرش کردند. نزد حاکم شهر ـ عمرو بن سعیدـ می‌رود. از او برای حسین امان نامه‌ای می‌گیرد که متن آن چنین است: «شنیده‌ام عازم عراق هستی. از خدا می‌خواهم از تفرقه‌افکنی بپرهیزی؛ چه، بیم دارم در این راه کشته شوی. من عبدالله بن جعفر و یحیی بن سعید برادرم را نزدت می‌فرستم تا به تو بگویند در امان من هستی ...» عبدالله و برادر حاکم مکه این امان‌نامه را به امام می‌رسانند.

پیداست که پاسخ چنین امان نامه‌ای از جانب امام چه خواهد بود: «کسی که مردم را به طاعت خدا و رسول بخواند و نیکوکاری را پیشه گیرد، هرگز تفرقه‌افکن نیست و مخالفت خدا و پیغمبر را نکرده است. بهترین امان امان خداست. کسی که در این جهان از خدا نترسد، در روز رستاخیز از او در امان نخواهد بود. از خدا می‌خواهم در این جهان از او بترسم تا در آن جهان از امن او بهره‌مند شوم.»5

به سوی کربلا

کاروان که زینب با آن همراه است،از مکه بیرون می‌رود. عبدالله چون دانست امام آماده رفتن به عراق است و از این سفر چشم نمی‌پوشد، فرزندان خود عون و محمد را همراه او کرد.

دمشق از ماهها پیش جنب و جوش عراق را زیر نظر داشت. یا بهتر بگوییم، موقع شناسان عراق ـ دسته‌ای از آنان که امام را به شهر خود خواندندـ او را از طوفانی که در پیش است، آگاه ساخته بودند.یزید پیش‌بینی‌های لازم را کرده بود. حاکمی بی اصل و نسب، سختگیر و بی‌تقوا را به کوفه فرستاد. عبیدالله، فرستاده امام ـ مسلم بن عقیل ـ و مهماندار او هانی پسر عروه را کشت و چشم مردم شهر را ترساند. سربازان مسلح وی راههای حجاز به عراق را زیر نظر داشتند؛ چنان که امام اندکی پس از حرکت از منزل شراف با حر ـ پسر یزید ریاحی ـ فرستاده حاکم کوفه روبرو شد و حر با رسیدن دستور تازه، او را در سرزمینی که کربلا نام دارد، فرود آورد.

از آن روزهای پر هراس که هنوز لااقل برای دسته‌ای راه امید بسته نشده بود و از آخرین ساعتهای روز نهم محرم تا پسین روز دیگر، کم و بیش آگاهید. در آن گیر و دار زینب(ع) چه وظیفه‌ای داشته و شخصیت خود را چگونه نشان داده، چیزی نیست که بر شما پنهان باشد؛ اما مأموریت اختصاصی او از پسین روز دهم محرم سال 61 هجری آغاز شد. ساعتهای آخر روز دهم محرم سپری گردید. دیوانه‌هایی که دوستی مال و جاه یا حس کینه و انتقام دیده درون و برونشان را کور کرده بود، به خود آمدند. چه کردند؟ کاری بزرگ! کاری زشت که تاریخ عرب همانند آن را به خاطر نداشت: مهمان کشی که برای این قوم ننگی بدتر از آن نیست؛ آن هم با چنان بی رحمی! چه به دست آوردند؟ هیچ! نه، چرا هیچ؟ از این مهمان‌کشی دستاوردی بزرگ داشتند. چه بود؟ خواری و زبونی کوفه برابر شام، نه برای نخستین، بلکه برای چندمین بار.چه کنند و به کجا بروند؟همه راهها به روی آنان بسته بود، جز یک راه. راه ننگ! که این کاروان ناچار باید آن را تا پایان بپیماید. راهی که از غاضریه آغاز می‌شد و به قصر حاکم کوفه و سپس به کاخ سبز دمشق پایان می‌یافت.

کاروان عراقی باید پیشانی مذلت را برابر مردی که تباری روشن نداشت، بر زمین بساید، سپس همچنان سرافکنده و بینی بر خاک پیش رود تا در آستانه پسر هند بایستد و بگوید: «سر مرا به جز این در حواله‌گاهی نیست!» دیروز داغ غلامی پدرت را پذیرفتیم و امروز حلقه به گوش توایم: «لطف آنچه تو اندیشی، حکم آنچه تو فرمایی!» این سوغات کاروان عراق بود.

اما مانده کاروان حجاز نیز با دست خالی نمی‌رفت؛ دستی پر داشت.دستی گشاده به فراخی سراسر عراق و حجاز نه، به پهنای شبه‌جزیره عربستان و دنیای اسلام پر از متاعی گرانبها. متاع شرف، افتخار، آزادگی و کرامت انسانی: متاع شهادت. اما خریدار این کالا نه کوفه بود و نه دمشق؛ آنجا از مرد و مردمی نشانی دیده نمی شد. و خریدار کالای شهادت مردانند که به گفته پیر میهنه: «چوب به عیاران چرب کنند، به نامردان چرب نکنند.»6 آنان که درون آن دو کاخ می‌زیستند و کسانی که گرد کاخ نشینان را فرا گرفته بودند، از نامردان بودند نه از عیاران.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
No image

ذكر مصیبت امام حسین علیه السلام : امام حسین(ع) تنها در صحرای کربلا

ذکر مصیبت امام حسین علیه السلام با موضوع امام حسین(ع) تنها در صحرای کربلا
Powered by TayaCMS