دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

گفتگوی تمدنها در یک نگاه

No image
گفتگوی تمدنها در یک نگاه

كلمات كليدي : گفتگوي تمدنها، برخورد تمدنها، هانتيگتون، توين بي

نویسنده:

پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد،‌ نظریه های مختلفی از جانب نظریه پردازان جهان در باب چگونگی شکل گیری و پویایی نظم آینده جهان عرضه شد. نظریه پایان تاریخ[1] فوکویاما[2] و برخورد تمدنهای[3] ساموئل هانتیگتون[4] نمونه هایی بارز از این گونه نظریه پردازی ها بوده که در جهان غرب به دنیا عرضه شد. با صرف نظر از پرداختن به نظریه پایان تاریخ، به ایده برخورد تمدنهای هانتیگتون و نظریه گفتگوی تمدنها خواهیم پرداخت. در مقابل نظریه برخورد تمدنهای ساموئل هانتیگتون، نظریه ای از سوی سید محمد خاتمی مبنی بر گفتگوی تمدنها در سطح جهانی مطرح شد. مطرح شدن ایده گفتگوی تمدنها در مقابل اندیشه جنجال برانگیز برخورد تمدنهای ساموئل هانتیگتون، از سوی جمهوری اسلامی و پذیرش آن بدون هیچگونه جنگ و درگیری، در سطح جهانی و نامگذاری سال 2001 به نام سال گفتگوی تمدنها را می توان نشانی از سیال بودن نظام بین الملل دانست. [5]    برخلاف تحلیل عمیقی که هانتیگتون در مقالات متعدد خود از نظم آینده جهان ارائه کرده بود،‌ طرح پیشنهادی ایران در حد اجمالی یک دکترین سیاسی باقی ماند. اما علی رغم این تمایز و اختلاف فاحش، دو عبارت جنگ و گفتگوی تمدنها حاکی از دو قرائت شدیدا متضاد از واقعیت خارجی می باشد.[6]

  حال در این مقال برآنیم که ضمن اشاره به نظریه رقیب، به دو محور اساسی یعنی لوازم برقراری گفتگوی تمدنها و مبانی نظری گفتگو و برخورد تمدنها بپردازیم.

برخورد تمدنها:

  ریشه و سابقه برخورد تمدنها را باید در آراء و نظریات «توین بى‌» جستجو نمود، که در سال 1947 در کتابی به نام «تمدن در بوته آزمایش‌» مقاله یازدهم کتاب، تحت عنوان «برخورد میان تمدنها»، به نگارش درآورد. «توین بى‌» در مقاله دهم آن کتاب که تحت عنوان «اسلام آینده و غرب‌» است به بیداری اسلام در آینده گوشزد و از آن به عنوان یک تهدید یاد می کند.[7] حدود 50 سال پس از او، در پى تحولات و وقایعى که منجر به اضمحلال اتحاد جماهیر شورى شد، در تابستان 1993  هانتیگتون طى مقاله‌اى جنجال برانگیز تحت عنوان «برخورد تمدنها» دست به یک پیشگویى تاریخى زد و به تبیین مناسبات بین المللى در جهان آینده پرداخت. بر اساس همین پیش بینی، هانتیگتون معتقد است، پایان یافتن جنگ سرد به معنای خاتمه یافتن رقابت های ایدولوژیک و آغاز عصری جدید به نام «برخورد تمدنها» می باشد. ایشان با برشمردن تمدنهای بزرگ دنیا در هفت تمدن[8] منبع اصلی برخورد در جهان نوین را نه ایدولوژیک و نه اقتصادی بلکه تمدنی می داند.

«چرا تمدنها با هم برخورد خواهند کرد؟ نخست اینکه، وجوه اختلاف میان تمدنها،‌ نه تنها واقعی، بلکه اساسی است. دوم، جهان در حال کوچکتر شدن است و امکان اشتراک دوران هر تمدنی افزایش می یابد. سوم، روندهای نوسازی اقتصادی و تحول اجتماعی، در سراسر جهان، انسانها را از هویت دیرینه اشان جدا می سازد. چهارم، نقش دوگانه غرب، رشد و آگاهی تمدنی را تقویت می کند. پنجم، کمتر می توان بر ویژگی ها و اختلافات فرهنگی سرپوش گذاشت. ششم، منطقه گرایی اقتصادی در حال رشد است و از این طریق خودآگاهی تمدنی تقویت می شود.»[9]

  هانتیگتون نزاع نهایی را میان تمدن اسلامی و کنفوسیوسی در کنار هم با تمدن غربی( و مسیحی) می داند.

نظریه گفتگوی تمدنها:

  نظریه برخورد تمدنها حساسیتهای فراوانی در سطح جهانی را برانگیخت و منجر به عکس العمل های متنوعی از سوی دیگران شد که زمینه را برای مطرح شدن نظریه های رقیب از جمله نظریه گفتگوی تمدنها آماده و مهیا می کرد. البته این نظریه سابق بر این از سوی متفکرانی چون نظری شایگان و ... نیز مطرح شده بود.[10] به هر حال خاتمی در مقابل نظریه برخورد تمدنها، ابتدا گفتگوی ملت ها و سپس گفتگوی تمدنها را مطرح کرد که ذیلا سعی خواهد شد به دو محور فوق الذکر اشاره شود.

لوازم تحقق ایده گفتگوی تمدنها:

  تئوری گفتگوی تمدنها زمانی محقق می شود که جامعه جهانی بپذیرد که انسان معاصر با بحرانهای مشترک و مشکلات واحد روبروست و خطوط گسل برخلاف آنچه هانتیگتون به تصویر می کشد نه میان مذاهب و تمدنها بلکه میان عدالت و ظلم، اعتدال و افراطیگری،‌ آزادی و بردگی و بین مسالمت و خشونت می باشد. چنین نگرشی نسبت به دنیا و هستی کمک شایانی در تحقق این ایده می کند.

  از دیگر لوازم و پیش شرط های تحقق گفتگوی تمدنها، رفتن به سمت نهادینه شدن فرهنگ تعامل و گفتگو در درون تمدن ها می باشد که تحقیقا بدون تحمل عقاید و آراء دیگران امکان پذیر نمی باشد. مادامی که یک ملت یاد نگرفته باشند که با گفتگو مسائل خود را در صحنه داخلی حل کنند، طبیعتا در صحنه خارجی نیز با مشکل روبرو هستند.  

  از دیگر لوازم می توان به  نبود یک قدرت فائقه در صحنه اشاره کرد. مادامی که قدرت های بزرگ در صدد سلطه جویی و بهره برداری از کشورهای ضعیف هستند و خواهان تحمیل عقاید خود بر آنها باشند، گفتگویی صورت نخواهد گرفت. به همین خاطر وجود یک نظم هژمونیک مانعی برای گفتگوی تمدنها به حساب می آید.

 

مبانی نظری گفتگوی تمدنها و برخورد تمدنها:

  نظریه گفتگو مبتنی بر برابری (گفتگو از موضع برابر) می باشد در حالی که نظریه رقیب، مبتنی بر تبعیض و نابرابری. بر اساس نظریه گفتگو، تنوع فرهنگی، زمینه سازی همکاری می باشد که همین امر زمینه ساز دوستی و همبسگی میان گروههای متعدد می باشد و راهی برای تجمیع گروههای متکثر در یک واحد است در حالی که در نظریه رقیب تنوع فرهنگی و تمدنی علت و بانی تصادم و نزاع تلقی می شود که این مسئله موجب، دشمنی و سلطه و جنگ می شود. در گفتگو به زمینه های مشترک نظر می شود و مستلزم تحمل و مشاوره می باشد در حالی که در نظریه رقیب تاکید بر خطوط تمایز، مستلزم خشونت  و تهدید است.

 

جمع بندی: 

  در راستای نظم بخشی به جهان پیرامون پس از فروپاشی شوروی، نظریه های متعددی مطرح شد که نظریه جنگ تمدنها از سوی ساموئل هانتیگتون با توجه به بازتاب های جهانی که داشت، واکنش های فراوانی را برانگیخت و باعث شد که نظریه پردازان ضمن پرداختن به نقد نظریه ایشان،‌ به ارائه نظریه های خود بپردازند. در این میان طرح گفتگوی تمدنها از سوی جمهوری اسلامی ایران با استقبال جهانی روبرو شد و باعث شد که سال 2001 به نام سال گفتگوی تمدنها از سوی سازمان ملل اعلام گردد. در این مقال سعی شد که ضمن پرداختن به نظریه برخورد تمدنها،‌ به لوازم و پیش شرط های نظریه گفتگوی تمدنها و همچنین مبانی نظری این دو ایده پرداخته شود.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

قيام در برابر ظلم شاه و تحجر حوزه

قيام در برابر ظلم شاه و تحجر حوزه

بررسي تقابل گفتمان امام(ره) با دو جريان «حكومت پهلوي» و «ركود در نظام حوزوي...
No image

اسپند میرزا

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS