4 دی 1386, 0:0
کلمات کلیدی :سمانه، متوكّل،امام عليالنقي الهادي (عليهالسّلام)
نویسنده:محمدهادي عالمي
میلاد اختر تابناک آسمان امامت و ولایت حضرت امام ابوالحسن علیالنقی الهادی (علیهالسّلام) پیشوای دهم شیعیان در پانزدهم ذیحجّه سال 212 هجری قمری در اطراف مدینه در محلی به نام «صریا» بهدنیا آمد، پدر بزرگوار ایشان حضرت امام جواد (علیهالسّلام) و مادرش بانوی گرامی «سمانه» است که کنیزی با فضیلت و با تقوّی بود. مشهورترین القاب آن حضرت؛ «نقی» و «هادی» است. به آن حضرت ابوالحسن الثالث نیز میگویند. در سن هشت سالگی حضرت بر مسند امامت نشست و به مدّت 34 سال شیعیان خود را از برکات و فیوضاتش بهرهمند ساخت و در سال 254 در سن چهل و یک سالگی به شهادت رسید. در زمان حیات حضرت، شش خلیفۀ عباسی یکی پس از دیگری بر کرسی خلافت نشستند و دوران ظلم و اختناق شدیدی را بر شیعیان و علویان رقم زدند. نامهای آنها عبارتست از؛ معتصم (217-227)، واثق (227-232)، متوکل (232-248)، منتصر(6ماه)، مستعین(248-252)، معتز (252-255). البته بهخاطر نفوذ ترکان و بردگان، خلفای عباسی در این دوران بسیار ضعیف و عملاً به یک مقام تشریفاتی تبدیل شده بودند و از طرفی دربار خلفا غرق در فساد و شهوترانی و گناه شده بود و اینگونه مسائل منجر به ظلم و جور در سطح جامعه شده بود. در این فرصت، برخی علویان حرکاتی را انجام میدادند. لکن غالباً منجر به شکست میشد. چون؛ رهبری اصلی بر عهده وجود مقدس ائمه(علیهم السّلام) بود، که در آن زمان در پادگان نظامی تحت کنترل شدید بودند. در میان خلفاء، متوکل بیشتر از همه هم عصر امام بود، و بیشترین کینه را نسبت به ایشان داشت. متوکل نسبت به شیعیان و بنیهاشم بسیار خشن بود و آنان را با بدگمانی خودش متهم میکرد. وزیر او «عبیدالله بن یحیی بن خاقان»، نیز در این زمینه او را یاری کرده و پیاپی از بنیهاشم نزد او بدگویی مینمود. تا جائی که متوکل در خشونت و احجاف، گوی سبقت را از تمامی خلفای بنیعباس ربود. او در سال 236 بارگاه امام حسین (علیهالسّلام) را ویران کرده و به آب بست و از زیارت حضرت جلوگیری نمود. از جمله جنایات او؛ کشتن شیعیانی چون ابنسکّیت و شکنجه بسیاری دیگر از شیعیان بود. او نسبت به امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) و خاندانش کینۀ عجیبی داشت و به محض اطلاع از علاقه فردی به حضرت، اموال او را مصادره و او را به هلاکت میرساند. اوضاع بهقدری برای حضرت امام هادی (علیهالسّلام) تنگ و دشوار بود که محمدبن اشرف نقل میکند: همراه حضرت در مدینه راه میرفتم. حضرت به من فرمود: تو پسر اشرف نیستی؟ عرض کردم: آری. آنگاه خواستم سئوالی بپرسم، که حضرت بر من سبقت گرفته و فرمودند: ما در حال گذر از شاهراهیم و این محل برای طرح سئوال مناسب نیست»، بدین ترتیب حضرت در دوران خویش دائماً تقیه میفرمودند. یکی از تدابیر سیاسی حضرت، استفاده از شبکههای ارتباطی در سراسر بلاد اسلامی بود. به گونهای که حتی در قم نیز،افرادی مثل محمد بن داود قمی و محمد طلحی به عنوان وکلای حضرت حضور داشتند. البته ائمه پیشین نیز، از این شبکههای ارتباطی استفاده مینمودند. در این زمینه محمد بن داود نقل میکند: اموالی را از قم خدمت امام میبردیم. در راه پیک امام رسید و گفت اکنون زمان مناسبی نیست. ما اموال را برگردانده و بعد از مدتی طبق دستور حضرت، آنها را بر شترانی بار کرده و بدون ساربان فرستادیم. مدتی بعد که خدمت امام رسیدیم، تمام اموال را به همان حال دیدیم.
امام در بین مردم و حتی مأموران حکومتی محبوبیت ویژهای داشته است. به گونهای که "یحیی بن هرثمه" که مأمور انتقال امام به سامّراء بوده، بعد از ورود به مدینه و خانه حضرت، با نگرانی و اضطراب مردم در تمام شهر روبه رو میشود و در هنگام عبور از بغداد فرماندار بغداد، اسحاق بن ابراهیم طاهری به او میگوید: «یحیی! این آقا فرزند پیامبر است، اگر متوکل را در کشتن او تحریک کنی، خونخواه تو رسول خدا است». از این عبارات معلوم میشود که حضرت حتی در بین دشمنانش نیز از محبوبیت خاصی برخوردار بوده است. نفوذ کلام حضرت بقدری است که در بزم شراب متوکل با ایراد چند بیت حکمت، که به امام اصرار داشت، آنچنان وی را منقلب کرد، که متوکل به سختی گریه کرد و تمام اهل مجلس نیز گریستند، سپس بساط شراب را جمع کرد و چهار هزار درهم تقدیم حضرت کرده و او را با احترام به منزلش باز گرداندند. متوکل در اواخر عمر خود دستور داد که امام را به قتل برسانند ولی حضرت فرمودند: بیش از دو روز نمیشود که متوکّل کشته میشود و همین طور هم شد. یکی از مسائلی که در زمان حضرت بازارِ گرمی پیدا کرده بود؛ مکاتب منحرف و افراطی بود، که حضرت با نوشتن نامههای مختلف به سراسر بلاد، شیعیان را از خطرات برحذر داشته.مثلاً در اختلافی که بین فارس بن حاتم و علی بن جعفر پیش آمده بود. حضرت طی نامهای، فارس را لعن کرد و دستور قتل او را صادر کرد و برای قاتلش بهشت را تضمین نمود، که فردی به نام جنید او را کشت. و دستور امام بدین صورت اجرا شد. این مبارزات منفی امام، و کنترل شیعیان و جامعه اسلامی، برای طاغوتیان آن زمان قابل تحمّل نبود و بالأخره این امام همام در زندان معتزّ خلیفه عباسی که یکی از پسران متوکّل بود، مسموم گردیده و به شهادت رسید و در ماه رجب سال 254 هجری قمری در منزل خویش در سامرا مدفون گردید.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان