25 دی 1386, 0:0
کلمات کلیدی :
نویسنده : پژوهشكده باقرالعلوم (ع)
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (علیهالسّلام)
علت قیام مقدس حضرت سید الشهداء (ع)
بنده آن باشد که بند خویش نیست جز رضای خواجهاش در پیش نیست نه ز خدمت فرد خواهد نه عوض نه سبب جوید زامرش نه غرض
«عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون»؛ بندگان مقرب خداوند هرگز پیش از امر خدا کاری نخواهند کرد و هر چه کنند به فرمان او کنند چنانچه حضرت ابا عبد الله در دعای عرفه می فرماید. تویی که دیگران را از قلوب دوستانت راندی تا اینکه غیر از تو را دوست نداشته باشند و به جز تو به کسی پناه نبرند. پس علل حرکت و اقدام و نهضت ایشان غیر از فرمان خداو محبت خدا و رضای خدا چیز دیگری نیست. ایشان بالاتر از آنندکه طمع در حور و قصور و ثواب و سود و جنت موعود با ترس از جهنم و عذاب و عقاب، اطاعت امر کنند. ابراهیم خلیل میفرماید: انی ذاهب الی ربی سیهدین «با کمال اخلاص به سوی خدا میروم که البته هدایتم خواهد کرد». و حضرت خاتم الانبیاء فرمودند :
«ان صلواتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین لا شریک له»
«نماز و طاعت و مرگ و زندگیم همه برای خداست که پروردگار جهان است و شریکی ندارد».
2- امربه معروف و نهی از منکر
«انی لم اخرج اشرا و لا بطا و لا مفسدا و لا ظالما، انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی محمد (صلیاللهعلیهوآله) و ارید ان آمر بالمعروف و نهی عن المنکر و اسیر سیرة جدی و ابی علی ابن ابیطالب».
در این جمله حضرت علت قیام خود را در چهار چیز اعلام میکند. 1- اصلاح امور امت 2- امر به معروف 3- و نهی از منکر 4- پیروی از روش جدش و پدرش. یکی از واجبات بزرگ و فرائض مهم اسلامی که شرعا و عقلا اهمیت آن معلوم گشته و تاکیدات فراوانی نسبت به آن شده و بقای احکام و شریعت وابسته به آن است امر به معروف و نهی از منکر است. عزت و آبروی مسلمانان در گرو عمل به این دو حکم است و ذلت و بیچارگی آنان راجع به ترک این دو واجب است. بعد از شهادت حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) مأموران معاویه از امر به معروف و نهی از منکر به شدت جلوگیری کردند و کار به جایی رسید که احدی جرأت چون و چرا در کارهای حکومتی نداشت. حسین (علیهالسّلام) که ناظر این اوضاع ناهنجار اجتماعی و سیاسی مسلمین بود علاوه بر آنکه مانند یک فرد از مسلمانان تکلیف داشت امر به معروف و نهی از منکر نماید از نظر مقام و موقعیت و محبوبیت خاصی که در بین مسلمین داشت تکلیفش سنگین تر بود. حضرت وظیفه داشت و مکلف بود که برای نهی از منکر به پا خیزد و عالم اسلام را بیدار کند و با بذل جان خود و یارانش بزرگترین ضربه را بر پیکر نحس حکومت بنی امیه وارد سازد و حضرت در ضمن خطبهها و بیانات این مسئولیت را برای مردم شرح می داد که از جمله به نقل ابی مختف از عقبة بن ابی عیزار در بیضه (از محلهایی که امام در مسیر راه استراحت و توقف کرده است) این خطبه را برای اصحاب خود و سپاه حر خواند. در این خطبه امام مسئولیت شدید مسلمانان را در برابر آن همه منکرات و علت قیام خویش را اعلام کرد و فرمود. ای مردم رسول خدا فرمود هر کس ببیند سلطان ستمکاری را که حرامهای خدا را حلال قرار دهد و عهد خدا را بشکند و مخالف سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) باشد و در میان بندگان خدا به گناه و ستم، کار کند ولی او در برابر این سلطان با کار و با گفتارش مبارزه نکند سزاوار است به خدا که او را در جایگاهی که برای عذاب سلطان مقرر شده وارد سازد. آگاه باشید که این مردم ملازم اطاعت شیطان شده و اطاعت خدا را ترک کرده و فساد را آشکار و حدود را تعطیل و فیء و بیت المال را به خود اختصاص داده حلال خدا را حرام و حرام او ار حلال ساختهاند و من سزاوار ترین فرد هستم که بر آنان انکار کند امام حسین (علیهالسّلام) از خطری که متوجه دین شده بود کاملاً آگاه بود و لذا در همان آغاز خطاب به مردان در مدینه فرمود و علی الاسلام السلام بلیت الامة براعٍ مثلَ یزید. باید با اسلام وداع کرد زیرا امت به راعی و شباخی مانند یزید گرفتار شده یعنی زمامداری یزید موجب گرفتاری اسلام خواهد بود. 3- تقاضای بیعت از امام (علیهالسّلام)
«ویلک یا این الرزقاء انت تامر بضرب عنقی کذبت والله و لَؤمت ثم اقبل علی الولید فقال ایها الامیر انا اهل بیت النبوه و معدن الرساله و مختلف الملائکه و بنافتح الله و بنا ختم الله و یزید رجل فاسق شارب الخمر قاتل النفس المحرمه معلن بالفسق و مکلی لا یباسع متله و لکن نصبح و تصبحون و ننظر و تنظرون اینا احق بالخلافه و البیعه ثم خرج».
«یعنی ای فرزند ناپاک و آلوده آیا تو به کشتن من فرمان میدهی؟ بخدا سوگند دروغ گفتی و بر این کار سرزنش خواهی شد. آنگاه بولید فرمود ما خاندان نبوت و معدن رسالتیم و خانه ما محل آمدن و رفت فرشتگان است و فیض خدا ابتدا از ما آغاز شده و از ما ختم خواهد گردید ولی یزید مردی است که خمر مینوشد و مردم بیگناه را میکشد و آشکارا گناه و فسق انجام میدهد و کسی مثل من با فردی مانند یزید بیعت نخواهد کرد با اینحال تامل کنید تا فردا برسد آنگاه بینیم که کدامیک از ما دو تن به خلافت سزاوار تر و شایسته تریم. این کلمات را فرمود و بدون اعتنا با آنان از مجلس خارج گردید.»
بنابراین بخوبی پیداست که فرزند امیرالمؤمنین با یزید بیعت نخواهد کرد و تن به ذلت نخواهد داد و با قاطعیت تمام فرمود کسی مثل من با یزید بیعت نخواهد کرد خلاصه یکی دیگر از علتهای قیام حضرت عدم بیعت با یزید میباشد . 4- خط ارتجاع و بازگشت به عصر جاهلیت امام را به قیام واداشت.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان